من ، شاید سالی یکبار هم حس حسادت را تجربه نکنم و البته که ، «غبطه» فراوان میخورم و براستی که غبطه با حسادت فرق بسیار دارد.
من ، با خود عهد کرده ام : « هرگاه این حس حسادت در قلبم گل کند ، فورا به زبان بیاورمش و نگذارم زندان روحم شود.»
اصولا رمز مقابله با حسادت را (که هر دم ممکن است بدون یا الله گفتن وارد قلبتان شود ) همین میدانم.
فوری رسوایش کنم این دیو حسد را و به همه ، علی الخصوص کسانی که نسبت بهشان حسودیم شده بگویم که من همین الان بتو حسودیم شد.
آنگاه
است که حس میکنم آتش حسد فرو نشست و نابود شد. دلیل منطقی هم برای این
نسخه پیچی ندارم ، اما جواب میدهد ...باور کنید برای من سالهاست که جواب
داده.
من اما ،
سالی یکبار بیشتر حسودیم نمیشود ها!!
آنهم به چه چیزهایی؟
مثالی میزنم و تمام :
سالها
پیش حسودیم شد به کسی و همان لحظه به او گفتم : یا ابالفضل ، بتو حسودیم
میشود ، حسودیم میشود که فرصت تو را نداشته ام تا به زمین و زمان فخر
بفروشم که سقای برترین کودکان تاریخم.
حسودیم میشود که چوت تو ، فرصت جانبازی برای بهترین خلق خدا را نداشته ام ...
.
.
.
دوستان ، بخدا سوگند که :
بیش از یک هفته است که در آتش حسد میسوزم ، یک هفته دوام آوردم و به زبان نیاوردم.
آهای مردم شریف قم ،
میسوزم من از حسادت آنکه فرصت شما را در « میزبانی نور » ندارم.
خوشابحالتان...خوشابحالتان.
گوارایتان باد این میزبانی.
التماس دعا : برادر حسود شما صابر عجم