در سالهای اخیر مسئلهی «حجاب» به یکی از مسائل مهم در جامعهی ما تبدیل شده است. چه در حوزهی عملکرد نهادهای نظارتی، چه در حوزهی مباحث عمومی و در میان افراد جامعه با وجود آنکه حقیقت «عفاف» در سایهسار «حجاب» مورد تأکید همهی ادیان الهی بوده و حتی علوم تجربی نیز به تأثیرات شگرف و عمیق آن پی برده است ولی همواره مغرضان با نگاهی همراه با شک و شبهه به آن نگریستهاند.
موج تخریب و هجمهی همه جانبهی مخالفان «حجاب» در رویکردی جدید با شیوهی شبهپراکنی و تفرقه افکنی وارد میدان شده است؛ زیرا حیا و «حجاب» از بزرگترین موانع غلبهی دشمن بر کشور اسلامیمان است. «میشل هولباگ» نویسندهی فرانسوی میگوید: «جنگ علیه اسلامگرایی با کشتن مسلمانان فایدهای ندارد، فقط با فاسد کردن آنها میتوان به این پیروزی دست یافت. پس باید به جای بمب بر سر مسلمانان دامنهای کوتاه فرو بریزید.»
در پروتکلهای دانشوران صهیون نیز آمده است: «ما باید کاری کنیم که اخلاق در همه جا ویران شود تا راه سیطرهی ما را بگشاید. برای نابود کردن «گوییم» (منظور همهی غیریهودیها) عشق به عیاشی و تجمل پرستی را در بین آنها رواج میدهیم... ادبیاتی مستهجن رواج میدهیم تا بتوانیم در برابر برنامههای خودمان نوعی آرامش در مردم ایجاد کنیم.»[1] یکی از شبهاتی که چند سال است آن را به شیوههای گوناگون مطرح میسازند، شبههی «حجاب اجباری» است. این مقاله در پی آن است به این شبههی رایج با رویکردی عقلانی - اجتماعی پاسخ دهد. نخست باید به این نکته پرداخت که آیا منظور از اجبار در حوزهی قانون الهی است یا در حوزهی قوانین اجتماعی.
تعریف اجبار
«اجبار»، آن است که کسی به جای دیگری تصمیم بگیرد و آنگاه او را مجبور سازد که آن تصمیم را عملی نماید. هر اقدام و عملی که تحت فشارهای عینی و به همراه زور و خشونت بر انسان تحمیل گردد، مصداق «اجبار» است.
اجبار در حوزهی قانون الهی؟
اگر منظور از اجبار در حوزهی قوانین الهی باشد که باید گفت بدون تردید مسئلهی «حجاب» یکی از اساسیترین مسائل دینی و الهی به شمار میرود که اختصاص به دین اسلام ندارد و در تمام ادیان الهی از جمله زرتشت، یهود و مسیحیت، به لزوم رعایت آن تأکید شده است.[2]
«جرجی زیدان» در کتاب «تاریخ تمدن اسلام» مینویسد: «اگر مقصود از حجاب پوشانیدن تن و بدن زن است که این وضع در پیش از ظهور اسلام و حتی پیش از ظهور دیانت مسیح معمول بوده و دیانت مسیح هم تغییری در آن نداده است و تا آخر قرون وسطی در اروپا معمول بوده و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است.»[3] در طول تاریخ اسلام نیز تمامی مسلمانان چه شیعه و چه سنی و پیروان مذاهب مختلف به صورت اجماع حجاب را واجب و رعایت آن را بر هر زن مسلمان الزامآور میشمارند و رعایت نکردن آن را توسط زنان مسلمان مخالفت آشکار با حکم واجب الهی تلقی میکنند.
