اکبر هاشمی بهرمانی مشهور به اکبر هاشمی رفسنجانی که در حال حاضر فقط رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است، چهارمین رئیس جمهور کشور در فاصله سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶، رئیس مجلس شورای اسلامی در فاصله سالهای ۱۳۵۹ تا ۱۳۶۸ و در چهار دورهٔ متوالی هم نایب رئیس اول مجلس خبرگان رهبری بود.
وی همچنین سابقهٔ ریاست مجلس خبرگان رهبری را در کارنامه خود دارد.
پدرش باغدار پسته بود و او را برای تحصیل علوم حوزوی به قم فرستاد و در همان جا بود که وی به سیاست روی آورد و به مخالفت با حکومت محمدرضا شاه پهلوی پرداخت و با تبعید امام خمینی(ره)، بود که نقش هاشمی در مبارزه با شاه در داخل کشور پررنگتر شد.
با پیروزی انقلاب درسال ۱۳۵۷، مقامها و مناصب متعددی همچون وزارت کشور، عضویت در شورای انقلاب و سرانجام ریاست مجلس شورای اسلامی و ریاست جمهوری را به دست آورد.
بعد از دو دوره ریاست جمهوری در سال 1376بود که اصلاح طلبان گوی قدرت را از هاشمی ربودند؛ همان هایی که آن روز ها از سیاستهای هاشمی در دوران سازندگی انتقاد داشتند و بعدها متحد وی شدند.
اما آنچه باعث شد که نگارنده دست به قلم ببرد و از هاشمی و دوران پر فراز و نشیبش در دوران قبل و بعد از انقلاب بنویسد موضع گیریها و نقطه نظرات شگفتی ساز وی است که هر کس اگر نداند، فکر نمیکند که این نظرات مربوط به یک فرد انقلابی آن هم با این سابقه است.
آقای هاشمی رفسنجانی میگوید «من در سالهای آخر حیات امام(ره) نامهای را خدمتشان نوشتم، تایپ هم نکردم برای این که نمی خواستم کسی بخواند و خودم به امام دادم. در آن نامه هفت موضوع را با امام مطرح کردم و نوشتم شما بهتر است در زمان حیاتتان اینها را حل کنید. در غیر این صورت، ممکن است اینها به صورت معضلی، سد راه آینده کشور شود. گردنههایی است که اگر شما ما را عبور ندهید، بعد از شما عبور کردن مشکل خواهد بود. یکی از این مسایل، رابطه با آمریکا بود. نوشتم بالاخره سبکی که الان داریم که با آمریکا نه حرف بزنیم و نه رابطه داشته باشیم قابل دوام نیست. آمریکا قدرت برتر دنیاست. مگر اروپا با آمریکا، چین با آمریکا و روسیه با آمریکا چه تفاوتی از دید ما دارند؟ اگر با آنها مذاکره داریم چرا با آمریکا مذاکره نکنیم؟ معنای مذاکره هم این نیست که تسلیم آنها شویم. مذاکره میکنیم اگر مواضع ما را پذیرفتند یا ما مواضع آنها را پذیرفتیم، تمام است»!
و این سخن در حالی است که خصومت آمریکا و متحدانش در سالهای اخیر رو به فزونی نهاده و مسئولین عالی رتبه کشور همصدا با ملت غیور ایران همواره تأکید داشتهاند که رابطه با آمریکا هیچ نفعی برای ایران ندارد و آمریکا با این رابطه به دشمنیهایش عمق میبخشد.
جالب تر آنجاست زمانی که همه منتظر بودند تا هاشمی طی بیانیهای رسمی اعلام کند که نظرش این نیست و سخنان منصوب به وی دروغ است و یا حداقل تحریف شده وی در دیداری که اعضای فراکسیون اقلیت هم در آن حضور داشتند با انتقاد به رسانههایی که خبر اظهارات وی را منتشر کردهاند، اظهار داشت: انتظار نداشتم واکنشها به سخنانم در مورد رابطه با آمریکا در این حد باشد و جنجال آفرینی به بار بیاورد.
البته آقای هاشمی اظهاراتش در مورد مذاکره با آمریکا را در حالی بیان کرده که بیداری اسلامی و احساسات ضد آمریکایی در منطقه به اوج خود رسیده است.با این حال گفتن این نظرات از سوی هاشمی رفسنجانی در فضای کنونی که تحریمهای آمریکا رنگ و بویی جدید و خصمانهتر به خود گرفته، عجیب به نظر میرسد و همچنان فاصله هاشمی را با مردم و انقلابیون ایران و جهان تشدید میکند. این اظهارات نشان میدهد، هاشمی از تحلیل مسائل داخلی و تحولات بین المللی عاجز شده است.
گویا هاشمی از یاد برده دلیل اصلی انقلاب اسلامی ما را؛ هاشمی باید به این سوال پاسخ دهد که اگر قرار بود با آمریکا مذاکره کنیم چرا انقلاب کردیم؟ مگر رابطه با آمریکا خط قرمز ما نیست؟ پس این اظهارات چیست که بر زبان جاری میشود؟
مقام معظم رهبری نیز در دیدار دانشجویان دانشگاههاى استان یزد در تاریخ 13/10/1386 به صراحت و به طور مستدل به حامیان مذاکره و رابطه با آمریکا پاسخ دادند.
ایشان فرمودند: «ما یکى از سیاستهاى اساسىمان قطع رابطه با آمریکاست. هرگز هم نگفتیم ما تا ابد قطع رابطه خواهیم بود؛ نه، هیچ دلیلى ندارد که تا ابد قطع رابطه با هر کشورى، با هر دولتى داشته باشیم.
مسئله این است که شرائط این دولت به گونهاى است که رابطهى با او براى ما ضرر دارد. انسان رابطه را با هر کشورى به دنبال تعریف یک منفعتى ایجاد میکند؛ آنجائى که براى ما منفعت ندارد، دنبال رابطه نمیرویم؛ حالا اگر ضرر داشت، به طریق اولى دنبال رابطه نمیرویم.
رابطهى سیاسى با آمریکا براى ما مضر است. اولاً خطر آمریکا را کم نمیکند. آمریکا به عراق حمله کرد؛ در حالى که با هم رابطهى سیاسى داشتند، سفیر داشتند؛ این آنجا سفیر داشت، آن هم اینجا سفیر داشت.
رابطه که خطر جنونآمیز و سیطرهطلبانه هیچ قدرتى را از بین نمیبرد. ثانیاً وجود رابطه براى آمریکائىها - نه امروز، همیشه اینطور بوده - وسیلهاى بوده است براى نفوذ در قشرهاى مستعد مزدورى در آن کشور. انگلیسىها هم همین طور بودند. انگلیسىها هم در طول سالیان متمادى سفارتخانهشان مرکز ارتباط با سفلگان ملت بود؛ کسانى که حاضر بودند خودشان را به دشمن بفروشند. سفارتخانهها یکى از کارهایشان این است.
در همین قضایائى که حدود هفده، هجده سال پیش در چین اتفاق افتاد و جنجال فوقالعادهاى شد، سفارت آمریکا محور و مرکز ادارهى آشوبها و اغتشاشها بود. اینها این خلأ را در ایران دارند؛ احتیاج به پایگاه دارند، و پایگاه ندارند؛ این را میخواهند. احتیاج به رفت و آمد آزاد و بىدغدغه مأموران جاسوسى و مأموران اطلاعاتىشان و ارتباطات نامشروع آنها با عناصر سفله و مزدور دارند؛ اما این را ندارند.
ارتباط، این را براى آنها تأمین میکند. حالا مینشینند آقایان وراجى کردن و حرف زدن و استدلال کردن، که نبود رابطه با آمریکا براى ما مضر است. نه آقا! نبود رابطه با آمریکا براى ما مفید است. آن روزى که رابطه با آمریکا مفید باشد، اول کسى که بگوید رابطه را ایجاد بکنند، خود بنده هستم.
میگویند: چرا جلب دشمنى آمریکا را میکنید؟ مثلاً فرض کنید حالا رئیس جمهور تعبیر تندى میکند، ناگهان آقایانِ به اصطلاح عقلا میگویند این تعبیر تند بود؛ این دشمنى آمریکائىها را جلب میکند. نه آقا! دشمنى آمریکائىها تابع این الفاظ و تعبیرات نیست. دشمنى، دشمنىِ اصولى است.
این دشمنى در زمانهاى مختلف بوده. از اول انقلاب تا حالا دشمنى بوده حالا بحث خطر حمله نظامى را بعد یک جملهاى عرض خواهم کرد حداقل در طول هجده سال اخیر، یعنى از بعد از پایان جنگ تحمیلىِ هشت ساله تا امروز، همیشه این خطر وجود داشته؛ یعنى همیشه ملت ایران تهدید میشده، که ممکن است اینها حمله نظامى کنند؛ مال امروز نیست.
آن چیزى که میتواند خطر دشمن را ضعیف کند، نمایش قدرت شماست، نه نمایش ضعف شما. نمایش ضعف شما دشمن را تشجیع میکند. آن چیزى که ممکن است جلوى خودسرى و خودکامگى دشمن را بگیرد، این است که احساس کند شما قدرتمندید. اگر احساس کند ضعیفید، بدون مانع، هر کارى که بخواهد بکند، میکند.»
قطعاً هاشمی موضع رهبر انقلاب و همچنین امام(ره) را بهتر از هر کس دیگر در مورد رابطه با آمریکا میداند و جای سوال دارد که چرا با این وضع سعی میکند با به میان کشیدن این بحث تکراری کشور را به حاشیه ببرد.
البته پیش از این اخباری مبنی بر تلاشهای گروهک انحرافی برای تحت فشار گذاشتن حاکمیت جهت تن دادن به مذاکره با آمریکا منتشر شده بود و اظهار نظر هاشمی در رابطه با این موضوع در فضای فعلی نشان از تفاهم نظر با این جریان دارد! یعنی هاشمی و منحرفین به یک نقطه رسیده و احتمالا در آینده شاهد نظرات مشترک بیشتری از این دو طیف باشیم.
آقای هاشمی؛ نمیدانیم چه در سر دارید و چه هدفی را دنبال می کنید، اما باید بدانید که آن ورآبیها منتظرند تا امثال شما که داعیه انقلاب و انقلابی بودن دارید یک "ف" بگویید تا آنها تا فرحزاد بروند.
جالب است بدانید و البته قطعاً میدانید اظهارات شما در خصوص رابطه با مذاکره با آمریکا مورد استقبال وسیع رسانههای ضد انقلاب قرار گرفت.
این رسانهها اظهارات شما را "آشکارشدن یک شکاف راهبردی" در ایران خواندند و خوشحالی خود را از آشکار کردن این شکاف!،توسط شما ابراز کردند.
این رسانهها که تا همین چندی پیش بوضوح از بی اثر شدن فشارهای غرب و آمریکا به ایران در چارچوب تحریم و سایر مسائل سخن به میان میآوردند،اظهارات شما را علائمی دال بر نگرانی های ایران در زمینه اثر بخش بودن فشارها عنوان کردهاند.
در پایان توجه آقای هاشمی را به چند نکته که البته برگرفته از منویات رهبر معظم انقلاب است جلب میکنم:
قطع رابطه نتیجه رفتار و وضع طبیعی استکبار آمریکایی است و مدل آن رابطه نفرت از طرف ما و خصومت خباثتآمیز از طرف آنها است.
و اما سیاست ما در مورد مذاکره:
ما به مذاکره دوستانه با ظالم نیاز نداریم و سیاست ما عدم مذاکره در مسائل اختلافی، نه التماس، نه تسلیم، نه مذاکره است. ترسی از آمریکا و محبتی به او وجود ندارد. اتحاد مسلمانان، پافشاری بر اسلام و ارزشها و اصول آن، مقاومت در برابر فشارها و تنگ کردن عرصه، در بلند مدت بر دشمن البته نفی مذاکره و رابطه ابدی نیست و منوط به شرایطی است. ما با آمریکا کاری نداریم، احتیاجی هم به آن نداریم، ترسی هم از آن نداریم، هیچ محبّتی هم به آن نداریم.
و طرفداران مذاکره هم دچار غفلت، سادهلوحی، مرعوبیت هستند و با الفبای سیاست یا غیرت بیگانهاند.
منبع: فارس