*کیهان
روزنامه کیهان در سرمقاله خود با عنوان « یک حرف از آن هزاران » به قلم « حسین شریعتمداری » آورده است.
1- در گرماگرم جنگ تحمیلی و در حالی که رزمندگان اسلام، هجوم غافلگیرانه و سنگین دشمن را دفع کرده و از حالت تدافعی و پدافند به موقعیت تهاجمی و آفند رسیده بودند، حامیان صدام- همه قدرت های شرق و غرب و منطقه ای آن روز به استثنای برخی از کشورها نظیر سوریه- که می دیدند از تدارک پرهزینه حمله به ایران اسلامی نتیجه معکوس گرفته اند، ساز «پایان جنگ» را کوک کردند و درباره غرامت جنگی، اعلام متجاوز و سرنوشت بخش هایی از خاک میهن اسلامی که هنوز در اشغال عراق بود، نیز به مذاکرات بعد از آتش بس اشاره می کردند! در همین راستا برخی از گروههای سیاسی که نقش ستون پنجم دشمن را برعهده داشتند نیز با آمریکا و متحدانش، ترانه دوصدایی می خواندند و مسئولان نظام را به باج دادن تشویق و از قدرت بی رقیب! آمریکا می ترساندند!
همان روزها، نهضت آزادی جزوه ای در چند ده صفحه و با عنوان «پایان عادلانه جنگ بی پایان»! به چاپ رساند که قبل از انتشار در داخل کشور، متن کامل آن با آب و تاب از رادیوهای بیگانه پخش شد. نهضت آزادی در این جزوه مسئولان نظام را از ایستادگی در مقابل آمریکا برحذر داشته و به عنوان یک واقعیت ملموس و غیرقابل انکار، آورده بود که آمریکا مانند «شیر»! است و ایران شبیه «آهو»! و نتیجه گرفته بود که «فرار»، عاقلانه ترین واکنش «آهو» در مقابل حمله «شیر» است.
و اما، حضرت امام(ره)، در پاسخ به این تهدیدها، آمریکا را به شیر پیری تشبیه کردند که یال و کوپال و دندانهایش ریخته است و فرمودند؛ من حیفم می آید که مثل بزنم به شیر، که می گویند وقتی که مقابل یک دشمن می ایستد هم فریاد می زند و هم از آن طرفش چیزی بیرون می آید و هم دمش را حرکت می دهد. فریاد می زند برای اینکه طرف را بترساند. می ترسد، از این جهت از او چیزی هم صادر می شود. دمش را حرکت می دهد برای اینکه میانجی پیدا کند.
2- بعدازظهر سه شنبه هفته گذشته، حضرت آقا در جمع مسئولان و کارگزاران نظام، تصویر روشن و مستندی از شرایط کنونی جمهوری اسلامی ایران و نقطه ای که امروزه در آن ایستاده ایم ترسیم فرمودند. ایشان در بخشی از بیانات خود که به «آرمان گرایی همراه با واقع بینی» اختصاص داشت، به لغزش هایی که مانع از واقع بینی می شوند، اشاره ای کوتاه و گذرا اما گویا و گره گشا- داشته و فرمودند؛ «ما وقتی که می خواهیم آرمان گرایی همراه با واقع بینی داشته باشیم یعنی واقعیت ها را ببینیم، براساس واقعیت ها حرکت خودمان را تنظیم کنیم- باید توجه کنیم که به لغزش هایی که در اینجا ممکن است پیش بیاید، دچار نشویم. لغزشگاه هایی وجود دارد. یک لغزشگاه، واقعیت پنداری است؛ چیزهایی را که واقعیت ندارد، انسان واقعیت تصور کند. دشمنانی که جبهه ای را در مقابل کشور ما، ملت ما، انقلاب ما تشکیل دادند، سعی می کنند واقعیت سازی کنند، واقعیت نمایی کنند، یک چیزهایی را به عنوان واقعیت های مسلم در نظر ما جلوه گر کنند؛ در حالی که واقعیت ها آنها نیست. باید مواظب باشیم درگیر و دچار واقعیت سازی های خلاف واقع نشویم.»
یادداشت پیش روی، اشاره ای گذرا به چند نمونه از این لغزش ها است که با درایت و نگاه ملکوتی امام راحل(ره) و خلف حاضر او از آسیب ها و پیامدهای تلخ آن پیشگیری شده است.
3- سال گذشته- 3/5/90- در یادداشتی با عنوان «چه کسی پشت در است؟!» آورده بودیم؛ «انگاره سازی- IMAGE MAKING- یکی از کارآمدترین شگردها در عملیات روانی است. اهمیت این شگرد و ضریب تاثیر آن به اندازه ای است که بسیاری از نظریه پردازان و اساتید جنگ نرم، این شگرد را موضوع اصلی عملیات روانی می دانند و به گفته؛ «مارک دافیلد»؛ «ترفندهای عملیات روانی هنگامی کارساز و موثر تلقی می شوند که خروجی آن، قبولاندن یک انگاره به فرد، جمعیت و یا جامعه حریف باشد.» و اما، «انگاره»، تصویر غیرواقعی از یک «واقعیت» است که مدیران جنگ نرم می کوشند آن را به جای واقعیت در ذهن حریف جای داده و به او بقبولانند. فرد یا افرادی که تحت تاثیر این شگرد قرار گرفته و «انگاره» را به جای «واقعیت» پذیرفته اند، واقعیت ها را آنگونه می پندارند که به آنان القا شده است و نه آنگونه که واقعا هست.»
در آن یادداشت آمده بود؛ «باطل السحر انگاره، عملیات روشنگرانه است، چرا که روشنگری مستدل و مستند، تار و پود «انگاره» را از هم می پاشد و «واقعیت» را آن گونه که هست- و نه آن گونه که دشمن القاء می کند- می نمایاند و مدیران عملیات روانی حریف را به گوشه رینگ می کشاند.»
رهبر معظم انقلاب روز سه شنبه در جمع کارگزاران نظام، یک بار دیگر و برای چندمین بار، نه فقط «انگاره»های ساخته و پرداخته دشمن- که در ذهن برخی از خودی ها نیز نشسته بود- را فرو ریختند بلکه «راه کار» مقابله با این شگرد را نیز با نگاهی تیزبین که خاص رهبران الهی است ارائه فرمودند.
