چند روز پیش یکی از کاربران فضای مجازی در
توئیتر خود از آذری جهرمی وزیر ارتباطات پرسید «چرا وقتی واردکنندگان گوشی
از ارز 4200 تومانی آقای جهانگیری بهرهمند هستندگوشیهای موجود در بازار
با احتساب ارز آزاد فروخته میشود؟ درحالیکه سامانه رجیستری گوشیها فعال
است و گوشی بهصورت قاچاق امکان فعال شدن ندارند یعنی تمام گوشیهای فعلی
از طریق مبادی قانونی واردشده است وگرنه غیرفعال باقی خواهد ماند!» وزیر هم
در ذیل همان توئیت به این کاربر وعده داد تا نام تمام دریافتکنندگان ارز
4200 تومانی را منتشر کند و بعد از چند روز وزارت ارتباطات فهرستی از تخصیص
ارز مبادلهای جهت واردات گوشی را منتشر کرد و در کنار آن لیست گوشیهای
واردشده توسط همان شرکتها منتشر شد تا مشخص شود کدام شرکت چقدر ارز دریافت
و چقدر موبایل وارد کرده است. واقعیت این است که این لیست و اعداد موجود
در آن در مقایسه با حجم مبادلات بازار ایران و حجم رانتهای موجود
بهاندازه پَر کاهی است! اما همین شفافیت ناچیز از چشم مردم و رسانهها دور
نمیماند. در روزگاری که رئیسجمهور رنگ ریش و گرمکن خود را باهم سِت
میکند و صبحها با تلهکابین پایتخت را رصد میکند؛ اینکه یک وزیر برخلاف
جریان اصلی دولت بهاندازه یک پَر کاه در مسیر شفافیت گام برمیدارد
قابلستایش است.
در همین لیست منتشرشده مشخص شد چگونه یک شرکت با عمر کمتر از یک سال
توانسته میلیونها یورو ارز مبادلهای دریافت کند. در همین لیست مشخص شد
چگونه یک شرکت میلیونها یورو ارز دریافت کرده ولی تنها کسری از آن ارز
تبدیل به گوشی شده و الباقی آن سرنوشتی نامعلوم دارد! در همین لیست مشخص شد
که چگونه شرکتی با ارز مبادلهای ارز وارد کرده اما در بازار همان گوشی را
با دلار 7 هزارتومانی به مردم میفروشد! اینها همگی از فواید دو برگ کاغذ
شفافیت است اما گام بعدی مسئله امروز ماست!
امروز تقریباً همگی میدانیم کدام شرکت چقدر ارز دریافت کرده و چقدر موبایل
وارد کرده است. حتی به لطف طرح رجیستری موبایل میتوانیم بهراحتی کشف
کنیم چقدر از گوشیهای واردشده در بازار توزیع و فعالشده و چقدر از محموله
گوشی موبایل همچنان در انبارها و یا در مغازههاست. «شفافیت» گام اول است
ولی خانه آخر نیست. توقع زیادی نیست اگر امروز از وزیر دهه شصتی مطالبه
کنیم گام بعدی را هم بردارد و به مدد قوه قضائیه با کمفروش و گرانفروش
برخورد کند.
مطالبه عجیبی نیست اگر بخواهیم سازوکار تقسیم ارز دولتی میان این شرکتها
مشخص شود و اگر مسئولی در این میان خلاف کرده با او نیز برخورد شود. آنقدر
نمکنشناس نیستیم که در دولت خسته روحانی قدردان وزیر جوان نباشیم اما
نباید توقع داشته باشید با یک لیست بازار آرام شود و مردم راضی شوند!
واقعیت این است که ما 40 سال است که در گروه مرگ زندگی میکنیم. تمام
سازوکارهای جهانی علیه ما فعالیت میکنند. ابرقدرتها تحریم میکنند،
سازمانهای بینالمللی هم با ویدئو چک علیه ما رأی میدهند! حتی حق خرید
کفش و دارو و خیلی چیزهای مشابه را هم نداریم. مردم هم این شرایط را خوب
میدانند. توقع هم ندارند در هر بازی 6 گل به قدرتهای جهانی بزنیم و دلار
دوباره به قیمت هزار تومان برگردد؛ اما امروز دوست دارند وزیرانی را ببینند
که مثل میلاد محمدی گوشه زمین میدوند! اصلاً مهم نیست میلاد به توپ رسید
یا نرسید، شاید بعد از یکی دو روز مردم یادشان رفته میلاد به توپ رسید یا
نه؛ ولی همه تصویر میلاد در ذهنشان هک شده وقتی چشمانش را بسته بود و با
تمام وجود میدوید. آنقدر با تعصب دوید که امروز ما از مردم پرتغال و
اسپانیا خوشحالتر هستیم و بیشتر احساس غرور میکنیم! امروز بیش از آنکه
دلار 8 هزارتومانی و سکه 3 میلیون تومانی مردم را اذیت کند، تلاش نکردن
مسئولین مردم را آزار میدهد. رئیسجمهوری که در توچال میخندد و در همایش
قوه قضائیه از دستاوردهای دولت میگوید بیش از آن دلار 8 هزارتومانی روی
اعصاب مردم است! دشمنی ترامپ و طمع دزدها و کینه ضدانقلاب چیز عجیبی نیست،
عجیب دولتی است که در زمین فوتبال قدم میزند و نمیخواهد اندازه توان خودش
و اندازه اسم کشورش و اندازه انتظار مردم تلاش کند! مربی تیم دولت شباهت
چندانی به کیروش ندارد اما ما رسم نداریم در میانه گروه مرگ و کوران
مسابقات مربی را تعویض کنیم! هیچوقت هم چنین کاری نکردیم مگر یکبار که
آنهم خود مربی اصرار به رفتن داشت؛ اما توقع داریم مربی دنبال بازیکنهای
جنگنده برود. بیرانوندها و وحید امیریها و امید ابراهیمیها را وارد زمین
کند و خستهترها و مصدومهای ازکارافتاده را تعویض کند. ما قانعترین
منتقدین دولت هستیم. فقط میخواهیم دولتمردان در دولت روحانیها بیرانوند
باشند. نتیجه هرچه باشد ما شاد میشویم!