اما امسال و همزمان با فرارسیدن 13 آبان به عنون روز ملی استکبارستیزی شاهد آغاز موج جدید تحریمهای آمریکا علیه کشورمان بودیم. موجی که زمینه ساز رشد دوباره انگاره استکبارستیزی در افکار عمومی شد. به همین مناسبت به سراغ حجت الاسلام سید عباس نبوی رفتیم تا درباره وضعیت انگاره استکبارستیزی در افکار عمومی به بحث بنشینیم.
حجت الاسلام سید عباس نبوی، استاد حوزه و دانشگاه و از اعضای هئیت مؤسس دفتر تحکیم وحدت است. وی تحصیلات دانشگاهی را در سال ۵۷ در رشته مهندسی مکانیک کارشناسی ارشد پیوسته دانشکده فنی دانشگاه تهران آغاز نموده و پس از گذراندن ۵ ترم تحصیلی به حوزه علمیه قم پیوسته و تحصیلات حوزوی را در رشته فقه و اصول تا پایان سطح چهارم (اجتهاد) و در رشته کلام و فلسفه نیز تا پایان سطح چهارم (دکتری) طی کرده است. علاوه بر پژوهش گسترده و مستمر وی در مکتب اصولی و فقهی امام خمینی (ره)، برجستهترین اساتید وی در فقه و اصول آیات عظام فاضل لنکرانی، شیخ جواد تبریزی و منتظری بوده و در فلسفه و کلام نیز از میراث فلسفی علامه طباطبایی و پاره ای از دروس فلسفی شهید مطهری بهره برده است. فلسفه و موضوعات اندیشه و فقه سیاسی و اجتماعی در اسلام از موضوعات در حیطه تخصص وی میباشند. وی از سال ۱۳۶۵ به تدریس دروس سطح در حوزه قم و از سال ۱۳۷۱ به عنوان استاد مدعو به تدریس دروس تخصصی در
از جمله سوابق اجرایی وی نیزمیتوان به ریاست مؤسسه تمدن و توسعه اسلامی، معاونت پژوهشی و آموزشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، معاونت فرهنگی و پژوهشی نهاد نمایندگی رهبری، عضویت در شورای فرهنگ عمومی کشور و مسئولیت نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاه تربیت مدرس اشاره کرد.
در ادامه متن این گفتگو را میخوانید:
استقلال سیاسی ما با استکبارستیزی
عجین شده است، اگر تمام اقشار مردم و دانشجویان استکبارستیزی خود را کنار
بگذارند چه اتفاقی میافتد؟
در این چهل سال اخیر بعد از پیروزی انقلاب راه بسیار زیادی را پشت سر
گذاشتیم، امروزه نگرانی درباره اینکه ما با مشکل استقلال سیاسی مواجه شویم
تقریبا نداریم. یک زمانی بحث این بود که ما با نظام سلطه چه کنیم، امروز
سلطه به مرحله تقافل و رقابت فعال و مبارزه بسیار رسیده است. امروزه جمهوری
اسلامی ایران یکی از هفت قدرت تاثیرگذار دنیاست و منطقه خاورمیانه تا حد
بسیار زیادی تحت تاثیر تصمیمات و اقدامات جمهوری اسلامی ایران است. این
موضوع برای غربیها و علل خصوص آمریکاییها سنگین است و از همه جوانب فشار
میآورند تا این قدرت و نفوذ کاهش پیدا کند. فلذا بحثهایی که میشود را
ازموضع ضعف و انفعال انجام ندهیم، ما امروزه مشکلی درباب موضوع استقلال
سیاسی نداریم.
حال بحث دیگر تصمیماتی است که ما در داخل میگیریم و اینکه این تصمیمات چقدر در مسیر آرمان استقلال قرار دارند یا اینکه شاید در این مسیر دستاندازها و مشکلاتی پدید آورند. هیچ قدرتی وجود ندارد که امروزه خواستهای را به جمهوری اسلامی دیکته کند و بلعکس همگی کشورها بدنبال راههای مناسب تعامل با ایران هستند.
