کیهان: 1- سالي كه تنها چند روز به پايان آن مانده است در پهنه مسايل سياسي و صحنه تحولات منطقه اي از ويژگي هاي منحصر به فردي برخوردار بود.
هر يك از اين ويژگي ها و تحولات خاص در سال 90 مي تواند و اين قابليت را دارد تا سوژه اي حساس براي شروع يك يادداشت و نوشته باشد.
اما آنچه موضوع اين نوشته خواهد بود؛ ارزيابي مختصر و اجمالي از راهبردهايي است كه غرب در مواجهه و رويارويي با ايران تدارك و طرح ريزي كرده بود.
نكته مهم و غيرقابل انكار اين است كه در سال 90 دشمنان نشان دار جمهوري اسلامي از تمامي پتانسيل و ظرفيت شان براي آنچه كه تغيير رژيم يا حداقل تضعيف در ساختار نظام ايران اسلامي مي پنداشتند بهره بردند ولي اكنون در پايان راه آنچه كه محرز بوده و جاي كمترين ترديدي در آن نمي باشد اين است كه علي رغم شليك كردن تمامي فشنگ ها و تيرها به سمت ايران، طرفي نبسته اند، چرا؟
2-البته حساسيت سال 90 و به صحنه آوردن راهبردها و تاكتيك هايي با هدف انفعال لاعلاج براي ايران از مدت ها قبل از شروع امسال در دستور كار غربي ها با كارگرداني آمريكا قرار داشت.
ناگفته پيداست اين هدف گذاري بر ضديت با ايران اسلامي عجيب به نظر نمي رسيد چرا كه پس از فتنه سال 88، دشمناني كه حقد و كينه ملت بصير ايران را با خود داشتند بارها و به كرات به زبان آوردند كه «كار را بايد يكسره كرد»! و حتي اوباما، نتانياهو، شيمون پرز، ساركوزي و ... بطور صريح و علني حمايت شان را از اغتشاشگران و آشوب طلبان در ايران تا به ثمر رسيدن تغيير رژيم [!] اعلام كردند.
3- اين هدف گذاري از سوي دشمنان و مخالفان نظام جمهوري اسلامي و دورخيز براي سال 90 وقتي آشكارتر شد كه چهره اي چون جرج سوروس تئوريسين انقلاب هاي مخملي و از فعالان بيروني فتنه 88، اسفند سال 89 نتيجه كار را كه قرار است اسفند سال جاري متحقق شود به بيرون درز داد.
آقاي جرج سوروس در روزهاي پاياني سال گذشته مصاحبه اي را با سي ان ان انجام داد و خروجي راهبردهايي كه در پايان امسال عليه ايران ديده شده بود را اعلام كرد: «سقوط نظام جمهوري اسلامي»!
اطمينان جرج سوروس براي تحقق اين ادعاي بزرگ كه در فتنه سال 88 عملي نشده بود به گونه اي بود كه او به عادت فرهنگ غرب پس از كلي رجزخواني بر اين گفته پافشاري كرد كه حاضر است درباره سقوط رژيم ايران طي يكسال آينده - بخوانيد پايان سال 90 - شرط بندي كند!
هرچند اين ادعاي سوروس در همان ايام تا مدت ها بحث و گفت وگو را در منابع رسانه اي غرب به دنبال داشت و حتي واكنش برخي رسانه ها و مطبوعات غربي - از جمله فارين پاليسي - را برانگيخت اما آنچه مشخص و روشن بود تحركات و تلاش هاي چند لايه و تو در توي دشمنان و مخالفان جمهوري اسلامي بود بدان اميد - بخوانيد توهم - كه پايان امسال را نقطه مطلوب و آرزوي ديرينه خود مي پنداشتند!
4- عامل ديگري كه از ويژگي هاي خاص سال 90 بود و در تمامي سال هاي گذشته در جمهوري اسلامي چنين وضعيتي حاكم نبود به تحولات منطقه خاورميانه و شمال آفريقا در بستر بيداري اسلامي برمي گشت. اواخر سال 89 خيزش هاي منطقه اي در تونس، مصر، يمن، ليبي و... آغاز گشت و سقوط هاي زنجيره اي را در هيئت هاي حاكمه اين كشورهاي مرتجع و دست نشانده در پي داشت. نكته گفتني در اين ميان الگوپذيري ملت هاي مسلمان از انقلاب اسلامي ايران بود. بيش از همه مقامات صهيونيستي از ابتداي تحولات منطقه به صحنه آمدند و نتوانستند نگراني و واهمه فزاينده خودشان را پنهان نمايند.
آنچه از اندكي از بسيارها مي توان يادآور شد، تحليل «جروزالم پست» بود كه نوشت: تحولات منطقه نشان مي دهد هژموني ايران در مقابل هژموني آمريكا قرار گرفته است.
نتانياهو و شيمون پرز نيز عجزآلود اذعان كردند كه انقلاب هاي منطقه از انقلاب اسلامي ايران تأثير گرفته و شتابان پيشروي مي كند.
حتي بعدها كه در طول سال جاري اسلامگرايان در مصر، تونس و... قدرت را در پي انتخابات پارلماني به دست گرفتند تحليل روزنامه هاآرتص خواندني است: «ائتلاف جديد اسلامگرايان، اسلام داراي رنگ و بوي آمريكايي معروف و يا اسلام داراي رنگ و بوي تركيه اردوغاني نيست؛ بلكه اسلامي است كه خطري واقعي براي موجوديت اسرائيل به شمار مي رود.»
به بيان ديگر؛ تحولات خاورميانه 3 شاخصه مهم مردمي بودن، اسلامي بودن و ضديت با سياست هاي آمريكايي- صهيونيستي را دنبال مي كرد كه اين ويژگي ها توجهات را- اعم از دوست و دشمن- به سوي انقلاب اسلامي ايران معطوف مي كرد.
با اين وصف، آنچه در سال 90 براي دشمن مهم و كليدي بود اين واقعيت غيرقابل خدشه است كه به الگو بودن ايران اسلامي ضربه بزند.
5- بنابراين دشمن براي سال جاري كه عنقريب است به پايان برسد يك كارزار مبارزه گسترده با انواع راهبردها و تاكتيك هاي مختلف و متعدد در رويارويي با ايران طراحي و تدارك ديده بود.
اجازه بدهيد براي اينكه تصويري از اين ميدان بزرگ درگيري، در ظرفيت اين ستون ترسيم كنيم از پايان سال جاري به ابتداي سال برگرديم و در نهايت ببينيم وضعيت آن راهبردها و استراتژي ها بر ضد ايران به كجا انجاميده است.
نكته گفتني اين است كه غرب به سركردگي آمريكا در مواجهه با ايران در سال 90 يك «استراتژي تركيبي» را ساماندهي كرده بود. يعني از يكسو بر مقوله «تعامل»، «مذاكره» و مفاهيمي از اين دست اصرار مي كرد تا ايران را به اصطلاح در افكار عمومي دنيا مسئله دار جلوه دهد و از سوي ديگر؛ بسته و پكيجي از فشارها، تهديدها، تحريم ها و ترورها را در آستين داشت تا سربزنگاه ها و مقاطع مختلف از يكي از آن ترفندها و دسيسه ها استفاده نمايد.
اكنون بايد سر اصل مطلب رفته و اين نكته را خاطرنشان كرد كه راهبرد اصلي دشمنان جمهوري اسلامي در سال حساس و پرمخاطره اي كه سپري كرديم «كاهش مشاركت در انتخابات مجلس نهم» بود.
در نگاه و برآورد آنها اين كاهش مشاركت، نقش كاتاليزوري را داشت كه جمهوري اسلامي را به لحاظ موقعيت داخلي به سوي سراشيبي هل مي داد و به جهت موقعيت منطقه اي از حالت مدل و الگو بودن براي كشورها و ملت هاي مسلمان خارج مي كرد.
