گروه فرهنگي- امير ابيلي: نام پنج فیلم اکران نوروزی سینماها هفتهی گذشته اعلام شد و در این میان حمایت از تولید و بهویژه اکران نوروزی فیلمی در مختصات «زندگی خصوصی» (حسین فرحبخش) قطعا یکی از بزرگترین اشتباههاي کارنامهی کاری معاونت سینمایی دولت دهم خواهد بود و یک نقطهی سیاه بزرگ را در پروندهی کاری آنان رقم خواهد زد.
دوستان معاونت سینمایی دارند آبروی خود را صرف اکران فیلمی میکنند که نه در ایام جشنواره بازخورد خوبی از آن دریافت کردهاند، و نه در اکران عمومی با واکنش مثبت مواجه خواهد شد. نمایش «زندگی خصوصی» در همان ایام جشنواره هم نهتنها برگ برندهای برای معاونت سینمایی به حساب نیامد، بلکه در یک اتفاق قابل پیشبینی اقدام جسورانهی احیای سینمای سیاسی توسط دولت را هم به کل زیرسوال برد و موجب شد حتی فیلمهای خوب جشنواره هم زیر سایهی این فیلم «کاسبکارانه» قرار بگیرند و آنطور که باید دیده نشوند.
اما حمایت ویژه برای اکران نوروزی فیلمی که نه جماعت موسوم به روشنفکر حمایتی از آن خواهند کرد و نه به مذاق طيف ارزشي خوش خواهد آمد و در عین حال، مردم هم نمونههای مشابه بسیار آبرومندانهترش را قبلا دیدهاند چه سودی برای مدیران دولتی سینما خواهد داشت؟ و سوال جدیتر اینکه؛ باز گذاشتن درهای ساخت فیلم سیاسی توسط دولت چرا منتج به خروجیهایی چنین «مذبذب» و «کاسبکارانه» شده است و دولت چه اشتباهی در مسیر اجرایی کردن سیاست افزایش تولید فیلم سیاسی مرتکب شده است که اکنون به جای داشتن چند فیلم سیاسی خوشساخت با چنین خروجیهای «بیصفت» و حتی به شدت «غیراخلاقی» طرفیم؟ و حالا که با چنین پدیدههایی روبهرو هستیم، دولت بهتر است چهکار کند؟ توضیح میدهم:
یکم: بخشي از سینماگران فعلی ایران کاسب هستند و تاجر. نه دغدغهی فرهنگ دارند و نه دلشان برای هنر و هنرمند میتپد. فیلمسازی شغلشان است و اگر روزی درِ سینما به هر دلیلی بسته شود، نه غمی بر دلشان میافتد و نه احساس کمبودی خواهند کرد. شاید اندک گرد حزنی، آنهم به به دلایل مالی، بر صورتشان بنشیند و کوتاه مدتی به دلیل از دست دادن ناندانی چرب و شیرینشان غمگین شوند، ولی بعد از اندک زمانی، احتمالا به ساخت و ساز برج و آپارتمان خواهند افتاد و از راه دیگری درآمدهای میلیاردی خواهند داشت.
دوم: این افراد همانهایی هستند که موجسوار هستند و نه خود آغازگر موجی نو خواهند بود، نه حرف جدیدی برای گفتن دارند. حسگرهایشان همواره در حال ارزیابی وضعیت اقتصادی سینماست تا ببینند چه چیزی فعلا خوب میفروشد و دولت به چه آثاری کمک بلاعوض بیشتری میکند. فیلم انتلکت و معناگرا و کمدی مبتذل و دفاع مقدس و سیاسی برایشان فرقی با هم ندارند و در هر زمان هرکدام سود بیشتری داشته باشد، سراغ ساخت همان میروند. درست مانند سازندهی «زندگی خصوصی» که در ایام اصلاحات و رواج فیلمهای سیاسی دختر- پسری «آوازقو» ساخته است و در دولت نهم، دست به ساخت دوجین کمدی سخیف و بازاری زد و حالا که بازار ساخت فیلم سیاسی گرم است، به این بهانه فیلم مبتذل «زندگی خصوصی» را تولید کرده است.
سوم: پس قطعا جهتدهی به خروجیهای سینماگران در سینمای دولتی ما کار بسیار سختی برای مدیران نخواهد بود. وقتی سینمای کشوری پر از تاجران و کاسبان باشد، کافیاست مدیر دولتیِ را وصل به پول بیتالمال بفرمایند که از این پس، بودجههای میلیاردی را بین کسانی تقسیم خواهند کرد که مثلا فیلم معناگرا بسازند، آنوقت به یکسال نرسیده، ویترین سینما پر خواهد بود از ساختههای معناگرای بیخود و بیجهتی که فقط برای کسب درآمد بیشتر ساخته شدهاند و هیچ بویی از معنا نبردهاند و مدیر دولتی هم افتخار میکند به مدیریت مثالزدنیاش و اینکه در عرض کمتر از یکسال، وضعیت خروجیهای سینما را دگرگون کرده است.
