به گزارش پایگاه 598، «محمدکاظم انبارلویی» در سرمقاله شماره امروز روزنامه «رسالت» نوشت:
آیت الله موسوی خوئینیها به بهانه پاسخ به سوالی در مورد چرایی انشعاب مجمع روحانیون مبارز از روحانیت مبارز، مطلبی گفته که در خور دقت است. وی می گوید: «مجمع روحانیون در پرونده فعالیت سیاسی خود حمایت از رئیس جمهوری جناب آقای خاتمی را دارد و جامعه روحانیت حمایت از آقای احمدی نژاد را. مجمع روحانیون امروز همچنان به آن حمایت خود وفادار است ولی گویا جامعه از آن حمایت هنوز لب میگزد.» امام خمینی (ره) در پایان وصیتنامه خود تذکر مهمی را به شرح زیر مطرح فرموده اند:«من در طول مدت نهضت و انقلاب به واسطه سالوسی و اسلام نمایی بعضی افراد، ذکری از آنان کرده و تمجیدی نموده ام که بعد فهمیدم از دغل بازی آنان اغفال شده ام. آن تمجیدها در حالی بود که خود را به جمهوری اسلامی متعهد و وفادار می نمایاندند و نباید از آن سوء استفاده شود. میزان در هر کس، حال فعلی اواست.» به نظر می رسد اگر معیار ؛ «میزان در هر کس، حال فعلی او باشد» را در حب و بغضها و تولی و تبری رعایت کنیم مرز دوستی و دشمنی را می توانیم درست تبیین کنیم.
شمر در جنگ صفین کنار حسنین با معاویه می جنگید اما هم او وقتی طعم و بوی جاه و مقام به مشامش خورد، در روز عاشورا روی سینه امام حسین (ع) نشست و سر او را از قفا برید!
تاریخ امروز اگر می خواهد در مورد شمر قضاوت کند حال و روز او را بر مبنای حضور در کربلا و روز عاشورا در سال 61 هجری مورد ارزیابی و دقت و داوری قرار می دهد نه سال 37 هجری که در جنگ صفین حضور داشت و جزء جانبازان این نبرد بود!
ارزیابی کارکرد خاتمی در دولت های هفتم و هشتم و پس از آن به دلیل اینکه مجمع چشم خود را بر این کاستی ها بسته بود و فقط از موضع حمایت نگاه می کرد فوق العاده مهم است. فقط به سه فراز آن در زیر اشاره می کنم؛
1- اولین نبرد نرم آمریکا در 18 تیر 78 در دولت آقای خاتمی کلید خورد. منافقین، سلطنتطلبها، بهایی ها و... با کمک احزابی چون حزب مشارکت و مجاهدین انقلاب که دست اندرکار پروژه سکولاریزاسیون بودند، در تهران آشوب به پا کردند و با نظام اعلام جنگ نمودند. در این محاربه، سر آنها به سنگ خورد و مردم در قیام تاریخی 23 تیر 78 بساط «حرب» و «بغی» آنان را جمع کردند. این غائله چون به بهانه تعطیلی روزنامه سلام صورت گرفت، آقای خوئینی ها یک طرف ماجرا بود. طبیعی بود وقتی سران مجمع درگیر این ماجرا بودند، نمی توانستند خودشان را محکوم کنند. مجمع بین دفاع از نظام، انقلاب، مردم و حفظ خود، دومی را انتخاب کرد. لذا در تاریخ موضع ارزشی و عادلانهای را مجمع نتوانست در این واقعه از خود به یادگار بگذارد، به همین دلیل دفاع و حمایت از خاتمی را به دفاع از انقلاب ترجیح داد.
2- ده سال بعد در فتنه 88 مجمع با کارگردانی سرویسهای امنیتی اروپا و آمریکا و اسرائیل دروغ تقلب را رمز یک آشوب قرار دادند و در این آشوب اقتدار ملی و امنیت ملی را به خطر انداختند. مجمع حد اقل در معاونت و مباشرت 22 شهید فتنه 88 نقش داشته است. میلیاردها تومان ضرر مالی به اموال خصوصی و عمومی و دولتی وارد شد. آقای خاتمی به عنوان رئیس جمهور سابق و دبیر کل مجمع در تمام این تحرکات ضد ملی و ضد انقلابی حضور داشته و امضای او پای بیانیهها و نامه هایی که این آشوب را هدایت می کرد جزء اسناد و مدارک متقن تاریخی است. آقای خاتمی در نامه 27/3/88 که به طور مشترک با موسوی امضا کرده خطاب به رئیس قوه قضائیه، این شورش و آشوب را رفتاری کاملاً مدنی توصیف کرده است!
مجمع روحانیون هم با بیانیه 30 خرداد 88 دعوت به فراخوان برای تداوم آشوبها داد اما وقتی افتضاح همزمانی آن با اعلام سالروز جنگ منافقین با امام (ره) و نظام را دید، آن را لغو کرد. البته به خاطر همین مختصر هوشمندی باید از آنها تشکر کرد!
روزنامهنگارانی که در روزنامههای اصلاح طلب قلم می زدند، کوچ کردند به «بی بی سی» و رادیو آمریکا و رادیو فرانسه! بد نیست اینجا از آقای مزروعی پای ثابت نویسندگان روزنامه سلام به مدیر مسئولی آقای خوئینی ها یاد کنم که به خارج پناهنده شد و صدای خود را از«بی بی سی» به گوش مردم میرساند. صدای وزیر ارشاد دولت اصلاحات و شماری از قلم به مزدان رسانه های اصلاح طلب در دوران آشوب و فتنه 88 فقط از بی بی سی و رادیو آمریکا و رسانههای امپریالیسم خبری شنیده می شد.
مجمع بر اساس اینکه «حرف مرد یکی است» و میزان، حال فعلی افراد نیست، در مهلکه محاربه با نظام افتاد و راه بغی را در پیش گرفت. طبیعی است که آقای خوئینی ها امروز با افتخار بگوید همچنان از آقای خاتمی دفاع می کند!
اما اینکه روحانیت مبارز در دفاع از احمدی نژاد لب به دندان میگزد را از کدام بیانیه رسمی و غیر رسمی آقای خوئینی ها درآورده است، باید آدرس بدهد.
آقای احمدی نژاد خدمات بزرگی به انقلاب کرد که در تاریخ ثبت است و عدد و رقم آن هم مشخص است،البته اشتباهاتی هم داشت و دارد که به تناسب آن اشتباهات، نیروهای انقلاب از او فاصله گرفتند. این موضع روحانیت مبارز و نیروهای انقلاب نشانه صدق آنها در دفاع از انقلاب و نظام است. سیئات خاتمی با احمدی نژاد اصلاً قابل مقایسه نیست و هیچ نسبتی بین اشتباهات وی با خاتمی وجود ندارد.
برای روحانیت مبارز مبنا دفاع از اسلام و انقلاب است نه دفاع از «فرد» یا «جریان». این میزان که حضرت علی علیه السلام در جنگ جمل به دست شیعیان داد همان میزان امام است که فرمود: «میزان، حال فعلی افراد است.» مردی از صحابه امیرالمؤمنین علیه السلام در جریان جنگ جمل، سخت در تردید قرار گرفته بود. این مرد محضر امیرالمؤمنین شرفیاب شد و گفت آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه بر باطل اجتماع کنند؟ شخصیت هایی مانند آنان از بزرگان صحابه رسول اللّه چگونه اشتباه می کنند و راه باطل را می پیمایند؟ آیا این ممکن است؟ حضرت علی علیه السلام در پاسخ او فرمود: «اِنَّکَ لَمَلْبُوسٌ عَلَیْکَ، اِنَّ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ لا یُعْرَفانِ بِاَقْدارِ الرِّجالِ، اِعْرِفِ الْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ وَ اعْرِفِ الْباطِلَ تَعْرِفْ اَهْلَهُ - حق به افراد و شخصیت ها شناخته نمی شود. خودِ حق را بشناس تا پیروان آن را بشناسی، باطل را بشناس تا پیروان آن را بشناسی.» (مجمع البیان، ج 1، ص 211) بنابراین منطق علوی حکم می کند مرد را باید با حق سنجید نه حق را به مرد!
مجمع نه تنها منطق جناحی و باندی را در دفاع از خاتمی حفظ کرده است بلکه در دفاع از دبیر کل سابق خود که انشعاب کرد و رفت حزب اعتماد ملی را تشکیل داد، همین دفاع را انجام میدهد. و از آن بدتر، مجمع دفاع خود را از موسوی که بیانیه های ضدانقلابی او نشانه همراهی با منافقین و ضد انقلاب و دفاع از تز «انتخابات بهانه است، اصل نظام نشانه است»، حفظ کرده است.
اکنون مجمع باید به این سؤالات تاریخی پاسخ دهد که؛
1- اگر مجمع از اهل فتنه و سران فتنه دفاع می کند، پس فلسفه پدیداری خود را
که در مرامنامه آورده و خود را پیشتاز مبارزه با اسلام آمریکایی و مبارزه
ضد امپریالیستی می داند، چه خواهد کرد؟
2- آقای خوئینی ها اخیراً فرمودند؛ مجمع روحانیون در گذشته ضد آمریکا بوده و امروز هم همچنان ضد آمریکاست. آیا می توانند یک موضع ضد آمریکایی از آقای سید محمد خاتمی طی بیست سال گذشته به ویژه در اوج فتنه های براندازی آمریکا در ایران نشان دهند؟
3- اگر هنوز به اسلام محرومین و مستضعفین وفادار است و از اسلام سرمایهداری بیزار، چرا با بخشی از شورش اشراف و سرمایه داران در سال 88 علیه جمهوریت و اسلامیت نظام همراهی و از حکم سران فتنه مبنی بر ابطال انتخابات حمایت کردند؟
اگر دقیق به این سه سؤال با استناد به مبانی امام (ره) پاسخ داده شود بعید می دانم مجمع در حمایت از خاتمی لب به دندان نگزد.