و حالا به چند نمونه دیگر از این دست که در آن آرمان گرایی همراه با واقع بینی رهبری راه را بر انگاره های القا شده دشمنان و یا دوستان ناآگاه بسته است، اشاره می رود.
4- بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، تقریبا تمامی جریانات سیاسی که آن روزها، هنوز هویت واقعی آنان برملا نشده بود و برای آینده انقلاب نقشه های شومی در سر داشتند، برپایی نظام حکومتی با تکیه بر آرمان های اسلام ناب محمدی(ص) را با- به زعم خود- «واقعیات» موجود! ناهمخوان می دانستند و شماری از خودی های پاکباخته نیز استدلال آنها را پذیرفته بودند. ولی حضرت امام(ره) بر «جمهوری اسلامی ایران نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» تاکید فرمودند و همگان شاهد بودند که برخلاف انگاره های القا شده آن روزها، گزینه های دیگر نظیر «جمهوری ایران»، «جمهوری دموکراتیک ایران»، «جمهوری دموکراتیک اسلامی»، «جمهوری مسلمانان» و... در میان مردم جایگاهی ندارد و 2/98 درصد به جمهوری اسلامی ایران رای دادند و نظام برخاسته از انقلاب و همخوان با خواست مردم انقلاب کرده شکل گرفت. بعد از رفراندوم و در حالی که حضرت امام(ره) بر تدوین قانون اساسی تاکید داشتند، دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها که نهادینه شدن آموزه های اسلامی در قانون اساسی را برنمی تافتند، با زبان به ظاهر خیرخواهانه به مصاحبه ها و مقالات آن روزها مراجعه کنید- تدوین قانون اساسی را زودهنگام و تکیه آن بر آموزه های اسلامی را با واقعیات! ناهمخوان معرفی می کردند ولی با اصرار حضرت امام(ره) قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برپایه آموزه های اسلامی شکل گرفت و «آمیختگی دین و سیاست» که به قول امام راحل(ره) قدرت های استکباری از دوران بنی امیه و بنی عباس تا عصر حاضر از آن وحشت داشتند، در ایران اسلامی و انقلابی نهادینه شد و امروزه آثار آن در تحولات و انقلاب های اسلامی منطقه به وضوح قابل دیدن است.
5- مردم مسلمان ایران و رزمندگان پاکباخته این مرز و بوم، آرزو داشتند به جای مقابله با صدام که دست نشانده آمریکا و اسرائیل بود، به جنگ مستقیم با اسرائیل بروند. دشمن با بهره گیری از همین آرزوی مقدس- که خوشبختانه امروزه در حال تحقق است- پیشنهاد حضور رزمندگان در مرزهای فلسطین اشغالی را ارائه کردند، پیشنهادی که برخلاف ظاهر آن، می توانست با خالی شدن جبهه های نبرد از رزمندگان اسلام، راه ورود بی مانع ارتش بعثی به میهن اسلامی را هموار کند ولی حضرت امام(ره) با آن نظریه معروف خود که «راه قدس از کربلا می گذرد» این انگاره خطرناک را فرو پاشیدند.
6- در آستانه حمله نظامی آمریکا به افغانستان، برخی از جریانات سیاسی داخلی که بعدها در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 به مقابله با نظام برخاستند، این پیشنهاد را پیش کشیدند که جمهوری اسلامی ایران به کمک طالبان شتافته و در جبهه افغانستان به مصاف آمریکا برود! این انگاره از ظاهر پسندیده ای برخوردار بود ولی حضرت آقا که پیشاپیش از آمریکایی بودن طالبان باخبر بودند، بر این انگاره خط بطلان کشیدند. گفتنی است که امروزه آمریکا و انگلیس برای مقابله با انقلاب های اسلامی منطقه، آشکارا با طالبان همکاری می کنند.
7- بعد از تصمیم آمریکا و متحدانش برای حمله نظامی به عراق، باز هم برخی از همان جریانات به اصطلاح «اصلاح طلب»، از صدام به عنوان «خالد بن ولید» یاد کرده!! و پیشنهاد ائتلاف با صدام در جنگ با آمریکا را پیش کشیدند! این انگاره نیز با درایت رهبر معظم انقلاب فرو ریخت.
8- در جریان چالش هسته ای و در حالی که بعد از اجلاس اکتبر 2003 تهران تمامی فعالیت های هسته ای خود را برای به اصطلاح اعتمادسازی به حالت تعلیق درآورده و با تروئیکای اروپایی- انگلیس، فرانسه و آلمان- در حال مذاکره بودیم، حریف در اجلاس لندن اعلام کرد که بهترین تضمین از نظر آنها، دست کشیدن ایران از تمامی فعالیت های هسته ای است. در این هنگام حضرت آقا دستور از سرگیری همه فعالیت های به تعلیق درآمده را صادر کردند و این دستور با از سرگیری فعالیت کارخانه UCF اصفهان آغاز شد. دشمن تهدید به حمله نظامی کرد. برخی از مسئولان وقت به وحشت افتادند و آقا فرمودند حریف هیچ غلطی نمی تواند بکند و نتوانست و امروز...
9- در فتنه آمریکایی- اسرائیلی 88 که شبیه جنگ احزاب بود و همه دشمنان بیرونی و درونی برای مقابله با نظام اسلامی به میدان آمده بودند، رهبر معظم انقلاب بر اجرای بی کم و کاست قانون تاکید ورزیدند و نهایتا روز 9 دی فرا رسید و فتنه 88 دود شد و به هوا رفت.
10- در ماجرای عزل وزیر اطلاعات که اقدامی خطرناک بود، حضرت آقا با اقتدار مثال زدنی از این حرکت جلوگیری فرمودند و تلاش ریاست محترم جمهوری که متاسفانه از پشتوانه بینش و آگاهی لازم برخوردار نبود، مانع از تاکید رهبر معظم انقلاب بر نظر دقیق و کارشناسانه خود، نشد و حتی خانه نشینی 11 روزه آقای احمدی نژاد نیز نتوانست در پیشگیری حضرت آقا از آن انحراف کمترین خللی ایجاد کند و...
11- و امروزه، مجموعه همین انگاره شکنی های امام راحل(ره) و خلف حاضر او، انقلاب های اسلامی منطقه و اقتدار مثال زدنی جمهوری اسلامی ایران را در پی داشته است که شرح آن به درازا می کشد و در پایان این وجیزه به نکته ای از قول مرکز استراتژیک آمریکن اینترپرایز که روزنامه آمریکایی «یو.اس.ای تودی» به آن پرداخته بود، بسنده می کنیم؛ آمریکن اینترپرایز در گزارش خود می نویسد؛ «در ایران با یک ابرحریف به نام (آیت الله) خامنه ای روبرو هستیم که نقشه راه ما را می داند و در میان مردم خود از اعتماد توأم با اعتقاد برخوردار است».
* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان « آرمانگرایی واقع بینانه » به قلم « محمود فرشیدی » آورده است.
دعوت به صبر و استقامت بر طریق حق ، یکی از دشوارترین آزمونهای پیام آوران الهی است ؛ چندان که والاترین فرستاده خداوند ، حضرت محمد (ص) ادای همین مسئولیت را دلیل پیر شدن خویش عنوان می فرماید و ایفای همین مسئولیت حضرت موسی (ع) را آنچنان بر آشفته میسازد که با برادر خود دست به گریبان میشود و حتی حضرت یونس (ع) به خاطر کم صبری در ادای این رسالت مورد مواخذه الهی قرار میگیرد.
بر این اساس دور از ذهن نیست که رهبران الهی و مدافعان حرکت انبیاء نیز در برابر چنین آزمون دشواری قرار گیرند و با تمام توان خویش ، جامعه را به پایمردی و صبر فرا خوانند اما سئوال اینجاست که چرا نگاهبانی از استقامت یاران و رهروان و همراهان تا این اندازه سخت است ؟ پاسخ به این سئوال را باید در این نکته جستجو کرد که رهبران الهی ، با نگاهی توحیدی به تحلیل واقعیت ها میپردازند و در این ارزیابی از تاثیر سنتهای الهی غفلت نمیورزند ، اما چه بسا تحلیل یاران و همراهان آنان از واقعیتها ، به دلیل غفلت از برخی حقایق پنهان هستی ، سطحی تر و مادی تر است و بخصوص در مقابله با مشکلات ، با شعار واقعیت گرایی در پیگیری آرمانها سست میشوند و به اضطرار و عسر و حرج تمسک می جویند.
اما واقعیت این است که آنان خود در استقامت ورزیدن بر آرمانها ، کم طاقت شدهاند یا ذهن ساده اندیش آنان قدرت درک برخی واقعیات فرا مادی را ندارد و این همان نکته مهم و ظریفی است که علامه طباطبایی (ره)کوشید درکتاب" اصول فلسفه و روش رئالیسم " واقع گرایی اسلام را تبیین نماید کما اینکه شهید مطهری (ره) نیز یکی از علل گرایش به مادیگری را "ساده اندیشی" بر میشمارد.
در دوران پر افتخار نظام اسلامی نیز کرارا شاهد بوده ایم که از طرفی امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری جامعه را به صبر و استقامت دعوت فرموده اند و دستاوردهای امید آفرین آن را نوید داده اند و از طرف دیگر برخی مسئولان اجرایی در مواجهه با مشکلات گرفتار برداشت های سطحی از واقعیات شده اند و دستیابی به آرمانها را بدون دادن هزینه ، انتظار داشته اند و کوشیده اند با این توجیه از پیگیری برخی آرمانها منصرف شوند .
این تزلزل عده ای در ادامه راه ، منحصر به امروز و دیروز نیست بلکه از دوران دولت موقت گرفته تا روزگار دفاع مقدس ، مستنداتی در این زمینه بر صفحه تاریخ نقش بسته است .
حتی پس از آن در دوران سازندگی و اصلاحات هم کارگزارانی " مذاکره مستقیم با آمریکا " را به عنوان یک ضرورت مطرح ساختند و یا چنانکه مقام معظم رهبری اشاره فرمودند در دفاع از حق هسته ای کشور تا توانستند عقب نشینی کردند .
در مقام اقناع چنین افرادی، تجربیات تاریخی ، شواهدی روشن در نشان دادن واقعیات است و باید برای جویندگان حق ، فصل الخطاب قرارگیرد و لذا مقام معظم رهبری در دیدار اخیر با مسئولان و کارگزاران نظام ، با یاد آوری این تجربیات طی سالهای پس از پیروزی انقلاب ، به واقعیات مهمی اشاره فرمودند که ممکن است تحت الشعاع " واقعیت سازی " و " واقعیت نمایی" دشمنان قرار گیرد و با توجه به تاثیری که درک عمیق این واقعیات درتحلیل ها و ارزیابی های دولتمردان دارد ، بایسته است همواره مورد توجه آنان باشد . به همین دلیل به مهمترین موارد یاد شده در این دیدار اشاره میکنیم :
1- عبور موفقیت آمیز نظام اسلامی از همه چالشها و موانع دشوار فرا رو از جمله شورشهای قوی، ترورها ، جنگ تحمیلی ، تحریم ها ، قضایای تیر 78 و ماجراهای سال 88.
2- عزت ملی ، زندگی ایمان مدار ، مشارکت درمدیریت کشور ، پیشرفت همه جانبه ، استقلال اقتصادی و سیاسی و برخورداری از آبروی بین المللی از مهمترین مطالبات مردم از مسئولان و نظام اسلامی است .
3- مقابله چند دولت مستکبر و سیاهی لشکرهایشان با نظام اسلامی به معنای مقابله جامعه بین المللی با ما نیست .
4- این چند دولت مستکبر دارای تواناییهای سیاسی و اقتصادی و خصوصا رسانهای تبلیغاتی قوی هستند .
5- علت دشمنی این چند دولت مستکبر با نظام اسلامی مسئله هسته ای یا دفاع از حقوق بشر نیست ، بلکه آنان با اصل نظام اسلامی مخالف هستند .
6- تحریم اقتصادی ، چالش جدیدی نیست و دربرههای حتی کشتی های ایران را هم هدف قرار میدادند و پایانههای نفتی را بمباران می کردند .
7- نظام اسلامی در مقابله با تهدیدها و تحریمها ، پیشرفت کرده و اعتماد به نفس و توانمندیش افزایش یافته است .
8- جبهه مقابل نظام اسلامی در مقایسه با گذشته تضعیف شده است و شکست رژیم صهیونیستی درجنگ های 33 روزه و 22 روزه ، خروج اجباری آمریکا از عراق ، مشکلات آمریکا در افغانستان، همچنین بحران اقتصادی کشورهای اروپایی و جنبش نود و نه درصدی آمریکا ، شواهدی روشن از جمله مشکلاتی است که دولت های مستکبر با آن دست به گریبان شده اند.
