به گزارش پایگاه 598، متن زیر، پیاده دومین جلسه از سلسله نشستهای "بررسی ابعاد تهاجم اسناد بینالمللی و استحالۀ هویت اسلامی ایرانی" است که با سخنرانی جناب حجتالاسلام و المسلمین علی کشوری(دبیر محترم شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی) با موضوع تبیین سند 2030 در تاریخ ۱۷ خردادماه 1396 در مدرسه مبارکه فیضیه قم برگزار گردید.
سلام علیکم و رحمة الله و برکاته، بسم الله الرحمن الرحیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم الحمد لله رب العالمین و الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم محمد و علی اهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین سیما بقیة الله فی الأرضین ارواحنا لآماله الفداء و عجل الله تعالی فرجه الشریف.
همان طور که برادر عزیزمان فرمودند موضوع گزارش حقیر به حضرات آقایان، یک بحث کلان هست نسبت به جایگاه اسناد بینالمللی در سال 1396. عرائض بنده سه بخش دارد و بنده بسیار مختصر در این سه بخش این سه موضوع را محضر شما گزارش میدهم.
بخش اول که مهم است همه به آن توجه کنند این است که داستان اسناد بینالمللی، یکی از 5 محور مواجهه ما با نظام سلطه و تمدن مدرنیته است. من میخواهم به صورت ساده این موضوع را محضر دوستان گزارش دهم که ما باید به صورت ماهواره ای و کلان به این داستان نگاه کنیم. اگر واقعاً ما پدیدۀ اسناد بینالمللی –درست تر تعبیر کنم، با پدیده هجوم اسناد بین المللی به هویت شیعی- روبرو هستیم، علت این است که فکر انقلاب اسلامی در دنیا یک درخشش و پیشرفت داشته است. همین الآن که ما باهم صحبت می کنیم، ظرف کمتر از چند هفته طرح ناتوی عربی با شکست جدی روبرو شده است؛ در ایام انتخابات 29 اردیبهشت ماه سفر معروف آقای ترامپ به منطقه اتفاق افتاد و مصوبه اصلی این سفر نیز تشکیل ناتوی عربی علیه جمهوری اسلامی بود. طرحی بود برای اینکه نفوذ ژئوپلیتیک ایران را کنترل کند. اما در کمتر از چند هفته کویت، عمان و قطر با این طرح مخالفت جدی کردند و به ایران پیغام دادند که ما با این طرح همراهی نمی کنیم. به هر حال این، جزء چیزهایی عجیب است که طرحی هنوز متولدنشده به شکست بینجامد و کنترل قطر به موضوع آنها تبدیل شود و دستور کار آنها تغییر یابد.
عرض بنده این است که ما حتماً باید مسأله اسناد بینالمللی را ذیل این درگیری کلان ببینیم. واقعیت مطلب این است که علیرغم تمام ضعفهایی که داریم فکر انقلاب اسلامی در منطقه در حال پیشروی است و در داخل نیز نسبت به دورههای قبل رشد قابل توجهی داشته است. جبهه فکری فرهنگی و مردمی انقلاب اسلامی در انتخابات اخیر نشان داد که منسجمتر است و نقشه دشمن را بهتر میشناسد، اختلافاتش کمتر شده است و نقاط اساسی را خوب شناسایی میکند. لذا در داخل نیز اتفاقات مثبتی رخ میدهد. حادثه امروز تهران نیز این گزارۀ جبهه توسعهگرا و غربگرا که امنیت نیز میوه نظریات توسعه غربی است را با یک ابطال روشن روبرو کرد. لذا به نظر من انقلاب اسلامی هم در بعد ژئوپلیتیک منطقهای و هم در بعد داخلی در حال پیشروی است. پرونده این پیشروی انقلاب اسلامی و محورهای آن قابلیت بازخوانی دارد ولی موضوع بحث بنده نیست، خواستم بگویم وقتی راجع به اسناد بینالمللی بحث میکنیم باید موضوع بحث را ذیل این درگیری کلان ببینیم.
همانطور که عرض کردم 5 محور برای کنترل انقلاب اسلامی طراحی شده است که یک محور آن اسناد بینالمللی است؛ یعنی اسناد بینالمللی به دنبال این هستند که این مقاومت درخشان قبل از ظهور را به شکست کشانده و برای آن چالش ایجاد کنند. در کنار این شما میتوانید پروژۀ مسألهسازی و ایجاد فشار به جمهوری اسلامی را نیز یکی از محورها تلقی کنید. دائماً یا علیه ما تحریم وضع میشود و یا طراحیهای امنیتی علیه ما صورت میگیرد و... . این موضوع غیر از مسأله اسناد است. 5 محور وجود دارد و ما اینها را در جلساتی شرح می دهیم، بنده میخواهم به مسأله اسناد بپردازم. پس مسأله اسناد، یک محور مواجهه بین انقلاب و مدرنیته است و از نظر بنده مهم است که بدانیم –شاید این تحلیل، خلاف برخی از تحلیلهایی باشد که در حال مشهورشدن هستند- ما در موضع ضعف نیستیم؛ بلکه در موضع قدرت قرار داشته و در حال شکستدادن بسیاری از طراحیهایی هستیم که علیه انقلاب اسلامی اتفاق افتاده است.
با این فضا و با این پیشفرض، سؤال این است که اسناد میخواهند چه کار کنند؟ این سؤال اول است. این اسناد چه نقشی برعهده دارند تا در این درگیری نقش ایفا کنند؟ برای اینکه این بحث روشن شود بنده ناچارم مقدمهای را عرض کنم. ببینید، در رویه سازمانهای بینالمللی؛ وقتی کشوری در فضای تعامل با سازمانهای بینالمللی قرار میگیرد، با دو دسته کار مهم روبرو میشود. یکی الزاماتی است که سازمانهای بینالمللی به آن کشور تحمیل میکنند؛ اصطلاحا تعهدات و معاهداتی است که تحمیل میشود. دسته دیگرِ فعالیتهایی که در تعامل بین یک کشور و سازمانهای بینالمللی مورد توجه قرار میگیرد، توصیههایی است که سازمانهای بینالمللی به آن کشور میکنند. ظاهر توصیهها نیز این است که الزامآور نیستند. پس بنابراین اگر جمهوری اسلامی ارتباطاتی با WHO، FAO، UNESCO، شورای امنیت و نهادهای مختلف سازمان ملل دارد، سازمان ملل در بعضی از موارد به امضای معاهده دعوت میکند و منظور از معاهده در عرف بینالملل این است که اگر معاهده را نقض کنید ذیل فصل هفتم شورای امنیت قرار میگیرد و شورای امنیت میتواند علیه شما اقدام کند. در موضوعات مختلف اگر یک بحث الزامآوری نقض شود ما یا هر کشور دیگری باید ذیل فصل هفتم تنبیه شویم. این موضوع به موارد اندکی از موارد تعامل مربوط میشود؛ بیشتر موارد تعامل به موضوعی به نام توصیههای بینالمللی مربوط میشود.
به این نکته توجه کنید که توصیههای بینالمللی مانند توصیههای منابر ما در حوزههای علمیه نیستند تا شما بگویید که یک نصیحت یا خیرخواهی است. عنوان، توصیه است که در مقابل الزام قرار دارد. چرا توصیه را در مقابل الزام قرار دادهاند؟ علت این نیست که میخواهند اختیار طرف مقابل را به رسمیت بشناسند و شأنی برای او قائل باشند؟ نه؛ بلکه ذیل این است که تمام اهداف سازمانهای بینالمللی در قالب الزام قابلیت پیشبرد ندارند.
چرا تمام اهداف سازمانهای بینالمللی در قالب الزام قابلیت پیشبرد ندارند؟ دلیل این موضوع بسیار روشن است. چون سازمان بینالمللی ابتدا باید هدفی که دنبال میکند را در کشور مورد نظر جا بیاندازد و اصطلاحاً برای آن فرهنگسازی کند. بنده خواهش میکنم حضرات علمای بصیر حاضر در جلسه توجه کنند، این نکته بسیار فنی است؛ وقتی یک سازمان بینالمللی به کشوری توصیه میکند، یعنی هنوز فکری که در آن سازمان بینالمللی پخته و پذیرفته شده مثلاً در ایران طرفدار ندارد و وقتی فکر طرفدار نداشت، حتی اگر معاهده هم داشته باشد با اقبال افکار عمومی روبرو نمیشود و افکار عمومی مقابل آن جبهه میگیرند. اساساً خبر ندارند تا به سمت مرحله اجراشدن نیز پیش بروند. لذا از تکنیکی استفاده میکنند که در ادبیات حقوق بینالملل از آن به توصیه تعبیر میشود. بنده خواهش میکنم معاونت حقوقی جناب آقای رئیس جمهور و بعضی از دوستانی که دائماً میگویند ما در موضوع سند 2030 حق تحفظ اعلام کردهایم به این تحلیلِ مستند توجه کنند که ما با چنین پدیدهای روبرو هستیم.
برای اینکه بحث بنده مستند باشد و مشخص شود که معنای توصیه در روابط بینالملل چیست، این عبارت را برای شما میخوانم. این عبارتی که میخوانم در اساسنامه یونسکو و مصوب سال 2016 است. وقتی توصیهای به کشوری میشود –حالا فرض میگیرم که سند 2030 یک توصیه است- مقرراتی مربوط به توصیه وجود دارد. بنده این مقررات و ماده یکم این اساسنامه را برای شما میخوانم. شواهد بسیاری وجود دارد که سند 2030 تعهدآور است ولی ما نرمش قهرمانانه میکنیم و فرض میگیریم دفاعیهای که آقای دکتر فیض و آقایان دیگر فرمودند –مبنی بر اینکه ما حق تحفظ اعلام کردهایم- [درست است.] در همین جلسه آخر شورای عالی انقلاب فرهنگی چند تن از وزرا و جناب آقای رئیس جمهور صحبت کردند و محور بحث آنها این بود که ما حق تحفظ اعلام کردهایم. ما نیز به استناد روایت امام صادق( حرف برادر مؤمن خودمان را میپذیریم و فرض میگیریم که حق تحفظ وجود دارد. البته بعداً به ما جواب دهند که مجموعه قرائنی که اثبات میکنند این سند تعهدآور است را چکار کنیم. ما از این موضوع رفع ید نموده و فرض میکنیم توصیه است.
سند 2030 یک توصیه است و این توصیه باید ذیل اسناد یونسکو نگاه شود. نباید فکر کنند تشکلهای پژوهشی حوزه علمیه قم، مجموعههای ساده اندیشی هستند که وقتی به آنها گفته میشود توصیه است، فکر کنند که همان توصیه منابر است؛ خیر، توصیه مقرراتی دارد که ذیل این مقررات اجرا میشود.
"این مقررات شامل آمادهسازی و بررسی و پذیرش و موارد زیر از سوی مجمع عمومی میشود." پس اگر توصیهای شد، ما باید این مجموعه کارها را انجام دهیم.
1. "معاهدات بینالمللی برای تبدیلشدن به قانون در کشورهای عضو." اگر توصیهای شد آن کشور باید قوانین کشور خود را مبتنی بر این توصیه بازتعریف کند. جناب آقای دکتر فیض –که پیغام میدهید و میگویید توصیه است- دقت میکنید؟ شنیدم مسئول عالیرتبهای به حوزه علمیه قم و نزد یکی از حضرات آقایان تشریف آورده و همین استدلال را مطرح کرده و گفتهاند توصیه است و حق تحفظ داریم. بنده دارم از روی اساسنامۀ یونسکو میخوانم. شما میفرمائید توصیه است ولی این اساسنامه که گفته ذیل توصیه باید تغییر قانون اتفاق بیافتد.
2. "توصیههایی که در آنها مجمع عمومی اصول و هنجارهایی را برای سازماندهی جهانی مسائل خاص صورتبندی کرده است." خود اساسنامه میگوید اساساً فلسفه توصیه، تغییر هنجارها و ارزشهاست. چرا آقایان جامعه مسلمان ایران را ساده فرض میکنند؟ بنده از این ناراحتم که چرا حوزه علمیه پربرکت و دقیق قم را ساده فرض میکنند!!! خب این مجموعه اسناد بینالمللی در دسترس است و زبان انگلیسی نیز زبان پیچیدهای نیست. کسی اندکی زبان انگلیسی بلد باشد میتواند این مسائل را از روی اسناد بینالمللی مطالعه کند. به محض اینکه اشکال میکنیم میگویند توصیه است! اساسنامه یونسکو میگوید اصول و هنجارهایی را برای سازماندهی جهانی مسائل خاص صورتبندی میکند. پس تصریح میکند که قرار است اتفاقات خاصی بیافتد. در قسمت دوم عرائض خودم این اتفاقات خاص را توضیح خواهم داد. قرار است اتفاقات خاصی بیافتد اما هنجارها و اصولهایی وجود دارند که مانع تحقق این اتفاقات خاص هستند. سازمانهای بینالمللی سعی میکنند این اصولها و هنجارها را با توصیه تغییر دهند.
یکی از کارکردهایی که توصیه دارد این است که وقتی مطرح میشود، منشأ گفتمان و بحث و گفتگو میگردد. به عنوان مثال WHO در حوزه بهداشت توصیه نموده و تحلیلی را ارائه میدهد. بنده اخیراً به ضلالت افتاده بودم و گزارشهای WHO را در موضوع سلامت مرور میکردم. در آنجا بحث طبقهبندی بیماریها در جهان مطرح بود. بحث، حول بیماریهای جنسی بود و یک مجموعه رفرنس بینالمللی –که عمده این تحقیقات نیز در کشور آمریکا بوده است- به این گزارشِ WHO پیوست شده بود. این گزارشها اثبات تجربی و پوزیتیویستی میکردند که بیماریهای جنسی، بیماری نیستند، بلکه یک سلیقه و یک نوع علاقه است. یک مجموعه تحقیقات میدانی بر روی طایفه خاصی انجام داده و گفتهاند چرا شما همجنسبازی و... را بیماری تلقی میکنید. ببینید؛ به بهانه توصیه و گزارش، برای حرفهای غلط خود گفتمانسازی میکنند. الآن در همین چند ماهی که سند 2030 در کشور ما مورد بحث قرار گرفته، چه مقدار تعریف غلط و تعریف مضر به رفاه مردم در جامعه ما رواج پیدا کرده و بحث شده است! بنده چون میخواهم به اصل بحث برسم، این مقدمه مهم را تذکر دادم. دوستان در دولت محترم جمهوری اسلامی –که ما این دولت را به تنفیذ رهبری محترم میشماریم و واقعاً قصد ما بحث علمی و صلاح و سداد است و با کسی دعوای سیاسی نداریم- مدام نگویند که ما حق تحفظ داریم و صرفاً یک توصیه است؛ نخیر آقا! توصیه ابزار گفتمانسازی و تغییر هنجارها و اصول است. بر اساس اسنادی که در اساسنامه یونسکو وجود دارد و بخشی از آنها را محضر شما قرائت کردم نظام قانونگذاری باید بر اساس توصیه تغییر کند.
از دل قسمت اول عرائض بنده سؤالی متولد میشود؛ یونسکو و باقی سازمانهای بینالمللی چه هدفی را در ایران پیگیری میکنند؟ البته مسأله دگرگونسازی جهان به نفع نظام سرمایهداری، یک پروژه جهانی است و بنده قبول دارم و فقط ایران نیست. قرار است همه به نفع سرمایهدارهای بزرگی که در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی حضور دارند دوشیده شوند. بنده این را قبول دارم ولی بنده میخواهم راجع به ایران بحث کنم. من عبارت یونسکو را مستند قرار میدهم؛ قرار است برای ساماندهی مسائل جهانی خاص اصول و هنجارها تغییر پیدا کنند. سؤال فنی دوم این است که اصول و هنجارهایی که یونسکو به دنبال تغییر آنهاست، چه چیزی میباشد؟ پس بنابراین با ابزار توصیه میخواهند اصول و هنجارهایی را تغییر دهند. برای چه منظوری؟ برای مسائلی خاص. اولاً این مسائل خاص چه چیزی هستند؟ باید عبارات را از کلیت خارج کنیم. ما خودمان هم در بحثهای طلبگی و خصوصاً در سطوح عالی –حضرات آقایان مستحضر هستند- گاهی در کفایه به عبارتی میرسیم و این عبارت به قدری سخت است که –به قول مرحوم آقا رضا همدانی که به مرحوم آخوند گفته بودند هنر شما این است که مسائل آسان را سخت بیان میکنید- گاهی آنچه در انتها به دست طلبه میرسد این است که برخی از اساتید به طلبه فحش داده و میگویند فتأمل. عبارت مغلق است و شرحهای مختلفی نیز داده شده است و در پایان نیز طلبه به تأمل دعوت میشود. این اسناد بینالمللی بدتر از کفایه هستند. بعضی از جاهای کفایه خیلی روشنتر از این اسناد هستند. آقایان میگویند برای ساماندهی جهانی مسائل خاص. چرا توضیح نمیدهند که این مسائل خاص در ایران چه چیزی هستند تا مسأله قدری واضح شود؟ چرا نمیگویند سازمانهای بینالمللی دقیقاً به دنبال چه چیزی هستند؟
بنده با استناد به برخی از اسناد بینالمللی برخی از این مسائل خاص را خدمت شما عرض میکنم. اولین مسألهای که در دنیا برای سازمان ملل مسأله میباشد، مفهومی تحت عنوان توسعه پایدار است؛ یعنی اگر شما مجموعهای از اسناد بینالمللی را مطالعه کنید، متوجه میشوید که سازمانهای بینالمللی دغدغه توسعه پایدار و مفاهیم مرتبط با آن را دارند. چون جلسه به صورت ملی منعکس میشود، بنده از روی برخی از اسناد برای شما به صورت مستند بخوانم.
این سندی که بنده الآن از روی آن میخوانم، کنوانسیون مریدا است. کنوانسیون مریدا به مسأله مبارزه با فساد و مسأله شفافیت اختصاص دارد. همانطور که اذعان دارید، ظاهر مسأله فساد و شفافیت، بسیار مثبت است. بنده دارم از روی متن دفتر کنوانسیون در ایران میخوانم. بعدا نیایند بگویند دروغها بزرگ. بنده کاری ندارم به اینکه ممکن است برخی بدون سند حرف بزنند ولی دعب ما در فعالیتهایی که با نگاه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در فضای سند 2030 داریم این است که مستند حرف بزنند. بنده از رو برای شما میخوانم. "با ابراز نگرانی از وخامت، مشکلات و تهدیدات ناشی از فساد نسبت به ثبات و امنیت جوامع که به سنتها و ارزشهای دموکراسی، ارزشهای اخلاقی و عدالت، لطمه میزند و توسعه پایدار و حاکمیت قانون را به خطر میاندازد." بسیار صریح آقایان گفتهاند که توسعه پایدار به خطر افتاده است و ما برای این ورود پیدا کردهایم که توسعه پایدار را از طریق بخش قضائی تقویت کنیم. این سند، مربوط به سند حوزه قضائی است که سازمان ملل پیشنهاد داده است.
حتماً متن سند 2030 یونسکو را نیز خواندهاید. هدف سند 2030، دگرگونسازی جهان ماست؛ در عنوان سند آمده است که "دگرگونساختن جهان ما، دستور کار 2030 برای توسعه پایدار." پس هدف در آموزش نیز [توسعه پایدار است.] آقایان نگویند آموزش جامع چیز خوبی است. سؤال این است که آموزش جامع برای چی؟ برای انتقال نظام مفاهیم مرتبط با توسعه پایدار. گاهی اوقات کلمه را برای ما ناقص میگویند [و ما فکر میکنیم خوب است.] همین عنوان آموزش جامع با تمام مشتقات و کلمات مشابه خود در اسناد بینالمللی آمده است. منتهی دگرگونسازی جهان از طریق آموزش برای توسعه پایدار. در سند یونسکو بود.
متأُسفانه وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی این سند (توانمند سازی و کاهش فقر) را ترجمه کرده و در اختیار تمام نهادهای نظام نیز قرار داده است. همانطور که مشاهده میکنید عنوان کتاب، "توانمندسازی و رفع فقر" است. همانطور که میبینید ورودی جذاب است و ادبیات کاملاً خنثی و بلکه حذاب است ولی وقتی به درون آن میرویم این سند میگوید نظام سرمایهداری نتوانسته به حوزه فقرا تعمیم پیدا کند و ما میخواهیم از طریق اعمال این تجربیات، فقرا را در نظام سرمایهداری ضرب کنیم. بنده در آن چهل جلسهای که در دانشگاه شریف الگوی برنامهریزی با نگاه اسلامی را شرح میدادم مستندات این حرف را آورده و بحث کردهام و در آن بحثهای تفصیلی موجود است. پس یکی از مسائل خاص، توسعه پایدار است.
خب مگر توسعه پایدار چیز بدی است؟ خواهش میکنم دقت کنید؛ قسمت مهم گزارش حقیر به حضرات آقایان و فضلائی که در جلسه حضور دارند این است که مگر توسعه پایدار امر مذمومی است؟ آیا توسعه پایدار آنچنان که آقایان در ایران میگویند باعث رفع مشکلات میشود؟
ما همیشه در بیش از هزار جلسهای که در سراسر کشور داشتهایم، دو دسته استدلال را[برای نقد توسعه] در کشور خودمان مطرح کردهایم و از محضر برادران عزیز خواهش میکنم به این دو دسته استدلال توجه کنند تا ماهیت توسعه پایدار وضوح بیشتر پیدا کند. دسته اول استدلالاتی که ما به استناد به آنها میگوییم توسعه پایدار آرمانشهر مطلوب ما نمیتواند باشد و رفاه مردم را در جمهوری اسلامی به چالش میکشد، بررسی وضعیت فعلی کشورهای توسعهیافته است. تمام کشورهای توسعهیافته از حیث روابط انسانی در وضعیت وخیمی قرار دارند.
بنده توضیح بدهم. مهمترین عامل رفاه و تکامل انسانها روابط انسانی است. یعنی اگر کسی میخواهد انسانی را کامل کند یا برای او رفاه ایجاد کند، بسته اولِ توصیههای او به آن انسان باید حول این باشد که چگونه روابط خود را با دیگران تنظیم کند. شما تصور کنید یک زن و شوهر نتوانند روابط خود را بهینه کنند. معنای این حرف آن است که رفاه آن زن و شوهر و تکامل آنها به چالش کشیده میشود. مسأله روابط انسانی و بهینهشدن آنها فقط به روابط خانوادگی اختصاص ندارد. اگر در محیط همسایگی دو همسایه روابط بهینه نداشته باشند، همسایه عامل رفع رفاه و از بینرفتن رفاه خواهد بود و جلوی تکامل انسان را میگیرد. در محیط کار و آموزش نیز همینطور است. حتی در محیطهای صنعتی نیز همینطور است. در این محیطها صنعت، موضوع کار است ولی مغز اصلی، تنظیم روابط انسانها در آن بخش است. لذا ما یک ابرگزاره را در الگوی پیشرفت مطرح کردهایم و گفتهایم اگر یک حاکم و نظام حاکمیتی به دنبال این است که برای مردم خود رفاه ایجاد کند و مردم خود را کامل کند، باید بر روی بهینه روابط انسانی تمرکز کند. اگر روابط انسانها بهینه نشود، حتی اگر حقوق مادی و درآمد ماهیانه انسانها ارتقا پیدا کند، این موضوع منجر به رفاه نمیشود.
لذا ما همیشه نظام شاخصهای WDI را نقد کردهایم. World development indicators، نظام شاخصهایی هست که بانک جهانی سالیانه منتشر نموده و توصیه میکند که رفاه را با آن ارزیابی کنید. شاخصهای مختلف بحث شده است؛ 8 دسته شاخص وجود دارد که میگویند اینها را ارزیابی کنید تا رفاه بالا برود. ما همیشه در نقد مجموعه شاخصهای WDI این را گفتهایم که هیچ یک از این 8 دسته شاخص بر روی روابط انسانی تمرکز ندارند و لذا اگر در کشوری هم محقق شوند، در عالم واقع رفاه آن کشور افزایش پیدا نمیکند. چون رفاه و تکامل یک پدیده واقعی میباشد و اینطور نیست که ما بر روی کاغذ بگوییم رفاه جامعهای را بالا بردهایم. اگر شاخصهای توسعه انسانی را مورد توجه قرار دهید، سه عامل را برای ارتقا رفاه بحث میکند؛ در حالی که این سه عامل الزاما به تحقق رفاه منجر نمیشوند. چون مسأله روابط انسانی را نادیده گرفتهاند. حالا عرض بنده این است که روابط انسانی، زیرساخت رفاه و تکامل میباشد و این نظر قطعی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت است.
حالا با این شاخص کشور آمریکا را ارزیابی کنیم. با شاخصی که در حوزه علمیه قم نوشته شده است کشور آمریکا را ارزیابی کنیم، شاخصِ روابط انسانی. البته روابط انسانی نیز نظام شاخصهای درونی دارد که بنده فرصت ندارم آنها را توضیح دهم. خب در برخی از ایالاتهای کشور آمریکا بالای 65 درصد طلاق وجود دارد. در بسیاری از ایالاتهای دیگر نیز آمار طلاق بیش از 85 درصد است. اخیراً –یعنی در یکسال اخیر- دوستان ما گزارشی را دائماً منتشر میکنند. نمیدانم این گزارش را از طریق رسانهها مطالعه فرمودهاید یا خیر. یک پایگاه life style آمریکایی گزارشی را منتشر کرده که میگوید تا سال 2030 در برخی از ایالاتهای آمریکا مفهوم ازدواج درک و تصور نمیشود. بنده با تحقق ازدواج کار ندارم، اصل مفهوم ازدواج نیز به تدریج در کشورهای غربی و آمریکا غیر قابل درک میشود. کشور آمریکا، اصطلاحا توسعهیافتهترین کشور دنیاست؛ این کشور از حیث روابط انسانی به قدری پسرفته است که در چند سال آینده حکم مترقی ازدواج را حتی درک نمیکند. خب ما برای چه باید بگوییم این کشور پیشرفته است؟ چرا باید قبول کنیم؟ وقتی داریم راجع به توسعه پایدار صحبت میکنیم، باید بدانیم که توسعه پایدار بر روی زمین آرمانشهر دارد و تحقق پیدا کرده است.
یکی دیگر از عوامل مهم مؤثر بر روابط انسانی مسأله فاصله طبقاتی است. علت تأکید اسلام شریف بر مسأله عدالت، قسط و نفی فاصله طبقاتی این است که فاصله طبقاتی روابط انسانها را به چالش میکشد و انسانها را بر اساس میزان درآمد طبقهبندی کرده و کسی که پول کمتری دارد را تحقیر و کسی که پول بیشتر دارد را تجلیل میکند. خب فاصله طبقاتی به نحو اتم در کشور آمریکا وجود دارد و مظهر آن نیز نهاد کثیفی مانند والاستریت است. بنده همیشه عرض کردهام که برخی در ایران به دنبال تشکیل والاستریت ایرانی هستند.
اگر این دو شاخص یعنی خانواده و فاصله طبقاتی را معیار قرار دهیم –اینها دو معیار محاسبه روابط انسانی بهینه هستند- میتوانیم کشور آمریکا را ارزیابی کنیم. انشاءالله روزی میآید که ما در همین حوزه علمیه قم پژوهشکدههای خودمان را فعال میکنیم و نظام شاخصهای پیشرفت اسلامی و تعالی و تکامل را معیار قرار داده و در ابتدا کشور خودمان را ارزیابی میکنیم تا ببینیم که از حیث این شاخصها چقدر پیشرفت کرده یا خدای ناکرده چقدر عقب افتاده است. در مرحله بعد نیز تمام دنیا را با این شاخصها میسنجیم. بنده واقعاً از سر تدبر –بنده حدود دو دهه است که به این موضوع فکر میکنم- میگویم که نمیفهمم چرا دیگران باید برای ما شاخص بنویسند و بر اساس آن شاخصها ما را ارزیابی کنند؟ ما معتقدیم مکتب اهل بیت، مکتبی غنی است. یکی از مظاهری که غنای مکتب اهل بیت را به ما نشان میدهد، نظام شاخصهای ارزیابی است. ما باید این کارها را انجام دهیم. این کارها را انجام نمیدهیم که در اسناد بینالمللی به ما توصیه میکنند که به سمت تحقق توسعه پایدار برویم. پس این دسته اول استدلالات ما برای این بود که نشان دهیم توسعه پایدار امر مطلوبی نیست. به اصطلاح فنی الگو: دسته اول استدلالاتی که اثبات میکند توسعه پایدار مطلوب نیست، به سطح چهارم وعاء یا اصطلاحاً تجرب مربوط میشود. ما با بررسی تجربهها نشان میدهیم که توسعه پایدار اساساً برای یک پژوهشگر و یک انسان دقیقِ ایرانی جذابیتی ندارد.
دسته دوم استدلالات ما تحولبحثهایی است که در کتب توسعه آمده است. هرچند وقت یکبار یک مکتب به میدان آمده و میگوید توسعه را باید به این شکل جلو ببریم. در ادامه نیز خود آن مکتب عملاً و نظراً به چالش کشیده میشود و منشأ به چالشکشیدن زندگی انسانها میگردد. خواهش میکنم به این مثال بنده توجه بفرمائید. گاهی ممکن است بنده بخواهم یک سفینه به هوا بفرستم. در اینصورت ممکن است بگوییم اگر ده نظریه برای محاسبه آلیاژ مورد نیاز سفینه شکست بخورد و نظریه یازدهم درست باشد ما موفق شدهایم. در مسائل صنعتی، فنی و فیزیکی شاید آزمون و خطا اشکال نداشته باشد؛ ولی وقتی راجع به توسعه بحث میکنیم باید بدانیم که موضوع توسعه انسانها هستند. این چه دعب غلطی است که دنیای غرب درست کرده است و هر از چند گاه یک نظریه مبتنی بر دادههای حسی را مطرح نموده، با زندگی یک نسل یا دو نسل بازی میکند و وقتی آنها را بدبخت کرد میگوید این نظریه اشتباه است. ما نمیتوانیم به مدعایان علم اجازه دهیم که در حوزه روابط انسانی آزمون و خطا داشته باشند. این نکتهای است که بنده عرض میکنم. نفس تکثر نظریات مرتبط با توسعه –که حوزه روابط انسانی را هدف گرفته- نشان می دهد که دستگاه غرب قابل اعتماد نیست. بسیاری از نظریهپردازان غربی گفتهاند که جنگ جهانی محصول نظریات سرمایهداری بود. کمونیستها که یک قطب تشکیل دادند و آن همه جنایت انجام دادند –در بعضی از اقوال هست که بیش از ده میلیون نفر انسان را کشتند- این نظریه را به اسم نظریه علمی مطرح کردند. نکته بنده این است که دنیای دانشگاهی در حوزه روابط انسانی باید از روشهای پوزیتیویستی دست بردارد و با منطقها و روشهای دیگری به سمت نظریهپردازی برود. ما در بحثهای الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت تحت عنوان الگوی نظامسازی اسلامی یک احتمال را در حوزه روش تحقیق در حوزه نظریهپردازی مرتبط با روابط انسانی مطرح کردهایم.
پس ما با این دو دسته استدلال میتوانیم بگوییم مسأله خاص اینها یعنی توسعه پایدار، مسأله مطلوب ما نیست. بازهم دولت محترم میتواند با حق تحفظ جلوی این مسأله را بگیرد؟ طرف مقابل در حال هنجارسازی به نفع توسعه پایدار است که این توسعه پایدار نیز ضد رفاه و ضد تکامل است. شما چه حق تحفظ داشته باشید چه نداشته باشید، چه توصیه باشد و چه معاهده؛ هنجارسازی اتفاق میافتد.
در پایان قسمت دوم عرائضم یک تکجمله عرض نموده و سپس مختصری راجع به نکته سوم صحبت کنم. در مسأله توسعه پایدار یک کلمه با دهها بسته مفهوم وجود دارد. هیچ پژوهشگری وقتی میخواهد راجع به توسعه اظهارنظر کند نباید مجموعه مفاهیم و تعاریف مندرج در اصطلاح توسعه پایدار را نادیده بگیرد. وقتی شما میگویید توسعه پایدار، باید بدانید که در بخش سلامت شاخص دارد، در بخش اقتصاد شاخص دارد، در بخش امنیت شاخص دارد، در بخش مسائل اجتماعی شاخص دارد. توسعه یک پرچم است ولی ذیل آن صدها مفهوم مطرح است. جریان الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، جبهه توسعهگرای کشور را دعوت میکند که اجازه بازخوانی تناسب این تعاریف با فرهنگ ملت ایران را بدهد.
همیشه اعتراض بنده به سازمان برنامه و بودجه مشخص بوده است. شاید برای اولینبار است که به این شکل رسانهای میگویم. ما حدود دو سال بر سر این تعاریف به سازمان برنامه و بودجه اعتراض کردیم و آقایان به ما زنگ زدند که دو ساعت برای شما جلسه گذاشتهایم و شما به سازمان برنامه و بودجه بیایید و ارائه بحث کنید. جالب است که بدانید ما کلی رایزنی کردیم تا این دو ساعت به نصف روز یعنی حدود چهارساعت –دو برابر- تبدیل شود تا ما چهار ساعت فرصت داشته باشیم و فقط نقدهای خودمان را بگوییم، حالا نخواستیم بحثهای اثباتی خودمان که صدها ساعت طول میکشد را بگوییم. آقایان موافقت نکردند و سازمان برنامه و بودجه گارد خود را بسته است و میگوید همین برنامهای که ما میریزیم مطلوب است. آنها با تئوریپردازان معیوب غربی همانطوری رفتار میکنند که ما با ادبیات وحی برخورد میکنیم. پس بنابراین به این نکته توجه کنیم که وقتی میگویند ما به دنبال مسائل خاص هستیم، مسأله خاص اصلی آنها یا توسعه است یا بخشهای مرتبط با توسعه و آقایان گفتهاند که یکی از بخشهای مرتبط با توسعه تغییر فرهنگ دینی است. بنده در جلساتی گفتهام یکی از کارشناس جریان توسعهگرای وطنی، کتابی دارد که در این کتاب به اعتراض نسبت به حوزه و سایر متدینین نوشته است که مدرنیته و توسعه، ساندویچ مکدونالد و ماشین بنز نیست؛ میگوید فکر نکنید فقط محصولات توسعه و مدرنیته مهم است؛ بلکه اصل در توسعه تغییر نگاه به علم و زندگی است. در یک جمله تغییر نگاه به تمام مفاهیمی است که انبیاء آنها را ترویج میکنند. لذا در یک دورهای قبض و بسط تئوریک شریعت را مطرح کردند، در دوره دیگر نیز نظریات دیگری را مطرح کردند. تمام این نظریات به دنبال این هستند که اصلاح قرائت دینی ایجاد کنند. پس بنابراین معلوم شد که تغییر هنجارها و اصول به چه معناست. یک قسمت از این تغییرات، تغییر فرهنگی دینی است. یادتان هست حدود یک یا دو ماه پیش یکی از کارشناسان در اعتراض به حضرت آیتالله جوادی آملی گفتند همانطور که ما در فتوا دادن شما دخالت نمیکنیم شما نیز در مسائل اقتصادی دخالت نکنید. اینها به دنبال اصلاح این چیزها هستند. دینی میخواهند که نه در مسائل سیاسی دخالت کند، نه در مسائل اقتصادی دخالت کند، نه در مسائل اجتماعی دخالت کند و نه در حوزه روابط بینالملل دخالت کند. از ما انتظار دارند تمام سوره توبه را کنار بگذاریم. آیهآیه سوره توبه را میتوان به حوزه روابط بینالملل مربوط کرده و بحثهای عمیقی را مطرح نمود. آنها به ما میگویند این را کنار گذاشته و نظریه سیاست خارجی توسعهگرا را اعمال کنید. وقتی گفته میشود اصول و هنجارها باید تغییر کنند، مرادشان اصلاح قرائت دینی است. دقیقا مراد آنها این است که دین در حوزه اقتصاد دخالت نکند. اگر ما مفهوم توسعه پایدار را به صورت علمی و فنی و عالمانه نقد نکردیم، روزی میرسد که اینها به قدری جلو میآیند که به ما میگویند راجع به حکم ربا حرف نزنید؛ چون حکم ربا یک حکم اقتصادی است. بذرهای آن روز الآن موجود است ولی یکروز آشکارتر میشود. وزیر محترم فرمودهاند به نظر من بهره بانکی متفاوت با رباست. لفظ را تغییر داده و مسأله را حفظ میکنند. خطر جدی است؛ توسعه پر از ارزشهای ضد دینی و ضد رفاه مردم میباشد. توسعه غربی همانطور که کشورهای غربی را از حیث خانواده و فاصله طبقاتی فلج کرده، مردم ایران را نیز از این دو حیث فلج خواهد کرد. پس بنابراین خواستم در قسمت دوم این نکته را بشکافم که وقتی ما در اسناد بینالمللی با مسائل خاص روبرو هستیم، معنای این مسائل خاص روشن شده باشد. یکی از این مسائل خاص نیز همین است. این نکته دوم بود که البته پروندهای است و باید در جلسات دیگری آن را بحث کنیم.
نکته سومی که میخواهم عرض کنم تا جلسه از محضر حضرت حاج آقای رجبی استفاده کند این است که حالا ما با این قضیه چهکار کنیم؟ الآن در اقصی نقاط کشور این سؤال مطرح میشود. ببینید؛ اگر یک مسأله بود، میگفتیم فقط سند 2030 است و علاجی برای آن میکردیم. چند وقت پیش مسأله تراریختهها که خطرناکتر از سند 2030 میباشد مطرح شد. در مشهد بنده در یک جلسهای خدمت وزیر محترم بهداشت رسیدم و به ایشان عرض کردم که راجع به مسأله تراریختهها نگران هستیم و برخی از مستندات را ارائه کردیم. ایشان گفتند ما جلسه میگذاریم و تلفن تماس بنده را گرفتند. البته از جلسه خبری نشد. معاون محترم ایشان سخنرانی نموده و گفتهاند که اصلا دخالت در حوزه غذا به کسی ربط ندارد! ما با چنین پدیدهای روبرو هستیم. حتی وقتی تقاضای جلسه میکنید و میگویید ما بحثی را داشتهایم و میخواهیم گزارش دهیم، بسیار سخت جلسه میگذارند و بعد هم به شما عتاب و خطاب میکنند که به حوزههای تخصصی وارد نشوید. تلقی آنها این است که حوزه علمیه قم، شبیه حوزه علمیه دهه سی و قبل از انقلاب است که فقه نظامساز و فقه اجتماعی نمیداند. برخوردهای تند میکنند. وقتی دیدیم گفتگو با وزیر بهداشت محقق نمیشود، بنده در برنامه رادیویی از وزیر محترم کشاورزی پرسیدم که آقای کنت مککوئین در ایران چه میکنند؟ آقای کنت مککوئین، رئیس جایزه جهانی غذا هستند و جایزه جهانی غذا، موقوفه بنیاد راکفلر است. البته شایسته نیست اصطلاح موقوفه را به کار ببریم. به لحاظ مالی به بنیاد راکفلر وابسته است و بنیاد راکفر یک بنیاد صهیونیستی میباشد و مهمترین میز در بنیاد راکفلر، میز ایران است. در آنجا علیه ملت ایران طراحیهایی اتفاق میافتد. درد ما این است که سؤالات ما قریب به یکسال بیجواب ماندهاند. ما گفتیم بیایید به مردم گزارش دهید. به عنوان یک طلبه از شما میپرسیم که چرا آقای کنت مککوئین به ایران آمدهاند؟؟!! چه توافقاتی بود؟ قرار است بر سر مسأله تراریختهها چه نقشهای اجرا شود؟
ما قبل از تراریختهها با پدیده خطرناک کنترل جمعیت روبرو بودیم که الآن تمام ما سعی میکنیم از خطر بزرگ کنترل جمعیت عبور کنیم. خطر کنترل جمعیت، حکم برنامه اول است که به اسم پیشرفت و توسعه تصویب شد. نکته سوم بنده این است که وقتی یک خطای فاحش از طرف نظام برنامهریزی چندبار تکرار میشود، سادهاندیشی است که بگوییم تصادف بوده است. یکبار سند 2030، یکبار حکم کنترل جمعیت، یکبار فیش حقوقی نجومی و یکبار مسأله تراریختههاست. الآن نیز پیمان برن را در دستور کار قرار دادهاند. بنده یک جلسه راجع به پیمان برن صحبت میکنم و میگویم که حاوی چه خطراتی است.
پیداست در سازمان برنامهریزی کشور یک طراحی و برنامهریزی وجود دارد و باید برای آن علاجی کنیم. در غیر اینصورت حتی اگر جلوی 2030 را بگیریم چند وقت دیگر یک سند دیگر بیرون میآید یا یک اقدام دیگر متولد میشود. به نظر شما عاقلانه است ما موردی برخورد کنیم. البته به فضل الهی جلوی سند 2030 گرفته خواهد شد. برنامههای زیادی در جریان است و مراجع معظم یکپارچه موضع گرفتهاند. جزء معدود مورادی است که حوزه علمیه قم، علمیت خود را به رخ جریان توسعهگرا کشیده است. جلوی این سند گرفته میشود ولی بنده تقاضا میکنم کمک کنید نظام برنامهریزی کشور را اصلاح کنیم. چرا عرض میکنم کمک کنید؟ چون کار شروع شده است. ما امروز خدمت یکی از آقایان محترم حوزه علمیه قم بودیم و بنده خدمتشان عرض کردم که حدود صد مجموعه در حوزه علمیه قم وجود دارد که تحقیقات مربوط به نظامسازی را شروع کردهاند و کارهای علمی خوبی صورت گرفته است و مجموعههایی از اینها به نتایجی نهایی رسیده و میتوانند ورود کنند و برنامهریزی جدی داشته باشند. لذا واقعاً کار شروع شده است و تا اصلاح نظام برنامهریزی کشور یک یا حسین دیگر باقی مانده است.
همانطور که طرف مقابل میگوید ما میخواهیم اصلاح قرائت دینی ایجاد کنیم، ما نیز بگوییم میخواهیم نظام برنامهریزی را اصلاح کنیم. بنده در همینجا به آقای نوبخت برای چندمین بار میگویم که ما پشت دیوارهای سازمان برنامه و بودجه خیمه زدهایم و این خیمه برچیده نمیشود تا نظام برنامهریزی اصلاح شود. کسی تلقی نکند چهار دهه بعد از انقلاب اسلامی میتواند با نظام مفاهیم انقلاب و نظام مفاهیم دینی برخورد کند. زمانی که طلبه بودیم، اساتید ما به ما میگفتند: "در دوره طاغوت یک آقایی در حوزه علمیه قم برخی از روایات را منکر میشد و در تحلیلها ضد آن روایات عمل میکرد و آقایان جمع شدند و با ایشان برخورد کردند." اصل فرهنگ اهل بیت و قرآن و روایات است که برای پاسخگویی به تمام نیازهای بشر راه حل دارد. حالا حوزهای که چنین حساسیتی دارد و در میان خودشان مواظبت میکند که روشنفکری اتفاق نیافتد و مسأله حجیت حفظ شود، نباید کار این حوزه به جایی برسد که یک نفر به یکی از مراجع محترم قم پیغام بدهد که شما در نظام بانکی دخالت نکنید. این حرفها اگر در جایی فرصت طرح پیدا میکند، فرصت بقا ندارد. کوتاهیهایی که ما در مورد نظام برنامهریزی انجام میدهیم این پرروییها و جسارتها را ایجاد میکند. انشاءالله سبق لسان بوده و برادرمان که این حرفها را زدهاند متوجه نبودهاند. اساساً ما به دنبال این هستیم که نظام اقتصادی کشور را متحول کنیم، سیاستهای پولی و مالی کشور را متحول کنیم. کارهای بزرگی در راه است و برعکس این قضیه امکان ندارد. ما به این سمت میرویم که این نظریات را به چالش بکشیم. بنده از تمام آقایان تقاضا میکنم کمک کنند این کاری که شروع شده فربه شود. الآن هم به فضل الهی استعداد کمی در میدان وجود ندارد. سازمان برنامه و بودجه و نظام برنامهریزی در هنگام برنامه ششم این حرف بنده را درک کرد. بیش از هفتاد مجموعه در نقد برنامه ششم به یاری دولت شتافتند ولی متأسفانه دولت به نظریات این هفتاد مجموعه توجهی نکرد و شد آنچه که شما در مورد برنامه ششم دیدید. این هم عرض سوم بنده است. البته پرچم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت به پرچم تحول در علوم انسانی و پرچم تحول در فقه وابسته است. فقه نظامساز و تحول در علوم انسانی، عضد و پشتیبان پرچم الگو هستند. اگر ما پرچم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت را بالا بیاوریم وارد تتمه مرحله دولتسازی اسلامی و آغاز مرحله جامعهسازی میشویم، به فضل الهی. از اینکه تصدیع نموده و وقت برادران عزیز خود را گرفتم از تمام برادران عذرخواهی میکنم.
و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابیالقاسم محمد و علی اهل بیته الطاهرین