مشرق: باز هم اتفاقات جالب در نشستهای
پرسش و پاسخ آقای گبرلو رخ داد. یک نشستی که به نظر میآمد جنجالی شود، در
کمال آرامش و صلح و صفای کارگردانان اثری که پیش از حضور در جشنواره قصد
داشتند با دارت همدیگر را نشانه بروند برگزار شد! همان روز سادهترین
نشست به جنجالی بدل شد که تمام حاضرین جلسه دوستان دیگر خود را -حتی از
سالن اکران- برای تماشای دعوای بازیگران با تهیه کننده، فراخواندند. روز
پنجم هم یک نشست جنجال به پا کرد، این بار دعوایی میان عوامل فیلم در کار
نبود. بل که تمام دوستانی که آن بالا و پشت لیبلهای خود نشسته بودند موافق
بودند که از یک خط قرمز حرف بزنند! حرف هم زدند. کلی هم تماشاچی رسانهای و
ویژه و با سمتهای مختلف مدیریتی داشتند.
*سالن
سینمای میلاد با ظرفیت ۱۵۲۱ نفر در تمام سئانسها چنان لبریز از جمعیت
میشوند که پلمپ درهای بالکن هر شب باز و دوباره فردا چسبانده میشود. این
استقبال بینظیر از فیلمها، مسلما از با کیفیت شدن فیلمهای سینمای ایران
در یک سال اخیر نبوده است! چه شده که اهالی رسانه مشتاق، پیگیر فیلمها
هستند و حتی یکی را هم از دست نمیدهند، دلیلی دارد که بیشک ربطی به حجم
کارتهای صادر شده ندارد!
***خواننده
محبوب اهالی رسانه و هنرمندان و از این به بعد مخاطبان سینمای ایران در یک
حرکت حیرت انگیز رکورد بیشترین مصاحبه در یک روز جشنواره را در عرض سه
ساعت زد. این صادقی محبوب! توانست در این زمان کوتاه با تمام
خبرگزاریها، شبکههای تلویزیونی و رادیویی و تمام خبرنگاران مستقل و
غیرمستقل حاضر در برج میلاد به گپ و گفت بنشیند. چرتکه آماریمان که از حد
غیرمجاز هم بالاتر رفت، سراغش رفتیم و پرسیدیم چرا!؟ جواب: دوستان
علاقهمند بودند، من هم از گپ زدن لذت میبرم!!
***در
محافل خصوصی داوران، که در آن فیلم میبینند و فیلمسازها را چالشی
میکنند. یکی از داوران فاخر سینمای ایران دیگر داور برجسته سینمای ایران
را وادار کرد که فیلمها را از ابتدا تا انتها ببیند و بعد نظر دهد!
***خاطرتان
باشد به مسئله کارتهای بیعکس و با هویت خیالی اشارهای کرده بودیم. حالا
برخی از این صاحبان کارتهای بینام و نشان که همه جا هستند، نشستها را به
تریبون شخصی خود بدل کردهاند و با زاویههای مداوم خود نظراتی میدهند.
زوایای دوستان به خودشان مربوط است، ما موافق آزادی بیان هستیم اما اینکه
دوستان نارسانهای ما فقط میکروفن را دست به دست میچرخانند جالب به نظر
میرسد. به دنبال دلیل نگردید که ما گشتیم، نبود!
***بعضی
فیلمهای ندیده، به صرف نام کارگردانش آدم را مشتاق میکنند که هرجای
تهران که هستی، به جزیره بیایی تا از دست ندهیاش. روز چهارم یک نام باعث
شد که خیل جمعیت به حدی برسد که مسیرهای رسیدن به سالن اکران فیلم از میدان
اصلی ورود به برج میلاد، یا همان میدان آرش خودمان بسته شود. چون ظرفیت
تکمیل بود! واقعا هم بود.
***امیر
قادری در برنامه هفت خطاب به دوستان شبه روشنفکران گفت: اگر جشنواه امسال
بدون حضور اینها بهتر نباشد، بدتر هم نیست. سینمای سیاسی خیلی خوب بود.
***فریدون جیرانی در برنامه هفت: بسیاری از فیلمهای بخش مسابقه، صرفا یک تله فیلم هستند.
***توصیه مسعود فراستی به اصغر فرهادی در برنامه هفت:
اگر فیلم شما اسکار نگرفت، که احتمالا نمیگیرد، و جایزه دوم یعنی
فیلمنامه را میگیرد و جایزه را به فیلم صهیونسیتی میدهند. توصیه میکنم
اگر این اتفاق افتاد آنجا در دفاع از فلسطینیها، اعلام موضع بکند. مطمئن
باشد که مردم از این کار قدردانی خواهند کرد.
***مصطفی زمانی نقشاش در فیلم «من همسرش هستم» را دور از زندگی خود دانست و گفت برای بازی در این فیلم ۱۵ کیلو وزن اضافه کرد.
***مسعود
فراستی درباره فیلم «آمین خواهیم گفت»: من بیشتر از ده دقیقه دوام
نیاوردم، خیلی از دوستان هم بعد از ۱۲ دقیقه از سالن رفتند. امیرقادری: من
باهوشتر از آقای فراستی بودم و اصلا وارد سالن نشدم.
***خبری
از داوران بخش بین الملل شنیدیم که دلمان کباب شد. این دوستان تمام
فیلمها را بدون زیرنویس و با برگههای تکست دیالوگها تماشا کرده بودند.
بماند که این مسئله به غیر از تأثیر مستقیم در نتیجه داوریهایشان چه بلایی
به سرشان آورده.
***یک منبع آگاه در پنجمین روز جشنواره اعلام کرد: «تمام مشکلات کارتهای اهالی رسانه و مهمانان جشنواره حل شد»!
***دو
نفر متکدی در محوطه لابی میلاد رویت شدهاند که به گفته شاهدان عینی، یکی
از آنان چهره آشنای تکدیگری تئاتر شهر بوده است. زحمت این عزیزان برای
رسیدن به چنین جایی واقعا ستودنی است.
***اولین
سئانس پنجمین روز شور و شوق مهمانان میلاد را به حدی برانگیخت که همه یک
ساعت قبل با زنبیلهایی که روی صندلی بغلی برای دوستشان گذاشته بودند در
سالن حاضر شدند. بعد از اکران هم جمعیت در حال دویدن به طرف سالن نشست
بودند که اعلام شد، کارگردان لطفشان را شامل حالمان نکردهاند تا برای نشست
بیایند. پس لغو شد.