هامیلتونِ 35 ساله، نخستین وزیر خزانه داری ایالات متحده آمریکا در سال 1791 میلادی گزارشی را به کنگره آمریکا ارائه می کند و با ارائه یک بسته سیاستی، مجموعه ای از اقدامات حمایتی از صنایع نوزاد آمریکا را پیشنهاد می کند. او استدلال می کرد که انتظار نمی رود صنایع آمریکا بتوانند درمقابل صنایع شکوفا و بالغ کشورهای پیشرفته تر مثل انگلیس، بدون یک دوره حمایت کامل، رقابت کنند. هامیلتون یازده گروه از اصول و روش های رشد را پیشنهاد می کند که به کمک آنها صنایع و کارخانجات آمریکا می توانند رشد کنند و در نتیجه باعث شکوفایی اقتصاد آمریکا شوند. این گروهها شامل موارد زیر بودند:
1) حقوق گمرکی حمایتی یعنی تعرفه های بالای گمرکی برای واردات تا تولید داخلی قدرت رقابت داشته باشد.
2) ممنوعیت ورود کالاهایی که در داخل کشور می شوند یا برقراری حقوق گمرکی بسیار بالا که عملاً باعث ممنوعیت واردات می شود.
3) ممنوعیت صادرات مواد خام صنعتی تا مورد مصرف در تولیدات داخلی قرار گیرند.
4) مساعدتهای نقدی به واحدهای تولیدی (پرادخت یارانه به واحدهای تولیدی)
5) اعطای جوایز نقدی برای نوآوری های ارزشمند
6) معافیت حقوق گمرکی مواد خام مورد استفاده در تولید مواد خام صنعتی
7) بازپرداخت حقوق گمرکی که بر مواد خام صنعتی وضع می شد (بازپرداخت تعرفه های نهادهای صادراتی)
8) تشویق نوآوریها و اکتشافات جدید در داخل کشور یا معرفی آنچه در کشورهای دیگر تولید می شود، بویژه آنچه به ماشین آلات مربوط است، به ایالات متحده یعنی سیاستی که مربوط به فناوری است.
9) مقررات قضایی برای بازرسی محصولات صنعتی یا به تعبیری استاندارد محصول.
10) تسهیل بازپرداختهای نقدی از مکانی به مکان دیگر (توسعه مالی و آزاد سازی حساب جاری)
11) تسهیل حمل و نقل کالاها برای کاهش قیمت تمام شده آنها1
انگلستان بعد از چند قرن حمایت کامل از صنایع داخلی از طریق تعرفه های گمرکی بالا و طولانی مدت و سایر روشهای حمایتی، بحث تجارت آزاد را از حدود 1850 میلادی مطرح کرد. در این دوران صنایع نوزاد آمریکایی به شدت نیاز به حمایت داشتند لذا آقای اولیس گرانت هجدهمین رئیس جمهور آمریکا در دوره 1868 تا 1876 با درک این شرایط و با شناخت نسبت به ترفند انگلیسها برای بهره برداری از بازار آمریکا این گونه می گوید:
«برای قرنها انگلیس بر حمایت اتکا داشت، آنرا به نهایت رساند و از آن نتایج رضایت بخشی گرفت. شکی وجود ندارد که این کشور قدرت فعلی خود را مدیون این سیستم است. پس از دو قرن انگلیس دریافته است تجارت آزاد را برگزیند زیرا فکر می کند دیگر حمایت گرایی چیزی نصیب او نخواهد کرد. بنابراین، آقایان محترم دانش من از کشور خودمان مرا به این باور رسانده است که ظرف 200 سال، وقتی آمریکا از حمایت گرایی تمام آنچه را که می خواهد، بگیرد، این کشور نیز تجارت آزاد را انتخاب خواهد کرد». 2
هرچند سیاست حمایت از تولید داخل که رکن اصلی پیشرفت اقتصاد است در آمریکا دارای افت و خیزهایی بوده است اما مبانی حمایت از تولید ملی هرگز خدشه دار نشده است. به عنوان نمونه باراک اوباما در یکی از سخنرانی های خود، رسالت اصلی خود را در سفر به کشورهای مختلف اینگونه بیان می کند:
«من به شما بگویم، من هر زمان به هر کجا که بروم، یک حامی و تقویت کننده برای تجارت آمریکا، کارگران و محصولات آمریکایی هستم».3
این سیاست در برنامه ها، شعارها و سخنرانی های دونالد ترامپ به شکل بسیار شدیدتری در حال مطرح شدن است به نحوی که یکی از دلایل اصلی پیروزی ترامپ در انتخابات آمریکا، برجسته سازی شعار حمایت از تولید داخل بوده است.
ترامپ اعلام کرده است که و راهبرد اصلی دولت خود را اینگونه اعلام می کند:
"خرید کالای آمریکایی و اشتغال کارگر آمریکایی".4