کد خبر: ۴۱۸۲۲
زمان انتشار: ۱۹:۵۰     ۰۱ اسفند ۱۳۹۰
چند جا که رفتیم احساس کردیم براى کسانى که در غرب اثرى از این عاطفه‏ها و محبتها حتى در بین فرزندان و پدران خود سراغ ندارند، بسیار عجیب است که شب میلاد حضرت مسیح(ع) یک رهبر ایرانى که غیر مسیحى است، اینقدر به آنها نزدیک است و احساس محبت مى‏کند.
تبیان، از جمله سیره عملی حضرت امام ره عطوف و مهربانی که به هم داشتند بود بطوری که با اخلاق نیکوی خود بسیاری را جذب رفتار و منش خود کرده بود در این مقاله سعی خواهد شد گوشه ها از زندگی حضرت امام ره ترسیم گردد.

شب تولد حضرت مسیح در پاریس
 
شب تولد حضرت عیسى(ع)، امام پیامى براى تمام مسیحیان جهان دادند که خبرگزاریها پخش کردند. در کنار این پیام به ما دستور دادند این هدایایى را که برادران از ایران آورده‏اند که معمولا گز، آجیل و شیرینى بود، بین اهالى نوفل لوشاتو تقسیم کنیم.

ما این کار را انجام دادیم و در کنار هر بسته یک شاخه گل قرار دادیم. چند جا که رفتیم احساس کردیم براى کسانى که در غرب اثرى از این عاطفه‏ها و محبتها حتى در بین فرزندان و پدران خود سراغ ندارند، بسیار عجیب است که شب میلاد حضرت مسیح(ع) یک رهبر ایرانى که غیر مسیحى است، اینقدر به آنها نزدیک است و احساس محبت مى‏کند.

از جمله خانمى بود که وقتى هدیه امام را گرفت چنان هیجان زده شد که قطرات اشک از چهره‏اش فرو ریخت.این طرز رفتار امام آن چنان در آنها اثر گذاشت که از ایشان وقت ملاقات خواستند.

امام بى درنگ وقت دادند.آنها ده پانزده نفر از اهالى محل بودند که با شاخه‏هاى گل آمدند. امام به مترجم فرمودند که احوال آنها را بپرسید و ببینید که آیا کار و نیاز خاصى دارند؟ گفتند نه هیچ کارى نداریم فقط آمده‏ایم امام را از نزدیک ببینیم و این شاخه‏هاى گل را به عنوان هدیه آورده‏ایم.

 امام با تبسم شاخه‏هاى گل را یکى یکى از دست آنها مى‏گرفتند و در میان ظرفى که درکنارشان بود قرار مى‏دادند و آنها هم خیلى خوشحال از حضور امام رفتند.

هدیه امام به دو خانم مسیحى
 
وقتى امام در آستانه بازگشت‏ به ایران بودند، مقارن غروب آفتاب دو خانم فرانسوى به در اقامتگاه امام آمدند و تقاضاى ملاقات کردند.

چون امکان ملاقات نبود، از آنها عذرخواهى کردم.شیشه کوچکى که در آن مقدارى خاک بود و در آن مهر و موم بود در دستشان دیده مى‏شد.

گفتند اگر ملاقات ممکن نیست رسم ما این است وقتى به کسى علاقمند شدیم هنگام خداحافظى و جدایى بهترین هدیه را به او تقدیم مى‏کنیم و این خاک وطن ماست که پیش ما عزیزترین هدیه است، به امام تقدیم کنید و براى هر یک از ما یک قطعه عکس با امضاى ایشان بیاورید.

وقتى جریان به محضر امام عرض شد با تبسمى شیرین شیشه را گرفتند و دو قطعه عکس را امضاء فرمودند، عکسها را که به آنها دادم بوسیدند و با تشکر رفتند.
 
الآن بیاوریدش داخل
 
روزى یک خانم ایتالیایى که شغل او معلمى و دینش مسیحیت‏بود، نامه‏اى آکنده از ابراز محبت و علاقه نسبت‏ به امام و راه او همراه با یک گردنبند طلا براى ایشان فرستاده بود.وى متذکر شده بود که این گردنبند را که یادگار آغاز ازدواجم است و به همین جهت آن را بسیار دوست دارم، به نشانه علاقه و اشتیاقم نسبت‏ به شما و راهتان تقدیم مى‏کنم.

 مدتى آن را نگه‌داشتیم و بالاخره با تردید از اینکه امام آن را مى‏پذیرند یا نه، همراه با ترجمه نامه خدمت ایشان بردیم.

نامه به عرضشان که رسید، گردنبند را نیز گرفتند و روى میزى که در کنارشان قرار داشت، گذاشتند.

دو سه روز بعد، اتفاقا دختر بچه دو یا سه ساله‏اى را آوردند که پدرش در جبهه مفقود الاثر شده بود.امام وقتى متوجه شدند فرمودند: «الان بیاوریدش داخل.»

سپس او را روى زانوى خود نشاندند و صورت مبارکشان را به صورت بچه چسبانیده و دست‏بر سر او گذاشتند. حالتى که نسبت‏ به فرزندان خودشان هم از ایشان دیده نشده بود.مدتى به همین حالت آهسته با آن دختر بچه سخن گفتند.

با آن که فاصله ما با ایشان کم‌تر از یک و نیم متر بود شنیدن حرفهاى ایشان براى ما دشوار بود. بچه که افسرده بود بالاخره در آغوش امام خندید.

آنگاه امام همان گردنبندى را که زن ایتالیایى فرستاده بود برداشتند و با دست مبارکشان بر گردن دختر بچه انداختند. دختر بچه در حالى که از خوشحالى در پوست‏ خود نمى‏گنجید از خدمت امام بیرون رفت.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۱
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
sharmandeh
UNITED STATES
۰۰:۴۲ - ۰۲ اسفند ۱۳۹۰
۲
۰
فوق العاده زیبا و جالب
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها