به گزارش پایگاه 598، ادعاهاي
گزاف و غيرواقع آمدنيوز اين روزها بيش از هميشه موجب اضمحلال اين جريان
حتي در ميان طرفداران خود شده است. در حالي كه برخي صفحات مجازي و اينترنتي
چون آمدنيوز و امثال آن تلاش دارند مسير را براي ترويج شبهات و شايعات در
ميان مردم باز كنند، مدارك و شواهد عنادشان با ايران و انقلاب اسلامي از
درون كانالها و صفحات خود آنان قابل استخراج است.
با تحليل
روند حركتي اين جريانها به خوبي ميتوان دريافت علت دشمني و شايعهسازي
عليه سران نظام و خانوادههاي آنان توسط اين رسانههاي مجازي چيست. فعاليت
كانالهايي چون آمدنيوز حول چند محور انجام ميشود:
1-
دروغپردازي: مهمترين و اساسيترين محور رفتاري آمدنيوز و سايتها و
كانالهاي هممسير با آن «دروغپردازي و شايعهپراكني» به اشكال گوناگون
است كه بيشتر از آنكه تخريب چهره يا جريان خاصي را دنبال كند، درصدد ايجاد
جو بدبيني نسبت به نظام و انقلاب اسلامي و حاكم كردن فضاي ارعاب ناشي از آن
است. ترس همواره مهمترين عامل بر سر راه تعقل بوده است، از اين رو
جامعهاي كه به اين واسطه دچار رعب، ناامني و آشفتگي فكري شود، با سرعت و
سهولت بيشتري فريفته ميشود و تن به اكاذيب غيرعقلاني و بيپايه و اساس
ميدهد.
آمدنيوز گاه لباس دروغ را آنچنان غيرعقلاني و غيرمستند
به تن حقايق ميپوشاند كه باورپذير بودن آن براي مردم دور از ذهن به نظر
ميرسد اما اين رسانه با ايدئولوژي «دروغت را اول خود باور كن، سپس همه
باور ميكنند» اقدام به انتشار آن همراه با تصاويري ساختگي ميكند؛ تصاويري
كه نه هيچ سنديتي دارد و نه عقل سليم قادر است آن را بپذيرد. وجود مشكلات
اجتماعي در هر سرزميني غيرقابل انكار و اجتناب ناپذير است اما غلو در
انعكاس آن و بهرهبرداري سياسي از آن نشان از عدمصداقت و كذابيت آشكار
آمدنيوز دارد.
2- تحريف و برگردان معاني: يكي
ديگر از استراتژيهاي اين رسانه ضدانقلاب تلاش جهت تغيير ماهيت برخي مسائل
در جامعه و القاي تعاريف جديد و غيرواقع به جاي آن است كه بدون شك نه تنها
از روي بدفهمي كه عامداً و برنامهريزي شده انجام ميشود. يكي از
اساسيترين معانياي كه ميدان مانور آمدنيوز براي تحريف و بازتعريف بوده
است «انقلاب و انقلابيگري» است. اين رسانه معاند با منقضي خواندن تعريفي
كه از انقلابيگري وجود دارد به اشخاص برجسته و سابقهدار انقلاب تاخته و
مدعي شده است«نميتوان در انقلاب ماند». همين ادعا به تنهايي كافي است تا
حجتي بر ضدانقلاب بودن اين جريان باشد، در حالي كه انقلابيگري نه يك
رفتار ملحق به برهه تاريخي خاص كه يك مفهوم عام است. در تعريف انقلابيگري
طبق نظرات امام راحل و مقام معظم رهبري، هر شخص كه با انجام وظيفه خود به
پيشبرد اهداف انقلاب و رشد و كمال كشور خود ياري ميرساند يك انقلابي است،
در حالي كه اساس تعريف اين شبكههاي معاند از انقلاب ظاهراً همان خشونت زير
پوست اجتماع يا آشوب و فتنه است و با همين تعريف انگ خشونتگرايي به جريان
انقلابي ميزنند.
3- سوار شدن بر تهديدها: در
حالي كه بارها اسناد و نشانههاي كذب و سندسازي اين جريان بر همگان آشكار
شده است، ليكن آمدنيوز همچنان با سوار شدن بر اين موج تلاش كرده بيش از پيش
مردم را بفريبد و از حيات خود مراقبت كند. جديدترين نمونه آن شواهدي بود
كه ثابت ميكرد سندي كه در رابطه با ادعاي جاسوسي زهرا لاريجاني افشا كرده
است يك سند ساختگي و جعلي است. اما اين رسانه در كمال تعجب همگان آن را
مربوط به خطاهاي سيستم اداري جمهوري اسلامي دانسته است تا بدين وسيله
گافها و خطاهاي رفتاري خود را پوشش دهد و خود را از اين تهديد در امان نگه
دارد، در حالي كه از هوش اجتماعي و افزايش سواد سياسي مردم غافل مانده است
كه به همين سادگي و با چند ادعاي پوشالي قابل بازي خوردن نيست.
4-
تغذيه فكري از مخالفان جمهوري اسلامي: يكي ديگر از استراتژيهاي اين رسانه
معاند در حمايت هدفمند و مطرح كردن برخي مسائل از سوي دشمنان آشكار ايران
اسلامي است. اين گونه مطالب نه تنها پرده از چهره ضدانقلاب آمدنيوز و
امثال آن برميدارد بلكه نشاني است بر عدموفاداري و پايبندي آن به
جريانهاي همسو با خود در داخل! آخرين نمونه آن حمايت و بزرگنمايي جاعلانه
از اصلاحات در عربستان سعودي است. اين رسانه كه خود را صداي اصلاحات ايران
ميداند به تفكر اصلاحات در ايران حمله كرده و مدعي ميشود اصلاحات در
كشوري مانند عربستان - مهد تحجر و جماد فكري عصر حاضر- حركتي نتيجهبخشتر
از اصلاحات داخل ايران داشته است! آمدنيوز در حالي از عكس يك زن عربستاني
در حال رانندگي ذوق زده شده و استدلالهاي مندرآوردي ميكند كه فراموش
كرده است زنان زير بيرق انقلاب آنچنان از رشد سالم و قابل قبولي برخوردار
شدند كه به الگوي فكري ساير كشورهاي اسلامي منطقه بدل شدهاند. آنچه
متأسفانه امروزه در عربستان هنوز هم به عنوان يك قانون پذيرفته شده براي
زنان شناخته نميشود، در ايران اسلامي مدتهاست از نخستين و اساسيترين
حقوق زنان است. اين قياس نه جفايي به كشور، انقلاب يا تفكر اصلاحات بلكه
جفا در حق تمام زنان ايران اسلامي است و بيش از گذشته مغرضانه بودن آمدنيوز
را به منصه ظهور ميكشاند.
5- شگرد يك گام به
عقب: يكي از فنون عوامفريبي آمدنيوز «يك گام به عقب» و اعتراف به برخي
حقايق، جهت پرش و زمينهسازي براي ادعاهاي بزرگتر است. مدتي قبل از ادعاي
جاسوسي دختر آيتالله آمليلاريجاني از سوي آمدنيوز، اين رسانه اقدام به
پخش مطالبي پيرامون جاسوسي برخي همفكران خود در داخل و پذيرش آن كرد. اين
حركت دو هدف كلان را مد نظر داشت:يكم سياهنمايي از چهره جمهوري اسلامي و
آلوده نشان دادن آن به دزدي و جاسوسي و انواع رذايل اخلاقي- از هر طبقه
سياسي- و نااميدي بيشتر ملت از نظام و دوم آمادهسازي اذهان براي ادعاي
جاسوسي زهرا لاريجاني كه مدتهاست سابقه انقلابيگري اين خانواده و مانند
آن، راه نفس كشيدن را بر حنجره ضدانقلاب بسته است. گلآلود كردن آب براي
گرفتن ماهي مورد نظر و رسيدن به هدف، يكي از استراتژيهاي دائمي اين رسانه
است كه قرباني شدن هر شخص حقيقي و حقوقي- با هر تفكر سياسي- در اين مسير
محتمل است. تمركز روي ضعف دولت در مقابل برگرداندن بدهيهاي خود به بانكها
در زمان آرامش سياسي دولت يكي ديگر از همين نمونههاست!
6-
تكنيك ادغام حق و باطل: آوردن چند خبر صحيح و بعضاً غيرسياسي - و حتي خلاف
مصالح اين جريان- در خلال اكاذيب آن، يكي ديگر از شگردهاي آمدنيوز براي
انحراف اذهان عمومي است. اين اخبار صدق تنها به مثابه پوششي براي شايعات
عمل ميكنند تا مخاطب را دچار درگيري و دوگانگي ذهني نسبت به ماهيت خود و
در نهايت پذيرش ادعاهاي پوشالي خويش كند. مخاطب با ديدن اين اخبار كه صحت
آنان در رسانههاي معتبر تأييد شده است، در اين چالش گرفتار ميشود كه اگر
آمدنيوز و امثال آن ضدانقلاب هستند نبايد اين اخبار را پوشش دهند و بدين
گونه خيلي از شايعات و دروغها قاطي برخي حقايق به خرد جامعه داده ميشود.