
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است
سایت 5 روز، استعاره در اصطلاح ادبیات، تشبیهی است که یک طرف آن حذف شده است و ما از روی سایر اجزای جمله، این حذف شدن را در مییابیم.
ذهن ما میان دو چیز رابطه شباهت میبیند و این رابطه در ذهنمان آنقدر قوی برقرار شده است که هنگام بیان کردن آن، نیازی به این که بگوییم الف شبیه ب است احساس نمیکنیم و به طور مستقیم فعل یا صفت یا کار ب را به الف نسبت میدهیم. به فرض وقتی میگوییم رنگش پرید، ناخودآگاه در ذهنمان رنگ رخساره آن شخص را پرندهای فرض کردهایم که ناگهان پرکشیده و رفته و این رنگ پریده را برای او باقی گذاشته است. یا وقتی میگوییم: صورتش از شادی شکفت، در ذهنمان بی آن که توجه داشته باشیم، ربطی و شباهتی میان گلی که میشکفد و رنگ تَر و تازه گلبرگهایش، شادی و شادمانی در بیننده ایجاد میکند با آن شخص که شادی در تمام خطوط رخسارش خود را نشان میدهد، برقرار کردهایم. به این میگویند: «استعاره»
حال وقتی میگوییم فلانی چشم چران است همین ربط و پیوست و همین همانندی و شباهت میان چشم او و گاو و گوسفند و اسب و استر و اشتر و الاغ در ذهن ما به طور ناخودآگاه برقرار شده است. او که چشم چران است با چشمش نمیبیند بلکه چشمش را مثل خر و گاو و گوسفند، میچراند.
او برای چشم، برای دیدن و از آن مهمتر برای نگریستن یعنی به دقت و از سر اندیشه نگاه کردن ارزش قائل نیست و سطح چشمش را تا حد گاو و گوسفند پایین آورده است. میدانیم که گاو و گوسفند اگر مواظبشان نباشیم، ممکن است داخل مزرعه و باغ مردم بروند و باید چوپان یا گالشی بالای سرشان باشد یا سگ گله آنها را بپاید تا به زمین مردم نزنند و در ملک مردم بچرند.
حالا میبینیم که صفت چشمچران چقدر معنای استعاری دقیقی در خود نهفته دارد. چشم چران یعنی کسی که در پشت سر نگاه کردنش، هدفی وجود ندارد و این یک قاعده است که هرچه بیهدف باشد، به زودی زود، از مسیر خودش خارج میشود. به زودی آن که بیهدف به هرچه و هرکه چشم میاندازد، مثل آبی که به سوی مزرعه و باغ هدایت نشده باشد و برود به صحرا بریزد و باتلاق بشود، نگاهش به هرز میرود، به خاطر همین است که صفت هرزه چشم را هم برای این دسته آدمها به کار میبریم.
به انصاف، هر دو صفت چشم چران و هرزه چشم خوب به هدف زدهاند.