رجا نیوز ، شاید یکی از سختترین کارها، پیدا کردن پرویز شیخطادی و گرفتن وقت از او برای مصاحبه باشد. آنقدر سرش شلوغ است که معمولاً تا چند بار لغو شدن قرار، کاملاً طبیعی است! حالا فرقی هم نمیکند که مناسبت مصاحبه اکران فیلم «شکارچی شنبه» باشد یا گرفتن سیمرغ بهترین کارگردانی در جشنوارهی سیام فجر. اما بالاخره او را در طبقهی هفتم سینما آزادی یافتیم. در یک محیط تقریباً آرام و در حاشیهی اکران خصوصی آخرین فیلمش «روزهای زندگی». همان ابتدای مصاحبه قرار گذاشتیم که چون مخاطبان عام، هنوز خیلی «روزهای زندگی» را ندیدهاند و اکران عمومی آن هنوز آغاز نشده است، خیلی در مورد خود فیلم صحبت نکنیم و از او قول گرفتیم که هنگام اکران فیلمش یک بار دیگر با هم گفتوگو کنیم. با این حال، مصاحبه از همان ابتدا با گلههای آتشین شیخ طادی جنجالی شروع شد و تا پایان با انتقادهای او از وضعیت فعلی سینما و فیلمهای با موضوع خیانت به همین شکل ادامه پیدا کرد. تا آنجا که برای پیدا کردن تیتر به مشکل خوردیم و با یک انتخاب دشوار روبرو شدیم.
اگر میخواهید صحبتهای جنجالی کارگردان دوست داشتنی سینمای دفاع مقدس را از دست ندهید، گفتوگوی ذیل با شیخطادی را بخوانید.
** دیگر نمیشود در شهرک سینمایی دفاع مقدس فیلم ساخت
آقای شیخ طادی! خیلی از منتقدان و حتی مخاطبان عادی که در جشنوارهی فجر فیلم «روزهای زندگی» را دیدهاند، بر این موضوع متفق القولند که این بهترین و حرفهایترین فیلم شما تا امروز شماست. اگر با این دیدگاه موافق هستید، توضیح دهید که چه شرایطی منتهی به ساختن بهترین فیلم شما شده است؟
خب من فیلمهایم همگی با هم متفاوت هستند. اگر من همهی فیلمهایم دفاع مقدس بود، میشد مقایسه کرد و گفت این بهترین فیلم من است اما حالا... مثلاً من خودم در بین فیلمهایم «سینه سرخ» را خیلی دوست دارم.
من از حیث کارگردانی و فرم میپرسم و از این جنبه است که میگویم این بهترین فیلم شماست. با این وجود، فکر میکنید پختهتر از قبل شدید یا پشت صحنهی خوبی در این کار داشتید؟
به هر حال آدمها باید رشد کنند. ما که نمیتوانیم در سینما درجا بزنیم. اصلاً حق نداریم که درجا بزنیم. ما در برابر جامعهی خود موظف و مسئولیم. زمانی که درجا میزنیم، بهتر است که برویم. وظیفهی ما درجا زدن نیست، وظیفهی ما پیشرفت است. ما مسئولیم.
کمی از شرایط تولید «روزهای زندگی» بگویید. ظاهراً این فیلم تولید خیلی سختی هم داشته؟
بله. شرایط جالبی نبود. شرایط خوبی از سوی سیما فیلم برای ما از حیث بودجه مهیا نشد. در شهرک سینمایی دفاع مقدس هم امکانات خوبی نداشتیم. امکانات این شهرک نزدیک به صفر است. طبیعی است که ساختن چنین فیلمی در چنین وضعیتی دشواریهای زیادی به همراه دارد. مثلاً ما قرار بود تعداد زیادی تانک داشته باشیم تا عملیات زرهی را به کمک آنها نشان دهیم؛ اما در انتها فقط یک تانک خراب و یک نفربر در اختیار ما قرار گرفت. دو تا جیپ خراب هم داشتیم که بعد از دو متر راه رفتن، میایستاد! در واقع ما با امکاناتی فرسوده و نزدیک به نابود شدن این کار را ساختیم. فکر میکنم که دیگر هم نشود با شهرک سینمایی دفاع مقدس کار کرد. این شهرک توان سرویسدهی به یک فیلم کوتاه را هم ندارد و بیشتر به عنوان یک موزه و برای بازدید خانوادهها و عکس گرفتن مناسب است.
** شهرک سینمایی دفاع مقدس به خاطر انهدام چند سنگر سی میلیون تومان خسارت گرفت
و این موضوع قطعاً بر کاهش تولیدات سینمای دفاع مقدس تأثیر میگذارد...
کاملاً! مثلاً همین شهرک دفاع مقدس به جای اینکه سرویس بدهد و تشویق کند، رویکردش این است که با گرفتن خسارت از فیلمسازان درآمدزایی کند. مثلاً از خود ما به خاطر انهدام چند سنگر -که هیچ کدام بیشتر از پنجاه هزار تومان نمیارزید- سی میلیون تومان خسارت گرفتند! یعنی تلاش میکنند که درآمدزایی کنند تا حمایت! یا اینکه سیما فیلم بودجهی مصوب خود را سر موعد به ما نداد. یعنی درست زمانی که ما نیاز داشتیم این بودجه به ما نرسید. مثل اینکه شما در حال غرق شدن باشید و به قایق نیاز داشته باشید؛ خب اگر این قایق سر موعد نیاید و دیر برسد، که به درد نمیخورد و شما غرق شدهاید! اگر اوضاع همینطور جلو برود، سینمای دفاع مقدس سرنوشت خوبی نخواهد داشت. فیلمسازان وقتی احساس میکنند که باید به قیمت زیر سوال رفتن ارزشها و کرامت خود، فیلم ارزشی بسازند، طبیعتاً زیر بار نخواهند رفت. تکلیف فیلمساز این است که در درجهی اول ارزشهای خودش را حفظ کند تا بتواند فیلم ارزشی بسازد. وقتی ارزشهای فردی فیلمساز را له میکنند و به شخصیت او بیاحترامی میکنند، طبیعی است که او نمیتواند فیلم ارزشی بسازد. آدمی که بیارزش شده که نمیتواند فیلم ارزشی بسازد.
**انجمن سینمای دفاع مقدس فیلمنامه «روزهای زندگی» را رد کرد!
یعنی این همه صحبتی که توسط مدیران سینمایی میشود که بهترین فیلمهای امسال فیلمهای دفاع مقدس بودهاند و ما از این فیلمها حمایت میکنیم، شعار است و شرایط اصلاً حمایتی نیست؟
شما ببینید انجمن سینمای دفاع مقدس فیلمنامهی ما را رد کرد!
چرا؟
گفتند در اولویت ما نیست. مثلاً میخواستند صد میلیون تومان کمک کنند که آن را هم ندادند...
چه ایرادی گرفتند؟
گفتند این فیلمنامه در اولویت ما نیست و ما سلیقهمان فعلاً چیز دیگری است و هدف دیگری داریم.
** سیما فیلم برای «روزهای زندگی» پول نمیداد کنار هم نمیکشید!
سیمافیلم و صداوسیما چطور؟
خب سرمایهگذار فیلم در ابتدا سیمافیلم بود. اولش گفتند ما کمک میکنیم. بعد گفتند نمیتوانیم! قرار شد مشارکت بگیریم. ما هم رفتیم سراغ فارابی. فارابی مشارکت را قبول کرد و حتی پذیرفت که اصلاً کل پول فیلم را بدهد. اما اینجا سیمافیلم گفت نه! ما فیلم را میخواهیم. گفتیم خب پولش را بده! خلاصه نه پول میداد و نه کنار میکشید!
ببیند کلاً ما الان سه چهار تا فیلمساز دفاع مقدس داریم و به تعداد همین فیلمسازان، بنیاد و نهاد و انجمن در ارتباط با سینمای دفاع مقدس داریم که هر کدام هم مدیرکل و کارمند و ساختمان و حمل و نقل و هزینه و... دارند. و البته هیچ کاری هم در عمل نمیکنند.
به همین تعداد هم جشنواره داریم!
بله این همه جشنواره هم داریم... نمیدانم! فقط امیدوارم مردم دیگر انتظار نداشته باشند که ما چنین فیلمهایی بسازیم.چون خیلی سخت است...
** نمیدانم چه طور از روی فرش مشکی مسئولین روی فرش قرمز مردم بیایم!
اتفاقاً فکر میکنم که شما بهترین جوابتان را از مردم میگیرید.
بله! ما جوابمان را هم از مردم میگیریم و هم از نهادها. از آن طرف حسابی فرش مشکی زیر پای ما پهن میکنند و از این طرف مردم با فرش قرمز استقبال میکنند و ما ماندهایم که از روی فرش مشکی چطور روی فرش قرمز بیاییم!
آقای شیخ طادی! پس با چه انگیزهای راجع به دفاع مقدس فیلم میسازید؟
خب دفاع مقدس ارزشش را دارد. این حرفها و ان قلتها هم تأثیری نخواهد داشت.
** شهرک سینمایی دفاع مقدس فیلمسازان را تیغ میزند!
پس چرا عملاً خیلیها دیگر کار دفاع مقدس نمیکنند؟
ما انگیزه از دست ندادهایم، بلکه نمیتوانیم کار کنیم. ما با حسرت به آن سوی میلهها نگاه میکنیم که یک گنجینهای آنجا خوابیده است و ما دستمان به آن نمیرسد. نه اینکه نخواهیم؛ نه اینکه از کار خسته شدهایم! نه! نمیشود. الان فیلم جنگی ساختن نشدنی است. شما مثلاً میخواهید فیلمی راجع به جنگ بسازید. خب ابزار و ادوات مورد نیاز جنگی را که نمیتوان از بقالیها و فروشگاهها تهیه کرد. اینها را باید شهرک سینمایی دفاع مقدس در اختیار شما بگذارد. آنجا وقتی وارد میشوید، باید به شما سرویس مضاعف بدهد؛ نه اینکه شما را بتیغد! این شهرک از شما ورودیه میگیرد، خسارت میگیرد، هر چیزی بسازید حق ندارید بیرون ببرید! خب این یعنی یک تیم بیجان و خسته که در یک شرایط سخت مشغول فیلمسازی است، چلانده میشود!
** سردار حوزه فیلمسازی دفاع مقدس ما هستیم/موسسه آوینی یک ریال بابت تبلیغات «شکارچی شنبه» نداد
آقای حاتمی کیا هم در آخرین مصاحبهی تلویزیونی خود به همین نکات اشاره کردند و از مراحل اداری سخت حاکم بر کار دفاع مقدسبه شدت گله داشتند و در جواب اینکه چرا دیگر فیلم جنگی نمیسازید، گفتند که من واقعاً دیگر حوصلهی این مراحل اداری کارها را ندارم...
بله! واقعاً همین طور است. در کنار این، برخودهای بد و بیاحترامی هم هست. من کاملاً رسیدهام به این حرف حاتمیکیا که میگفت به ما درجه بدهید تا ما بتوانیم حرف بزنیم. همین موسسهی شهید آوینی تا به حال زشتترین و بدترین برخوردها را با من داشته است. هر فیلمسازی هم که وارد آنجا شده، با او همین برخورد را کردهاند. چرا؟ چون آدمی که آنجا هست، درجه دارد و فکر میکند بقیه سربازند. یعنی ساختار نظامی در ذهن این آدم هست. بنابراین من به هیچ وجه حاضر نیستم کنار این آدمها بنشینم تا به من نگاه سرداری داشته باشند. سردار این حوزه ماییم. این آدمها باید سربازی کنند. ساختن «شکارچی شنبه» در موسسهی شهید آوینی برای من یک کابوس بود و حیف این فیلم ارزشمند که در موسسهای کار شد که آخرش تهیه کننده به من گفت ما یک ریال بابت تبلیغات این فیلم نمیدهیم و اکران آن هم اصلاً برای ما مهم نیست.
ظاهراً با وجود بازخورد خوب فیلم، خستگیتان در جشنواره برطرف نشده است؟
هرگز! به فردیت من، به خانوادهی من سر این فیلمها اهانت شد. من زندگیام را فروختم و دادم. من هزینهی تحقیقات «شکارچی شنبه» را و هزینهی سه بار سفر به لبنان را از جیب خود و خانوادهام پرداخت کردم. من خانوادهام را در تنگنا قرار دادم. اما اینها مرا جلوی خانوادهام و خانوادهی سینما بیارزش کردند. اینها چیزی نیست که برگردد.
تازه عدهای هم به شما گفتند سفارشیساز...
بگذار بگویند. مهم نیست! برای من زخم زدن خودیها مهم است. اتفاقاً آن طرف خیلی صادقترند. چون حرفشان را با صداقت میزنند. اما این طرف میگویند حمایت میکنیم و بعد خنجر میزنند!
** عدهای به خاطر حفظ میزشان فیلم ارزشی تولید میکنند
الان مشکل فیلمهایی مثل «شب واقعه» که یک فیلم ارزشی و در ژانر دفاع مقدس است و در جشنواره بیست و هشتم، چهار پنج سیمرغ هم گرفته، چیست که حالا در تهران فقط دو سه سالن نیمه وقت دارد؟ چرا تهیه کنندگان دولتی این فیلمها، برای اکران و فروش فیلمهایشان دلسوزی نمیکنند؟
من رسماً به شما میگویم. مدیران نهادها فقط برای حفظ میزشان و برای ارائه کارنامه این فیلمها را تولید میکنند. مطلقاً برایشان برگشت هزینه و ارائهی فیلم به مردم مطرح نیست. در واقع وقتی فیلم ساخته میشود، مأموریت اینها تمام شده است. مثل این میماند که شرکت سایپا اتومبیل تولید کند و بعد آن را در پارکینگ بگذارد! خب این از جیب چه کسی تولید شده است؟
معاونت سینمایی با فیلمهای دفاع مقدس امسال خیلی فخر فروخت. آنها حمایتی از فیلم شما نکردند؟
معاونت سینمایی حمایتهایی کرد اما نمیتواند دردی را دوا کند. مگر چقدر میتواند حمایت کند؟ معاونت سینمایی وقتی میتواند بر همه چیز احاطه داشته باشد که حرفش را بخوانند. اگر انجمن سینمای دفاع مقدس، حوزه هنری با سینماهایی که دارد و امثال آنها حرف معاونت سینمایی را نخواند، خب نمیشود کاری کرد؛ چون معاونت سینمایی، خودش سینما ندارد.
** شمقدری فقط میتواند خواهش کند فیلمهای ارزشی اکران شود
آقای شمقدری هم در مراسم اختتامیه جشنواره فجر ابراز امیدواری کردند که فیلمهای برگزیدهی جشنواره در شرایط مناسبی اکران شوند. این اکران دست کیست که این طور آقای شمقدری دربارهی آن نگرانند؟
خب چون امکانات دست معاونت سینمایی نیست، آقای شمقدری میتواند حداکثر همین خواهش را بکند. ما متأسفانه پراکندگی تصمیمگیری داریم و نمیتوانیم در مورد اکران به صورت واحد تصمیم بگیریم، چون یک بخش سینماها در اختیار سینماگران خصوصی است، بخشی برای حوزهی هنری است و تعداد کمی برای دولت است. بنابراین تصمیمگیری در مورد سینماها شرایط خیلی سختی دارد.
به اکران و فروش فیلمتان امیدوارید؟
بله، امیدوارم که حداقل هزینهی خودش را دربیاورد.
** روزهای زندگی سبک زندگی زن و شوهر در روزهای سختی است
اگر موافق باشید برسیم به خود فیلم «روزهای زندگی». شما جز معدود کارگردانانی هستید که از همان ابتدای کار، ایده را خودتان مییابید، تحقیقات در مورد ایدهی فیلم را شخصاً کلید میزنید و بعد آن را پرورش می دهید تا به فیلمنامه منتهی شود و بعد هم که پشت دوربین قرار میگیرید. یعنی فیلم کاملاً از دغدغهی خودتان منشأ میگیرد و میجوشد. ایدهی «روزهای زندگی» و ماجرای پزشکان در جنگ چطور سرو کلهاش پیدا شد و به این جا رسید؟
«روزهای زندگی» واقعاً فیلم روزهای زندگی یک زن و شوهر پزشک است که هم در شرایط عادی میتوانند عاشقانه زندگی و کار کنند و هم در شرایط بحرانی، عشق و علاقه به کمکشان میآید. در واقع این فیلم، به زندگی امروز ما هم به نوعی کمک میکند و الگوی زندگی و سبک زندگی یک زوج را در شرایط سخت را نشان میدهد. چون این ماجرا را ما با ابعاد واقعی و به دور از شعار نمایش دادیم، با آن ارتباط خوبی هم از سوی مخاطب برقرار شد.
این سوژه مستند و واقعی بوده است؟
بله، دو تا از بیمارستانهای ما در اواخر جنگ به دست دشمن افتاد و پزشکان قسم خوردهی این بیمارستانها که برای حفظ جان انسانها قسم خورده بودند، مجبور شدند این بار اسلحه دست بگیرند و بدین شکل از جان و حیثیت و شرف خود و بیمارانشان دفاع کنند.