9- تحولات شمال آفریقا و موج اسلام خواهی در بسیاری از کشورها ، نشان از پایان دوران زمامداری جهان توسط دولت های مستکبر دارد .
10- افزایش تواناییهای اقتصادی ایران ، خصوصا در زمینه منابع غنی نفت و گاز و نیز نیروی انسانی ، یکی از نقاط قوت اساسی کشور است .
11- دشمن با عقب نشینی ایران گستاخ تر می شود و در دورهای که ادبیات مسئولان کشور ، آمیخته با تملق گویی غرب و آمریکا بود ، جمهوری اسلامی ایران را محور شرارت خواندند .
12- حربه تحریم در صورت " مقاومت مدبرانه" کند و نا کارآمد خواهد شد و شعارهای سالهای اخیر یعنی اصلاح الگوی مصرف، همت مضاعف کار مضاعف، جهاد اقتصادی، تولید ملی ، حمایت از کار و سرمایه ایرانی بر اساس پیش بینی شرایط کنونی کشور و به عنوان حلقههای ایجاد یک منظومه اقتصادی مطرح شده است.
اما کلام آخر و واقعیت امروز آن است که در شرایط کنونی باید مسئولان و دولتمردان ضمن جبران گذشته این منظومه اقتصادی را اساس و مبنای همه فعالیت های اقتصادی خود قرار دهند ؛ یعنی از دعوت جامعه به مصرف گرایی پرهیز کنند ، به جای توسعه تعطیلات ، کارمندان و مردم را به همت و کار بیشتر فراخوانند ، تولید ملی را مورد حمایت قرار دهند و بستر آن را فراهم سازند و حتی پس از رفع شرایط تحریم از واردات خارجی ، خصوصا اقلام غیر ضروری نظیر میوه ممانعت به عمل آورند .همچنین در عبور از گذرگاه و برهه کنونی که کشور با تحریم اقتصادی مواجه است تعویق و تعلیق اجرای برخی پروژهها با سرمایه گذاری سنگین، که نام مهر ماندگار گرفته است ، منطقی به نظر میرسد چرا که دولت باید تمام توان مدیریتی و در آمدی هزینه ای خود را صرف " اقتصاد مقاومتی " کند تا مردم با تحمل حداقل فشار این مرحله را پشت سر بگذارند.
* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله خود با عنوان « با پادوئی القاعده به فرماندهی سیا » آورده است.
هرچه زمان بیشتر میگذرد، درستی نگاه امام خمینی به آمریکا به عنوان "شیطان بزرگ" بیشتر به اثبات میرسد. آنچه این روزها در خاورمیانه عربی میگذرد، لایه دیگری از هزارتوی شیطنتهای آمریکا در جهان اسلام را نشان میدهد که برای آشنایان با اصول سیاست استعماری از موارد تاریخی و رصد کردنی است.
تازهترین خبرها از بحران سوریه اینست که وقتی ارتش این کشور برای سرکوب کردن تروریستها وارد شهر حلب شد، در میان دستگیر شدگان افرادی با ملیتهای مختلف یافت که کارت عضویت گروه تروریستی القاعده را به همراه داشتند و از کشورهای اردن، یمن، عراق، عربستان، افغانستان، چچن، لیبی، تونس و ترکیه به القاعده پیوسته و با سازماندهی این گروه تروریستی به حلب اعزام شده بودند تا با تصرف این شهر، به شورش مسلحانه در سوریه دامن بزنند. در دمشق نیز در میان تروریستهای دستگیر شده، اعضای گروه تروریستی القاعده با ملیتهای مختلف حضور داشتند.
در کنار این واقعیت غیرقابل انکار، اگر به اظهارات وزرای خارجه آمریکا، انگلیس، فرانسه و عربستان و نخست وزیران قطر و ترکیه که بارها با صراحت گفتند باید مخالفان دولت سوریه را مسلح کنیم و به آنها کمکهای مالی برسانیم تا این دولت را ساقط کنند توجه شود، هماهنگی "القاعده" با آمریکا و همدستان اروپائی و مهرههای منطقهای آمریکا برای برافروختن آتش جنگ داخلی در سوریه با هدف براندازی دولت این کشور کاملاً آشکار میشود. درست در همین نقطه است که چهره شیطانی آمریکا آشکار میشود و طرح طولانی مدت سازمان جاسوسی آمریکا برای تأسیس "القاعده" در سالهای دهه 60 کارائی خود را علیه جهان اسلام به نمایش میگذارد. این واقعیت که گروه تروریستی القاعده را آمریکا تأسیس کرد تا آن را به عنوان ابزاری برای تأمین اهداف سلطه جویانه خود در جهان اسلام مورد استفاده قرار دهد، برای صاحب نظران سیاسی از همان ابتدا روشن بود، اما با اعتراف وزیر خارجه کنونی آمریکا هیلاری کلینتون که سال گذشته با صراحت گفت القاعده را آمریکا تأسیس کرد، حتی برای خوشبینترین افراد به آمریکا نیز تردیدی باقی نماند که گروه تروریستی "القاعده" آلت فعل آمریکاست و هر جا فعال میشود باید دانست آمریکا در آنجا توطئهای را دردست اجرا دارد.
در بحران سوریه، دولتمردان آمریکائی حتی نتوانستهاند از به زبان آوردن آنچه در سر میپرورانند خودداری کنند و با صراحت از ضرورت مسلح کردن مخالفان دولت سوریه سخن گفتند و وزیر خارجه آمریکا به مثابه یک دوره گرد، سفرهای متعددی به منطقه خاورمیانه و سایر مناطق جهان کرد تا این توطئه را هرچه سریعتر و جدیتر به اجرا در آورد. تکلیف اتحادیه عرب و شیوخ قطر و آل سعود نیز در پادوئی برای آمریکا کاملاً روشن است به ویژه آنکه در شرایط اوج گیری بیداری اسلامی در منطقه، مشغول ساختن افکار عمومی جهان عرب به سوریه برای سران ارتجاع عرب یک مجرای تنفسی امیدوار کننده پدید میآورد و آنها را برای مدتی از طوفان انقلابهای مردمی در امان نگهمیدارد. دولتمردان به اصطلاح اسلام گرای ترکیه نیز در این امتحان دشوار، مردود شدند و نشان دادند که نه تنها شاگردان خوبی برای نجم الدین اربکان نیستند بلکه تمام شعارهای ضد اسرائیلی دو سه سال اخیر رجب طیب اردوغان نیز دروغ بود و این حضرات همان راهی را میروند که آتاتورک میرفت.
سرمایهگذاری سنگین تبلیغاتی آمریکا و غرب و ارتجاع عرب برای پیشبرد طرح آمریکا در سوریه، از شگفتیهای این توطئه است. از یکسال و نیم قبل که این توطئه در سوریه کلید خورد، تمام رسانههای وابسته به این مجموعه با برنامهای دقیق و بیامان به تبلیغات دروغین و کثیفی روی آوردند که متأسفانه توانست تا مدتی بسیاری از مردم را فریب دهد و اهداف اصلی این توطئه را پنهان نگهدارد. رسانههای دولتی آمریکا، شبکه الجزیره قطر، شبکه العربیه سعودی و بنگاه سخنپراکنی بیبیسی، در یکسال و نیم گذشته بیشترین تلاش را برای مخفی نگهداشتن چهره تروریستهائی که در سوریه آشوب ایجاد کردهاند به عمل آوردند. در این میان دست اندرکاران تلویزیون بیبی سی فارسی خود را به آب و آتش میزنند تا به مخاطبان خود بقبولانند که در سوریه این مردم هستند که در مقابل دولت قرار دارند و آنچه در این کشور جریان دارد یک جنگ داخلی است نه یک توطئه تروریستی که توسط غرب و ارتجاع عرب و ترکیه و رژیم صهیونیستی حمایت میشود. تلویزیون فارسی بیبی سی چندین خبرنگار خود، که در میان آنان چهرههای شناخته شده یهودی و بهائی بیش از دیگران فعال هستند، را برای این کار بسیج کرده و شب و روز به مخاطبان خود دروغ میگوید. رادیو و تلویزیون عربی بیبی سی نیز سهم عمدهای در این تبلیغات شیطانی برعهده دارد و به تنور این توطئه آمریکائی - صهیونیستی میدمد.
این توطئه تبلیغاتی تا مدتی تأثیرگذار بود ولی اکنون نه تنها بیتأثیر شده بلکه نتیجه معکوس دارد. از ماجرای کشتار 108 مرد و زن و کودک در روستای "حوله" در نزدیکی شهر حمص که دروغ بودن تبلیغات بیبی سی و سایر رسانههای وابسته به غرب و ارتجاع عرب آشکار گردید، پشت پرده این توطئه برای بسیاری از مردم نیز فاش شد. پیوند "القاعده" که با درون مایه وهابیگری حرکت میکند با حامیان تروریستهائی که علیه دولت سوریه میجنگند هنگامی روشنتر شد که یکی از شیوخ وهابی به نام "علی الربیعی" در شبکه اجتماعی تویتر نوشت: "ما وهابیها به قتل کودکان شیعه و علوی در غزوه حوله افتخار میکنیم." او با این اعتراف خود به ویژه "غزوه" یا جنگ مقدس دانستن جنایت حوله، عمق توطئه مشترک غرب به سرکردگی آمریکا و ارتجاع عرب و پیوند آنها با جریان متحجر و فاسد وهابیت را نشان داد، کما اینکه شیخ وهابی دیگری به نام "محمد بدیع موسی" با صراحت اعلام کرده است: "ما مفتیان و شیوخ جماعت اخوان المسلمین در پاسخ به سؤال ارتش آزاد سوریه اعلام کردهایم ریختن خون علویهای سوریه، تجاوز به زنان آنها، کشتن کودکان آنها و حمله به محل سکونتشان مجاز و حلال است."
این واقعیتهای تلخ، پرده از چهره به ظاهر مردمی مقابله با دولت سوریه بر میدارند و نشان میدهند آمریکا چگونه با توسل به شیطنتی بزرگ درحال استفاده از یک مذهب استعمار ساخته علیه اسلام و مسلمانان است. وهابیت که تهمتی رسوا و خطرناک به اسلام است اکنون در قالب "القاعده" به جان اسلام و مسلمانان در جهان عرب و کشورهای اسلامی افتاده و هر جا که شیطان بزرگ برای خنثی کردن حرکتهای انقلابی و مردمی و تحقق توطئههای استعماری و سلطهجویانه خود به تزویر نیاز داشته باشد از این مذهب جعلی و این گروه ساخته و پرداخته خود استفاده ابزاری میکند.
در خاورمیانه، اکنون آمریکا به دو چیز نیاز دارد؛ یکی جلوگیری از حرکت انقلابی نشأت گرفته از بیداری اسلامی و دیگری حفاظت از موجودیت رژیم جعلی و غاصب صهیونیستی. برای رسیدن به این اهداف شوم، تضعیف جبهه مقاومت ضد صهیونیستی یک ضرورت برای آمریکاست که از سوریه شروع شده و تحریمهای اقتصادی ایران و وارد آوردن فشارهای سیاسی برحزبالله لبنان نیز بخشهائی از همین توطئه هستند. اگر ملتهای منطقه نسبت به استفاده ابزاری آمریکا از وهابیت برای پیشبرد اهداف خود به همان میزان که از سایر توطئههای آمریکائی آگاهی دارند هوشیار و مطلع باشند، خنثی کردن توطئه شیطان بزرگ در این مرحله آسان خواهد بود. این جنگ هر چند با پادوئی القاعده از طریق ابزار قرار دادن مذهب و با فرماندهی سازمان جاسوسی "سیا" به راه افتاده، ولی اگر ملتهای مسلمان هوشیار باشند قطعاً پیروز این میدان خواهند بود.
*دنیای اقتصاد
روزنامه دنیای اقتصاد در سرمقاله خود با عنوان « حذف ارز مسافرتی تصمیمی منطقی » به قلم « میثم هاشمخانی » آورده است.
سیاستی هوشمندانه که خوشبختانه به طور همزمان از طرف دولت و مجلس و بانک مرکزی پشتیبانی شده است.
تصمیم به قطع این سوبسید پنهانی که به مدت حدودا یک سال در قالب فروش دلار با نرخی بسیار پایینتر از نرخ بازار آزاد به متقاضیان مسافرتهای خارجی تجلی داشت، تصمیمی منطقی و کارشناسی است که اگرچه قدری دیرهنگام اتخاذ شد، اما بدون تردید تصمیمی در راستای عدالت اقتصادی ارزیابی میشود در شرایطی که اقتصاد کشور با خطر کمبود شدید ارزی به دلیل تشدید تحریمهای تجاری مواجه است، چگونه میتوانیم ارائه سوبسید دولتی به متقاضیان مسافرتهای خارجی را که عمدتا جزو دهکهای درآمدی بالای کشور هستند، سیاستی عادلانه ارزیابی کنیم؟
همچنین تاثیر مثبت چنین تصمیمی بر کاهش تقاضای مسافرتهای تفریحی خارج از کشور و انتقال تقاضا به سمت مسافرتهای تفریحی داخلی را به احتمال فراوان میتوان در کوتاهمدت مشاهده کرد و بعید نیست که در ماه پایانی تابستان سالجاری، بهبودی محسوس در رونق گردشگری داخلی را شاهد باشیم.
در عین حال، دغدغه مربوط به انتقال ناگهانی تقاضای ارز مسافرتی به بازار آزاد و بروز شوک قیمتی در قیمت بازار آزاد دلار، مسالهای است که در صورت هوشمندی بانک مرکزی، به سادگی از آن جلوگیری خواهد شد. برای جلوگیری از شوک صعودی تقاضای دلار در بازار آزاد، کافی است بانک مرکزی همان مقدار دلاری را که در هر ماه به مسافران خارج از کشور میفروخته است، اکنون در بازار آزاد و به قیمت بازار آزاد به فروش برساند. در نتیجه درست به همان مقدار تقاضای جدید که در بازار آزاد دلار ایجاد میشود، عرضه دلار در بازار آزاد هم افزایش خواهد یافت و به این ترتیب بدون بروز هیچگونه رانت و سوءاستفاده مالی، از هر گونه افزایش قیمت دلار هم ممانعت خواهد شد. ضمنا به تدریج و در ماههای آینده، قابل انتظار است که تقاضای مسافرتهای خارج از کشور کاهش یافته (به دلیل افزایش هزینهها بر اثر قطع فروش ارز دولتی) و در آن زمان بانک مرکزی میتواند مقدار فروش ارز فوقالذکر را کاهش دهد.
دست آخر اینکه خوشبختانه تصمیم هوشمندانه قطع فروش دلار با قیمت دولتی به متقاضیان مسافرتهای تفریحی خارج از کشور، با موافقت کامل مجلس و دولت و بانک مرکزی همراه بود و چه بسا بتوان آن را نشانه عزم جزم این سه نهاد برای حرکت به سمت بازار ارز تکنرخی و شفاف و جمع کردن بساط انبوه ثروتهای بادآورده ناشی از وضعیت ارز دونرخی فعلی ارزیابی کرد.
با این حساب، اگر مقامات ارشد اقتصادی کشور تصمیم جدی برای حرکت به سمت بازار ارز تکنرخی و شفاف را داشته باشند، لازم است در گامهای بعدی به تدریج بستههای دیگری از تقاضای ارز را از شمول دریافت ارز با نرخ دولتی خارج کرده و به طور همزمان افزایش تدریجی نرخ ارز مرجع (دولتی) را به طور متناسب با تفاضل تورم ایران و میانگین تورم بینالمللی پیگیری کنند. چنین سیاستی بدون تردید هم از حجم بالای سوءاستفاده مالی ناشی از شکاف بالغ بر 50 درصدی بین قیمتهای دولتی و بازار آزاد دلار خواهد کاست و هم میتواند به افزایش درآمد دولت بر اثر فروش دلارهای نفتی منجر شود. همچنین بسیار بعید است که چنین سیاستی اثر تورمی جدیدی به همراه داشته باشد؛ زیرا هماکنون تقریبا همه کالاهای وارداتی در بازار به صورت متناسب با نرخ دلار بازار آزاد به فروش میرسند. به این ترتیب امید میرود تصمیم اخیر بانک مرکزی، نشانهای از برنامه جدی برای حرکت مجدد به سمت بازار ارز تکنرخی و شفافی باشد که در سالهای 1381 تا 89 هم در کشور حاکم بود. در آن صورت همانطور که سه رییس کل پیشین بانک مرکزی، در پایان دوره ریاست خود بازار ارزی تکنرخی و شفاف را به جانشین خود تحویل دادند، میتوان امیدوار بود که رییس کل فعلی هم بازار ارزی تکنرخی را به جانشین خود تحویل دهد.
* مردمسالاری
روزنامه مردم سالاری در سرمقاله خود با عنوان « سرعت غیرمجاز ترکیه » به قلم « علی ودایع » آورده است.
ترکیه برای سالیان سال، حامی حکومتهای لائیسیته در خاورمیانه بوده است؛ آتاترک به عنوان یک ژنرال لائیک سایه خود را بر تاریخ معاصر ترکیه گسترانیده است.
احزاب اسلام گرا به رغم وفاداری به اصل جدایی دین از سیاست، باکودتا سرنگون شدند یا به حاشیه رانده شدند. آنهایی هم که داعیه حکومت مذهبی داشتند یا ذرهای از اصول آتاترک تخطی میکردند، به دادگاههای نظامی سپرده شدند، تا 14 مارس2003 که رجب طیب اردوغان به عنوان بیست و هفتمین نخست وزیر این کشور انتخاب شد.
ابتدا حزب عدالت و توسعه با تدوین برنامههای اقتصادی مهندسی شده، زیر بناهای مستهلک اقتصادی و توریسم این کشور را اصلاح کرد.
در فاز دوم، ترکیه روی دیپلماسی گداخته، سرمایهگذاری وسیعی کرد تا منافع اقتصادی خود را در کنار گسترش دامنه نفوذ آنکارا ارتقاع دهد.
جنگ لفظی اردوغان و شیمون پرز پس از حملات 22 روزه اسرائیل به نوار غزه، در اصل رونمایی از عملیاتی شدن امپراتوری نوظهور عثمانی بود.
از بهمن سال 1387 به این سو، ترکها به همه جای دنیا سرک کشیدند، از ماجرای کشتار مسلمانان اویغور در چین گرفته تا پرونده هستهای ایران اسلامی؛ در طول 3 سال ترکیه توانست یک دیپلماسی برنده را که هم منافع اقتصادی را تامین میکند و هم دوستی بسیاری را به دست میآورد به نمایش بگذارد.
