کد خبر: ۴۶۱۲۱۵
زمان انتشار: ۰۹:۱۰     ۲۵ شهريور ۱۳۹۸
یادداشت/
محمد عکاف

در زمانی کوتاه خبر آن‌قدر برای کاربران فضای مجازی و رسانه‌ها جذاب می‌شود که واکنش‌های متنوع و متعددی در جامعه برمی‌انگیزاند. ابتدا دختر خودسوز «سارا» معرفی می‌شود اما در اندک زمانی نام واقعی‌اش فاش می‌شود: «سحر خدایاری»! اما این بار هم فضای مجازی، مجال کشف نام واقعی او را نمی‌دهد و نام «دختر آبی» بر سر زبان‌ها می‌افتد و به هشتگ و ترند تبدیل می‌شود.

دختری با کلاه‌گیس آبی

ماجرای خالق داستان تراژیک این روزها از آنجایی شروع می‌شود که هفته آخر اسفندماه سال 1397 برای تماشای بازی استقلال تهران و العین راهی تهران می‌شود. آن‌هم با لباس مبدل...با کلاه‌گیس آبی و یک پالتوی بلند! وقتی مأموران طبق عرف مسابقات ورزشی می‌خواهند او را بازرسی ‏بدنی کنند با ممانعتش مواجه می‌شوند. او به آنها اجازه بازرسی بدنی نمی‌دهد. چون یک دختر است! همان‌جا مأموران او را بازداشت می‌کنند و به خانواده‌اش اطلاع می‌دهند تا برای تعیین تکلیف وضعیت دخترشان به ‏دادسرای ارشاد مراجعه کنند. بازپرس برای آزادی سحر وثیقه 50‌ میلیون تومانی تعیین می‌کند و تا خانواده خدایاری این پول را فراهم کنند سحر چند روزی در بازداشت می‌ماند.‏

چند هفته بعد سحر برای گرفتن گوشی تلفن همراهش به دادسرای ارشاد مراجعه می‌کند و به گفته خواهرش آنجا از کسی می‌شنود که باید شش ماهی زندانی شود. بعد از مدتی پرونده او از دادسرای ارشاد به دادگاه انقلاب منتقل می‌شود و چند ماه بعد روز دادگاهِ سحر فرامی‌رسد اما قاضی پرونده به دلیل فوت ‏یکی از اقوامش در محل دادگاه حاضر نیست و جلسه دادگاه برگزار نمی‌شود. سحر از دادگاه خارج می‌شود و خودش را آتش می‌زند. او را به بیمارستان منتقل می‌کنند تا این‌که روز دوشنبه 18 شهریور براثر شدت سوختگی فوت می‌کند.

یک خطای محاسباتی

با انتشار مرگ سحر خدایاری، موجی از واکنش‌ها در شبکه‌های اجتماعی و پس از آن در رسانه‌ها و بین چهره‌های مختلف آغاز می‌شود. نکته قابل‌توجه این است که بسیاری از کاربران به این موضوع اشاره می‌کنند که سحر به دلیل این‌که از زبان فردی درباره مدت محکومیتش در دادگاه اطلاعاتی کسب کرده، پس از بیرون آمدن از دادگاه دست به خودسوزی زده است در صورتی که به گفته خواهرش «او در دادسرای ارشاد و هنگام تحویل گوشی تلفن همراهش از کسی شنیده است که باید شش ماهی زندانی شود.» یعنی اگر سحر اواخر اسفند بازداشت شده باشد احتمالاً اواخر فروردین یا اوایل اردیبهشت‌ماه برای گرفتن گوشی تلفن همراهش به دادسرای ارشاد مراجعه کرده و این جمله را در دادسرای ارشاد شنیده است نه دادگاه انقلاب! یعنی سحر حدود پنج ماه پیش، نقل‌قول 6 ماه زندانی شدنش را شنیده است نه در روز حادثه و نه در دادگاه انقلاب و این یعنی او فرصت برنامه‌ریزی برای اقدام به خودسوزی را داشته است.

دومین خودکشی

نکته بعدی این‌که 14 شهریورماه که هنوز موج خبری برای سحر خدایاری آغاز نشده بود خواهرش بدون ذکر نام واقعی سحر در گفت‌وگو با روزنامه شهروند گفته است: «خواهرم سابقه بیماری و اختلال روانی (دوقطبی) داشت و چند سال پیش در دوران دانشجویی یک‌بار اقدام به خودکشی کرد. مدتی هم در بیمارستان بستری ‏شد که همه مدارک پزشکی‌اش موجود است.»

همه این‌ها نشان‌دهنده این واقعیت است که پیش از داغ شدن ماجرای خودسوزی سحر خدایاری، خانواده‌اش به شرایط روحی‌ و سابقه اقدام به خودکشی‌اش اذعان داشته‌اند. به تعبیر دیگر، خودسوزی سحر در مقابل دادگاه انقلاب دومین اقدام به خودکشی‌اش بوده است.

درباره ماجرای خودسوزی سحر شاید نتوان به‌صورت مشخص و دقیق گفت که به چه میزان بیماری‌، مشکلات خانوادگی‌ یا مشکلاتش در مواجهه با جامعه‌ بر تصمیم و اقدامش برای خودسوزی تأثیر داشته است اما می‌توان گفت که اگر سحر دچار بیماری یا مشکلات روحی و روانی بوده است، باید زوتر از این‌ها برای درمانش چاره‌ای می‌کردند.

