خبرآنلاين نوشت:
مثل نقش هايي كه برعهده مي گيرد، پرانرژي، صميمي و خوش صحبت است. روز چهارشنبه سه ساعتي مهمان كافه خبر بود و چون در حوزه هاي متفاوت و متعدد هنري و ادبي فعال است، بحث و گفتگوي ما هم به عرصه هاي مختلف كشيده شد.
گفت وگو با بهاره رهنما را از تئا تر شروع كرديم؛ عرصه اي هنري كه اين روز ها در آن پر كار است. بعد به تفاوت هاي بازيگري در سينما، تلويزيون و تئا تر رسيديم. از آنجا به عالم نويسندگي سرك كشيديم كه او سخت مجذوبش هست و دستي هم در آن دارد. بحث ما شاخ و برگ هايي هم پيدا كرد كه آوردن متن و حاشيه هاي آن يك جا مقدور نيست. تا متن كامل گفت وگو پياده و تنظيم شود، فعلاً شما را مهمان گزيده هاي از آن مي كنيم كه بدون پرسش ها پيش روي شما گسترده شده است.
يك امضاء دادم، چهارسال اجازه كار به من ندادند: سال 1371 همزمان با اكران فيلم «افعي» با كارگرداني محمدرضا اعلامي كه نخستين كارم بود، به خاطر امضاء دادن به يكي از تماشاگران مقابل سالن سينما، براي چهار سال اجازه كار را از من گرفتند. البته بابت اين ممنوعيت بايد بروم از معاون سينمايي آن زمان وزير ارشاد تشكر كنم. چون او باعث شد بروم دانشگاه و درس بخوانم و چهار سال بعد كه بازگشتم، با فيلمي كه متعلق به سينماي تجاري نبود، مسير بازيگري ام تغيير كرد.
گفت وگو با بهاره رهنما، چهار عرصه تئاتر، سينما، تلويزيون و داستان نويسي را در برگرفت
بازيگران سينما فضاي كار در تئا تر را تنگ نمي كنند: كار در تئا تر آن قدر سخت است كه بزرگان اين عرصه نبايد نگران ورود چهره هاي سينمايي به آن و تنگ شدن جا براي بازيگران هنرهاي نمايشي باشند. مطمئن باشيد اگر كسي عاشق صحنه نشود و دشواري هايش را به جان نخرد، تو تئا تر ماندني نيست. البته اگر بعد از ورود بازهم اين هنر را با تمام مشكلات، كمبود ها و سختي هايش دنبال كرد، آن وقت بايد او را يك عضو خانواده تئا تر به حساب آورد، نه يك بيگانه.
شباهت هاي سينما و پاريس: سينما را شبيه به شهر پاريس مي دانم. پاريس را دوست ندارم، ممكن است زرق و برق داشته باشد، اما بي نظمي و شلوغي آن را از ريخت مي اندازد. در سفر به پاريس، آن را شهري شلوغ با كوچه هاي تنگ يافتم كه همه در آن شتابزده هستند.
چهرهاي بازيگري، فروش كار را تضمين نمي كنند: اينكه گفته مي شود فلان تئا تر به خاطر بهمان بازيگرش فروخته است نمي پذيرم. آنچه باعث موفقيت يك نمايش مي شود، داستان جذاب، انسجام ساختاري و بازي هاي خوب است، نه چهره هاي سر شناس بازيگري.
صحنه مرا زنده مي كند: وقتي من نقشي را دوست داشته باشم، اصلاً خسته نمي شوم. بازي مرا خسته نمي كند. تازه وقتي روي صحنه مي روم، نشاط پيدا مي كنم. براي همين است كه اين شب ها مي توانم در سه اجرا بازي و يك كار را هم كارگرداني كنم. البته از شما چه پنهان بعدش كه مي روم خانه، تازه مي فهمم چقدر كوفته شده ام. هر چند اين خستگي تنها تا عصر روز بعد كه دوباره مي خواهم روي صحنه بروم ادامه پيدا مي كند و بي درنگ شور و شوق جايش را مي گيرد. در واقع من مثل مرده اي هستم كه با آمدن روي صحنه زنده مي شوم.
چرا در سينما كم كار هستم: ضعيف بودن فيلمنامه ها، يكي از علت هاي كم كاري من در سينماست. در چند سال اخير آن قدر فيلمنامه هاي پيشنهادي به من مزخرف بوده كه مي خواسته ام زنگ بزنم و از تهيه كننده اش بپرسم كه با چه عقل و منطقي مي خواهد پولش را با آن كار دور بريزد و حيثيت و اعتبار سينما را برباد دهد.
نقش را مال خود مي كنم: بيشتر بازيگر حسي هستم تا تكنيكي. دوست دارم نقش هايم به خودم نزديك باشد، براي همين حتي شخصيت هاي نمايشي يا سينمايي دور از خودم را مال خودم مي كنم. براي همين به جاي آنكه از صافي نقش بگذرم، من نقش را از صافي خودم عبور مي دهم.
كارهاي بدي كه بازي كرده ام: من هم در 22 سال گذشته، كارهايي را بازي كرده ام كه نمي توانم از آن ها دفاع كنم. هنوز كه هنوز است براي تعدادي از آن ها دوستان و ديگر هنرمندان سربه سرم مي گذارند. براي مثال جعفر پناهي چند سالي است كه هروقت مرا مي بيند، كنايه مي زند شب قبلش فيلم «چارچنگولي» را ديده است. هرچند او مدتي پيش به من گفت كه با وضعيت اين روزهاي سينما، شايد تا چند وقت ديگر بايد «چارچنگولي» را در رده فيلم هاي هنري جا داد.
معلوليت سينما: سينماي ما از نظر اقتصادي معلول است و روابط بين فعالان آن مثل تئا تر دوستانه نيست. تو هنر نمايش آدم ها به هم نزديك تر هو صميمي تر هستند.
بركت سريال هاي ماه رمضان: سريال هاي ماه رمضان تلويزيون بركت دارد. شايد برايتان عجيب باشد، اما من به اين جور چيز ها اعتقاد دارم. اينكه در اوقات روحاني بعد از افطار، مخاطبان زيادي كه حال خوبي دارند، به تماشاي بازي ما بنشينند، به كار و زندگي آدم انرژي مثبت و بركت مي دهد. براي همين از اينكه امسال هم با سريال ماه رمضاني «خداحافظ بچه» با كارگرداني منوچهر هادي به تلويزيون مي آيم، خوشحال هستم.