کد خبر: ۵۴۱۴۷۵
زمان انتشار: ۱۱:۴۷     ۰۵ آذر ۱۴۰۳
در حکم دیوان لاهه چه دستاوردی نهفته است؟
پس از ۱۴ ماه تداوم و تشدید جنایت، دیوان کیفری بین‌المللی در یک روند دو مرحله ای، حکم بازداشت بنیامین نتانیاهو و یوآو گالانت را صادر کرد. با اندک تأملی در سابقه نهادی این دیوان درخواهیم یافت که حتما اتفاق متفاوتی در مناسبات حقوق بین الملل رقم خورده است.

به گزارش سرویس بین الملل پایگاه خبری 598-مهدی افراز/ ایده مقاومت فراتر از مواجهه میلیتاریستی واجد عقلانیتی است که مسأله اش نه توسعه قدرت که ظهور حق است. مقاومت می گوید فقط زمانی که حق بروز یابد، استیلا از میان می رود و قسط اقامه می شود. مقاومت ورای مواجهه میلیتاریستی در یک میدان پیش نمی رود، هرجا که زمینه ای برای تظاهر حق باشد، آنجا میدان سرنوشت سازی برای مقاومت است. آن هایی که امروز برای قضاوت در موازنه نبرد صرفا به میدان خیام و جبالیا چشم دوخته اند، فهمی میلیتاریستی از جهاد دارند.

پس از ۱۴ ماه تداوم و تشدید جنایت، دیوان کیفری بین‌المللی در یک روند دو مرحله ای، حکم بازداشت بنیامین نتانیاهو و یوآو گالانت را صادر کرد؛ حکمی که علت صدور آن، ارتکاب جنایات جنگی در غزه از سوی این دو مقام رژیم صهیونیستی اعلام شده‌است. با اندک تأملی در سابقه نهادی این دیوان درخواهیم یافت که حتما اتفاق متفاوتی در مناسبات حقوق بین الملل رقم خورده است.

در عملکرد ۸۰ ساله دادگاه لاهه تاکنون هیچ رأی‌ یا حکمی که در چارچوب نظام منافع دنیای غرب معنادار نباشد، صادر نشده است. این دادگاه در طول عمر مفید خود، صرفا به موضوع نسل‌کشی اوگاندا، کنگو، آفریقای مرکزی، دارفور، کنیا و اوکراین رسیدگی و علیه ۱۵ نفر اعلام جرم کرده که هیچکدام از متعلقان به بلوک قدرت غرب نبوده اند. اما اینبار و پس از صدور رأی‌، بسیاری از کشورهای اروپایی از آمادگی خود برای اجرای حکم خبر داده‌اند و جوسپ بورل مسئول سیاست خارجه اتحادیه اروپا تصریح کرد "باید به تصمیم این دیوان احترام گذاشته و آن را اجرا کنیم."

در رفتارشناسی این حکم متفاوت، حداقل پنج احتمال قابل تصویر است؛

 احتمال اول؛ بیدار شدن وجدان انسانی در ساختار حقوق بین الملل، با اندک دقتی در فلسفه وجودی نهادهای بین المللی پس از جنگ دوم و کارکرد نهاد حقوقی آن، وقوع این احتمال ساده انگارانه به نظر خواهد رسید. هیچیک از مفادی که در سیاهه جرائم سران رژیم برای صدور این حکم به آن ها استناد شده، بدیع و جدید نمی باشند. رفتارهای مبتنی بر جنایت جنگی، حمله عمدی علیه جمعیت غیرنظامی، آزار و اذیت، قتل عمدی و تحمیل گرسنگی همگی بخشی از مانیفست نظامی اسرائیل در ادوار گذشته در قبال مردم فلسطین و لبنان بوده و در هیچکدام از فصول قبلی این جنایات، این وجدان انسانی با وجود دریافت گزارشات متعدد حتی به خود هم نیامده بود و در طول یک دهه گذشته حتی موضوعات مرتبط با بحران انسانی غزه و زندانی شدن دو میلیون انسان در یک باریکه را به بحث هم نگذاشته بود.

 احتمال دوم؛ تغییر سیاست های کلان اتحادیه اروپا در قبال آمریکا و رژیم صهیونیستی؛ ممکن است به ذهن برسد که به جهت تغییرات در موازنه قدرت جهانی و افول هژمونی امریکایی، صهیونیزم دچار افت سرمایه در دنیای غرب شده و امکان صدور چنین حکمی صرفاً در بستر جهانی قابل تصور است که یهود امریکا در آن تضعیف شده است. لذا اتحادیه اروپا بر اساس استقلال رأی خود تلاش نموده قدم هایی را برای بیرون آمدن از ذیل پروسه تحمیلی واشنگتن بردارد و نشانه هایی را برای ایجاد تغییر بنیادین در سیاست های خود در قبال رژیم صهیونیستی بروز دهد. روشن است که چنین برداشتی از مسأله نیز بیش از حد خوشبینانه است، با توجه به این واقعیت که تمدن غربی، صرف نظر از وجوه یونانی آن، اساساً تمدنی یهودی است و در موقعیت کنونی نیز گره خوردگی ماهوی میان آینده اقتصادی اروپا و موضوع دسترسی های آمریکا به منابع غرب آسیا، هیچ امکان عقلائی برای استقلال نظر اروپائیان نسبت به مسأله اسرائیل وجود ندارد. ضمن این که در همین دادرسی محمد ضیف، یحیی السنوار و اسماعیل هنیه نیز مورد اتهام قرار گرفته و تحت همین حکم واقع شده اند، که این موضوع بیانگر این واقعیت است که اگر بنابود این دیوان با رویکردی متفاوت از گذشته اقدام نماید، نبایست چنین جرائمی را برای رهبران مقاومت فلسطین مقرر می نمود.

