به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرگزاری دانشجو-سیدمهدی حاجیآبادی؛
هرگز آن روز هولناک و بلایی که در خیابان به سر یک دختر بچه هفت ساله آمد
را از یاد نمیبرد. دخترک به سمت مغازه کوچک محله میرفت تا مقداری آبنبات
بخرد که شبه نظامیان داعش به سمتش راه میافتند. دخترک معصومانه با صاحب
مغازه حرف میزند، داعشیها از او پرسیدند خانه اش کجاست. دختر با دست جایی
را نشان داد و بعد فرار کرد و پنهان شد. والدینش از راه رسیدند تا ببینند
موضوع از چه قرار است و جنگجویان داعش نطق کردند که دخترشان از آنجا که با
فروشنده تنها بوده قوانین شریعت را نقض کرده است.
حتی این بچه معصوم
اجازه نداشت از کودکی اش لذت ببرد و برای خودش آبنبات بخرد. پس از
مباحثهای طولانی تصمیم داعشیها برای مجازت دختر بچه این شد که دست یا
صورت وی توسط حسبه (پلیس مذهبی) یا آنچنان که بسیاری میگویند "هیولاهای
حسبه" مورد ضرب و شتم قرار گیرد.
مادرش وحشت زده به آنها التماس میکرد
او را به جای دختر خردسال اش تنبیه کنند، اما جایی برای بحث کردن با داعش
وجود ندارد. طفل مقابل چشمان مادرش که جیغ میزد مجازات شد. آنها با خشم و
مکررا بچه را زدند. بچه آن قدر جیغ کشید تا اینکه قلبش از کار ایستاد.
مادر در حال شیون وقتی دید بچه اش مقابل چشمش مرده عقل اش را کاملا از دست
داد. از آن روز به بعد تمام محله به خاطر بچه هایشان هراسان و دیوانه شده
بودند.
این تنها روایت کوتاهی از هزاران و میلیونها نفری است که اسیر
دست داعش بودند. چیزی که شب گذشته بسیاری از مردم ایران با دیدن تنها
چنددقیقه کوتاه از سریال پایتخت، رعب و خشم تمام وجودشان را از نقشه تکرار
چنین فجایعی در ایران گرفت.شب گذشته پایتخت پس از سیر داستان به قسمتی رسید
که زنان و کودکان به دست گروهی از وابستگان داعش دستگیر میشوند. در
سکانسی افراد داعشی با «حوری» خطاب کردن دختران نقی معمولی و کتک زدن هما،
سکانسی تاثیرگذار هرچند کوتاه از جنایات داعش علیه نوامیس کشورهای منطقه
را به تصویر کشید.
کاربران فضای مجازی در رثای پایتخت و مدافعان حرم
سرودند. وفا دوران با یادی از شهدای مدافع حرم و سریال پایتخت نوشت: صلواتی
نثار گمنامترین شهیدان مدافع حرم تا شناسترین آنها که اگر نبودند استرس
و نگرانیها و بغض و اشکهای پشت تلویزیون امشب ممکن بود واقعی برایمان
تجربه شوند!
حسین کازرونی در خصوص جملهای از شهید چمران و ارتباطش
با سکانس تاثیرگذار سریال نوشت: «وقتی شیپور جنگ نواخته میشود مرد از
نامرد مشخص میشود!» هرکی این قسمت #پایتخت۵ رو دیده میفهمه این جمله شهید
چمران یعنی چی! معنی واقعی جنگ و مقاومت در برابر خونآشامان تاریخ؛ از
کربلای حسینی تا کربلای فرزندان خمینی و خامنهای!
امیر حسنشاهی هم با تقدیر از موسسه اوج برای چنین
سروده دلنشینی نوشت: اَجر و قُرب ضربهای که بر و بچههای #اوج به داعش زدن
کمتر از مدافعان حرم نیست.
وحید یامینپور فعال رسانه نیز با تقدیر از کلیت پایتخت
۵ نوشت: #پایتخت۵ مثل یک رباعی عمل کرد. داره با مصرع آخرش هیجان زده مون
میکنه!
چرا پایتخت موفق است؟
تکیه بر
فرصتها و استفاده از آنها در راستای بسط مفاهیم مورد نظر نکتهای است
عقلانی که باید بر آن پای فشرد. با پذیرفتن ایرادهای کلی و جزئی وارد بر
سریال پایتخت، نمیتوان از فرصتی که در دل این سریال نهفته است چشم پوشید.
در حقیقت پایتخت اتفاق بدیعی است که در سریالهای تلویزیونی رخ داده است،
بدعتی که ریشه در چندگانه بودن و استمرار تولید آن، صمیمیت نهفته در
تاروپود سریال و نمایش در نوروزهای خاطره انگیز دارد.
سری ۵ پایتخت
تاکنون حداقل از دو سری قبلی بار کمدی و داستانی بیشتری دارد، اما به صورت
کلی ویژگیهای مثبت این سریال در چند عنوان میتوان خلاصه کرد:
۱)
صراحت و صمیمیت لحن سریال: بارزترین ویژگی سریال را میتوان کاهش فاصله با
مخاطب دانست. به بیان دیگر سریال پایتخت توانسته است با از بین بردن فاصله
خود و مخاطب و تکیه بر عناصر بومی و رئال از دست و پازدن در اطوارهای
مختلفی که زائیده ذهن فیلمسازان ماست بکاهد و در ارتباطی مستقیم با زبانی
ساده و صمیمی با مخاطب سخن بگوید.
۲) نمایش چهرهای سالم و مناسب از
خانواده: در میان خانوادههای عجیب و غریب سریالها میتوان خانواده حقیقتا
معمولی نقی را یک خانواده ایده آل دانست. خانوادهای که محبت، علاقه، کمک
از ویژگیهای اساسی آن است. در حقیقت کارکرد حمایتی خانواده موردی است که
در خانوادههای پایتخت قابل لمس است.
۳) ارائه چهره متفاوت از زن در
خانواده: چهره قانع، مهربان و پرتلاش هما در قالب مادری دلسوز و همسری
همراه را میتوان نقطه قوت دانست. در میان انبوه زنان غرغرو، بهانه گیر،
همسرستیز زنان تلویزیونی، آرامش هما در همراهی همسر در مشکلات و تلاش برای
از بین بردن آن با کمترین تلخی نکته مهمی است.
۴) پدر پیر که منبع روحیه
خانواده است: تعامل مبتنی بر مهر و علاقه نقی، هما با پنجعلی و بسط چهره
مهربان پدر خانواده در روزگار پیری و ناتوانی با همراهی و همدلی خانوادهای
که نه تنها از مراقبت او خسته نمیشود بلکه اورا را منبع الهام، امید
وروحیه خود میداند حامل پیام مهمی برای جامعه است.
۵) نمایش ساده زیستی و
پرهیز از تجملات رایج: لوکیشنهای ساده و معمولی خانههای پایتخت فرصتی
است برای فاصله گرفتن از همه خانهها و خانوادههای لوکسی که انبوه
سریالهای تلویزیونی را دربرگرفتهاند و با ارائه مدلی خاص از زندگی به جهت
دادن ذهن مخاطب از خوشبختی مشغولاند.
۶) غلبه روح امید و تلاش در
پایتختنشینان: کسانی که علی رغم دست و پنجه نرم کردن با مشکلات با تسلیم
شدن در برابر یاس و ناامیدی و غوطه ور شدن در ناشکری به مشکلات دامن
نمیزنند. نشاط خود را از دست نمیدهند، چون همواره با توکل بر خدا دست خود
را بر زانو زده و یاعلی گویان بلند میشوند.
اما اوج پایتخت ۵ را
میتوان در قسمت 17 و به تصویر کشیدن جنایات امویمسلکهای دهه اخیر دانست.
یکی از کاربران در این مورد با کنایه به برخی داعشهای وطنی نوشت: شاید
گاه بایداز عمق جان وحشت کنیم تا خناسان جای جلاد را با شهید عوض نکنند.
مهدی شیعهزاده هم در این مورد نوشت: بنظرم امشب
قشنگترین چیزی که تو #پایتخت۵ نشون داده شد، حس نا امنی از جانب دشمنی بود
که اگه تو سوریه جلوش رو نمیگرفتیم، باید تو همدان و کرمانشاه باهاش
میجنگیدیم اون خرابه میتونست تو ایران باشه!
امیر اکبری با اشاره به فجایع داعش در سوریه و عراق
گفت: میدونی چند تا خونواده سوری و عراقی این صحنه رو دیدن؟ چند تا مرد
جلوی چشمشون ناموسشون تاراج شده؟
کاربر دیگری نیز با گریز به عاشورا نوشت: امشب بچه
هیئتیا یه بار دیگه روضه اسارت اهل بیت براشون مجسم شد... امشب هزاربار
دیگه مُردیم... بمیرم برای دل زینب.