براي عملياتي شدن اين راهبرد اصلي، پروژه هاي مختلفي را در حوزه هاي مختلف سياسي، اقتصادي، اطلاعاتي و... تعريف كردند تا ايران بالاجبار در حصار و محدوده اين بازي گرفتار شود. براي اينكه اشاره به آن پروژه ها در جهت اجرايي شدن راهبرد مورد اشاره به درازا نكشد و بشود بحث را در اين نوشته ادامه داد مي توان ليستي فشرده از اقدامات و تلاش هاي غربي ها در مواجهه با ايران طي سال جاري ارايه كرد:
الف: تحريم مقامات ارشد جمهوري اسلامي ايران، ب: بحراني كردن وضعيت برنامه هسته اي ايران با تكرار ادعاهاي هميشگي، پ: گشودن «پرونده حقوق بشر» براي ايران به موازات پرونده هسته اي، ت: پرونده سازي براي ايران در محيط بين الملل با اتهام واهي «تروريسم»، ث: صدور قطعنامه هاي پي درپي عليه ايران پيرامون برنامه هسته اي، حقوق بشر و تروريسم، ج: شيوع اقدامات جاسوسي و كليدزدن نبردهاي اطلاعاتي، چ: تهديد به حمله نظامي و برطبل جنگ كوبيدن با پيام و پالس «همه گزينه ها روي ميز است»، ح: به سقف رساندن فشارها بر ضد ايران با تحريم بانك مركزي و تحريم صادرات نفت ايران و... اكنون در روزهاي پاياني اسفند 90 با اين حجم از دشمني و به صحنه آوردن انواع و اقسام ترفندها و دسيسه ها بايد ديد پس چرا آقاي جرج سوروس شرط بندي را باخته است و اوباما، نتانياهو، پرز، ساركوزي و... هم پس از انتخابات 12 اسفند سكوت را بهترين گزينه مي دانند؟
پاسخ را مي توان در يك گزاره خلاصه و البته كليدي دنبال كرد و آن محاسبات اشتباه و غلط مراكز تصميم گير در غرب است كه باز هم درباره ايران به بيراهه رفت.
از همين روي است كه اخيراً در نشست آيپك (كميته امور عمومي آمريكا و لا بي صهيونيستي) بر رد برخورد نظامي با ايران تصريح مي شود.
داستان بلند تحريم ها نيز فصل تلخي براي آمريكا و اروپا به دنبال داشت تا جايي كه تحريم نفت ايران به افزايش بي رويه و بي سابقه اين كالاي استراتژيك منجر شد و چند روز پيش اوباما به حرف آمد و اعتراف كرد كه هزينه اين تحريم ها را مردم آمريكا مي پردازند. طرفه آنكه رسانه هاي آمريكايي هفته گذشته از بحران قيمت انرژي در آمريكا گزارش دادند و نوشتند: «بنزين دزدي از پمپ هاي بنزين فراگير شده است»!
در همين خط اتهام تروريسم و نقض حقوق بشر عليه ايران نگرفت و از قضا در پي جنبش 99 درصدي تسخير وال استريت، حقوق بشر بدون رتوش آمريكافاش شد كه تبعات پردامنه آن كماكان ادامه دارد.
در حوزه اطلاعاتي نيز جالب است كه منابع غربي نتيجه را به سود ايران ارزيابي كردند و روزنامه فرانسوي لوپست طي مقاله اي با عنوان «ايران 2، آمريكا صفر» مي نويسد: «ايران بعد از به دام انداختن پهپاد آمريكايي با خنثي كردن يك ماهواره جاسوسي سيا، دومين ضربه را به اين كشور وارد كرد.»
و بالاخره مشاركت 65 درصدي پرشور و شعور مردم در انتخابات 12 اسفند به گونه اي بود كه راهبرد اصلي آمريكا و چند كشور غربي بر ضد ايران در سال 90 در هوا دود شد و خبرگزاري انگليسي رويترز جان مطلب را اينچنين توصيف كرد: «انتخابات مجلس ايران اقتدار اين كشور و رهبري آن را افزايش داد.»
حسام الدين برومند