از نظر قرآن، نه تنها اجبار در پذیرش دین هرگز جایز نیست، بلکه «اکراه» که در مرتبهای پایینتر و ضعیفتر از «اجبار» قرار دارد نیز مردود و غیر قابل قبول است و در سنت (روایات) نیز مسؤلیت رفتار و گفتاری که در شرایط اکراه انجام پذیرد، متوجه انسان نیست. گرچه اجبار هم نشده باشد. |
«و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گیرند و دامان خویش را (از بىعفتى) حفظ کنند و زینت خود را ـ جز آن مقدار از آنان که نمایان است ـ آشکار ننمایند و (اطراف) روسرىهاى خود را بر سینهی خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود)، و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران همسرانشان، یا برادرانشان، یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان، یا بردگانشان یا مردان سفیه وابسته (به آنها) که تمایلى به زن ندارند یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند و (به زنان با ایمان بگو: هنگام راه رفتن) پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینتِ پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که برپا دارند به گوش رسد) و اى مؤمنان همگى به سوى خدا بازگردید، تا رستگار شوید.»[4]
«اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابهای[5] خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده و مهربان است.»[6]
با توجه به آیات بالا و آیات مشابه در خصوص «حجاب» باید گفت که این مسئله یکی از اوامر الهی است و ترک آن عقوبت پروردگار را در پی دارد اما پذیرفتن و یا نپذیرفتن آن از سوی مسلمانان مانند سایر احکام الهی امری است که اجبار و اصرار در پذیرش آن طرد شده است. آن هنگام که میخواهیم «حجاب» را به عنوان امری ایمانی یا عقلایی و به عنوان یک فکر و اندیشه به فردی معرفی نماییم. استفاده از ابزار اجبار چه در اندیشه و فکر و چه در قبول ایمان امری نادرست و بیاساس است.
بنابراین خواه حکومت «اسلامی» باشد یا نباشد، زنان مسلمان باید حدود الهی را رعایت نمایند و اگر اهل رعایت نیز نیستند، سرپیچی خود را آشکار نکرده و نافرمانی از خداوند را ترویج ننمایند. چنانچه روزهخواری علنی، ترک علنی نماز، شرابخواری علنی و علنی نمودن هر معصیت دیگر، گناه بزرگتر و مضاعفی است. اما دین اسلام هر گونه اجبار در پذیرفتن قوانین الهی را مردود میشمارد و بشر را برای پذیرش آنها به تفکر و تعقل سفارش میکند. سیرهی پیامبر گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت ایشان گواه این مدعاست.
«در دین هیچ اجباری نیست و راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است. پس هر کس به طغیانگران کافر شود و به خدا ایمان آورد، حتماً بر دستاویزی محکم چنگ زده است، دستاویزی که ناگسستنی است و خداوند شنوا و دانا است.»[7]
اما میتوان برای اجباری نبودن انتخاب دین، چند دلیل بیان نمود:
نخست آنکه حقیقت دین متشکل شده است از یک سلسله معارف علمى که معارفى عملى به دنبال دارد و جامع همهی آن معارف، یک کلمه است و آن عبارت است از «اعتقادات» و اعتقاد و ایمان هم از امور قلبى است. اکراه و اجبار در «اجبار» در دین نفى شده است. کاربرد اکراه و اجبار مربوط به اعمال ظاهری است که عبارت است از حرکاتى مادى و بدنى (مکانیکى) مثل اینکه بچه را مجبور کنند، دارو بخورد. نمیتوان با اجبار به کسی گفت، به فلان چیز اعتقاد پیدا کن. به عنوان مثال شخصی که خورشید را میبیند، نمیتوان او را وادار کرد تا معتقد شود که شب است.[8]
دوم آنکه با توجه به آیهی شریفهی «قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَی...؛ راه از بیراهه به خوبی آشکار شده است...» راه حق از باطل آشکار است و خداوند به وسیلهی فرستادن پیامبران و معجزات آشکار راه حق را نمایانده است و برای قبولاندن دین نیازی به اجبار نیست زیرا کسانی که فاقد دلایل بین برای اثبات مدعای خود هستند به ابزار زور متوسل میشوند. [9] سوم آنکه ایمان ارزشمند، آن ایمانی است که بر اساس اراده و اختیار باشد نه بر اساس زور و اجبار و داشتن «اختیار» از جملهی مهمترین تفاوتهای انسان با سایر موجودات است.
در این جا لازم است به مفهوم «تحمیل» نیز توجه نماییم.
«تحمیل» بر خلاف اجبار بدون بهرهگیری از زور و فشارهای عینی میباشد و اساساً بر حسب ظاهر هیچ اجباری وجود ندارد ولی انسان در شرایطی قرار میگیرد که ناگزیر از «خوداجباری» میشود یعنی ناچار از تصمیم و اقدامی میگردد که بر خلاف میل و ارادهاشمیباشد. به عنوان مثال اگر کسی مورد تهدید قرار گیرد و عواقب و نتایجی را بر تصمیم و اقدام او مترتب سازند که موجب وحشت و ترس او گردد و در نتیجه از تصمیم خود منصرف شود و یا تحت فشار و شرایط دشواری که او را قرار دادهاند، سخنی بگوید و تصمیمی بگیرد و یا تسلیم تصمیم دیگران شود، در این صورت گرچه در ظاهر زور و اجباری وجود ندارد اما او را در شرایطی قرار دادهاند که امکان تصمیم و عمل بر اساس اختیار و ارادهی خویش را ندارد و تسلیم تحمیل دیگران میشود.
از نظر قرآن، نه تنها اجبار در پذیرش دین هرگز جایز نیست، بلکه «اکراه» که در مرتبهای پایینتر و ضعیفتر از «اجبار» قرار دارد نیز مردود و غیر قابل قبول است و در سنت (روایات) نیز مسؤلیت رفتار و گفتاری که در شرایط اکراه انجام پذیرد، متوجه انسان نیست. گرچه اجبار هم نشده باشد. آنچه که از نظر قرآن دارای ارزش است، «ایمان برآمده از اراده و اختیار کامل» است. به همین دلیل ایمان آوردن در جهان آخرت هیچ سودی برای انسان ندارد.[10]
اجبار در حوزهی قوانین اجتماعی اسلام؟
اما اگر منظور از اجبار در رعایت «حجاب» در حوزهی قوانین اجتماعی باشد، 3 پرسش اساسی پیش میآید. پرسش نخست، آن است که آیا «حجاب» مسئلهای در حوزهی حریم خصوصی است یا در حوزهی حریم عمومی؟ دوم آنکه آیا در جامعهی اسلامی الزام به رعایت «حجاب» باید به صورت «قانون» وضع گردد یا خیر؟
زمانی که بحث از الزام رعایت حجاب به عنوان یکی از قوانین اجتماعی در جامعه مطرح میشود، کلمهی «اجبار» به عنوان یکی از ضمانتهای اجرای آن مشابه هر قانون دیگر به شمار رفته و بار منفی خود را از دست میدهد. چه بسا که اگر مبحث «اجبار» از همهی قوانین اجتماعی کنار گذاشته شود، هیچ قانونی قابلیت به تحقق در آمدن نخواهد داشت . |
زمانی که بحث از الزام رعایت حجاب به عنوان یکی از قوانین اجتماعی در جامعه مطرح میشود، کلمهی «اجبار» به عنوان یکی از ضمانتهای اجرای آن مشابه هر قانون دیگر به شمار رفته و بار منفی خود را از دست میدهد. چه بسا که اگر مبحث «اجبار» از همهی قوانین اجتماعی کنار گذاشته شود، هیچ قانونی قابلیت به تحقق در آمدن و اجرا شدن نخواهد داشت و هر کس بر اساس مصالح و منافع شخصی دست به انتخاب قوانین الزامآور میزند. مسلم است که در جامعهای این چنینی باید مفهوم «نظم» و «قانون» به فراموشی سپرده شود.
«حجاب» مسئلهای خصوصی یا مسئلهای عمومی؟
برخی بر این باورند که «حجاب» و چگونگی رعایت آن در محدودهی حریم خصوصی است و میتواند آزادانه نوع پوشش خود را انتخاب کند؛ بنابراین، این مسئله یک تکلیف شخصی محض است نه یک مسئلهی اجتماعی و قانونگذار نمیتواند برای آن قانون وضع کند. این عده بر این باورند که خداوند حجاب را به جهت اظهار عبودیت زن واجب فرموده و اگر زن مسلمان این حکم الهی را نادیده انگارد، فقط ترک واجب الهی نموده و عمل او کیفر اخروی در پی دارد و در برابر جامعه هیچ مسئولیتی ندارد و جامعهی اسلامی نیز در قبال ترک عمل واجب او حق ندارد برضد او اعلام جرم کرده و یا او را مؤاخذه نماید.
در نقطهی مقابل، گروهی دیگر پوشش زنان را در جامعه جزو حریم خصوصی تلقی نکرده بلکه آن را بخشی از هویت و فرهنگ اجتماعی میشناسند. همان گونه که سایر رفتارها در زندگی اجتماعی مشمول قواعد و قوانین اجتماعی است، پوشش در جامعه نیز باید تابع قوانین بوده و آن را با معیارها و مصالح اجتماعی سنجید و قوانین متناسب با آن را وضع و اجرا کرد. در حقیقت برخلاف نظر گروه نخست، این گروه معتقدند، پوشش زن تنها تکلیف شخصی نیست، بلکه یک مسئلهی اجتماعی است که حتی میتوان به وسیلهی آن سایر رفتارهای اجتماعی را چون امنیت اجتماعی و هویت دینی، بر مبنای اجرای درست یا نادرست آن تنظیم نمود.
از آنجا که ارتباط به ویژه ارتباطات نمادین، پایه و اساس تمامی کنشهای اجتماعی شناخته میشود. [11]باید گفت که با نگاهی جامعهشناختی، در واقع «حجاب» به مفهوم پوشش، به مثابه رسانهای هویتی و ارتباطی است که نقش نمادینی در عرصهی ارتباطات میان فردی دارد، از این رو مسئلهی حجاب نه تنها مسئلهای شخصی و خصوصی نیست بلکه دارای ابعاد فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی میباشد و دارای مؤلفههای مذهبی- معنوی، منزلتی، شخصیتی و رفتاری است که میتوان از زوایا، پارادایمها و منظرهای مختلفی به آن نگریست.به گفتهی «هلن واتسون»، یکی از مفسران غربی، هیچ شکلی از لباس، مانند حجاب، این قدر موضوع مناقشه نبوده است.[12]
وی با تکیه بر ابعاد و اهداف عملی و نمادین حجاب که ریشه در حفظ حجب، حیا و شرم از برهنگی دارد، اظهار میدارد که مسئلهی پوشش و حجاب، جایگاه ویژهای در مباحث روز دنیا دربارهی فرآیند جهانی شدن و پست مدرنیته دارد، به طوری که مرزهای فرهنگی بین شرق و غرب و مسلمان و غیرمسلمان را درنوردیده است و شامل مباحث و نظریههای مناقشه برانگیز و پرطمطراقی است که بر مسائل پسامدرنی از قبیل سبک، نمادشناسی، مصرفگرایی و مسائل قدرت و باز نمود آن استناد میکند.
نگرش عمیق و بیغرضانه به آیههای حجاب و سورههایی که این آیهها در آنجا آمده است نیز، به روشنی مینمایاند که حجاب، افزون بر اینکه تکلیف شخصی بانوان مسلمان است، حق جامعهی دینی نیز میباشد. آیتالله جوادی آملی در این خصوص میفرماید: «حجاب زن تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرف نظر کردم، مربوط به مرد هم نیست تا مرد بگوید راضیم ... حجاب زن حقی است الهی؛ حرمت و حیثیت زن به عنوان «حق الله» مطرح است...»[13]
پوشش بیرونی زنان و حتی مردان در محیط اجتماعی در حیطهی امنیت اجتماعی نیز تأثیرات محسوسی بر جای میگذارد، چه بسیار پوششهای نادرست و تحریکآمیز که بسیاری از مخاطرات و ناهنجاریهای اجتماعی را پدید آورده است. «حجاب»، مقولهای است که میتواند در زمینهی اقتصاد جامعه هم مثمر ثمر باشد. برهنگی عامل کشیده شدن تمتعات جنسی از محیط خانه به اجتماع شده و قهراً نیرو و بازدهی کار در اجتماع را ضعیف میکند. رعایت نکردن «حجاب» بسیاری از نیازها و مصارف ناخواسته و نادرست را رواج میدهد و از سوی دیگر پوشش نادرست در محیطهای کار و تولید به سبب پیش آمدن مسائل مبتلا به آن همچون «چشم چرانی»، «تحریک شهوت» و... سبب کاهش بازدهی و افت رشد اقتصادی در جامعه میشود.
روانشناسان «چشم چرانی» را یک نوع انحراف روانی قلمداد میکنند. فرد چشمچران هرگز با چند ساعت چشمچرانی در روز قانع نمیشود و با ادامهی این روند به بیماری روانی دیگر به نام (vojeurisme) مبتلا خواهد شد. پوششهای نادرست افراد جامعه میتواند مفاهیم «عفت»، «حیا»، «خانواده» و... را که در چارچوب «اخلاق اجتماعی» میگنجد، دچار تغییرات جدّی کرده و جامعه را به سراشیبی سقوط اخلاقی بکشاند. تکتک افراد جامعه میبایست برای رشد «عقلانیت اجتماعی» و «کمال اخلاق» بر اساس خردورزی و با تکیه بر مفاهیم عمیق دینی همت گمارند و این نکات که به اختصار ذکر شد نشان می دهد که مسئلهی پوشش حقی شخصی نیست که بتوان آن را در حوزهی حریم خصوصی جای داد بلکه «حق الناس» است و درست رعایت نکردن آن تجاوز به حقوق دیگران محسوب میگردد.
مسائلی در حوزهی حریم خصوصی جای میگیرند که با منافع اجتماعی ارتباط نداشته و قبول یا رد آن مسئله به منافع و مضار دیگر افراد جامعه آسیب نرساند. بنابراین هر رفتاری که به منافع دیگران خدشه وارد نماید میتواند مشمول مقررات اجتماعی شود. حال با توجه به نتیجهی بحث به سؤال دوم مبنی بر اینکه آیا در جامعهی اسلامی الزام به رعایت «حجاب» باید به صورت «قانون» وضع گردد یا خیر؟ میتوان به آسانی پاسخ داد. در حقیقت قانونگذار جامعهی اسلامی با توجه به نکات ذکر شده برای اثبات عمومی بودن موضوع «حجاب» و بسیاری دیگر از نکاتی که مجال طرح آن در این نوشتار نبود، اقدام به وضع قانون برای رعایت آن در جامعه نموده است.
اما بحث بر سر آن است که حال که «حجاب و پوشش» قانونپذیر شد، «قانون خوب» در مورد «حجاب» چگونه قانونی است و با چه معیارها و ضوابطی بایستی نوشته شود؟ پر واضح است که وضع « قانون خوب» تنها یک قسمت از اصلاح جامعه است و بخش مهم آن شیوهی اجرای آن قانون میباشد. شاید بسیاری از مخالفان لزوماً با موضوع «حجاب» مخالف نباشند بلکه با نوع اجرای «قانون حجاب» مخالف هستند. مسلم آن است که هر قانونی نوع و شیوهی اجرای منحصر به خود را میطلبد. این نکته که برای رعایت نکردن قوانین راهنمایی و رانندگی از شیوهای استفاده شود که همان شیوه در خصوص رعایت نکردن قانون حجاب نیز اعمال میگردد، مناسب و قابل تحقق نیست.
همانطور که مطرح شد، موضوع «حجاب» تنها یک موضوع اعتقادی محض نیست بلکه موضوعی چند بعدی است و میتواند بر موضوعات دیگر در جامعه همچون سیاست، اقتصاد، اخلاق و... تأثیر گذار باشد. «حجاب» نماد عفت و عزت زنان و از شاخصهای مهم فرهنگ دینی و از عناصر اصلی هویت دینی و ملی ماست. هویتی که در پرتو آن سلامت جامعه حفظ میگردد و جامعهی سالم موجب رشد و بالندگی همهی انسانها اعم از زن و مرد میشود. حجاب پرچم اسلام و درحقیقت لباس عقل عملی زنان مسلمان است، پس لازمهی وضع قانون برای چنین موضوع مهمی تحقیق و پژوهش کافی به همراه استفاده از نظرات کارشناسان و خبرگان در تمامی زمینهها میباشد.
برخی از پیشنهادهایی که میتواند در این خصوص مؤثر باشد، به شرح زیر است:
1. اهتمام به تقویت باورهای دینی و ارزشهای اخلاقی در تمامی سطوح جامعه از جمله مدارس، دانشگاهها و...؛
2. تصویب قوانین در برداندهی موضوعات تشویقی به جای قوانین تنبیهی؛
3. موضوع «حجاب» را بایست چنان تبلیغ نمود که در برگیرندهی زنان و مردان باشد نه آنکه صرفاً به زنان بپردازد؛
4. منزلت بخشی به زن مسلمان و حفظ کرامت او با روشها و برخوردهای عزتمندانه نه تحقیرانگارانه؛
5. اصلاح نگرشهای فرهنگی در سیاستگذاران و برنامهریزان برای آنکه تمامی معضلات جامعه را در کنار هم ارزیابی نمایند؛
6. هماهنگی تمامی نهادهای ذیربط و موازی کاری و تک روی نکردن در میان نهادهای متولی و یا کمکاری و سهلانگاری از سوی برخی دیگر؛
7. اصلاح عملکرد رسانهها و استفاده از ابزارهای رسانههای نوین در جهت تبلیغ و ترویج فرهنگ حجاب، حیا و تقویت ننمودن باورهای ضددینی؛
8. الگوسازی و تشویق الگوهای زنان برتر جهت تبلیغ ارزشها و باورهای دینی؛
9. به کارگیری روشهای صحیح برای گسترش حجاب و جلوگیری از بروز دیدگاههای افراطی و اعمال خشونت آمیز و سلیقهای؛
10. توجه به مرزهای زنانگی برای وضع و اعمال قانون در حیطهی ورزش، کار و سایر فعالیتهای اجتماعی ... و همچنین ایجاد و گسترش مکانها و مراکز تفریحی و فروشگاهی ویژهی بانوان.(*)
پینوشتها:
[1]. دائره المعارف بریتانیا، ج2، ص82
[2] . رک. تاریخ تمدن ویل دورانت، 1381؛ حجازی، 1370؛ محمدی، 1385
[3] . جرجی زیدان، 1384: ص942
[4] . سورهی نور، آیهی 31
[5] . روسریهای بلند
[6] . سورهی احزاب، آیهی 59
[7] . سورهی بقره، آیهی 256.
[8] . ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی، ج 2، صص 342 ـ 343، / تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی ج 2، ص 205.
[9] . ر. ک: تفسیر نمونه، ج 2، ص 205.
[10] . سورهی انعام، آیهی 158
[11]. محسنیان راد، 1385: ص39
[12]. واتسون، 1382: ص311.
[13]. آیتالله جوادی آملی، عبدالله، «زن در آیینه جمال و جلال»، ص 423
*شبنم نادری؛ محقق و پژوهشگر/