چهارم: البته این برای مدیران مزیت بزرگی به حساب میآید. با این وضعیت موجود، هر طیفی که بر مسند قدرت بنشیند، هر جهتگیری و سیاستی را که اراده کند، به سینمای بیمار ایران تحمیل خواهدکرد و افسار آن را به هر طرف که مایل باشد، خواهد چرخاند. حالا هم ظاهرا دوره دورهی «سینمای سیاسی» است و مدیران اراده کردهاند در پایان زمان مدیریت، «احیای سینمای سیاسی» در رزومه و بیلان کاریشان بدرخشد و به آن ببالند. ولی مدیران فعلی به چند نکته توجه نکردهاند و همین به پاشنه آشیل برنامههایشان تبدیل شده است:
اول اینکه قصهی «سینمای سیاسی» با مثلا «سینمای معناگرا» و «سینمای جشنوارهای» کمی فرق دارد و در این زمینه از شیوهی مدیریتی مدیران قبل از خودشان جواب نخواهند گرفت. ساخت « فیلم سیاسی»، به خصوص در سینمای گروهبندی شده و جناحی امروز ایران، دارای «هزینه» است و «تاجران» اهل «هزینه دادن» نیستند. تاجران اصولا باید هر دو طرف را داشته باشند و محدود کردن خودشان در یک طیف خاص در تضاد با منافع و سود بیشترشان است. پس، هم به خاطر اینکه از پول دولتی منتفع شوند به سمت ساخت فیلم سیاسی خواهند رفت و هم به دلیل اینکه منافع سالهای بعدشان به خطر نیفتد و به طیفی خاص محدود نشوند، سعی خواهند کرد كه فیلم سیاسیشان را هرچه «بیخاصیتتر» و «دوپهلوتر» بسازند، تا خدایی ناکرده به طرفداران هیچ دسته و گروهی برنخورد و سینماگر محترم «هزینه»ای بابت فیلم به ظاهر سیاسیاش پرداخت نکند. همچنین در عین دوپهلو ساختن آثارشان نیمنگاهی هم به بازار و قواعد مرسوم فروش دارند و به همین دلیل خروجیهایشان چنان پدیدههای چندپارهای خواهد شد که نه فیلم سیاسیست، نه فیلم خانوادگی و نه هیچ چیز دیگر، احتمالا یک فیلم سخیف غیراخلاقیست مانند «زندگی خصوصی».
و نکتهی دیگر اینکه: جامعه هنری ایران اصولا علاقهمند و شیفته کسانیاند که همواره «پز اپوزوسیون» میدادهاند و به همین دليل، غالب سینماگران ایران همواره دستشان در کیسهی بیتالمال بوده و در ظاهر «ژست اپوزوسیون» میگرفتهاند، تا در بین پیگیران جریانهاي سینمایی کشور برای خودشان اسم و رسمی هرچند موقت دستوپا کنند. پس طبعا خیلی دور از انتظار نخواهد بود که سینماگر تاجر هم طبق عرف مرسوم جامعه سینمایی به بهانهی ساخت فیلم سیاسی بودجهی دولتی را دریافت کند و در عمل بیشتر از اینکه طبق منافع نظام حرکت کند، با ردیف کردن متلکهای سطحی سیاسی «اپوزوسیونپسند» سعی در کسب رضایت جریان موسوم به روشنفکر داشته باشد تا کسب رضایت کسانی که پول ساخت را تقبل کردهاند.
پنجم: علاوه بر اینها ناگفته پیداست که گروه دیگر، یعنی «شبهروشنفکران ضدانقلاب» اصولا نباید اجازه ساخت «فیلم سیاسی» را حتی بدون بودجه دولتی بیابند و این اصلی پذیرفته شده در تمام کشورهای جهان، حتی در به ظاهر لیبرالترین آنهاست و معلوم نیست دوستان معاونت سینمایی به چه علت حتی به این اصل پذیرفته شده و بدیهی جهانی هم پایبند نیستند و حتی به امثال مانی حقیقی هم اجازه ساخت و اکران فیلم کثیفی چون «پذیرایی ساده» را میدهند. کجای دنیا به کسانی که اصول اولیهی نظام حاکم را قبول ندارند، اجازه ساخت فیلم سیاسی میدهند؟ اصلا اجازه ساخت فیلم- فارغ از ژانر و گونه- را میدهند؟
ششم: پس به طور قطع و یقین، عرصهی ساخت فیلمهای «سیاسی» فقط و فقط باید عرصهی حضور «نیروهای انقلابی و معتقد به نظام» و کسانی که تاب «هزینهدادن» دارند باشد، نه حتی عرصهی تاجران و کاسبان در ظاهر انقلابی و اما نان به نرخ روز خور و بیخاصیت، و نه جای «شبهروشنفکران غربزدهی ضدانقلاب».
کلام آخر: اما حالا که متاسفانه چنین آثار سیاسی سخیفی تولید شدهاند، به نظر میرسد تلاش برای اکران آنها در بهترین شرایط- به خصوص در مورد زندگی خصوصی- اشتباه بزرگتریست. آنهم در شرایطی که دو فیلم سیاسی دیگر هم همزمان با این اثر به روی پرده خواهند رفت. دخالت معاونت سینمایی برای اکران «زندگی خصوصی» در بهترین شرایط، در اکران نورورز، قطعا در آینده تبعات بدی را بهدنبال خواهد داشت و قطعا هم در این روزها، اعتراضهاي دلسوزان را در پی خواهد داشت و هم در آینده از آن به عنوان یکی از اشتباههاي بزرگ معاونت سینمایی یاد خواهد شد.