** کسی درباره خیانت فیلم میسازد محیط خودش را به تصویر میکشد
آقای شیخ طادی! شما ظاهراً امسال با فیلم «روزهای زندگی» داشتید خلاف جهت جریان سینمای ایران حرکت میکردید. چون همه امسال داشتند از خیانت صحبت میکردند و شما از ایثار و عشق بین یک زن و شوهر نسبت به هم و نسبت به وطنشان. اشکال از شماست یا از آنها؟
ببینید ما اگر جریان مردم را ملاک قرار دهیم، آنها هستند که دارند خلاف جهت مردم حرکت میکنند.
چرا سینمای ما به این حال و روز افتاده است. به نظر شما این مسئله خیانت برگرفته از واقعیت جامعه است؟
نه این عادت ژورنالیستی فیلمسازان ماست. در واقع فیلمسازان ما دارند کار ژورنالیستی و خبررسانی انجام میدهند. آنها از اخبار معدودی عکس میگیرند و به جامعه نشان میدهند. در واقع تحلیلی ندارند و در این کارشان درمانگری نیست. ضمناً این فضاهایی که این طور پررنگ میشود، سهم اندکی در جامعه دارد. جامعهی ما که فقط بالاشهر تهران نیست؛ بلکه یک کشور وسیعی به نام ایران با یک تاریخ غنی و پرافتخار و با اقوام مختلف کرد و لر و بلوچ و... وجود دارد که این مسائل اصلاً دغدغهشان نیست. خب وقتی سینما اینطور به این مسائل میپردازد، کل ایران قضاوت میکنند که تهرانیها چقدر فاسدند.
بعضیها معتقدند که این توجه پررنگ سینما به موضوع خیانت از فضای فاسد اطراف بعضی سینماگران ایرانی نشأت میگیرد. نظر شما چیست؟
این احتمال وجود دارد که فیلمساز خودش را در محیطی قرار دهد که پر از خیانت است و بعد فیلمی هم بر همین اساس بسازد؛ در واقع محیط خودش را به تصویر میکشد و در حقیقت، این یک فضای مجازی کپسولی است. مثلاً فیلمسازی که زیاد پارتی میرود، فیلمی دربارهی پارتی میسازد و فکر میکند این مسئلهی همه است. یا دیگری معتاد است، فکر میکند مسئلهی دیگران هم اعتیاد است. این مصداق ماجرای همان مورچهای است که در شبنم افتاد و گفت آی! دنیا را آب برد!
امیدوار هستید که شما و تعداد دیگری از سینماگران که همسو با مردم و خلاف جهت این سینما حرکت میکنید، بتوانید جهت این سینما را تغییر دهید؟
ما به پیروزی فکر میکنیم، اما هدف اصلی ما تکلیف ماست. ببینید انسانها به صورت فطری مطلوب طلب، آرمان طلب و زیبایی طلب هستند. پس طبیعی است که مردم بعد از مدتی این فیلمها راپس بزنند. البته ممکن است که اول کار، این فیلمها برایشان سؤال -و نه جذابیت- ایجاد کنند و آنها از روی کنجکاوی به دیدن این فیلمها بروند، اما وقتی ببینند که مسائل جاری در این فیلمها دروغ است و مصداق ندارد و هیچ ربطی هم به زندگی آنها پیدا نمیکند، از این زندگی و از این فیلمها دور میشوند. اینجا بازنده کسی است که با این مسائل، فکر مردم را مشغول و مغشوش کرده است.
آقای شیخ طادی! چرا سیمرغتان را در اختتامیه به آقای طالبی دادید؟
چون دیدم که آقای طالبی در بحث کارگردانی پیشرفت قابل توجهی داشته و اگر فیلمشان در بخش مسابقه بود، حتما حداقل در چندین رشته کاندیدا میشد. در کنار این، حس کردم که آقای طالبی از خود گذشتگی نشان دادند و فیلمشان را از بخش مسابقه بیرون کشیدند و به چند اکران معمولی قناعت کردند. بنابراین فکر کردم که این تقدیر حق اوست. ضمن اینکه کلاً این رفتارها خوب است. در سالهای گذشته خیلی از بچهها جوایزشان را به خانوادهی شهدا یا به بزرگترهایشان تقدیم میکردند.
و اینها اخیراً کمرنگ شده است؟
بله. این کمرنگ شدن هم به تفکر آدمها برمیگردد. کسی که فیلم خیانت میسازد که نمیتواند و قدرت ندارد که جایزهاش را به فرد دیگری تقدیم کند. کسی که ذهن خودش و قلبش را به تیرگیها آلوده میکند، به همه چیز آلوده نگاه میکند و در میان انبوه روشناییها، به دنبال سایههای تاریک و تیرگیها میگردد، خب مشخص است که این فرد میل به تاریکی دارد و نمیتواند جایزهاش را به دیگری اهدا کند. اتفاقاً این جور افراد جایزهشان را محکم میچسبند و همیشه هم فکر میکنند که به آنها کم داده شده است!
**وظیفه فیلمساز خبررسانی نیست
بعضی از این کارگردانها میگویند که وظیفهی ما نشان دادن کاستیهای جامعه است. شما با این موضوع موافقید؟
این وظیفهی فیلمساز نیست. این وظیفهی رسانههاست. وظیفه فیلمساز که خبررسانی نیست. زمانی فیلمساز باید خبررسانی کند که ببیند همه جا اعم از روزنامهها، سایتها و تلویزیون، در مورد یک معضلی سکوت کردهاند. اینجا فیلمساز میتواندکار ژورنالیستی هم بکند. ولی زمانی که مردم بهتر از ما همه چیز را میدانند، هنر نیست که دائم آینه بگیریم و بگوییم که مثلاً فلانی تو زگیل داری!
جشنوارهی سیام فجر را چطور دیدید؟
من یک تعدادی از فیلمها را دیدیم. فیلمها بین ضعیف و عالی بودند. مثلاً فیلمی داشتیم مثل «ملکه» که خیلی عالی بود و تعدادی از فیلمها که بسیار ضعیف بودند و حتی در حد تلویزیون هم شرم آور بودند.
فکر میکنید سینمای ایران سال خوبی را پیش رو دارد؟
من فکر میکنم که سال 91 وضعیت سینمای ایران بهتر باشد.
* سر «ملکه» را بریدند تا دل یک گرایش خاص را به دست بیاورند
با وجود اینکه فیلمسازان مطرح ما در سال 91 فیلم ندارند؟
اتفاقاً چون فیلمسازان بزرگ حضور ندارند، وضعیت بهتر میشود. چون جوانها فرصت میکنند که فکرهایشان را جلو بیاورند و کارهایشان در جشنواره دیده شود. سایهی این بزرگان امسال هم روی سر خیلیها بود و اصلاً بعضیها را له کرد. واقعاً اصلاً حق بعضی فیلمها نبود که از آنها تجلیل شود. سر محمدباشهآهنگر و فیلم «ملکه» را بریدند! فیلم به آن زیبایی و باشکوهی، فیلمنامهی به آن درخشانی، به خاطر آنکه آقایان میخواستند دل یک گرایش دیگر را بدست بیاورند، جایزه نگرفت و ما یکی از بزرگترین نیروهایمان را از دست دادیم. یکی از بزرگترین ضربههایی که این جشنواره خورد، بابت همین جایزه ندادن به فیلم «ملکه» بود. سیمرغ فیلمبرداری، صدابرداری، کارگردانی و بهترین فیلم، حق «ملکه» بود. خب چرا فیلمی را که در جشنواره هو کرده بودند، جایزهی ویژه میگیرد؟ چرا نباید از محمدعلی باشه آهنگر تقدیر شود؟ ظاهراً جریانی هست که نمیخواهد از فیلمهای فارابی تقدیر شود. به هر حال، این ذبح کردن «ملکه» در جشنواره خیلی کار اشتباهی بود. اینکه ما یک نیروی قدر را از دست بدهیم و به جای آن یک نیروی فرسودهی فسیل شده را دوباره زنده کنیم، خیلی اشتباه بود.
خب با چنین وضعیتی اگر آقای باشهآهنگر هم بخواهد روند کاریاش را عوض کند، حق دارد...
نه! آقای باشهآهنگر هم حق ندارد این روند کاری را عوض کند. این اشتباه است. اگر این کار را بکند، میافتد داخل موج و او را میبرند. البته با آن چیزی که از او میشناسم، بعید میدانم که او با موج برود.