به گزارش پایگاه 598 به نقل از نسیم آنلاین: یک هفتهای را همه درگیر موضوع پلاکارد یک طلبه و استخر فرح و آنچه تهدید رییسجمهور جا انداخته شد، بودند و هنوز هم هستند. چرا؟ آیا واقعاً موضوع مهم و فراگیری بود؟ این رییسجمهور مگر همانی نیست که جمعی از مردم را صرفاً به دلیل آنکه مخالف فتحالفتوح بودن برجامش بودند، به جهنم حواله داد؟ به جهنم حواله دادن بخشی از ملت خوب بود و به استخر فرح حواله دادن روحانی بد شد؟ این ادبیات در شان طلبهی حزب اللهی نیست، اما حامیان روحانی چرا ناراحتاند که یک نفر با ادبیات خود روحانی با او صحبت کرده است؟!
از طرفی، شعار نوشتهی روی پلاکارد تهدید به قتل کسی نیست؛ نفرین است؛
آرزوی مرگ برای رییسجمهور است. من بیان آرزوی مرگ برای مخالف سیاسی را
نمیپسندم، ولی چسباندن برچسب تهدید به آن را ناشی از عملیات روانی و
هیاهوی ژورنالیستی حرفهای اصلاحطلبان میدانم.
از این تندرویها زیاد است که البته انعکاس ادبیات خود روحانیست؛ پس چرا این پلاکارد که پس از دقایقی هم جمع شده، ناگاه تا این حد پررنگ میشود؟ جواب آن است که دیده میشود، چون اصلاحطلبان اراده کردهاند که دیده شود؛ و قریب به اتفاق موضوعاتی که جریان اصلاحات اراده میکند که دیده بشوند، دیده میشوند. چرا؟ چون کار هماهنگ رسانهای بلد هستند؛ میتوانند به خوبی یک موج بسازنند و خواستههای خود را روی آن پیش ببرند.
رسانههای اصلاحطلب عکس را همراه با تحلیل خودشان پخش کردند که رییسجمهور توسط یک حزباللهی تهدید به قتل شده است. تصویر پلاکارد مذکور را مکرر منتشر کردند. همهی ظرفیت رسانهایشان را به میدان آوردند و پلاکارد سادهی یک طلبهی سادهتر شد موضوع رسانهها...
نمایندگان مجلسشان مصاحبه کردند و علیه پلاکارد مذکور موضع گرفتند... فعالان سیاسی برایش یادداشت نوشتند... فعالان حقوقی شعار مربوطه را تهدید به قتل دانسته و جرم انگاری کردند... فعالان مجازی فضای شبکههای اجتماعی را دست گرفتند... بیبیسی هم همراهشان شد... یکی میگفت قوه قضاییه باید وارد عمل شود؛ دیگری میگفت شورای عالی امنیت ملی چرا تشکیل جلسه نمیدهد؛ دیگری برائت حوزه را مطالبه میکرد؛ حتی از نوشتهی روی دستهی پلاکارد مذکور هم که نوشتهی خاصی نبود و امر معمول یک تجمع بود که پلاکاردها از قبل آماده شود، کلی رمزگشایی کردند؛ یک تقسیم کار حرفهای و یک عملیات رسانهای و فضاسازی عالی. آنقدر که کمکم طرف مقابل هم با خودش گفت نکند فکر کنند ما با این طلبه موافقیم و برایمان بد بشود! پس محکومیت توسط این طرفیها هم شروع شد. این میانه یکی از مراجع معظم تقلید هم در یک اشتباه فاحش محاسباتی نه تنها آنچه را که تهدید به قتل رییسجمهور نامیده میشد، محکوم کرد، بلکه به سخنران مراسم هم به دلیل انتقاد به حوزه اعتراض کرد، بی آنکه اصلاً مخاطب آن سخنرانی باشد و در اقدامی نادرست پای سپاه را هم وسط کشید تا معرکهی ساختگی که اصلاحطلبان درست کردهاند، شکل واقعیتری به خود بگیرد. این میانه سادگی جریان حزبالله شکل دیگری گرفت و فکر کردند مراجع تقلید موضوع دعوا هستند و به دفاع از سخنران، به مراجع تاختند!
بزرگنمایی اصلاحطلبان از کوچکترین اشتباهات رقبا، تسلیم شدن طرف مقابل برابر موج سازی و اعلام برائت خود، پاسِ گل دادنهای ناشی از اشتباهات محاسباتی، موضوعیت پیدا کردن موضوعی فرعی و فراموشی موضوع اصلی و چهره سازی منفی از مخالفان اصلاحات و دولت؛ این روند و هدف همیشگی این موج سازیهاست.
لذا موجی ساخته شد تا به این اهداف برسد: اولاً تجمع طلاب با موضوع اعتراض به وضعیت اقتصادی، میتوانست نگاه کذایی دوری روحانیت از مردم را ترمیم کند. اصلاحطلبان با بزرگنمایی یک حاشیهی کوچک از تجمع، چنین اتفاقی را در نطفه خفه کردند. دوم هدف بلندمدتی که حداقل از ۲۰ سال پیش پیگیری شده، ساختن یک چهرهی تندرو از جریان ارزشی و مخالفان اصلاحطلبان بود که تا حد زیادی هم در همهی این سالها موفق شدهاند. سوم هم تبدیل دولت از جایگاه مجرم در بهم ریختگی اقتصادی، به مظلومی که تهدید به قتل شده تا بار فشار افکار عمومی را کم کند.
حال نگاهی به موضع گیریهایتان در مقابل این موج بیندازید؛ ببینید کجای این موج بودید و آیا تکهای از این پازل اصلاح طلبان را ناخودآگاه تکمیل کردهاید یا خیر.
کافی بود ما مقهور این موج سازی نشویم و به جای یک پلاکارد، در مورد کل
مراسم و موضوعِ همراهی طلاب با دغدغههای معیشتی مردم بنویسیم. کافی بود ما
در برابر موج کذایی آنها، موج واقعی خودمان را و موضوع خودمان را بسازیم و
موضوع آنها را هم بایکوت کنیم. معالاسف نه موج سازی بلدیم و نه بایکوت یک
موج را؛ و باید هر دو را از اصلاحطلبان یاد بگیریم...
منبع: کانال شخصی کبری آسوپار