فارس، وبگاه "شدو فورن پالیسی" به نقل از "جان هانا" میگوید: اسرائیل مایل است به ایران حمله کند اما این امر مشروط به حمایت همهجانبه آمریکا از این کشور برای حفظ منافع مشترک هر دو کشور است. مشکل اینجاست که اسرائیل از رویکرد جامعه بینالمللی، به ویژه آمریکا در مقابل ایران، دل خوشی ندارد و معتقد است ایران تهدیدات و تحریمات ما را جدی نمیگیرد و باید به گزینه جنگ جدیتر فکر کرد.
* اسرائیل از همه سو با تهدیدهایی گوناگون مواجه شده است
اخیراً از سفری به اسرائیل بازگشتهام. با تعدادی از افسران ارشد دفاع و سیاست خارجه ملاقات کردم، اما با هیچکدام از اعضای "انجمن8" _ کابینه امنیتی اسرائیل که مسولیت اتخاذ تصمیمات اصلی درمورد جنگ و صلح را به عهده دارد- گفتگو نکردم. با خود میاندیشیدم که این عکسالعمل من تأثیر مهمی بر آنان خواهد گذاشت؛
اول، اسرائیلیها به خوبی خواهند فهمید که آنها درست در وسط تندباد ژئوپولیتیک قرار گرفتهاند. ستونهایی که یک نسل حافظ استراتژی امنیت ملی بودهاند نابود شدهاند، موج در حال ترقی اسلامگرائی آنها را در خود غرق کرده است. دیگر اثری از مصر "سادات"، "مبارک"، و "کمپ دیوید" نیست. اردن، دیگر متحد صلح مهم اسرائیل، تحت فشار زیادی قرارگرفته است. رابطه نظامی پرطراوت آنها با ترکیه رو به از بین رفتن است. سوریه غرق در خون، که شبح سلاحهای کشتار دستهجمعی را بیشتر و بیشتر نمود داده است، تبدیل به پناهگاهی امن برای مسلمانان جهادگر شده است و شاهد هرج و مرجی در جبهه چهل سال کمابیش آرام اسرائیل (علی رغم خصومت پایدار رژیم اسد) هستیم.
علاوه بر اینها مشکلات دیگری هم هست که مهمتر از همه تهدیدات از پیش موجود، حزبالله در لبنان با حدود 50 هزار موشک و پرتابه در انبار مهماتش و حامیانش در تهران است که به شدت به دنبال دستیابی به سلاحهای هستهایاند، تا از این طریق بتوانند با تهدید و ارعاب بر خاورمیانه حکومت کرده و عنوان ضدصهیونیسم را برای خود نگاه دارند.
*شناسایی اصول اساسی موثر بر هدایت اغتشاش
دوم، مقامات اسرائیلی، نگران از آشفتگیهای اطرافشان، کاملاً مطمئن بودند که میتوانند به این هرجومرج و درگیریها پایان دهند. من که اصلاً حسی از ترس و نگرانی بینشان ندیدم، در عوض، عزمی در چشمانشان میدیدم که نشان میداد حاضرند آنچه برای حفظ اهداف اصلی اسرائیل لازم است را انجام دهند. با در نظر گرفتن عدم قطعیت ذاتی موجود در آشوبهای فعلی منطقهای، مبالغه است که بگوییم اسرائیلیها همچنان به دنبال گسترش استراتژیهای بزرگند. اما میتوان معدود اصول بسیار مهمی را شناسایی کرد که برای هدایت اغتشاش -همان اغتشاشی که به دنبال نابودی و ایجاد آشفتگی در منطقه در آینده نزدیک است- کارآمد خواهد بود. سه اصل را به ویژه میتوان شرح داد:
* از لحاظ نظامی آماده باشید
1. از لحاظ نظامی آماده باشید تا بتوانید در زمان بسیار کوتاه به بحرانهای ناگهانی واکنشی مناسب نشان دهید. تعارضات و درگیریها بیشتر و بیشتر شده است و از هر سوی و در هر زمانی گریبانمان را میگیرد - حملهی تروریستی از شبهجزیره به تازگی به هرج و مرج کشیده شده سینا (که همین هفته قبل شاهد آن بودیم). سلاحهای شیمیایی در سوریه؛ درگیری به وجودآمده در شمال زیر نظر حزبالله؛ یا بیثباتی گستردهای که رژیم سلطنتی اردن را تهدید میکند. احتمالات بسیار زیادی وجود دارد. این موارد را نیز به چالش موجود اضافه کنیم: این مسئله که تغییرات گسترده سیاسی در منطقه (رهبران نیازموده شده، ساختارهای تصادفی تصمیمگیری، فشارهای پوپولیستی و ...) این خطر را افزایش میدهد که اتفاقی نسبتاً جزئی در زمانی بسیار کوتاه و به گونهای پیشبینیناپذیر اوضاع موجود را بدتر سازد.
* زمان مناسبی برای حرکات عجولانه نیست
2. در حل نابسامانی موجود در مرزهای اسرائیل فوقالعاده احتیاط کنید، مگر آنکه مستقیماً تهدید شوید. الان زمان مناسبی برای تصمیمات عجولانه و بیاحتیاط نیست. بلکه در حال حاضر باید نظارت کنیم، اوضاع را تحلیل کنیم، و اطلاعات گرد آوریم تا چالشها را اولویتبندی و از منابع ملی به درستی استفاده کنیم، باید از انرژیهای منحرفکننده اجتناب کرده و تنها در صورت ضرورت در گرداب انقلابهای عرب دخالت کنیم. در واقع، به نظر من مقامات اسرائیلی به هنگام ارزیابی توانایی خود در تاثیر گذاشتن بر درام تاریخی جریان یافته در همسایگیشان بسیار فروتنانه برخورد کردند.
* مانع دستیابی ایران به سلاح هستهای شوید
3. هر آنچه در توانتان است انجام دهید تا بتوانید مانع دستیابی ایران به توانایی هستهای نظامی شوید. در میان تمام طوفانها و درگیریهای به وجودآمده که به ظاهر هدف آن حل کردن مشکلات خاورمیانه بعد از جنگ جهانی اول بوده است، مقامات اسرائیلی تمام حواس خود را متمرکز تهدید هستهای ایران کردهاند. مقامات اسرائیلی مدام اظهار نظر میکنند و از این طریق به دنبال آنند که مانع دستیابی ایران به جاهطلبی هستهایشان شوند، تا به این شیوه بتوانند از بیداری اعراب هم استفادههای بهتری ببرند. با این وجود، کافی است در این امر موفق نشوند تا سایههای تیره رادیکالیسم رو به گسترش، گسترش سلاحهای هستهای و بیثباتی شدید، بسیار سریع بر تمام منطقه بیفتد که نه تنها تهدیدی بیسابقه -و غیرقابل قبول- برای اسرائیل خواهد بود بلکه منافع آمریکا را نیز به خطر خواهد انداخت.
* آمریکا قادر نیست مانع فعالیت هستهای ایران شود
سوم، هم اکنون مقامات اسرائیلی بر این باورند که راهبرد جدید آمریکا برای مذاکره با ایران و حتی فشارهای اقتصادی روبه افزایش بر این کشور نمیتواند مانع ادامه فعالیتهای هستهای ایران گردد. اسرائیل بارها و بارها، و بسیار محتاطانه، در بیانات خود از حمایت بسیار عالی حکومت اوباما از نیازهای امنیتی اسرائیل تشکر کرده و همچنین به روابط بسیار خوب سطوح بالای دولت کشورش با دولت آمریکا اشاره کرده است. آنها همچنین قدردان اقدامات اخیر، البته اندکی به تأخیر افتاده، آمریکا و اروپا در جهت اعمال تحریمهای فلجکننده بر اقتصاد ایران بودهاند. اما حالا دیگر اندکی کار از کار گذشته و مقامات اسرائیلی معتقدند دیپلماسی قهری تنها در صورتی شانس پیروزی دارد که با تهدیدات معتبر آمریکا برای حمله حتمی و قریبالوقوع به ایران همراه شود. در حال حاضر، اسرائیل بسیار نومید به نظر میرسد، چرا که نه چنین تهدیدی وجو دارد و نه حکومت "اوباما" مایل به چنین اقدامی است یا شاید هم توانایی اعمال چنین تهدیدی را در زمان حاضرندارد. بدتر از هم این است که ایرانیها به خوبی بر این امر واقفند. بنابراین تا زمانی که مقامات ارشد ایران، مطمئن باشند که رئیسجمهور "اوباما" به دنبال از بین بردن برنامه هستهای ایران و آن هم با اعمال زور نیست، مذاکرات با ایران نتیجهبخش نخواهد بود. در نتیجه اسرائیل و یا آمریکا چارهای جز جنگ برای به تعویق انداختن فعالیت هستهای ایران و دسترسی به بمب هستهای ندارند.
* "اوباما" سیاستی پیشگیرانه را در پیش گرفته است
چهارم، اسرائیلیها به استثنای تعداد بسیار معدود، بر این باورند که "اوباما" در زمان مناسب اقدامی برای عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای انجام نخواهد داد. یکی از مقامات میگفت "از لحاظ سیاسی، اوباما به دنبال یک سیاست پیشگیرانه است، اما اساساً به دنبال این است که آنها را محدود کند." اسرائیلیها با کنایه اینگونه میگویند که اوباما دیگر اقدامی برای عدم موفقیت ایران در تولید سلاحهای هستهای انجام نمیدهد. رئیسجمهور در حال حاضر تنها از متوقف کردن ایران از مونتاژ یک بمب واقعی صحبت میکند. چندی از اسرائیلیها میگویند "اوباما به اینکه آنها چرخاندن یک پیچ را به تعویق بیندازند هم راضی است، اما ما نمیتوانیم به همین بسنده کنیم."
*آمریکا نگران عواقب بعد از حمله به ایران است
از نظر اسرائیلیها، اگر آمریکا بتواند رهبران ایرانی را متقاعد سازد که در صورت کوتاه نیامدن از خواستههای خود حمله عظیم نظامی حتمی خواهد بود، سیاست پیشگیریاش هم بهتر پیش میرود. آنها همچنین بر این باورند که در آن صورت "اوباما" و سایر مقامات ارشد آمریکا خیلی بیشتر از تهدید هستهای ایران، برای منافع آمریکا برای مردم این کشور حرف میزدند. در عوض مقامات اسرائیلی به این نکته اشاره میکنند که برخورد آمریکا با تهران این بوده که فقط مدام تهدید کردهاند و در مورد استفاده احتمالی از زور تردید داشتهاند و این رفتار نادرست با برخی هشدارهای علنی به اسرائیل مبنی بر عدم توسل به حمله نظامی و نگرانی از مشکلاتی که جنگ با ایران به همراه دارد، بدتر هم شده است.
*"حیطه مصونیت" برای اسرائیلیها بسیار مهم است
پنجم، اسرائیلیها مفهوم "حیطه مصونیت" را بسیار جدی تلقی میکنند. آنها بر این باورند که به زودی روزی خواهد رسید که فعالیتهای هستهای نظامی ایران آنقدر ریشه میگیرد که اسرائیل دیگر توانایی کافی برای وارد کردن آسیبی جدی به آن را ندارد. با اینکه ارتش آمریکا هنوز قادر است با حملهای موفق این مشکل را پشت سر بگذارد، مقامات اسرائیلی متنفرند از اینکه اجازه دهند اصلاً چنین موقعیتی به وجود آید. در واقع، آنها معتقدند وقتی چنین تهدید آشکاری علیه بقای مملکت یهودی وجود دارد، هیچ نخستوزیر اسرائیلی "اجازه ندارد" بگذارد راه حل این مسئله از دستان اسرائیل خارج شود، حتی اگر قرار باشد از دست اسرائیل به دست آمریکا، قابل اعتمادترین متحد اسرائیل بیفتد.
*احتمال حمله اسرائیل افزایش یافته است
اسرائیلیهایی که با آنان صحبت کردم بر این موضوع پافشاری میکنند که حتی در بهترین شرایط، یعنی حتی زمانی که رئیس جمهوری در آمریکا بر سر کار است که همه کاملاً به وی اطمینان دارند، این نوع وابستگی خلاف اصول و رسوم کلی اسرائیل است. در واقع همصحبتهای اسرائیلی من نگفتند که الآن ایران تا چه حد به این حیطه مصونیت نزدیک شده اما همه آنها بر این باورند که ایران به شکل خطرناکی نزدیک و نزدیکتر شده، در واقع شاید فقط چند ماهی با این حیطه فاصله دارد، نه چند سال. به من گفتند که ارتش اسرائیل در مورد جزئیات حمله به تاسیسات هستهای ایران با رهبران سیاسی کشورش صحبت کرده است و اینک " قدم به مرحلهی تصمیمات استراتژیک گذاشتهایم".
*اسرائیل مایل است آمریکا رهبری حمله را به عهده بگیرد
ششم، اینگونه میاندیشیدم که تصمیم اسرائیل برای مقابله با برنامه هستهای ایران صرفاً بلوف یا تظاهری تاکتیکی برای اعمال فشار بیشتر به آمریکا برای به خود جنبیدن نیست، هر چند که میتواند چنان تأثیری هم داشته باشد. آن مقامات اسرائیلی که من با آنها صحبت کرده بودم در بیان ارزیابیهای خود و همچنین پیامدها و مفاهیم سیاست بسیار عاقلانه و هوشیارانه عمل میکردند. آنان ظاهر افرادی را داشتند که میکوشیدند در صورتی که حقایق اجازه دهد، به نتایج کاملاً متفاوتی دست یابند، اما اگر بخواهیم صادق باشیم بر این باور بودند که دنیای واقعی در پی چیدن توطئههایی برای محدود ساختن اختیارات کشورشان برای رسیدگی به تهدید مخرب و مرگبار است. تمام آن افراد دوست داشتند راهحلی دیپلماتیک برای این مشکل بیابند و اگر اقدام نظامی ضروری باشد، بیشتر آنها مایل خواهند بود آمریکا کنترل امور را به دست گرفته و آنها را هدایت کند چرا که قادر خواهد بود صدمات بیشتری بر برنامه هستهای این کشور وارد کند. با این وجود تعداد زیادی از افسران اسرائیلی با حسرت به من گفتهاند که "ما مجبوریم دنیا را همانگونه که هست بپذیریم، نه آنگونه که خود آرزوی آن را داریم."
* تنها راه برای متحد کردن اسرائیل حمله به ایران است
هفتم، در حالی که بحثهایی داخلی در مورد انتخاب بهترین شیوه برای اقدامات علیه ایران وجود دارد، رابطان اسرائیلی من کاملاً مطمئنند که تنها راه برای متحد کردن کشورشان حمله به ایران است. آنها درک میکنند که در صورت انتقام ایران، این شهروندان اسرائیلی هستند که باید عواقبش را به جان بخرند، اما در مورد دو چیز کاملا مطمئنند: 1) اسرائیل کاملاً برای تحقق این احتمال آماده است؛ و 2) اگر به ایران اجازه دستیابی به فنآوری هستهای داده شود، در صورت جنگ بین این دو کشور، اسرائیل باید تاوان سنگینتری را پرداخت کند.
* زمان حمله اسرائیل به ایران بسیار نزدیک شده است
بار دیگر، باید متذکر شوم که هیچکدام از مواردی که فوقاً بهشان اشاره کردم بر پایه گفتگوی مستقیم با سران ارشد اسرائیل نبوده است. اما حداقل اینکه اسرائیل را در حالی ترک کردم که در نظر من احتمال حمله به ایران، در مقایسه با پیش از ورود من به آنجا، بیشتر شده بود. همچنین اینگونه احساس کردم که زمان تصمیم برای حمله اسرائیل به ایران بسیار نزدیک شده است، شاید خیلی نزدیکتر از آنچه که حتی فکرش را هم کنیم.
* آیا حمله به ایران پیش از انتخابات آمریکا در ماه نوامبر صورت میگیرد؟
آیا ممکن است این حمله پیش از انتخابات آمریکا در ماه نوامبر صورت گیرد؟ اسرائیلیهایی که این سوال را از آنان پرسیدم بر این موضوع تاکید میکردند که احتمال وقوع این حمله به منافع امنیتی اسرائیل و وضعیت برنامه هستهای ایران بستگی دارد، نه تاریخ برنامه انتخاباتی آمریکا. اما زمانی که آنان را تحت فشار قرار دادم تعداد کمی با اکراه به این حقیقت اعتراف کردند که میزان حمایت آمریکا از اقدامات نظامی اسرائیل عامل مهمی برای موفقیت در حمله است و جای شک نیست که اکثریت بر این باور بودند که حمایت همهجانبه حکومت اوباما، پیش از آنکه رأیدهندگان آمریکایی طرفدار اسرائیل به پای صندوقهای رأی بروند، به مراتب بیشتر خواهد بود.
*خوشبختی کشورها در گروی حمایت همهجانبه از متحدینشان است
شکی نیست که در عصر بسیار مهم و حساسی زندگی میکنیم. نیروهای قدرتمند انقلابی، تکنولوژی، و ایدئولوژی به شیوههایی بسیار تاثیرگذار با یکدیگر ترکیب شدهاند. در برخی موارد سرنوشت ملتها در حالت تعادل است. سهم آمریکا در چگونگی نشان دادن این نمایش، در منطقهای که برای منافع ملی ما نقشی حیاتی دارد، روشن به نظر میرسد. همچنان که روشن است که خوشبختی ما نیز در گروی حمایت قاطعانه ما از همان دوستان و متحدین معدود و نه خیلی خوب ما در خاورمیانه (یا در سرتاسر جهان) است، کسانی که هم اراده و هم توانایی برای حمایت و همکاری با ما در جهت دفاع از منافع و ارزشهای مشترکمان در مقابل کسانی را دارند که با تمام نیرو و امکاناتشان به مبارزه با ما پرداخته و قصد نابودی ما را کردهاند.