  احتمال سوم؛ تلاش اروپا برای تضعیف بلوک ترامپ از طریق تحت فشار گذاشتن باند نتانیاهو؛ با توجه به رویکردهای ضد حمایتی ترامپ در قبال اتحادیه اروپا در دور اول ریاست خود و اختلافات اساسی که در موضوع ناتو و اوکراین میان اروپا و ترامپ شکل گرفته است، این احتمال طبیعی به نظر می رسد که اتحادیه اروپا تلاش دارد با بهره گیری ابزاری از وضعیت انسانی غزه، این موضوع را به وزنه ای برای قرار گرفتن در موقعیت بهتر در موازنه منازعات خود با بلوک ترامپ تبدیل کند.

  احتمال چهارم؛ تلاش ریاکارانه غرب برای حفظ ارزش های مدرن در افکار عمومی جهان؛ بیش از یکسال است که همه روزه و با سقوط هر بمب و موشک در باریکه غزه، ساختار ارزش های مدرن در پیشگاه ذهن و وجدان عمومی جهان بیش از پیش مورد محاکمه قرار گرفته و پایه های اصولی آن لرزان می گردد. طبعاً آن هایی که در جهان غرب نسبت به آینده تمدنی مدرن و باورمندی الهیات آن فهم دارند، طراحی هایی را برای ترمیم این وضعیت و بازسازی ذهنی آن صورت می دهند. حکم اخیر دادگاه لاهه می تواند ضلعی از تحقق همین سناریوها باشد.

  احتمال پنجم؛ استفاده از فرصت انتقال قدرت در آمریکا برای تغییر در آرایش سیاسی رژیم صهیونیستی؛ حفظ رژیم و جلوگیری از قرار گرفتن آن در سراشیبی وجودی حتماً از رسالت های تاریخی است که در شرایط کنونی جهان غرب در قبال آن احساس ضرورت می کند. بازسازی وجهه اسرائیل از طریق منحصر نمودن جنایات به رفتارها و تصمیمات شخصی نتانیاهو و تیم او و مبرّی نمودن کلیت ساختار سیاسی رژیم، حتماً در دسترس ترین راهبرد برای نجات آن و ایجاد دگرگونی در وضعیت بحران زده کنونی اش می باشد.

فارغ از کنکاش در راستی آزمایی هریک از احتمالات مذکور و بدون توجه به این مطلب که آیا دنیای غرب در سناریو تازه طراحی شده خویش می تواند منفعت یا آورده ای را تصاحب کند یا خیر، می بایست متوجه دستاوردی بزرگ برای ایده مقاومت باشیم. در بدبینانه ترین احتمالات نیز قابل انکار نیست که مهم ترین ساختار حقوقی بین الملل مجبور شده است، سران رژیم را به عنوان جنایتکاران جنگی مورد پیگرد کیفری قرار دهد و این موضوع حتی اگر با هدف بازسازی تصویر جهانی از صهیونیزم هم که صورت گرفته باشد به طورناخودآگاه بزرگترین ضربه وجودی را به آن وارد آورده است. بیش از هشت دهه است که فلسفه وجودی این رژیم در چارچوب کلان روایتی با عنوان "مظلومیت تاریخی یهود" معنادار شده است.

"تصویرسازی از یهود به عنوان یک قربانی تاریخی" کلان پروژه ای است که اروپای معاصر برای موفقیت آن هزاران اثر علمی و رسانه ای تولید کرده و سرمایه های فراوانی را به پای آن ریخته است. در یک فقره آن شخصیتی چون هانا آرنت به عنوان یک فیلسوف سیاسی و شاگرد مکتب هایدگر، مهم ترین اثر اندیشه سیاسی خود را تحت عنوان "یهود ستیزی" به این مسأله اختصاص می دهد که؛" نفرت از یهودیان چرا و تحت چه شرایطی در میان جوامع اروپایی پدید آمد؟"

با در نظر داشتن به این واقعیات و توجه به میزان ارزش مندی که موضوع مظلومیت یهود برای عالم مدرن دارد، باید دریافت که مقاومت، امروز در بسیاری از میادین غیر میلیتاریستی همچون این میدان تاریخی چه پیروزی بزرگی را به دست آورده و چه دوران کابوس ناکی را برای روایت های غرب پدید آورده است. جنایت کار شناخته شدن سران رژیم -با این فرض که هیچ مابه ازای سیاسی و حقوقی هم نداشته باشد- منهدم کننده ارکانِ کلان روایتِ "قربانی بودن یهود" بوده و به طور مستقیم ریشه های الهیاتی اسرائیل به عنوان یک کشور و ساختار سیاسی دولت - ملت را خواهد پوساند. این رخداد در دوران پساتوافق، یک پیروزی تثبیت شده، غیرقابل انکار و بنیادین را برای جبهه مقاومت خواهد آفرید. این پیروزیِ نهفته، بیش از هرچیز مدیون منطق، عقلانیت و از همه مهم تر حقانیت ایده مقاومت بوده و در آینده نزدیک پیامدهای خود را بر مناسبات جهانی تحمیل خواهد نمود.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها