
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است
فارس، متن شعر سیاوش امیری به شرح ذیل است:
و شب در گیسوانش چنگ میزد
و اهریمن دَف ِ نیرنگ میزد
و شب آبستن خون و خطر بود
و شب در گیرودار حیر و شَر بود
و آن شب آسمان هم زار میزد
و از اندوه و شیون جار میزد
و آن شب کوه ماتم شد نمایان
و آن شب سیل غم جاری در ایران
و آن شب خیل یاران خمینی (رض)
و آن شب سربداران حسینی
در آن شب لالهها در خون تپیدند
و بر سودای باطل خط کشیدند
و آن شب سخت و سنگین و غمین بود
شبی پُر خاک و خون و آتشین بود
شبی کز کینهها شد سینه سوزان
شبی آشفته سر از داغ و هجران
و آن شب مویهها پُرسوز و تب بود
و آن شب سّید ما تشنه لب بود
و آن شب پیر ما (رض) دلخون شد از غم
و آن شب شد خمینی (رض) غرق ماتم
و آن شب اهرمنها شاد و خندان
و آن شب ملتی گریان و نالان
شب شام غریبان بود آن شب
شب فقدان یاران بود آن شب
شب خونین تیر هفتمین روز
شبی کز غصهها شد سخت و جانسوز
در آن شب فطر خون روزهداران
بزد آتش به جان نابکاران
در آن شب راز خنّاسان عیان شد
در آن شب خون به کام مردمان شد