پس از آغاز بهار عربی یا همان بیداری اسلامی، داود اوغلو سعی کرد بر سرعت پیروزیهای دیپلماتیک این کشور بیفزاید تا آنکارا نقش اول معادلات پیچیده خاورمیانه را از آن خود کند.
اگرچه عثمانیها در مواردی دچار اشتباهاتی استراتژیک شدند اما در نهایت باصرف هزینههای مالی، اشتباهات خود را به شکستهای مقطعی تقلیل دادند.تا آنکه ناآرامیهای سوریه آغاز شد.
حکومت بشاراسد با اشتباهاتی که در روزهای نخست برای مقابله با اعتراضات سوریه مرتکب شد، زمینه را برای ورود بازیگران خارجی به زمین خود بازکرد.
ترکیه که نمیخواست از تحولات کشور همسایه خود عقب بماند تمام قد از معارضین سوریه دفاع کرد و با لحن آتشین به اسد حمله کرد.
آنکارا در این میدان جدید، یک دوست جدید را در کنار خود دید؛ عربستان سعودی که خود عنوان پدرخوانده دیکتاتورهای عرب را یدک میکشید، آغوش گرم خود را برای آتاطیب گشود.
آنکارا و ریاض که گویی ماه عسل دوستانه خود را آغاز کرده بودند، خود را به زمین و زمان کوبیدند تا معارضین بشاراسد تجهیز شده و پیروز شوند. 9 ماه پس از آنکه اعتراضات سوریه به جنگ تبدیل شده است، معارضین توانستهاند چند شهر مرزی را از آن خود کنند. اما ناگهان آژیر خطر در کاخ نخست وزیری آنکارا به صدا درآمده است!
یک مجهول از معادله سوریه را ترکیه در نظر نگرفته بود. تعداد زیادی از ساکنان شهرهای مرزی ترکیه و سوریه را کردها تشکیل میدهند و شورشیان پ ک ک در این مناطق دارای پایگاههای مخفی هستند. اینک با توجه به خلع قدرت بازدارنده ارتش سوریه، نیروهای پ ک ک از کردستان عراق به کردستان سوریه در حال کوچ هستند و این برای ترکیه یعنی فاجعه!
شورشیان پکک که از سال 1984 فعالیت مسلحانه خود را آغاز کردهاند تاکنون حداقل هشت هزار و پانصد نفر به کام مرگ رفتهاند و همواره خود را به عنوان کابوس هر شب ارتش ترکیه به رخ ژنرال های چند ستاره این کشور میکشند. حال پ ک ک به عنوان یک مصیبت مهارنشدنی به صورت مخفی در کوه و جنگل زندگی میکنند و به ارتش شبیخون میزنند، در 5 استان سوریه شروع به ایجاد پایگاه میکنند تا جبهههای جدیدی در جنگ با آنکارا گشوده شود.
در کنار پکک، اردوغان یک مجهول دیگر را نیز در نظر نگرفته است که احتمالا در آینده، دامان این کشور را خواهد گرفت. دیپلماسی متزلزل تهران و رقابت منطقهای با ایران اسلامی، آنکارا را از یک دوست معتمد به دشمن بدل کرد. ترکیه در پرونده سوریه، هر چه از دستان گرم ایران دور میشد به آغوش آلسعود نزدیک شد، غافل از آن که سعودیها به روایت تاریخ بین عرب و عجم تفاوت فاحشی قائل میشوند. در پس خندههای شاهزادههای سعودی، آنها یک دشمن عرب را از یک دوست عجم قابل اعتمادتر میدانند. البته ایالات متحده برای آنها یک استثنا تلقی میشود. در دراز مدت ریاض، آنکارا را از سر راه خود حذف خواهد کرد. سعودیها تا جایی که بتوانند رویارویی با ترکیه را به تاخیر میاندازند تا دامنه نفوذ خود را درمیان کردها و جامعه ترکیه گسترش داده باشند و شانس برتری بیشتری داشته باشند. هر روز که میگذرد، هلال سلفیها در خاورمیانه پررنگتر میشود و دور نیست روزی که سلفیهای تندرو به بزرگترین معضل ترکیه تبدیل شوند. جالب اینجاست که در جنگ با بشاراسد، سوریه خود میزبان تعداد زیادی از جنگجویان سلفی است که این موضوع قدرت تبلیغی آنها را افزایش میدهد. در این میان، القاعده ترکیه هم فضای جالبی برای قدرتنمایی خواهد یافت و ظرف چند سال در این کشور فعالیتهای گستردهای را عملیاتی خواهد کرد. موضوع زمانی تراژیک میشود که القاعده و پکک علیه دشمن مشترک متحد شوند. ورای تمام آنچه که گفته شد، اگر بشاراسد در جنگ فرسایشی خود با معارضین پیروز شود، ترکیه باید یک دشمن را در پشت مرزهای خود تحمل کند، در حالی که این کشور به همراه ایران میتوانست به عنوان یک منجی، معارضین و دولت سوریه را پشت میز مذاکره بکشاند و از قتل عام و کشتار غیرنظامیان و نیروهای طرفین جلوگیری کند.
*حمایت
روزنامه حمایت در سرمقاله خود با عنوان « میزبانی که باید محاکمه شود » آورده است.
این روزها انگلیس میزبان بزرگترین تحول ورزشی جهان است که نه تنها در حوزه ورزش بلکه در عرصه سیاسی نیز دارای اهمیت بسیاری است. بسیاری تاکید دارند که فلسفه المپیک نزدیکتر شدن ملتها و حذف تبعیضها و گرایش جهانی از جنگ به سوی صلح و ثبات است. این مسابقات در حالی در لندن آغاز گردیده است که با توجه به روح و اهدافی که برای مسابقات در نظر گرفته شده است بسیاری تاکید دارند که از ارکان این مسابقات را باید محاکمه انگلیس به جرم جنایت علیه بشریت و نادیده گرفتن حقوق انسانها تشکیل میدهد. بررسی کارنامه رژیم سلطنتی انگلیس ابعاد قابل توجهی را در برگرفته است. در حوزه داخلی انگلیس مشاهده میشود که در ماههای اخیر سران این رژیم به بهانه برگزاری مسابقات قضایی سراسر امنیتی را بر لندن حاکم ساختهاند به گونهای که بسیاری این شهر را به پادگان نظامی تشبیه کردهاند. استقرار ارتش و ادوات نظامی از جمله موشکها بر پشت بام ساختمانها و محدودسازی آزادی اجتماعی از آن جمله است که نکته قابل توجه آنکه در این مدت سران این رژیم، با وضع قوانین امنیتی، آزادیهای فردی به ویژه علیه اقلیتهای دینی و نژادی را محدود ساختهاند. گزارشهای منتشره نشان میدهد که در ماههای اخیر مسلمانان و رنگین پوستان بیش از گذشته، تحت فشار قرار گرفتهاند و عملا فرآیند تبعیض نژادی در این کشور ابعاد گستردهتری گرفته است. در حوزه خارجی نیز مشاهده میشود که ا ین کشور کارنامه موفقی در زمینه حقوق بشر ندارد. به عنوان نمونه در قبال کشورهایی مانند بحرین و عربستان که مردم به شدت از سوی آل خلیفه و آل سعود سرکوب میگردند، انگلیس نه تنها راه سکوت در پیش گرفته است بلکه با حمایتهای تسلیحاتی در این سرکوبها مشارکت میکند. اسناد نشان میدهد که افسران انگلیس نقش اساسی در این سرکوبگریها دارند. یا در نمودی دیگر در قبال سوریه برخلاف خواست و نظر مردم، انگلیس بیشترین دخالتهای را صورت داده و علنا با حمایت از گروههای تروریستی و ایجاد فضای منفی سیاسی در کشتار مردم و تشدید بحران سوریه گام برمیدارد. البته جنایات انگلیس در لیبی،افغانستان و عراق را نیز باید به این اقدام افزود. با توجه به این شرایط میتوان گفت که عملکردهای سران این رژیم نه در داخل، نه در خارج با اصل و چارچوبهای بشر دوستانه المپیک همخوانی ندارد و سران این کشور باید به عنوان عاملان نقض حقوق انسانها محاکمه گردیده و برای جنایاتی ضد بشری که صورت دادهاند مورد بازخواست قرار گیرند. این کشور از بزرگترین ناقضان حقوق بشر است که همچنان با توهم دوران استعمار به بحران سازی در جهان و کشتار انسانهای بیگناه میپردازد که برای برقراری صلح و امنیت در جهان مقابله با آن امری ضروری است.
*آفرینش
روزنامه آفرینش در سرمقاله خود با عنوان « سیر صعودی قیمت کتاب و سیر نزولی سرانه مطالعه » به قلم « زهرا کیانبخت » آورده است.
یکی از مشکلاتی که ماههاست جامعه فرهنگی کشور با آن دست به گریبان است مساله گرانی کاغذ است که در حال حاضر، تاثیرات کاملا مشهود و محسوسی، بر بازار کتاب و نشر نیز گذاشته است. از یک دیدگاه، گرانی کاغذ و بالتبع آن، بالا رفتن قیمت منابع مطالعاتی همچون کتاب و نشریه، هم مخاطبان این گونه آثار و هم پدیدآورندگان آنرا تحتالشعاع قرار میدهد.
شاید بتوان گفت در این میان، علاقهمندان واقعی کتاب و مطالعه، همچنان و با هر مشقتی، آثار مورد علاقه خود را خریداری کرده و هزینه بالای آن را به جان میخرند، اما نمیتوان و نباید مخاطبانی که گاهگاه و از روی تفنن، مبلغی را به خرید کتاب و نشریه و فرصتی را برای مطالعه اختصاص میدادند که وجودشان در روزگار مهجور واقع شدن مقوله مطالعه، خود غنیمت است، را نادیده گرفت.
به هیچ وجه دور از انتظار نیست که این دسته از مخاطبان، با مشاهده نرخ تصاعدی قیمتها در بازار نشر، عطای مطالعه را به لقای آن ببخشند و همان فرصت کوتاهی را که به این امر اختصاص میدادند، از زندگی خود فاکتور گرفته و درصد و میزان پایین مطالعه را به رقم و میزانی پایینتر از این نیز برسانند.
نکته دیگر این که از آن جایی که در جریان نشر کتاب، به طور اخص، آن دسته از نویسندگان و مولفان جوان که به تازگی وارد عرصه خلق و ارائه آثار و نوشتههای خویش شدهاند، ناچارند خود برای انتشار آثارشان هزینه و سرمایهگذاری کنند، و به علاوه در جریان نشر، مولف در روند انتشار اثر، کمترین سهم و سود را میبرد، گرانی کتاب و عدم استقبال از آثار منتشر شده، به ویژه آثاری که متعلق به نویسندگان جوان و نوپا هستند، موجب میشود این مولفان جوان و نوظهور که به تازگی در این راه قدم گذاردهاند، دچار دلسردی شده و نتوانند آن گونهای که باید، استعدادهای فراوان خود در این زمینه را به منصه ظهور برسانند.
به علاوه از دیگر پیامدهای افزایش قیمت کاغذ در بازار، پایین آوردن میزان تیراژ از جانب ناشران کتاب و همچنین از سوی نشریات است. یعنی نه تنها افزایش قیمتها منجر به کاهش و ریزش مخاطبان میشود، بلکه شمار و میزان انتشار این منابع نیز کاهش مییابد. درحقیقت ناشران که قادر به توجیه مخاطبان و مشتریان آثار خویش در زمینه افزایش قیمت نیستند، راهحل دیگری را برگزیده و اقدام به به پایین آوردن تولیدات خویش میکنند.
دلیل افزایش قیمت کاغذ هر چه باشد باید گفت این امر، در کنار آسیبهای اجتماعی همچون رکود صنعت نشر، ورشکستگی چاپخانهها و بیکاری کارگران و فعالان عرصه چاپ و نشر، آسیبهای فرهنگی جدی را نیز با خود به همراه میآورد.
درواقع، در شرایط فعلی و با وجود رقم پایین کتابخوانی در کشور، تا جایی که ممکن است باید گستره عوامل بازدارنده مطالعه در سطح جامعه را محدود کرد که از جمله آنها بالا بودن سطح قیمت این دسته از محصولات فرهنگی، و عدم قدرت خرید از سوی مخاطبان است. در این میان باید گفت ای کاش همان گونه که برای بالا رفتن قیمت مرغ و مواد غذایی، به تکاپو و تلاش برای کنترل قیمتها میافتیم، در موارد این چنینی نیز به همین صورت عمل میشد.