به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، منافع ملی، واژه ای که این روزها خصوصا در فضایی که بوی الرحمن برجام نیز در آن بلند است بیشترین کاربرد را دارد شاید برای بسیاری از ما از فرط تکرار کلمه ای پیش پا افتاده و بی اهمیت تلقی گردد لاکن اگر درست به این موضوع توجه کنیم مهمتر از آن واژ ه ای وجود ندارد. همه تحلیلگران و سیاسیون و رسانه های مختلف و حتی مردم کوچه و خیابان در محاورات روزانه و اظهار نظر های خویش با این کلمه کارها می کنند و برای نشان دادن دل نگرانی های خود گویا ترین کلمه که همانا "منافع ملی "است را بکار می برند.
منافع ملی یکی از بنیادی ترین و رایج ترین مفاهیم سیاسی کنونی به ویژه در ادبیات مرتبط با سیاست خارجی کشورها می باشد. واژه لاتین(نشنال اینترست) مفهومی است تشکیل یافته از دو واژه جداگانه که هریک می تواند از گستردگی معنایی بالایی برخوردار باشد در مجموع می توان منافع ملی را اینگونه تعریف کرد که به آن دسته از منافعی که دولت ها بعنوان یک مجموعه و به نمایندگی از سوی ملت هایشان در روابط خود با سایر کشورها در پی تحقق آن هستند اطلاق می گردد.
بیان سابقه کاربرد این مفهوم در کشورها از حوصله این نوشتار خارج است و تنها به این نکته بسنده می کنیم که نطفه اولیه این امر در قرون شانزدهم و هفدهم میلادی در اروپا بسته شد و در قرن 18 رواج بیشتری یافت و در قرن نوزدهم با عینیت بیشتری پا به عرصه سیاست خارجی کشورها گذاشت و در دو قرن 20 و 21 نیز به اوج خود رسید .البته در باره نحوه کاربرد و تعریف منافع ملی برخی محدودیت های معنایی نیز برایش قائل شده اند اما گسنره آن نه تنها کم نشده بلکه روز بروز بر اهمین آن در سیاست خارجی ملت ها نیز افزوده شده است از جمله "ها نس مورگنتا" از بزرگترین نظریه پردازان روابط بین الملل نوع منافع ملی هر ملتی را تابعی از شرایط خاص زمانی و متغیری از ویژگیهای سیاسی و فرهنگی و اقتصادی آن جامعه تعریف کرده است.
شایان ذکر است که در اینجا باید به یک واژه دیگر اشاره کنیم تا اختلاط مفهومی و معنایی رخ ندهد و آن مفهوم "منافع عمومی" است. این واژه ناظر به سیاست های داخلی کشورهاست در مقابل منافع ملی که سیاست خارجی ملت ها را نشانه گذاری می کند.در این بخش نمی توان ادعا کرد که دولت ها مستقلا و فارغ از روابط بین الملل می توانند منافع عمومی داخلی خود را با سیاست گذاری هایی جدا ازمنافع ملّی که غالبا با سیاست خارجی در ارتباط است تامین کنند.
مثلاً وقتی گفته می شود منافع ملّی ما ایجاب می کند که به فنّاوری هسته ای دست بیابیم، در واقع به بُعد داخلی منافع ملّی اشاره شده است. البته در حوزه سیاست داخلی، بیشتر اصطلاحاتی همانند: منافع عمومی، مصلحت کشور، منافع جامعه و... به کار می روند؛ اما ذکر این نکته شایان توجه است که هر دو بعد خارجی و داخلی منافع ملّی و منافع عمومی، با هم پیوند نزدیک دارند بطوری که بسیاری از عناصر بقای کشور و دفاع از استقلال و تمامیت ارضی، به عناصر «سیاست داخلی» مربوط است.
اگر چه هر ملتی از تک تک شهروندان هویت یابی کرده و منافع ملی می تواند حاصل جمع منافع همه طبقات یک اجتماع تلقی گردد لاکن نباید در اینجا از نقش حکومت ها و دولت هایی که به تبع نظام های سیاسی با دیدگاه ها و ایده های خاصی تشکیل می شوند غفلت کرد به این معنی که ممکن است شمول منافع ملی مورد نظر حکومت ها در نهایت شامل منافع همه طبقات تلقی نگردد لاکن اکثریت مورد قبول در این باره شاخص شناسایی منافع یک ملت خواهد بود.
بعنوان آخرین نکته در این بخش باید به این موضوع اشاره کنیم که تعیین مفهومی جهان شمول برای منافع ملی شاید با واقعیت امر همخوانی نداشته باشد. اما می تواند نسبت مستقیم با قدرت و ارزش ها داشته باشد.
دولت حسن روحانی در ابتدای تشکیل در تعیین منافع ملی جمهوری اسلامی به شدت دچار اشتباه در تعیین مصادیق منافع ملی گردید به عبارت دیگر نه تنها بدیهی ترین اصل سیاست خارجی را که همانا تعیین منافع ملی بر پایه توان و قدرت دولتش بود را به اشتباه تعیین کرد بلکه در ادامه راه اشتباه، دولت تدبیر نیز همچنان تا قبل از تصویب تحریم ده ساله داماتو در امریکا همچنان با فتح الفتوح و خورشید تابان برجام منافع ملی و حنی منافع عمومی کشور را با سرخطی برجام تعیین نمود لذا امروز نقض برجام اگر توسط دولت ترامپ نیز کامل گردد باید در استمرار دولت حسن روحانی در دور دوم تردید های جدی در نظر بگیریم.