أنا یا مولای من فی هذه الدنیا انشغل
ای مولای من، من از کسانی هستم که مشغول این دنیا شدم
لم أفق إلا ووحش الموت فی عمری أطل
از خواب غفلت خود بیدار نشدم و ترس از مرگ بر زندگی من سایه افکند
ینزع الروح التی تاهت غروراً فی الأمل
و این ترس، روح مرا که به خاطر غرور و خودسری در امید و آرزوهایم سرگردان است، برخواهد کند.
قال صدقا... جاء حقا... نحن غرقا
او جز به راست سخن مگفت... برای احقاق حق آمد... و ما در دریای گناهان خود غوطهوریم
التزمت الدین لکن دون رغبة .. یا إلهی
بدون آنکه به دین رغبتی داشته باشم آن را پذیرفتم .. خداوندا
کما أنا لاهٍ واحیا کل غربة .. یا إلهی
و در عین حال من به دنبال لذات دنیوی خود بودم و هر آنچه را که نسبت به دین غریب و نامأنوس بود را به پا داشتم .. خداوندا
هل حیاة المرء دون اللهو صعبة .. یا إلهی
آیا زندگی انسان بدون خوشگذرانی سخت خواهد بود .. خداوندا
أین کأس الخمر آتونی بشربة .. یا إلهی
کجاست آن جام باده مرا جرعهای دهید .. خداوندا
أین دور البغی ما بالأمر رهبه .. یا إلهی
کجاست خانههای عیاشی، که دیگر هراسی از این زشتیها وجود ندارد .. خداوندا
هل سیخشى مثل هذا الیوم ربه .. یا إلهی
آیا کسی هست که در روزی اینچنین از خدای خود بترسد؟ .. خداوندا