عدهای بر این عقیدهاند که در دهکده جهانی استقلال سیاسی معنی ندارد و ما هم باید در این دهکده جهانی قرق بشویم؛ نظر شما؟
این حرفها بچگانه هستند و بدرد جمعهای روشنفکری در کافهها یا برای شوخی
در جمعهای خودمانی، میخورد. دنیا در عصر ارتباطات است و این چیز مشخصی
است ولی منطق قدرت در این ارتباطات جهانی جایگاه خودش را دارد. میتوان
گفت که پشتیبان این ارتباطات جهانی منطق قدرت است. مناسبات میان قدرت و
تولید ثروت و جهتگیریهای حرکت اجتماعی امروز برای همه جوامع مطرح است.
صحبت سر این است که چقدر میشود مناسبات را به سمت مناسبات متداول با
بخشهای گوناگون دنیا پیش برد و چه موقعیتهایی باید ایستادگی کرد.
ما با این موضوع مشکلی نداریم که در فضایی که مناسبات قدرت حاکم نباشد در بخش فکر و اندیشه با دنیا صحبت کنیم. به هرحال آخرین مقابله ممکن، مقابله سلامت و طهارت و در مقابل پلیدی و رذالت و فساد در جبهههای گوناگون مانند اقتصاد، زندگی، اجتماع و . . . است. این مقابله بسیار جدی است و جهانی شدن این مقابله را جدیتر هم کرده است.
به تعبیر قرآن حکیم در هر مقابله آنها تا شما را از خودشان نکنند به شما اعتمادی نمیکنند. در جامعه آمریکایی یه مهاجر آفریقایی میتواند به سرعت تبدیل به یک شهروند طراز آمریکایی و گفتمان آمریکایی شود و حتی بلعکس کسی که اصالتا آمریکایی است ولی جریان حاکم زندگی آمریکایی یا ( American life ) اورا آمریکایی تلقی نکند.
ما هم بعد از انقلاب اسلامی گفتمان خودمان را عرضه کردیم و در این دوره 40ساله درحال تجربه گفتمان جدید خودمان هستیم و این تجربهها سختیهای زیادی را در پی دارد. در دنیای لیبرال و آزاد تلقی حاکم این هست که اراده انسان را نمیتوان خیلی کنترل کرد. بنابراین در این نظم مدنی منافع انسانها تایین میکند چه کسی پیروز شده و چه کسی شکست خورده است. ما این را قبول نداریم و طبعا برای آنچه مبانی اسلامی مارا به آن رهنمون میسازد دشواریهای زیادی خواهیم داشت. بخشی از مسیر را طی کردهایم و مشکلاتی را متحمل شدهایم و بخشی دیگر از این مسیر پیش روی ماست و این گفتمان همچنان بالنده ادامه خواهد داشت.
در این چهل ساله استکبار ستیزی و استقلال سیاسی همواره باهم عجین بودهاند، نظر شما چیست؟
این گزاره از اصل اشتباه است که وقتی جریانات سیاسی باهم رقابت میکنند تا
تواناییهای خود را در مدیریت کشور نشان دهند و گاها با مشکلات بیرونی
زیادی مواجه میشوند، به این فکر میافتند که چرا استقلال سیاسی انقدر مطرح
میشود. شاید بتوان یک مقدار مبادلات را بیشتر کرد و هم گامی بیشتری بوجود
آورد تا مشکلات کاهش پیدا کند. اگر این گزاره کارآمد بود باز حرفی نبود
چرا که همه میخواهیم پیشرفت اولیه و منافع مردم تامین شود و اگر مسیری باشد
که بتواند قدرت و ثروت را در جامعه افزایش دهد مورد تایید ما هم هست اما
این گزاره کاذب است و دائما تکرار میشود. کشورهای بدهکاری مثل آمریکا و
انگلستان که بیش از 1.5 برابر تولید ناخالص داخلی خود استغراض خارجی دارند
هیچگاه براساس منطق برد برد با ما بر سر یک میز نمینشینند.
نمونه واضح این مسئله در فسلطین مشهود است که افراد مختلف از جمله یاسر عرفات و محمود عباس و ابو مازن با چشم پوشی از استقلال مذاکره کردند و هربار هم بیشتر کوتاه آمدند ولی در نهایت هرچ دستاوردی به دست نیاوردند.
رابطه استقلال سیاسی یا ابعاد دیگر استقلال مثل استقلال فرهنگی و اقتصادی؟
از یک طرف باید بدنه فکری، فرهنگی و
سیاسی جامعه ما و بخصوص دانشجویان و جوانان قبول کنند که هستند کسانی که
این خط و مشی را قبول ندارند و دوست دارند زندگی خود را نزدیک به خط لیبرال
و سکولار جلو ببرند. از طرف دیگر خود این افراد باید این را بفهمند که در
این کشور انقلاب شده و جمهوری اسلامی شکل گرفته و مردم حاضرند جان خود را
برای مکتب اهل بیت بدهند. از این فضای اهانت و ناسازگاری خارج شوند.
نقش دولتها در این قضیه بسیار مهم است که این مسئله را چگونه مدیریت میکنند. من به منتقد فضای مدیریت این چند ساله بخصوص در دولتهای نهم، دهم، یازدهم و دوازدهم بودهام. در این چند ساله فضا بصورت دوگانه حذف کلی افراد و یا اینکه یک لیبرال کامل ایجاد کنیم بوده است که هردو غلط است.
ما میتوانیم کارهای با ارزش سینمایی و فرهنگی جهانی انجام بدهیم و این با مسئله استقلال سیاسی تضادی ندارد. درسته افرادی مثل مرحوم کیارستمی و اصغر فرهادی و . . . در یک فضای اومانیستی فیلم میسازند ولی ماهم با یک نگاه انسان گرایی که در رشد و معنویت بتواند تاثیر داشته باشد کاری نداریم و در واقع مشکل آنجاست که این نگاه در فیلمهایش و کارهایش پنجه به صورت جریان انقلابی میکشد. صحبت ما این نیست که در مسیر فرهنگی که حججیها را تربیت کرد حرکت کنید ولی یک استاندارد مشخص از ضوابط و اخلاقیات را همگان رعایت کنند.
در باب رابطه استقلال سیاسی و استقلال اقتصادی هم اگر محاسبه کنید ایستادگی بر سر استقلال سیاسی و فرهنگی منافع اقتصادیش دهها برابر بیشتر از زمانی است که سیاست تغافل و وابستگی وجود دارد. نمونه واضح آن هم کشور عربستان که با تولید ناخالص حدود 700 میلیارد دلار که غالب آن درآمد نفتی است و سپرده ارزی حدود 800 میلیارد دلار در بانکهای آمریکایی که در سیستم اقتصادیاش میچرخد پول عظیمی را از دست می دهد.شاید گفته شود عربستان میتواند هروقت که اراده کرد این پول را از بانکهای آمریکایی خارج کند، این طنز است، چنین چیزی ممکن نیست. درمقابل ایران با تولید ناخالص حدود 500 میلیارد دلار که حدود 100 میلیارد دلار آن درآمد نفت و گاز پتروشیمی است.
در این چهل سال بعد از انقلاب چه فوایدی از استکبارستیزی نصیب ما شده است؟
این روزها این بحث مطرح است که چطور شد 13 آبان آمد و به قول آنها 5
نوامبر و تحریمهایی عجیبی که داشتند از آن حرف میزدند و اتفاق چندان خاصی
در بازار ما نیفتاد. البته تورم های 20 و 30 درصدی پیش آمد و مشکلاتی
داشتیم اما آنچه آنها فکر میکردند که تورمهای 1000 درصدی بوجود بیاید
نشد. یکی از دلایل این موضوع که میخواهم به آن اشاره کنم سازندگیهای
اتفاق افتاده در سال های قبل است. علارقم اینکه با بخشی از راهبردهای مرحوم
آیتالله هاشمی رفسنجانی گلایه و نفد داشتیم اما ایشان در بخش مربوط به
زیرساختهای اقتصاد اقدامات بسیار خوبی صورت گرفت. البته اشکالاتی هم وجود
داشت و گاها در تصمیم گیریها صنایع واسط بر صنایع پایهای مقدم میشد. که
این باعث میشد کارخانه تولید پوشک وجود داشته باشد اما کارخانه تولید کاغذ و
پنبه به عنوان صنایع پایه وجود نداشته باشد.
اگر مبادلاتی که ما با کشورهای دیگر به پایین ترین میزان خود هم برسد ما
با مشکل خیلی جدی مواجه نمیشویم چراکه آنچه بصورت نیازها و احتیاجات جامعه
مطرح است در داخل کشور به تولید آن دست پیدا کردهایم.