در روزها، هفتهها و ماههای اخیر شاهد سنگینترین امواج رسانهای هماهنگ
شده، کمنظیر و سؤال برانگیز در خصوص سیاه نمایی علیه نظام و انقلاب اسلامی
به بهانه اعتراض به قانون ممنوعیت ورود زنان به ورزشگاههای فوتبال بوده و
هستیم که در ماجرای خودسوزی سحر خدایاری موسوم به دروغ دختر آبی به اوج
خود رسید. در کنار هم قرار گرفتن طیفی از افراد حقیقی و حقوقی نامتجانس و
ناهمرنگ بر ابهامات آن افزوده است.
دختری ۳۰ ساله به نام سحر خدایاری (که پروندهای در دستگاه قضایی به دلیل
تلاش برای ورود به ورزشگاه و تماشای فوتبال با لباس مبدل مردانه داشته است)
در تاریخ ۱۱ شهریور ماه در مقابل یکی از مراکز قضایی اقدام به خودسوزی
میکند و بلافاصله در بیمارستان بستری و پس از یک هفته خبر مرگ وی رسانهای
شده و در کمترین زمان ممکن با موجی از دروغ پردازیها و شایعات و به صورت
یک کلاغ چهل کلاغ فضای رسانهای کشور را تحت تأثیر قرار میدهد. یک سایت
خبری به دروغ مدعی میشود که، چون برای این دختر شش ماه حکم زندان
بریدهاند دست به خودسوزی زده است.
به این ترتیب بازار شایعات، دروغ پردازی، مواضع جنجالی داغ و داغتر شده و
طیفی از افراد داخلی و خارجی به بزرگنمایی و اظهار نظر در این باره
میپردازند که برخی از آنان عبارتند از:
۱ - برخی از مسئولان دولتی و سیاسی کشور که فارغ از موضوع سحر خدایاری
مدتهاست که در کوره ضرورت ورود بانوان به ورزشگاهها میدمند و در کنار
مشکلات معیشتی مردم و اوضاع نابسامان اقتصادی با جابهجایی اولویتها بر
التهاب جامعه میافزایند.
۲ - برخی نمایندگان مجلس بهعنوان عناصر حاکمیتی و مسئول که با تکرار دروغ و
نشر اکاذیب فضای کشور را ملتهب کرده و ضمن تشویش اذهان عمومی بعضاً باقیاس
وقوع انقلاب در تونس پس از خودسوزی یک دکه دار از مردم، مسئولان و نهادهای
مدنی و خصوصی میخواهند که برای احقاق حقوق زنان وارد میدان شوند! که این
نوع ادبیات بوی اغتشاش طلبی میدهد.
۳ - سلبریتیهای سیاسی نظیر تاجزاده که با استفاده از ادبیات لمپنی و
واژگانی مثل طالبانی، قرون وسطایی و... به تحریک ضمنی و غیرمستقیم جوانان
به شورش علیه نظام اسلامی پرداخته و نظام را به فروپاشی تهدید کرده است.
٤ - سلبریتیهای به اصطلاح فرهنگی که بهعنوان همهچیزدان خود را نخود هر
آش نموده و در مورد اخیر نیز آتش بیار معرکه بوده و با توجه به حجم
هواداران، با تکثیر و نشر دروغ و انتشار نوشتهها و طرحهای تحریک آمیز به
موضوع، دامن زده اند.
۵ - سلبریتیهای ورزشی که با توجه به همسویی سوژه با حرفه آنان مانند
سلبریتیهای فرهنگی به تکثیر ابهامات و آلوده سازی جامعه کمک کرده اند.
۶ - رسانههای بیگانه نظیر BBC و VOA که مثل همیشه با رندی و استفاده از
شیوههای خبری به تحریف واقعه و مدیریت صحنه و جهت دهی به مطالبات، مواضع و
اعتراضات مشغول بوده اند.
۷ - ضدانقلاب و اپوزیسیون خارج نشین نیز در این میدان معرکه گیری داشتهاند.
۸ - ظرفیت عظیم دنیای مجازی اعم از توئیتر، فیسبوک، اینستاگرام و تلگرام
که بیشترین نقش را در دامن زدن به شایعات، تکثیر انواع دروغ، وارد کردن
اتهامات ناروا، بحران سازی و فراخوان و تحریک به نافرمانیهای مدنی ایفا
کردهاند.
۹ - شخصیتهای سیاسی محور شرارت عبری، غربی، وهابی که هر کدام در تشدید پروژه موضعگیری داشتهاند.