نهنگ آبی

همه می‌دانند خودکشی به روش خودسوزی از خشن‌ترین، تلخ‌ترین و دردناک‌ترین خودکشی‌هاست؛ زیرا با مرگی آنی و در لحظه همراه نیست. خودسوزی روشی است همراه با جنبه‌های نمایشی برای جلب‌توجه و تحریک احساس ترحم و واکنش دیگران اما دریغ از این‌که برخلاف باور افرادی که اقدام به خودسوزی می‌کنند به‌راحتی نمی‌توانند از این مهلکه نجات یابند و عموماً به دلیل شدت سوختگی به کام مرگ می‌روند. در خودسوزی دلایلی مانند اختلالات روانی، جسمی، بیولوژیکی و ژنتیکی با انگیزه‌های خانوادگی، مالی، تحصیلی، اجتماعی و...درمی‌آمیزد و فاجعه‌آفرین می‌شود. مردها معمولاً با سلاح گرم، حلق‌آویز کردن و یا پرش از بلندی پرونده زندگی‌شان را مختومه می‌کنند درحالی‌که زنان بیشتر با دارو، سموم و یا به شیوه خودسوزی مهر ابطال به شناسنامه‌شان می‌زنند.

همه این موارد نشان‌دهنده این واقعیت است که خودسوزی به دلیل عوامل پنهانش بازی مرگی است که اگرچه مانند بازی نهنگ آبی، منشأ رفتارهای نمایشی دارد اما بروز و ظهورش آن‌قدر خاموش است که می‌تواند نگرانی‌های جدی را برای خانواده‌ها و مسؤولان مدیریت سلامت جامعه ایجاد کند، چه قربانی سحر باشد چه دیگرانی که به دلیل حفظ آبروی خانوادگی هیچ‌گاه راز خودسوزی نزدیکان‌شان برملا نمی‌شود.

موج آبی

دوشنبه ۲۱ مردادماه زنی ۵۵ ساله در برازجان اقدام به خودسوزی می‌کند و می‌میرد، 10 تیرماه دختر آران و بیدگلی در شهرک صنعتی صباحی بیدگل خودش را آتش می‌زند و او هم به کام مرگ می‌رود، 4تیرماه فردی در وزارت ارتباطات اقدام به خودسوزی می‌کند که خوشبختانه جان سالم به درمی‌برد. این‌ها تعدادی از اخبار خودسوزی در ماه‌های اخیر است که تنها در حد یک خبر یا با واکنشی محدود فراموش شده‌اند. از حیث ابعاد انسانی تفاوتی بین خودسوزی این افراد و سحر خدایاری وجود ندارد اما چرا یکی فراموش می‌شود و دیگری به موج خبری تبدیل می‌شود؟ واقعیت این است که رسانه‌ها به رویدادهای پیرامون ما فارغ از دلایل بروزشان، ضریب می‌دهند.

میانبر ورود زنان به ورزشگاه‌ها

این روزها بحث ورود بانوان به ورزشگاه‌ها داغ است و بروز چنین واقعه‌ای توانست شرایط سوارشدن ذی‌نفعان این بحث را بر این موج خبری و تحریک احساسات افکار عمومی فراهم کند؛ به همین دلیل در این ماجرا از بالاترین مقام اجرایی کشور تا سخنگوی دولت، معاون رئیس‌جمهور، وزیر ورزش و برخی از نمایندگان مجلس واکنش نشان داده و تمایلشان را برای همراهی این موج خبری نشان دادند. جریان‌های سیاسی، اجتماعی و رسانه‌ای هم بیکار نماندند و نهایت استفاده را از این ماجرا بردند تا جایی که پای فیفا، سلبریتی‌ها و ورزشکاران هم به این موج آبی باز ‌شد و به ناگاه سروکله خاندان پهلوی هم برای تسلیت و همدردی پیدا شد. «بی‌بی‌سی فارسی» و «من و تو» شروع به برنامه‌سازی کردند و سخنگوی وزارت خارجه آمریکا درگذشت «دختر آبی» را تسلیت گفت...!

این‌که افکار عمومی از این حادثه متأثر و متألم است قابل‌درک است اما همه می‌توانستند نسبت به خودسوزی بانوی برازجانی و دختر آران و بیدگلی هم همین واکنش را نشان دهند. زیرا عمق آن حوادث از بعد انسانی کمتر از مرگ سحر نبود؛ جز این‌که مرگ سحر در شرایط فعلی مصرف رسانه‌ای دارد و به ابزاری برای پیشبرد اهداف برخی جریان‌های سیاسی تبدیل شده است.

مسخ شدن با رسانه‌ها

نکته مهم دیگر مسخ شدن افکار عمومی در فضاسازی‌های رسانه‌ای است تا جایی که قدرت اندیشیدن از مخاطبان گرفته شده است. در ماجرای مرگ سحر پرسش‌های مهمی وجود دارد که در میان موج آبی گم شده است. سوالاتی از این دست: این‌که سحر چگونه بلافاصله پس از خروج از دادگاه اقدام به خودسوزی کرده است؟ هنگام ورود به دادگاه گالن بنزین کجا بوده است؟ چرا در مقابل دادگاه خودسوزی نکرده است و به سمت خیابان شریعتی رفته است؟ چرا از این رویداد در شرایطی که مردم ما در هر حادثه‌ای دوربین به دست فیلم می‌گیرند، عکس و ویدئویی وجود ندارد؟ و پرسش‌های بی‌شمار دیگری که باید فارغ از هیجانات این روزها برایشان پاسخی جست!

بزرگ‌ترین خطر و آفت این موج آبی به حاشیه بردن اصل موضوع است. یعنی انحراف افکار عمومی و جامعه نخبگانی از دلایل و ریشه‌های واقعی این‌گونه حوادث تلخ در جامعه و معطوف کردن ذهن‌ها به ظواهر هیجانی ماجرا .

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها