کد خبر: ۴۲۲۷۷
زمان انتشار: ۱۱:۱۰     ۰۳ اسفند ۱۳۹۰
تصمیم‌های پشت پرده در مستطیل سبز/
رخدادهای واقعی در پشت پرده فوتبال نشان می‌دهد که سیاسیون نقش اول را در این رشته ورزشی ایفا می‌کنند.

فارس، بسیاری از کسانی که لباس ورزشی به تن کرده و وارد میدان‌های ورزشی می‌شوند، خود را جدا از همه مقام و منصب‌های خارج از میدان دیده و روحیه خالصی را از خود نشان می‌دهند اما از زمانی‌که شهرت و اقتصاد پای خود را به ورزش باز کرد، بیشتر کسانی که وارد ورزش شدند برای دست و پا کردن شهرت و رسیدن به مقاصد سیاسی خود این کار را انجام داده و همین موضوع آغاز انحراف ورزش در همه بخش‌ها شده است. شاید به همین دلیل است که می‌گویند آدم‌های سیاسی و تصمیم‌های سیاسی نباید به حوزه ورزش ورود کنند. افزایش تعداد مخاطبان ورزش یکی از دلایل توجه بسیاری از سیاستمداران به این مقوله است. و به همین دلیل است که پس از ورود سیاستمداران به ورزش، دیگر این مقوله پاکی و خلوص خود را از دست داده و به صنعت و ابزار محبوبیت تغییر نام داده است. این اتفاق سال‌ها است که در ورزش دنیا، به خصوص در حوزه فوتبال رخ مشاهده می شود و هر روز شاهد حضور افراد سیاسی بیشتری پیرامون این رشته ورزشی هستیم.

سال‌هاست که سیاسی بازی در فوتبال ریشه دوانده است. در جام جهانی 1978، آرژانتین قهرمان جهان می‌شود تا ژنرال دیکتاتورش بر مسند قدرت باقی بماند، مارادونا در جام جهانی 1986 مکزیک با دست توپ را وارد دروازه انگلستان می‌کند و پس از آن مدعی می‌شود انتقام تمام اختلافات سیاسی آرژانتین و انگلیس بر سر درگیری‌های جزایر فالکلند را گرفته‌ است. این سیاسی بازی ها از دیرباز در مستطیل سبز وجود داشته و امروزه نیز شاهد چنین امری هستیم(البته در لایه های زیرین فوتبال دخالت های افرادی سیاسی بیشتر شده است). سیلویو برلوسکونی که تا چندی پیش به عنوان نخست وزیر ایتالیا فعالیت می‌کرد،‌ بیشتر محبوبیت و شهرت خود را مدیون حضور در کرسی ریاست باشگاه بزرگی همچون آث میلان بود. برلوسکونی از اواخر دهه 80 میلادی خود را به عنوان رئیس این باشگاه مطرح کرد و توانست شهرت بسیاری برای خود به‌دست آورد. او در سال 1986 به همراه شرکت خود یعنی فینیوست، باشگاه میلان را خرید و پس از آن نام خود را بر سر زبان‌ها انداخت. برلوسکونی یک سال بعد و با به خدمت گرفتن مربی کار کشته‌ای به نام آریگو ساچی توانست میلان را به اوج برساند. بازیکنانی که پس از آن به میلان آمدند عبارت بودند از مارکو فان باستن، رود گولیت و فرانک ریکارد. این بازیکنان میلان را به اوج فوتبال رساندند و برلوسکونی را به اوج محبوبیت و شهرت. برلوسکونی پس از سال‌ها توانست میلان را به یکی از ثروتمندترین باشگاه‌های دنیا بدل کرده و سرمایه‌اش را تا بیش از 220 میلیون یورو برساند. او پس از آن‌که خود را در ورزش مطرح کرد، رو به سیاست آورد و در سال 1994 توانست به عنوان نخست وزیر ایتالیا معرفی کند. نخستین دوره حضور او در پست نخست وزیری ایتالیا کمتر از یک سال به طول انجامید ولی وی بازهم خود را در سیاست ایتالیا حفظ کرد. او بار دیگر و درست زمانی‌که باشگاه میلان در اوج بود به دنیای سیاست بازگشت. زمانی‌که میلان در اوایل هزاره جدید در ایتالیا قهرمان می‌شد، برلوسکونی نیز بار دیگر به عنوان نخست وزیر روی کار آمد. نکته جالب توجه این است که میلان در این دوره از نخست وزیری برلوسکونی در ایتالیا، توانست قهرمان ایتالیا شده و در لیگ قهرمانان اروپا نیز جام قهرمانی را بالای سر ببرد.

 

ایتالیا شاید تنها فوتبالی باشد که از ابتدا تا به امروز تحت تاثیر عواملی غیر از فوتبال بوده است. در بسیاری از قهرمانی‌ها، دست‌های پشت پرده در کار بوده و اشخاصی نیز به اهدافشان رسیده‌اند. با نگاهی به تاریخ فوتبال سرزمین چکمه درخواهیم یافت که پول و قدرت پدرخوانده‌ها تاثیرشان از ساق پای بازیکنان بیشتر بوده و اشخاصی خارج از فوتبال در شکل‌گیری نتیجه‌ها تاثیر مستقیم داشته‌اند.

یوونتوس تیم بزرگ و پر ابهت ایتالیاست و در این موضوع هیچ شکی نیست ولی آیا تا به حال به این مسئله فکر کرده‌اید که تا ۳ دهه پیش همین تیم بزرگ یووه زیر سایه همشهری قدرتمند خود یعنی تورینو قرار داشت؟ چه عاملی باعث قدرتمند شدن یوونتوس شد؟ آیا سقوط هواپیمای حامل بازیکنان تورینو یک امر اتفاقی بود؟ بعد از آن حادثه و مرگ تمامی اعضای تیم قدرتمند آن زمان تورینو، یوونتوس به بزرگ‌ترین تیم سرزمین چکمه تبدیل شد. این در حالی است که پلیس ایتالیا در همه بررسی‌ها حکم به کشتن اعضای تیم تورینو داد و نقص هواپیما را یک نقص فنی غیر معمول اعلام کرده و تا دستگیری عاملین این ماجرا نیز پیش رفت ولی در لحظه آخر سر و کله بزرگان مافیا پیدا شد تا هیچ‌کس سرانجام این قضیه را متوجه نشود. از همان زمان بود که نام یوونتوس و مافیا به هم گره خورد. البته قدرت مافیایی در ایتالیا در همه تیم‌ها بوده و نام تیم‌های کوچک‌تری مانند پالرمو، برشا، فیورنتینا، جنوا و ناپولی هم در مواردی در ارتباط با مافیا شنیده شده است ولی هیچ‌کدام از آن‌ها به پای تیم‌های یوونتوس، اینتر و میلان نمی‌رسند.

 

*مافیا، سیاست، اقتصاد

گروه های مافیایی و مدیران در فوتبال ایتالیا به شکل تقریبی به هم گره خورده‌اند و به نوعی نمی‌توان آن‌ها را از هم جدا کرد. ایتالیا اگر بخواهد مشکل داوری و فساد، که از کوچک‌ترین کارهای مافیا در ایتالیا است را حل کند، باید سیسیل را از نقشه ایتالیا حذف کند که این کار نه امکان‌پذیر است و نه منطقی. اکنون کار به جایی رسیده که هرکسی هوادار فوتبال ایتالیا است، باید بتواند مافیای سیاسی این کشور را هم قبول کند!

اکنون در دنیا می‌بینیم که فوتبال حتی بر سیاست هم تاثیر گذاشته و گروه‌های مافیایی بزرگ می توانند با مسلط شدن به ورزش نخست دنیا، راه خود را به سیاست باز کنند. مثال بارز این امر حضور برلوسکونی در ورزش و سپس در سیاست کشور ایتالیا است. بدین ترتیب با وارد شدن به مجموعه فوتبال و ورزش می توان بر اقتصاد یک کشور هم تاثیر گذار شد. سقوط یووه به سری ب در ظاهر شاید یک تخلف ساده مدیریتی بود ولی در کل یک جنگ بزرگ مافیایی بین بزرگان ایتالیا و حامیان قدرت‌های فوتبال و نفتی ایتالیا بود که در نهایت پیروز این جنگ اینترمیلان شد. آن‌ها در فوتبال ایتالیا هم‌چنان یکی از بزرگان هستند و چندین قهرمانی را نیز به‌دست آورده‌اند ولی یوونتوس که طرف دیگر دعوا بود، هم‌چنان درگیر ثابت کردن بی‌گناهی خود و بازگرداندن قهرمانی‌های از دست رفته‌ است.

پشت پرده جریان‌های فوتبال به قدری پیچیده است که گاهی انسان از فوتبال بیزار می‌شود. بسیاری از نقل و انتقال‌های بازیکنان فوتبال، نه تنها در ایتالیا بلکه در دیگر کشورها نیز در گرو همین قدرت بزرگ مافیایی است و بدون شک همین مافیا و سیاست هستند که نتیجه بازی‌ها را رقم می‌زنند. شرایط به شکلی شده که اگر امروزه صحبت از پاکی یا  ناپاکی شود، از آن به عنوان یک بحث فرعی و تکراری یاد می‌شود و این سرنوشت ورزشی است که با سیاسی بازی در آن آن‌قدر تکرار شده که‌ قبح این کار از بین رفته و به امری عادی و بدیهی تبدیل شده است.


*اینتر، یووه، کالچوپولی

اسکودتوی سیزدهم برای اینترمیلان بسیار نحس بود. پس از آن قهرمانی، اینتر تا سالیان زیادی نتوانست قهرمانی ایتالیا را به دست آورد. نفوذ سیاست و مافیا، فوتبال ایتالیا را بسیار کثیف کرده بود تا جایی‌که ۹۰ درصد نتیجه‌ بازی‌ها پیش از شروع مسابقه‌ها تعیین می‌شدند. بدترین دوران اینتر در این سال‌ها رقم خورد و این تیم در سال 94-1993 با به‌دست آوردن عنوان سیزدهم در سری آ، بدترین مقام تاریخ خود را به دست آورد و فقط یک امتیاز تا سقوط به دسته پایین تر فاصله داشت. البته اینتر در دهه ۹۰ سه بار جام یوفا را کسب کرد ولی فتح این جام نمی‌توانست طرفداران مشتاق اینتر را راضی نگه دارد. در سال 95 ماسیمو موراتی، فرزند پر افتخارترین رئیس تاریخ باشگاه اینتر توانست این باشگاه را خریداری کرده و سعی کرد با جمع کردن انبوهی از ستارگان دنیای فوتبال نظیر رونالدو، ویری، باجو، زامورانو، کاناوارو، تولدو، بلان و باتیستوتا اینتر را به دوران با شکوه خود بازگرداند ولی تبانی ها چنین اجازه‌ای به این تیم را نمی‌داد. جالب ترین تبانی تاریخ ایتالیا در سال ۱۹۹۸ و در مصاف اینتر و یوونتوس رخ داد که داور مسابقه با تصمیماتی عجیب و باور نکردنی پیروزی را به یوونتوس هدیه کرد. این اشتباه‌ها یا به بیان درست‌تر تبانی‌ها، در دیگر بازی های آن فصل تکرار و در نهایت قهرمانی یوونتوس را رقم زد تا تیم رویایی اینتر در آن سال با وجود قهرمانی در جام یوفا نتواند بر بام فوتبال در ایتالیا بایستد. هر ساله این اتفاق‌ها تکرار می‌شد و در سال ۲۰۰۲ نیز همین مسائل مانع قهرمانی اینتر در سری آ گردید. این شرایط تا سال ۲۰۰۶ نیز ادامه یافت.

پیش از آن و در سال 2004، باشگاه یوونتوس با استخدام فابیو کاپلو بار دیگر اوج گرفت. آن‌ها در سال‌های 2005 و 2006 توانستند عنوان قهرمانی در ایتالیا را به‌دست آورند. سران فوتبال سری آ که به دنبال شناسایی احتمال تبانی و حضور سیاسیون در فوتبال این کشور بودند، از 2 سال قبل شروع به ضبط مکالمه‌ و تلفن‌های سران باشگاه‌های بزرگ ایتالیایی کرده بودند. پس از پایان سال ۲۰۰۶، دادگاه ایتالیا اعلام کرد به نتایجی رسیده است. مکالمات لوچانو موجی مدیر باشگاه یوونتوس با رئیس کمیته داوران و مدارک به دست آمده از باشگاه‌های متقلب ایتالیا، تبانی چندین ساله آن‌ها را برملا کرد. در نهایت یوونتوس به جرم فساد و تبانی با داوران به دسته پائین‌تر سقوط کرد و ۲ قهرمانی آخر این تیم نیز پس گرفته شد. باشگاه‌های میلان، لاتزیو و فیورنتینا هم با کسر امتیاز روبه‌رو شدند. با سقوط یووه، اسکودتوی سال ۲۰۰۶ این تیم نیز به تیم اینتر داده شد که در آن سال به مقام دوم رسیده بود. شاید این حکم برای چند دهه تبانی در فوتبال کم بود اما حداقل باعث شد تا بار دیگر فوتبال ایتالیا در فضایی سالم تنفس کند.

 

*حضور پسر دیکتاتور در ایتالیا

سعدی قزافی، پسر معمر قذافی در سال 2003 به عضویت باشگاه پروجا ایتالیا درآمد. او علاقه زیادی به فوتبال داشت و با استفاده از رانت‌هایش در فوتبال به هرچه که می‌خواسته رسیده است. دیگو مارادونا مشاور شخصی وی بود و تمرین دهنده او نیز بن جانسن، دونده کانادایی دوهای سرعت بود. او در پروجا تنها در یک بازی به شکل جانشین وارد زمین شد و پس از آن آزمایش دوپینگ وی مثبت اعلام و از حضور در میادین محروم شد. او در همان زمان عضوی از هیئت مدیره باشگاه یوونتوس نیز بود زیرا 7.5 درصد از سهام این باشگاه به‌وسیله کنسرسیوم لیبیایی خریداری شده بود. سعد عنوان‌های کاپیتان تیم ملی لیبی، کاپیتان تیم باشگاهی تریپولی و رئیس فدراسیون فوتبال لیبی را نیز دارا بود. او در سال 2006 راهی اودینزه شد که در آن سال به دیدارهای لیگ قهرمانان اروپا راه پیدا کرده بود ولی تنها 10 دقیقه از دیدار پایانی  فصل را برابر کالیاری به میدان رفت. او یک فصل را نیز در سمپدوریا گذراند ولی هرگز به میدان نرفت.

 

*اسپانیایی‌ها هم وسوسه شدند

صنعت درآمدزا و معاف از مالیات فوتبال در کشور اسپانیا که در ارز آوری جلوتر از صنعت توریسم این کشور قرار گرفته است، دولت‌مردان این کشور را به دخالت در آن وسوسه کرده است. این حقیقت بر هیچ فوتبال شناسی در جهان پوشیده نیست که سیاست و اقتصاد دو بال انکار ناپذیر فوتبال محسوب می‌شوند اما ویترین مردمی فوتبال، حداقل چیزی است که در بسیاری از کشورهای اروپایی در معرض نمایش افکار عمومی قرار می‌گیرد. در پشت پرده این ویترین دوست داشتنی همان‌طور که روزنامه‌های اسپانیایی به آن می‌پردازند چندان پیچیده و مافیایی نیست و کارها در این کشور روی حساب و کتاب خاص خودش است؛ یعنی مبتنی بر رای مردم، احترام به مردم و حضور تاثیرگذار مردم اما موضوعی که چندی پیش در فوتبال اسپانیا مطرح شد، اگرچه فرجامی برای مطرح کنندگان آن در پی نداشت ولی نشان داد این صنعت چیزی است که ممکن است همه را به وسوسه بیندازد. موضوع از این قرار بود که 4 باشگاه ثروتمند اسپانیایی یعنی رئال مادرید، بارسلونا، والنسیا و سویا تصمیم به راه‌اندازی شبکه تلویزیونی مشترک برای پخش انحصاری فوتبال اسپانیا گرفتند تا با بودجه‌ای معادل 750 میلیون یورو آغاز به کار کرده و با فروش امتیاز پخش آن به سراسر جهان، به سایر باشگاه‌های لالیگایی نیز کمک کنند تا به نوعی آن‌ها نیز وضعیت مالی خود را بهبود بخشیده و برای خرید بازیکنان مورد علاقه خود دچار مشکل نشوند. در ادامه، اعتراض خط داده شده برخی باشگاه‌های کم بضاعت از جمله مورسیا، اوساسونا و تنه‌ریف باعث شد دولتمردان اسپانیا به بهانه حمایت از باشگاه‌های فقیر وارد معرکه شده و تصمیم گرفتند از آب گل‌آلود شده لالیگا ماهی‌‌های فربه‌ای بگیرند. آنیل رابرتز، وزیر ورزش و جوانان کشور پادشاهی اسپانیا، از مدیران عامل باشگاه‌های ثروتمند اسپانیا خواسته تا با همان بودجه قبلی که در نظر گرفته بودند این شبکه تلویزیونی را راه‌اندازی کرده و آن را به دولت واگذار کنند تا دولت درآمد حاصل از تجارت فوتبال به تساوی بین همه تقسیم کند! مشخص است که تاجران بزرگی مانند روسل، پرس و دل‌نیدو در صورت عدم توجیه اقتصادی، تن به این کار نخواهند داد اما سوال مطرح شده در منابع خبری این است که دلیل جلسات مشکوک فلورنتینو پرس با وزیر ورزش چیست. اگر قرار باشد خیانتی در این میان صورت پذیرد، همان بهتر که هر باشگاهی به صورت مستقل و همانند گذشته برای فروش حق پخش بازی‌هایش تصمیم بگیرد.

 

*یهودی‌ها در بزرگترین باشگاه انگلیس

مالکوم گلیزر که در سال 2005 میلادی باشگاه منچستریونایتد انگلیس را خرید، کار خود را از سرمایه‌گذاری‌های کوچک‌تر آغاز کرد. شرکت نفت و گاز زاپاتا را جورج بوش پدر در سال 1954 تاسیس کرد و ۶ سال بعد آن‌را فروخت. در دهه ۹۰ میلادی مالکوم گلیزر شروع به خرید سهام آن کرد. در سال ۹۴ او و پسرش به هیئت مدیره شرکت اضافه شدند و کار در زمینه نفت و گاز را کنار گذاشته و رو به هر نوع تجارتی آوردند تا بیشترین سود را ببرند. آن‌ها به تدریج ثروت خود را افزایش دادند تا در ابتدای هزاره جدید میلادی به سمت فوتبال و شهرت کشیده شدند.

بسیاری از کارشناسان معتقدند که گلیزرها ممکن است سند شرکت زاپاتا را برای گرفتن وام و خرید باشگاه منچستریونایتد در رهن بانک قرار داده باشند. گمانه‌زنی‌هایی نیز وجود دارد که گلیزرها با نزدیکی به خانواده بوش توانسته‌اند تا این حد برای خود ثروت جمع کرده و به جایگاه کنونی برسند. اگرچه آن‌ها ترجیح می‌دهند به دور از هرگونه سروصدایی کارهای تجاری خود را انجام دهند و علاقه‌ای هم به گفت‌وگو با رسانه‌ها ندارند ولی هرگز نتوانسته و یا نخواسته‌اند به شایعه‌های سیاسی بودن ثروتشان پاسخ مشخصی بدهند. پیش از ورود گلیزرها به باشگاه، چندین سال بود که جلوی بدهی‌های باشگاه عدد صفر نوشته می‌شد ولی اکنون این باشگاه یکی از مقروض‌ترین باشگاه‌ها در کشور انگلیس است. به نظر می‌رسد خانواده گلیزر قصد دارد با به‌دست آوردن شهرت برای خود دست به کارهای بسیار بزرگتری زده و به مقاصد خود برسد.

در هر حال گفته می‌شود که سیاست بی نیاز از فوتبال نیست. حضور تعداد زیادی از سیاسیون در صدر فوتبال ایران و جهان گواه این مدعا است. امروزه بازاریابی و سودآوری هدف اصلی شرکت‌های دولتی و خصوصی در سراسر جهان است به شکلی که سرمایه‌داران برای به‌دست آوردن شهرت بیشتر رو به ارائه خدمات ورزشی، تولید پوشاک و لوازم ورزشی آورده و نامی برای خود دست و پا ‌می‌کنند. کسب شهرت از مسیر ورزش به دلیل خیل عظیم طرفداران پر و پا قرص در دنیا، موجب شده است که بسیاری از صاحبان سرمایه برای سودآوری بیشتر و سیاسیون نیز در جهت شهرت هرچه بیشتر به ورزش روی آورند.

از حدود یک قرن پیش که رشد و توسعه رشته‌های مختلف ورزشی در بیشتر نقاط دنیا اتفاق افتاد، این پدیده با استقبال غیر قابل وصف سیاسیون روبه‌رو شد. سیاست یک پدیده اجتماعی است و ورزش نیز در حال حاضر یکی از گسترده‌ترین و عمومی‌ترین موضوعات اجتماعی است که در هر سن و سال و هر صنفی علاقمند و هوادار دارد. در نتیجه این دو مقوله پیوند نزدیکی به یکدیگر دارند ولی اگر در دیدی بازتر به این موضوع نگریسته شود، میزان تاثیرپذیری ورزش از سیاست بسیار بیشتر از تاثیر سیاست بر ورزش است که متاسفانه در همه موارد ورزش ضررهای زیاد و در برخی موارد جبران ناپذیری را شاهد بوده است.

سیاستمداران به دلایل بسیاری عرصه ورزش را برای معرفی کردن خود انتخاب می‌کنند. البته کار اصلی سیاسیون نشان دادن قدرت و حفظ آن است. در این میانه باید به اخلاقیات نیز توجه شود ولی تنها چیزی که در این میان قربانی می‌شود، اخلاق است. برخی از فدراسیون‌های ورزشی در سراسر دنیا برای جلوگیری از ورود و تاثیرگذاری سیاسیون، قوانین سختگیرانه‌ای را اعمال کرده‌اند و به هیچ‌ عنوان اجازه نمی‌دهند سیاست، ورزش را دستخوش تغییر کند. نکته‌ قابل توجه در جوامع پیشرفته این است که همه بخش‌ها این موضوع را پذیرفته‌اند که نتیجه آن موفقیت ورزشکاران در این کشورها است ولی در کشورهای در حال توسعه و جهان سومی که همه آن‌ها سیاست زده هستند، پیامدهای دخالت سیاسی‌ها در ورزش، حذف، محرومیت، ضعف و بی ثباتی در ورزش این کشورها است.

بله، چیزی به اندازه فوتبال نمی‌تواند یک شخص سیاسی را مشهور کند و چیزی به اندازه فوتبال سیاسی نمی‌تواند به آن ضربه بزند. این است غم انگیزترین رخداد برای نابودی یک ورزش.

تهیه و تنظیم گزارش: علیرضا شاملو

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها