کد خبر: ۴۶۹۰۸
زمان انتشار: ۰۰:۰۱     ۰۸ فروردين ۱۳۹۱

حاج امین، تا آنجا که یادش می‌آید، فقط گفته است: "منو با این زنیکه بدکاره روبرو نکنید" و زمانی که مهندس سیف توضیح داده که: "این حرفها مربوط به گذشته است" حاج امین گفته: "از کجا معلوم؟!" تا اینجا را حاج امین مطمئن است،  ولی این که نشسته باشد و پشت سر زینت خانم چیزی بافته باشد، یادش نمی‌آید.

به گزارش خبرنگار «خبرنامه دانشجویان ایران»: متنی که خواندید قسمتهایی از کتاب «طوفان دیگری در راه است» رمان بلند سید مهدی شجاعی و از پرفروش ترین آثار داستانی در نوع خود است. "طوفان دیگری در راه است" داستان تحول روحی پسر و دختری در طول سال‌های قبل از انقلاب است. پسری به نام کمال به ظاهر دیوانه که پدرش هوشنگ امینی که بعد از انقلاب به حاج امین تغییر نام میدهد!

پدر کمال فردی غلام حلقه به گوش دربار است که برای رسیدن به پول و مقام حتی حاضر است از پسرش بگذرد اما از آن طرف زینت دختری است رقاصه و خواننده‌ی محبوب محافل شبانه که بر اثر حادثه ای متحول شده و از کرده های خویش توبه می کند و تصمیمی می گیرد که زندگی او را دچار تغییر می کند.

زینت با کمال فرزند حاج امین همانند پسرش رفتار می‏کند. بعد از گذشت چند سال زینت کمال را به آمریکا می‏فرستد تا در رشته پزشکی ادامه تحصیل دهد. زندگی کمال در آمریکا با اتفاقات انقلاب اسلامی در ایران همزمان می شود. کمال در آمریکا با دکتر چمران آشنا و شیفته رفتار و منش چمران می شود به گونه ای که وقتی به ایران باز می گردد حتی به سراغ زینت نمی رود و مستقیم عازم جبهه می شود تا  خود را به چمران برساند.

بخش زیادی از این کتاب را نامه های کمال به زینت در مدتی که در آمریکا به تحصیل می پردازد و جواب هایی که زینت برای او فرستاده است تشکیل می دهد. سید مهدی شجاعی تلاش کرده در خلال این نامه ها از زبان زینت سوالات، شبهات و مشکلاتی که یک جوان ممکن است در دوران جوانی با آنها روبرو شود پاسخ دهد که به عنوان مثال می توان به برخی مسائل مانند انقلاب اسلامی، انجمن های اسلامی دانشجویان، حجاب، جبهه و ... اشاره کرد. شجاعی گاهی در بیان این مطالب موفق بوده و پاسخ های مناسبی بیان کرده و گاهی هم این توصیه ها از حد گذرانده شده است که برای نمونه می توان به مسئله انتخاب همسر کمال اشاره کرد که خواننده گمان می کند در حال خواندن کتاب روش های شناخت همسر مناسب است و این به «رمان بودن رمان» ضربه زده است.

جا دارد در اینجا به یکی از نامه هایی کمال اشاره کرد:
سلام مازی جون!
اجازه بده از این به بعد مازی جون صدایت کنم! مازی جون؟!! خب معلوم است، اگر مامان زینت جون را، با سرعت و خلاصه تلفظ کنی، می شود مازی جون!
در این دوره و زمانه ای که عصر شتاب و سرعت است، باید در وقت  صرفه جویی کرد! و برای من که روزی هزار بار، در ذهنم صدایت می کنم، این خلاصه کردن، خودش کلی صرفه جویی است، راستی! تو فکر می کنی من هیچ وقت بتوانم محبت های تو را جبران کنم؟! من که فکر نمی کنم! دیروز به خدا می گفتم: خدا جون! خیلی ممنونم که هستی! اگر تو نبودی، چه کسی حساب مهر و محبت های مازی جون را نگه می داشت؟! خیلی ممنون که قیامت را طراحی کرده ای و بهشت را آفریده ای! اگر بهشت را نمی آفریدی، در این دنیای کوچک و با این عمر کوتاه آدمیزاد، چطوری جواب این همه لطف مازی جون را می دادی؟! مازی جون که دنیا را زیر پا گذاشته، چطور می تواند در همین دنیا
و با همین دنیا، به پاداش کارهای شگفت انگیزش برسد؟! گفتم: خدایا! دنیا برای روح بزرگ مازی جون خیلی کوچک است! ممنونم که عالم را منحصر به این قفس کوچک نکرده ای!
خدایا! به این دل کوچک من هم کمی وسعت ببخش! خیلی برای مازی جون تنگ شده است!
                                                                                              
                                                                                               با کمال دلتنگی

                                                                                                   5/5/1351

                                                                                                  لس آنجلس
در مراسم رونمایی از این کتاب یکی از سخنرانان گفته بود: "طوفان دیگری در راه است مانیفست شجاعی است." این یعنی همه افکار و اهداف و آرمان های یک نویسنده در یک کتاب جمع شده است و شجاعی خود در این مراسم اینگونه پاسخ داد: "نگارش این رمان را 20 سال پیش شروع کردم اما هر بار برای به پایان بردن آن اعتماد به نفس محکمی طلب کردم تا اینکه توانستم آن را آن طور که باید به رشته تحریر در آورم. اینکه محسن چینی فروشان کتاب جدید مرا مانیفستی از تفکرات من خواند برای من هم جالب توجه است. شاید به این خاطر که فکر می کنم رمان "طوفان دیگری در راه است" به نوعی ادامه اعتقادات من بوده است که رد پایش به خوبی در این اثر مشهود است."

اما باید اعتراف کرد زمانی که خواندن این کتاب را آغاز می کنید مطمئنا تا ساعت ها آنرا روی زمین نمی گذارید و از خواندنش لذت می برید ولی در اواسط کتاب شاید حوصله تان سر برود اما  ادامه دهید شاید تا پایان کتاب در زندگی شما هم طوفانی به راه افتاد.

در پایان، بخش دیگری از این کتاب را بخوانید:

"فکر می کنم دچار حالتی شبیه دوست داشتن شده باشم! نمی توانم اسمش را بگذارم عشق. برای اینکه به قول همیشه تو، عشق ساده نیست. ولی دوست داشتن چرا! کافیست که تو دختری را تصادفا در یک مهمانی ببینی. مهمانی ای که ایرانی ها به مناسبت چهارشنبه سوری برگزار کرده اند  و قیافه اش به دلت بنشیند. به خصوص چاله ای که موقع خندیدن، روی گونه اش می افتد، توجهت را جلب می کند. با کمی پررویی جلو بروی و با قدری پررویی بیشتر، سر صحبت را باز کنی و در همان چند دقیقه اول متوجه شوی که او هم تصادفا از تو خوشش آمده و از دیدنت خوشوقت شده و تو هم از خوشحالی بخندی و همزمان با دست به دنبال چاله ای بر روی صورتت بگردی تا علت علاقه و جلب توجه او را هم به خودت پیدا کنی! و البته مهم نیست که پیدا نکنی! مهم این است که به گفتگو ادامه دهی و آخر شب، او را تا منزلش – یعنی بیرون منزلش- همراهی کنی."

رمان "طوفان دیگری در راه است" نوشته سید مهدی شجاعی، با قیمت 8500 تومان از سوي انتشارات كتاب نيستان روانه بازار كتاب شده است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها