برهان، همه ساله مهمترین همایش هنری- فرهنگی کشور تحت عنوان «جشنوارهی فیلم فجر» در تهران برگزار میشود؛ امسال نیز سیامین دوره آن به اتمام رسید، اما سؤال اینجاست که سیر تولیدات جشنواره امسال در حوزهی «زنان و ارزشهای زنانه» تا چه اندازه با ارزشهای انقلاب و معیارهای دینی توازن و تقارن داشت؟! در این خصوص با آقای دکتر «محمدتقی کرمی» عضو هیأت علمی گروه مطالعات زنان دانشگاه علامه طباطبایی و مشاور ارشد دفتر مطالعات و تحقیقات زنان به گفتوگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
امسال در «جشنوارهی فیلم فجر» یک سری مباحث و موضوعاتی مطرح شد که حول محور مباحث مربوط به «زنان و ارزشهای زنانه» قرار میگرفت. یکی از آنها بحث «خیانت عشقهای غیرمجاز» بود. از سویی یکی از این فیلمها هم از نگاه مخاطبان جایزه «فیلم برتر» را گرفت. تحلیل شما از این وضعیت چیست؟
در ابتدا باید دربارهی مقامی که فیلم «برف روی کاج» کسب کرد، صحبت کنم. همان طور که میدانید، این فیلم به عنوان اولین فیلم مخاطبان شناخته شده است. باید یک مقدار تحلیل کنیم که آیا واقعاً به لحاظ لذت بصری و سینمایی این فیلم در میان مخاطب مردمی بهترین فیلم بوده است یا نه؟
به نظر من، بخشی از آن چیزی که باعث شده است مردم به این فیلم رتبهی اول را بدهند سوژهی جسورانهی فیلم است که به بحث خیانت یا به نوعی عشق توسط زنان در انتهای یک زندگی از هم فروپاشیده مشروعیت میبخشد.
راجع به این که آن آقا طلاق گرفته یا نگرفته یا مثلاً در آستانهی طلاق است و بین آنها هم رابطهی جنسی اتفاق نیفتاده و بیشتر بحث خود «عشق» مطرح است نمیخواهم بحث کنم. به نظر من، خود این سوژه جسورانه است و در واقع بیش از آن که کارگردان یا سناریو نویس بخواهد از منظر اجتماعی این بحث را دنبال کند، از منظر انتقام فردی به موضوع نگاه میکند. مسأله این است که اگر کسی به تو خیانت کرد، تو هم خیانت کن یا حداقل بدان که خیانت قابل درک است.
به این اعتبار میتوان گفت که این سوژهی جسورانه عامل مهمی بوده است در این که این فیلم به عنوان فیلم اول مردمی انتخاب شود. اما اگر بخواهید لذت بصری مردم را در سینما معیار قرار بدهید، فیلمهای دیگری هم بودند که بر این فیلم ترجیح داشتند. به نظر بنده این موضوع نباید برای خود کارگردان باعث سوءفهم شود که فکر کند چون کار ستردگی کرده است، مردم این فیلم را به عنوان فیلم اول انتخاب کردهاند.
نکتهی دوم این است که من مدتها قبل از این در مصاحبهی مفصلی سالهای امروز سینما را پیشبینی کرده بودم که بحث تعلقات عاطفی بعد از ازدواج به فردی غیر از همسر سوژهی اصلی بسیاری از فیلمهای سینمایی ایران میشود.
امروز در واقع علایم آن را میبینیم و حتی از علایم هم گذشته است و در واقع به متن این موضوع وارد شدهایم. مسألهی اصلی این است که ما با پدیدهای به نام پدیدهی میانسالی مواجه هستیم. بالاخره ما در جامعه یک نسل میانسال هم داریم که دارد سالهای اولیهی بعد از ازدواج را طی میکند و هنوز بخشی از تعلقات دوران جوانی در او وجود دارد و نگرانیهایی نسبت به خانوادهی فعلی خود و ایدهآلهای مطلوبش در زندگی دارد. مجموع این نگرانیها باعث میشود که همزمان نگاهی به بیرون از خانوادهی خود هم داشته باشد.
بنده واژهای را جعل کردهام تحت عنوان «توازن نسلی» یا «بالانس نسلی»؛ مراد من از بالانس نسلی این است که اگر در جامعهای توازن جمعیتی نسلها به هم بریزد، آن جامعه دچار بیهنجاری میشود. در واقع وقتی در جامعه بین نسل کهنسال، میانسال، جوان و خردسال یک توازن جمعیتی وجود داشته باشد، هر نسلی هنجارهای خودش را نسبت به هنجارهای نسل قبل و نسل بعد تنظیم میکند و پیش میبرد. همان طور که میدانید، امروز اکثریت جامعهی ما از جوانی خارج شده است و میانسالان اکثریت را تشکیل میدهند یا به نوعی در حال حرکت به این سمت هستیم.
اما مسأله این جاست که ما از این فیلم چه قرائتی را به عنوان قرائت راجح در متن میفهمیم. ببینید ما با خانوادهای مواجه هستیم که دچار آسیب و گسست است، اما زن به این گسست و آسیب توجه نشان نمیدهد؛ یعنی، چندین مرتبه وقتی خانم میخواهد همپای شوهرش بیاید و از خواب اجتناب میکند، شوهرش به او میگوید برو بخواب. کار این خانم برایش مهم است و توجه نمیکند که همسرش مجموعه نیازهای عاطفی و غریزی دارد و اگر آن نیازهای عاطفی و غریزی را با او تقسیم نمیکند، پس آنها را کجا میبرد؟ در واقع بخش مهمی از این داستان این است که زن خانواده نسبت به مسألهی خانواده بیتفاوت است.
مسألهی دیگر این است که زن خانواده کاملاً به دور از هنجارها و ارزشهای جامعهی ایرانی و اسلامی زندگی میکند. این که از کلمهی ایرانی استفاده میکنم به این خاطر است که میخواهم بگویم حتی اگر ما قید اسلامی را هم به کار نبریم، خود ایرانیّت میتواند در نقد رفتار زن خانواده موضوع تحلیلی خوبی برای ما باشد. در جایی از فیلم آقایی که با این خانم دوست میشود راجع به ناخنهای دست او اظهار نظر میکند و این خانم کاملاً طبیعی و عاطفی با این موضوع برخورد میکند.
در مجموع ما در یک جامعهی مدرن میخواهیم تمام هنجارهای دینی و ایرانی خودمان را در روابط اجتماعی زیر پا بگذاریم، آنها را نقد کنیم و به سخره بگیریم و بعد که پیامدهای این نوع از زیستن بروز میکند، بحث را به سمت و سوهای دیگری ببریم که اتفاقاً آنها هم در نوع خودشان درست هستند. در واقع اگر هم شوهر این خانم به او خیانت نمیکرد، باز هم روابط او با مردان نامحرم بسیار آسیبپذیر و شکننده بود. به عنوان مثال خانهی این خانم همیشه دید دارد و خانهی مقابل مشرف است، ولی او به هیچ وجه نگران این موضوع نیست، بلکه به طور دایم نگران نظارتهای همسایههایی است که با آنها اتفاق نظر ندارد. خود این خانم هیچ وقت زیر تیغ انتقاد، باریکبینی و تیزبینی نمیرود.
در واقع قرائت مرجح این فیلم تأکید بر همین مسأله دارد که ما داریم در فضایی زندگی میکنیم که باید تمام این ارزشها و عناصر را بپذیریم. اگر این وسط زنی به همسرش خیانت کرد، باید ریشه را در خیانت همسرش ببینیم، نه در رفتار خود او؛ در حالی که در جامعهی سنتی ما وقتی مردان به زنانشان خیانت میکردند، زنان در مقابل آنها راهحل خیانت را انتخاب نمیکردند. در واقع کسی که صورتش کثیف است با کثافت صورتش را تمیز نمیکند، ولی راهحلی که فیلم توصیه میکند این گونه است و به نظر بنده این موضوع میتواند بسیار خطرناک باشد. البته نکات ریز و ظریف دیگری هم در فیلم وجود دارد که شرح آنها مفصل است.