۱۰ - روزنامههای زنجیرهای که در ادامه پروژه ورود زنان به ورزشگاهها،
فرصت را برای پیشبرد اهداف حزبی و بعضاً انتقامجویانه مغتنم شمرده و با
تمام قوا وارد میدان شدند.
۱۱ - باشگاههای ورزشی معروف جهان نظیر باشگاه رم ایتالیا که فراتر از
ابراز همدردی با متوفی به مداخله در قوانین داخلی ایران پرداختهاند.
۱۲ - شخصیتهای ورزشی خارجی بهویژه فوتبالیستها به همراه تیمهای ورزشی خود وارد این میدان شدهاند.
۱۳ - برخی از سازمانهای مردمنهاد در حوزههای مختلف نیز به نحو غیرمنتظرهای احساس تکلیف نموده اند!
اهدافی که افراد حقیقی و حقوقی از پیگیری این پروژه دنبال کرده و میکنند
بسیار متنوع است، اما عمدهترین و اصلیترین هدف گذاری برای این پروژه را
کشورهای امریکا، انگلیس، فرانسه و رژیم منحوس صهیونیستی طراحی کرده بودند.
این کشورها از مدل بایکوت ورزشی بینالمللی رژیم آپارتاید آفریقای جنوبی
توسط بیش از ٤۰ کشور و همچنین بایکوت و تحریم ورزشی رژیم جعلی صهیونیستی
توسط ۲۲ کشور اسلامی استفاده کرده و پروژه بایکوت ورزش ایران به بهانه
مقابله با ممنوعیت قانونی ورود بانوان به ورزشگاهها را از سال گذشته کلید
زدند. این پروژه به طور طبیعی برای شبکههای رسانهای بیگانه و ضد انقلاب و
اپوزیسیون خارج نشین یک فرصت طلایی برای تحت فشار قرار دادن ایران و
انتقام گیری از نظام اسلامی محسوب میشود.
متأسفانه پروژه بایکوت و تحریم ورزش ایران به دلایل متعدد با استقبال
غربگدایان و به طور کلی فرصتطلبان داخلی مواجه گردیده که در زیر به برخی
از این اهداف اشاره میشود:
۱ - سناریوسازی برای تخریب و اعمال فشار حداکثری به قوه قضائیه به منظور از
حرکت انداختن یا منحرف کردن و یا حداقل کند کردن چرخ مبارزه با مفاسد
اقتصادی.
۲ - پروژه مشغول سازی و انحراف افکار عمومی از اولویتهای اصلی کشور در حوزه اقتصاد و معیشت مردم.
۳ - فرار از پاسخگویی به مطالبات مردم و سرپوش گذاشتن روی سوءمدیریتها، بیبرنامگیها و غفلت از ظرفیتهای داخلی و...
٤ - تغییر ذائقه مردم از مسائل اقتصادی و معیشتی به مسائل فرهنگی در تشدید فشار به بنیانهای فرهنگی ایران.
۵ - تلاش برای زمینه سازی جهت اشاعه و تثبیت الگوی سبک زندگی غربی.
۶ - زمینه سازی برای مدیریت افکار عمومی در انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفندماه سالجاری.
البته به موارد فوق میتوان تلاش دشمنان برای براندازی نظام و تحقق موج سوم
براندازی را اضافه کرد. پیامدهای پروژه بزرگ دروغ دختر آبی نیز به مقتضای
تنوع موضعگیریها متفاوت و متنوع است نظیر «تشویش اذهان عمومی»، «نشر
اکاذیب»، «ملتهب کردن فضای عمومی کشور»، «دامن زدن به جو تخریب باورها و
اعتماد مردم به نظام»، «کمک به دشمنان برای پیشبرد اهداف کینه توزانه و
براندازانه» و... که این بار نیز به برکت ایام محرم و عزای حضرت سیدالشهدا
علیهالسلام، موضوع به صورتی بسیار کم هزینه و محدود و بر خلاف انتظارات
شبکه زنجیرهای دشمن خارجی و عناصر داخلی جمع شد. به هر حال پروژه دروغ
دختر آبی یک هشدار مهم و زنگ خطری جدی برای مسئولان و نهادهای اطلاعاتی،
امنیتی، انتظامی، نظارتی، قضایی و... و دستگاههای ذیربط در هر سه قوه است
که قرائن و شواهد موجود نشان میدهد در آینده باید انتظار موارد متعدد
مشابه را داشته باشیم.