به گزارش پایگاه 598، حضرت زینب (س) در پانزدهم رجب المرجب سال 62 هجری قمری از دنیا رفت. بانوی قهرمانی که پس از شهادت امام حسین(ع)، نهضت عاشورا را به دوش کشید و پرچمدار این قیام بود در ضمن سفری که به همراه همسرش عبدالله بن جعفر به شام به لقاءالله پیوست و بدن مطهر این بانوی بزرگوار در همان جا به خاک سپرده شد.
آنچه در ادامه میخوانیم، گذری بر سخنان مقام معظم رهبری درباره مقام و جایگاه حضرت زینب(س) و نقشآفرینی این بانوی بزرگوار در واقعه کربلا است که از کتاب «انسان 250 ساله» آورده میشود:
حماسه زینب کبری(س)
زینب کبری(س) یک زن بزرگ است. عظمتی که این زن بزرگ در چشم ملتهای اسلامی دارد، از چیست؟ نمیشود گفت به خاطر این است که دختر علیبن ابیطالب (ع) یا خواهر حسین بن علی و حسن بن علی (ع) است. نسبتها هرگز نمیتوانند چنین عظمتی را خلق کنند. همه ائمه ما، دختران و مادران و خواهرانی داشتند، اما کو یک نفر مثل زینب کبری؟ ارزش و عظمت زینب کبری(س)، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او براساس تکلیف الهی است.
کار حضرت زینب(س)، تصمیم او، نوع حرکت او، به او اینطور عظمت بخشید. هر کس چنین کاری بکند، ولو دختر امیرالمؤمنین (ع) هم نباشد، عظمت پیدا میکند. بخش عمده این عظمت از اینجاست که اولاً موقعیت را شناخت؛ هم موقعیت قبل از رفتن امام حسین (ع) به کربلا، هم موقعیت لحظات بحرانی روز عاشورا، هم موقعیت حوادث کُشنده بعد از شهادت امام حسین(ع) را و ثانیاً طبق هر موقعیت، یک انتخاب کرد. این انتخابها زینب(س) را ساخت.
واقعاً کربلا بدون زینب(س) کربلا نبود. عاشورا بدون زینب کبری آن حادثه تاریخی ماندنی نمیشد. آنچنان شخصیت دختر علی (ع) در این حادثه از اول تا آخر، بارز و آشکار است که انسان احساس میکند یک حسین دوم است در پوشش یک زن، در لباس دختر علی، غیر از اینکه اگر زینب نبود بعد از عاشورا چه میشد، شاید امام سجاد هم کشته میشد، شاید پیام امام حسین(ع) به هیچکس نمیرسید. در همان دورانی که قبل از شهادت حسین بن علی (ع) هم بود، زینب مثل یک غمخوار صدیق، کسی که با بودن او، امام حسین احساس تنهایی نمیکرد، احساس خستگی نمیکرد. یکچنین نقشی را انسان در چهره زینب و در کلمات و حرکات زینب (ع) مشاهده میکند.
آنچه که از بیانات زینب کبری باقی مانده است و امروز در دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبری(س) را نشان میدهد. خطبه فراموش نشدنی زینب کبری در بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهارنظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل عظیم از وضع جامعه اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیقترین و غنیترین مفاهیم در آن شرایط بیان شده است. قوت شخصیت را ببینید؛ چقدر این شخصیت قوی است.
دو روز قبل در یک بیابان، برادر او را، امام او را، رهبر او را با این همه عزیزان و جوانان و فرزندان و اینها از بین بردهاند، این جمع چند ده نفره زنان و کودکان را اسیر کردهاند، آوردهاند در مقابل چشم مردم، روی شتر اسارت، مردم آمدهاند دارند تماشا میکنند، بعضی هلهله میکنند، بعضی هم گریه میکنند.
در یک چنین شرایط بحرانی، ناگهان این خورشید عظمت طلوع میکند؛ همان لحنی را به کار میبرد که پدرش امیرالمؤمنین بر روی منبر خلافت در مقابل امت خود به کار میبرد. همانجور حرف میزند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندی مضمون و معنا؛ «یا أهل الکوفةِ یا أهل الخَتْل و الغدر» ای خدعهگرها، ای کسانی که تظاهر کردید. شاید خودتان باور هم کردید که دنبالهرو اسلام و اهل بیت(ع) هستید؛ اما در امتحان، اینجور کم آوردید؛ در فتنه اینجور کوری نشان دادید. «هل فیکم إلا الصّف و النّطف و ملق الإماء و عمر الأعداء» شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالی که واقع قضیه این نبود. نتوانستید از عهده مقابله با فتنه بربیایید، نتوانستید خودتان را نجات دهید.
«مثلکم کمثل التی نقضت غزلها منبعد قوة أنکاثا»؛ مثل آن کسی شدید که پشم را میریسد، تبدیل به نخ میکند، بعد نخها را دوباره باز میکند، تبدیل میکند به همان پشم یا پنبه نرسیده. با بیبصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندان حق و باطل، کردههای خودتان را، گذشته خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان، دهان پر از ادعای انقلابیگری؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بیمقاومت در مقابل بادهای مخالف. این، آسیبشناسی است.
با این بیان قوی، با این کلمات رسا، آن هم در آن شرایط دشوار، این گونه صحبت میکرد.
این جور نبود که یک عده مستمع جلوی حضرت زینب(س) نشسته باشند، گوش فرا داده باشند، او هم مثل یک خطیبی برای اینها خطبه بخواند؛ نه. یک عده دشمن، نیزهداران دشمن دور و برشان را گرفتهاند. یک عده هم مردم مختلفالحال حضور داشتند؛ همانهایی که مسلم را به دست ابنزیاد دادند، توی خانههایشان مخفی شدند، اینها بودند توی بازار کوفه. یک عده هم کسانی بودند که ضعف نفس نشان دادند، حالا هم نگاه میکنند، دختر امیرالمؤمنین را میبینند، گریه میکنند.
حضرت زینب کبری(س) با این عده ناهمگون و غیرقابل اعتماد مواجه است، اما اینجور محکم حرف میزند. او زن تاریخ است؛ این زن، دیگر ضعیفه نیست. نمیشود زن را ضعیفه دانست. این جوهر زنانه مؤمن، این جور خودش را در شرایط دشوار نشان میدهد. این زن است که الگوست؛ الگو برای همه مردان بزرگ عالم و زنان بزرگ عالم. انقلاب نبوی و انقلاب علوی را آسیبشناسی میکند؛ میگوید شماها نتوانستید در فتنه، حق را تشخیص بدهید، نتوانستید به وظیفهتان عمل کنید؛ نتیجه این شد که جگرگوشه پیغمبر سرش بر روی نیزه رفت. عظمت زینب(س) را اینجا میشود فهمید.