پاییز امسال هم قلابی از آب درآمده.
طوری خودش را سفت و زمخت گرفته که انگار بهاری، تابستانی چیزیست.
خدایا حالا آن پاییزها که بارانی بودند و سرد بودند و نوک دماغ آدم یخ میکرد و توی جیبهای لباسمان نارنگی پیدا میشد و خیابان ولیعصر را از تجریش تا راهآهن بیهوده متر میکردیم و برگهای زرد چنار زیر پایمان خرچ خرچ صدا میکردند، مگر چه خبط و خطایی از ما سر زد که از پاییز محروممان کردید؟!
گیریم پاییز باشد، یک پاییز اصیل و تمام عیار؛ ما طاقت و ظرفیتش را داریم. میترسید عاشق شویم، بنای ...ناله بگذاریم؟ نمیشویم بهخدا!
باورتان شده میرویم چهارتا زن میگیریم؟ نمیگیریم بخدا!
کاری که جمهوری اسلامی سال ۵۷ که نه، اما همین سالهای اخیر با ما کرده، غذای سلف و خوابگاه دانشگاه با دانشجوهای ترم یک کارشناسی نکرده!
ما آه نداریم با ناله سودا کنیم. همین زن اولمان را بتوانیم سر زندگیاش نگه داریم که یکهو بیخبر نرود یک گوشه طلاق عاطفیاش را بگیرد، خیلی هنر کردهایم.
قرصهای ضدبارداری آقایان هم که همهجا با خودشان میبرند، به کار کسی نمیآید.
شکر خدا همه زیر بار مشکلات اقتصادی به خیر و خوشی فارغ شدهاند.
خودشان بخورند که اینطور آبستن حوادث و مجبور به ماستمالی نشوند.
پاییز جان! تو پاییز باش. من همین سبیلهای نداشتهام را گرو میگذارم که دست از پا خطا نکنیم، آسته برویم و بیاییم و کیفش را ببریم.
پ.ن: بهراستی چرا یک مرد همواره باید قرص ضدبارداری همراه خود داشته باشد؟!
* برگرفته از صفحه شخصی «مریم نظام دوست» در اینستاگرام