به گزارش پایگاه 598 به نقل از برترینها - سیامک رحمانی:
اگر انتخاب فیلمها برای نمایش در سینمای رسانه قرعهکشی نشده بود،
«سهکامحبس» فیلم تازه سامان سالور کمترین شانسی برای شروع یک جشن سینمایی
نداشت. سالور در فیلمهای قبلیاش هم نشان داده که کارگردانی اجتماعی است.
این بار هم در توصیف فیلم او گفته شده بود:
«آینهای که قرار است جامعه امروز ما را بازتاب دهد». اما این آینه تناسبی
با مدیوم سینما نداشت. نشان دادن تلخیهای جامعه، بدون این که زاویه
تازهای داشته باشیم، بدون این که حرف و نگاه متفاوتی را اختیار کنیم و
بدون این که افقی را بازتاب دهیم، چه فایدهای دارد؟ سالور میخواهد بگوید
جامعه به همین تلخی است که در «سهکامحبس» میبینیم؟ در گزارشهای
مطبوعاتی و در تصاویر واقعی از این زشتترش را هم دیدهایم.
کارگردان در این فیلم انگار میخواسته با
پشت هم گذاشتن تمام بلایایی که ممکن است بر سر یک زن-یک خانواده بیاید، ما
را تا سر حد مرگ برنجاند. اما چرا؟ تماشاگر سینما چه هیزم تری به او فروخته
است. یک نویسنده فرانسوی در توصیف آثارش میگوید، دنیا به اندازه کافی زشت
هست و من تلاش میکنم با بازسازی دوباره همان زشتی خوانندهام را شکنجه
نکنم. سهکامحبس، اما از این شکنجه ابایی ندارد. مصیبت پشت مصیبت.
آزردگی پشت آزردگی. شاید سالور فکر میکرده
همه این داستان و صحنهها ممکن است برای روانی کردن بینندهاش کافی نباشد و
با اضافه کردن صدای گریه روحخراش یک کودک به بسیاری از صحنهها، خواسته
این سادیسم را به اوج برساند. بدون زیبایی و ظرافت. مثل ترومپتنوازی که
بدون آموزش و با تمام قدرت در اتاق بغلی مینوازد و رها نمیکند. آنقدر که
آدم فکر کند باعث و بانیاش را تا آخر عمر نخواهد بخشید. اگر او نخواهد این
را به تاثیرگذار بودن و به یادماندنی شدن فیلمش تعبیر کند.
پس اگر واقعا نیت کردهاید که «سهکامحبس»
را ببینید، شاید بد نباشد قبلش یک آرامبخش بالا بیاندازید. بهتر است خود را
برای فیلمی سیاه و بدون فانتزی آماده کنید.
پیشبینی این که کار تازه سالور چقدر برای
گرفتن سیمرغها شانس دارد، چندان دشوار نیست. مگر این که جشنواره امسال بیش
از حد برهوت باشد. این وسط یک بازی متفاوت از پریناز ایزدیار داریم که
برای نامزد شدنش کفایت میکند. به شرط این که داوران کارهای درخشان قبلی
او را ندیده باشند و استعداد فوقالعادهاش را برای درآوردن نقشهایی هرچه
سختتر دستکم بگیرند.