به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598؛ هفته گذشته حجت الاسلام کشوری در بیست و یکمین دوره طرح ولایت به تبیین جایگاه نظام سازی اجتماعی در گفتمان انقلاب اسلامی پرداخت. در این نشست دبیر شورای راهبردی الگوی پیشرفت اسلامی ضمن ارائه تعریف اجمالی از نظام سازی اجتماعی؛ وضعیت نظام سازی اجتماعی مبتنی بر تفکر اسلامی را در دهه چهارم انقلاب اسلامی بررسی کردند. متن کامل این سخنرانی را در ادامه بخوانید:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدالله رب العالمین و صلی الله علی سیدنا و نبینا ابی القاسم محمدو علی اهل بیته الطیبین الطاهرین لا سیما بقیه الله فی الأرضین ارواحنا لتراب مقدمه الفداء و عجّل الله تعالی فرجه الشریف.
از این که در خدمت برادران خوب و مجاهد و مبارز خودم هستم، بسیار خوشحالم. انشاالله به فضل خدا و به مدد امام زمان علیه السلام در این جلسه مختصری که خدمت شما هستم، راجع به مفهوم«نظامسازی اجتماعی»یک گزارشی را ارائه میکنم. دوستان خوبِ بنده استحضار دارند که نظامسازی اجتماعی فکر پایه انقلاب اسلامی برای اداره جامعه است.یعنی امام خمینی عظیم الشان بعد از اینکه حکومت طاغوت را نفی کرده و به میدان آمدند، شروع کردند آن نظم اجتماعی که مردم ایران در آن زندگی میکردند را بازتعریف کردند. اینکه امام گرفتار الگوهای موجود نشدند به خاطر این بود که تصویری از نظم اسلامی در ذهن داشته و تا آنجایی هم که فرصت داشتند بر مبنای همان تفکر، جامعه را از حیث نظم بازتعریف کردند. بنده سعی میکنم این مبنا را مختصراً شرح دهم که این نظامسازی اجتماعی که انقلاب اسلامی انجام داد دقیقاً چه بود و چه ابعادی داشت. اما در همین قسمت عرض کنم که درک تفکر پایه انقلاب اسلامی یا همان نظامسازی اجتماعی شاید برای یک نفری که بخواهد بر روی آن کار کند، ده سال طول بکشد. کار امام در مقیاس یک تمدن و شبیه کار انبیا گذشته بود. امام در مقابل مدرنیته یک کاری را آغاز کرد - و در حال حاضر هم امام خامنهای آن را پی میگیرد - که همه ابعاد آن شبیه کار انبیای گذشته است. برای همین به راحتی قابل فهم نیست.«نقشه راه الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت» که ما آن را منتشر کرده و در حال حاضر در فضای مجازی در دسترس قرار دادیم به حدود صد سوالِ راجع به نظامسازی اجتماعی مبتنی به فکر اسلامی پاسخ داده است. البته جمعبندی ما در کارگروه پژوهشی«شورای راهبردی الگوی اسلامی–ایرانی پیشرفت» این است که شاید ده برابر این حجم کاری که ما انجام دادیم همچنان کار نیاز باشد تا مفهوم نظامسازی اجتماعی مبتنی بر فکر اسلامی تبیین شود. اما به هر حال در حال حاضر ما در این حوزه حدود صد سوال را ابتداً شکافته و بعد پاسخ دادهایم. بنابراین بنده با این صحبتهایی که عرض کردم فقط میخواهم طرح یک مسأله را در ذهن دوستان انجام دهم. این طرح که حضرت آقای مصباح در حوزه اندیشه اسلامی انجام دادند که شما چهل و پنج روز میآیید و با این مباحث آشنا میشوید کار کاملاً منطقی است، حال اگر شما بخواهید یک دور اندیشه اسلامی را پی بگیرید، تقریباً همین زمان یا شاید هم بیشتر نیاز داشته باشد. بنده امیدوارم راجع به مفهوم نظامسازی اجتماعی هم در آینده این جلسات با این حجم برگزار شود.راه حل همه مشکلاتی که ما در حال حاضر بر سر راه انقلاب اسلامی میبینیم از همین کلید واژه بیرون میآید، یعنی ما باید راجع به نظامسازی اجتماعی مبتنی بر فکر اسلامی فهم پیدا کنیم.بنده در این جلسه به اندازهای که خداوند متعال توفیق دهد از زمان استفاده میکنم تا اصل مسأله را خدمت شما طرح کنم. پس موضوع گزارش بنده به برادران خوب خودم معنای نظامسازی اجتماعی است. نظامسازی اجتماعی یعنی چه و [این نظام] چه فرقی با تفکر سیستمی غرب دارد؟ چه فرقی با تفکر حوزه علمیه ستنی دارد؟ بخشی از حوزههای علمیه نمیخواهد وارد مفهوم نظامسازی اجتماعی شود. جریان اسلام ناب از همان اول یک مشکل هم با حوزههای علمیه سنتی داشت و فقط با غربگراها با مشکل روبرو نبود. لذا شما اگر هندسه تفکر امام را بررسی کنید، امام در مقابل دو جریان ایستاد؛ جریان امام که آن رااسلام نابنامگذاری میکنیم، یک مباحثه جدی هم با جریان فهم سنتی از اسلام دارد. در کنار آن جریان هم جریان روشنفکری است که میخواهد کشور را با نظم غربی اداره کند. در حال حاضر باید یک مقدار راجع به این معنا صحبت کنیم.
اولاً نظامسازی به صورت ساده به معنای روال زندگی مردم است. معنای ساده آن به این شکل است. مثلاً شما فرض بفرمایید که فرزند شما میخواهد درس بخواند، حال از مهدکودک تا دانشگاه یک نظمی تعریف شده است و همه باید در این روال حضور پیدا کنند. احتمالاً اگر کسی هم حاضر نباشد فرزند خود را در این نظام آموزشی بسپارد بعد با جریمههایی روبرو خواهد شد. مانند همین نظم و نظامی که در حوزه آموزش و در سایر بخشهای جامعه نیز وجود دارد. مثلاً جامعه دارای یک نظم امنیتی است که یک روال تعریف شده دارد. فرض بفرمایید که اگر الان در یک خیابانی یک تصادف اتفاق بیافتد همه میدانند که روال بررسی آن به چه صورتی است. مثلاً صحنه را نگه داشته و بعد پلیس حضور پیدا میکند و یک روالی طی میشود. فرض بفرمایید اگر شخصی بخواهد خانه بسازد هم همه روال آن را میدانند، روال مدیریت شهری هم روال واضحای است، حال چه مسأله حمل و نقل و ترافیک و این موارد و چه مسأله مجوزهای مربوط به ساخت یک ساختمان باشد. به هر حال در حال حاضر جامعه دارای یک روال و یک نظمی در بخشهای مختلف است. در حال حاضر نظم سیاسی هم مشخص است، چهار سال به چهار سال مسئولین انتخاب میشوند و همه این روال و پیچ و خمهای آن را دانسته و حضور پیدا کرده و مشارکت میکنند. پس جامعه دارای یک نظاماتی است؛ نظامات سیاسی، نظامات آموزشی، نظامات شهری، نظامات اقتصادی و این معنا را شما میتوانید به همه حوزهها تأمیم دهید.پس وقتی اصطلاح نظامسازی اجتماعی را به کار میبریم، مراد ما روالهایی است که مردم برای زندگی کردن آنها را طی میکنند.این معنای ساده نظامسازی است. این که عرض میکنیم فکر پایه امام خمینی عظیم الشان نظامسازی اجتماعی بود یعنی چه؟ یعنی امام این روالها را برای زندگی دنیایی و آخرتی مردم مفید نمیدانستند. اگر خاطرات مربوط به انقلاب را مرور کرده باشید، زمانی که امام خمینی در پاریس بودند بختیار از تهران به ایشان یک پیشنهادی داد؛ مضموم آن پیام این است که گفت:ما با آقای خمینی مشکلی نداریم، ایشان بیایند در انتخابات شرکت کنند، اگر رأی آوردند ما در خدمت ایشان هستیم.این معنا را از تهران به پاریس مخابره کرد. یعنی گفتند امام نظم سیاسی جامعه را برهم نزند و امام نخست وزیر شاه شود، پیشنهاد بختیار این بود. امام در پاریس در جواب به او پیام دادند که«اسلام خودش حکومت دارد، اسلام همهاش حکومت است».یعنی بیان کردن که ما میخواهیم در حوزه سیاسی یک نظم جدیدی را ارائه دهیم. یاوقتی که امام مستقر شدند و قانون اساسی و این موارد تدوین گشت بعد از آن به ما جنگ تحمیل شد. اما امام نیامدند فرماندهان ارتش و ستاد کل نیروهای مسلح و غیره را جمع کنند و بگویند که برای این جنگ چکار کنید، یعنی خیلی از نظمهای موجود دفاعی–امنیتی- استفاده نکردند بلکه فرمان عمومی تشکیل بسیج مستضعفین را دادند. یک نظم جدیدی به حوزه دفاعی دادند، نظمی که ویژگی آن مشارکت مردم بود.این مورد دوم در حال حاضر خیلی واضح شده است، ما با نظم نظریه مترقی بسیج هم توانستیم امنیت داخلی کشور خود را حفظ کنیم و هم توانستیم امنیت مردم لبنان را حفظ کنیم و هم در حال حاضر توانستیم در سوریه و عراق داعش را بوسیله همین نظم به چالش بکشیم، یمن هم مبتنی بر همین نظم در حال حاضر مقاومت میکند. ببینید این نظم مبتنی بر دافوس و مبتنی بر دورههای فرماندهای ستادی که در دانشگاههای غربی درس داده میشود نیست و روال جدید امنیتیای محسوب میشود. البته ممکن است معنای آن در سرکلاسها تدریس نشود و شما نتوانید دقیقاً در یک دوره آموزشی تفاوتهای بسیج را با نظریههای امنیتی موجود متوجه شوید اما به هر حال کاملاً واضح است که این نظم یک نظم جدیدی است. الان نمیخواهم دقیقاً تشریح کنم که امام چه کاری را انجام داد، خلاصه مطلب این است که به نظر ما امام در هشت حوزه اجتماعی یک نظم جدیدی را ابداع کرد.
یک مثال دیگری میزنم؛ وقتی امام مستقر شد با راهاندازی جهاد سازندگی و برخی نهادهای دیگر، یک نظم جدیدی را برای حوزه محرومیتزدایی تعریف کرد که خیلی هم موفق بود. به همین علت در برنامه چهارم، جریان توسعهگرا در طرحی جهاد سازندگی را منحل کرد. جهاد سازندگی با سرعت زیاد و با حوزه نفوذ دقیق در کشور محرومیزدایی را شروع کرد. در حال حاضر در دنیا مدلهای مقابله با فقر همین مدلهایی است که بهزیستی ما در داخل دارد. بالأخره در دنیا مشکل فقر و استضعاف وجود دارد منتهی دانشگاههای غربی مبتنی بر تفکر غربی یک طراحی کردند که نتیجه آن بهزیستی حال حاضر شده است.–شما با روال کار بهزیتسی آشنا هستید–بهزیستی حوزه نفوذ بسیار محدودی دارد و به معنایی که ما راجع به گسترش آبادانی و پیشرفت مناطق میخواهیم ورود پیدا نمیکند. بلکه فقط برخی از موارد خاص مانند کسانی که پدر و مادر خود را از دست میدهند را آورده و برای آنها اردوگاه میزنند تا به یک سنی برسند. خب ما این کار را نکردهایم و آمدیم یک نظم جدید در حوزه محرومیتزدایی و پیشرفت و آبادانی ایجاد کردیم. این موارد برخی از نظامسازیها بود، یعنی امام یک روالهایی را نپذیرفت و به جا آن یک سری روالهای دیگر را ایجاد کرد. البته برای اینکه نظام مقایسه ایجاد شود - که به نظر من دلیل اصلی هم همین بود - و هم برای اینکه از ظرفیت نهادهای موجود استفاده شود، امام ارتش و بهزیستی را منحل نکرد. یعنی در هر بخشی نظامسازی کردند، همان نهادهای قبلی را هم نگه داشتند. لذا در حال حاضر شما بعد چهار دهه میتوانید قضاوت کنید که با مدلی که امام محرومیتزدایی کرد چه اتفاقی افتاد و [در مقابل] مثلاً گزارش کار بهزیستی هم که موجود است ببینید. کاملاً میتواند برای شما حالت مقایسه ایجاد کند. در حال حاضر ارتش موجود بوده و بسیج نیز موجود است، انسانها کاملاً میتوانند مقایسه کنند که آن نظام جدیدی که امام ایجاد کرد چقدر کارآمدی در مقابل نظاماتی که از تمدن مدرن عمداً در ایران به وجود آمده است دارد. بنده بحث را بسیار ساده بیان میکنم؛ مهمترین مشخصه و تفاوت امام خمینی عظیم الشان با دیگران این بود که ایشان توانست نظامسازی اجتماعی انجام دهد. یعنی بعد از دوره غیبت ما هیچ فقیهی را نداریم که این کار را به این وسعت انجام داده باشد. البته توسط فقهای ما کارهایی در مقیاس کوچکتری انجام شده است اما اینکه شروع کنند به بازتعریف نظم یک کشور، ویژگی شخص خود امام است. پس وقتی بیان میکنیم تفکر پایه انقلاب اسلامی نظامسازی اجتماعی است، به صورت تمثیلی یعنی این [مواردی که بیان شد]. شما این معنا را داشته باشید تا بنده چند نکته تکمیلی را خدمت شما عرض کنم.
حال جریان روشنفکری و غربگرا در کشور ما مقابل این تفکر چه چیزی را بیان میکند؟ آنها بیان میکنند که ما باید نظم موجود جامعه را ناظر به استانداردهای توسعه بازتعریف کنیم. برای مثال در حال حاضر موضوع بحث در کشور طرح تحول بانکی است. بانک یک نظمی در حوزه پولی و مالی است، اصل بانک دارای یک چالشهای جدیای است، به نظر بنده اصلاً نمیتوان تصور کرد که بانک اسلامی وجود داشته باشد، بانک اسلامی مانند شراب اسلامی است و واقعاً یک گزاره کاملاً متناقض تلقی میشود. اما به هر حال الان طرح اصلاح آن هم مطرح است. این بانکِ [به اصطلاح] اسلامی دارای یک نظمی است که مثلاً سپردههای مردم را جمع کرده و این کار را با تحریک حرص مردم انجام میدهد. یعنی نظمی است که بر پایه تحریک حرص است. شب و صبح در صدا و سیما و در محیطی که شما حضور دارید، تبلیغات راه انداخته و در آنجا بحث میکنند که مثلاً 30 درصد یا 20 درصد یا 10 درصد سود میدهیم و به این وسیله منفعتگرایی یا به تعبیر پیامبران حرص آدمها را تحریک میکنند. بعد وقتی انسانها با یک تبلیغ این شکلی روبرو میشوند، محاسبه کرده و میگونید به نفع من است که سپرده خود را در بانک بگذارم. پس در حال حاضر یک نظم پولی و مالی وجود دارد اما بر پایه تحریک حرص و به اصطلاح مدل سرمایهداری تشکیل سرمایه بر پایه اصل آهنین منافع شخصی است. اصل آهنین منافع شخصی همان حرصی است که در آیات و روایات بحث شده است.این جریان اصل این نظم را پذیرفته و مثلاً دولت یازدهم میخواهد تنها بخشی از آن را تغییر دهد. این نظم در حال حاضر در حوزه پولی و مالی وجود دارد. در طرف مقابل بنده یک نکته مهم را بیان کنم؛ مثلاً ما حسابهای قرضالحسنه را داریم که در یکی از همین سالها در حدود 100هزار میلیارد تومان تجمیع سرمایه داشته است. یعنی تحریک حرصی نبوده اما تجمیع سرمایه اتفاق افتاده است. یعنی آن گزارهای را که آدام اسمیت و توابع او مطرح میکنند که فضایل فردی منجر به افزایش ثروت نمیشود، در این مثال یک مورد نقضی پیدا کرده است. قرضالحسنهها با تحریک حرص تجمیع نشدهاند، 100 هزار میلیارد تومان هم پول کمی نیست، اگر شما بخواهید مقایسه کنید که 100 هزار میلیارد تومان چه مقدار است، به مقدار دو برابر پولی که برای مسکن مهر - که حدود 50 هزار میلیارد تومان پول خرج شده بود - میشود. اگر وقف و سایر مکانیزمهای تجمیع سرمایه را نیز به آن اضافه کنیم، میتوان یک مقایسهای انجام داد. بعدها اینکه اقتصاد اسلام باید به چه شکلی باشد را بحث خواهم کرد. در حال حاضر عرض بنده این است که میخواهم بگویم دوستان روشنفکر ما هم دارای یک نظمی هستند که در حوزه اقتصاد بر پایه تحریک حرص است. یا فرض بفرمایید این جریان در حوزه سیاسی که ورود پیدا میکند، نظم خود را بر پایه لیبرالیسم تعریف میکند. در حال حاضر ما متهم هستیم که در جمهوری اسلامی، دموکراسی وجود دارد اما لیبرال دموکراسی نیست. لیبرال دموکراسی مثلاً یک نسخه کاملتری از دموکراسی است که در حال حاضر در غرب جاری است، بیان میکنند که ما باید به این سمت برویم. آن حرف را هم به انتخابات آزاد ترجمه کرده که مراد آنها هم حذف شورای نگهبان است. بیان میکنند که اجازه دهید خود مردم انتخاب کنند. به هر حال این جریان هم در حوزه سیاسی دارای یک نظمی است. اگر بخواهید در کتابخانهها نمانده و خوب بررسی کنید، خواهید دید که مدرنیته در هر حوزهای یک نظمی را ارائه داده است. در روابط بینالملل هم یک نظمی تعریف کرده است؛ مثلاً دو کشور که در دنیا با یکدیگر درگیر میشوند که در این صورت کار به دخالت شورای امنیت منجر میرسد. شورای امنیت هم بر روی یک ضوابطی یک طرف را مقصر شمرده و حق را به طرف دیگر خواهد داد. پس در حال حاضر یک نظمی موجود است. جریان توسعهگرا هم برای خود یک نظامی تعریف میکند. بنده نمیخواهم الان آن را شرح دهم زیرا مسأله خیلی روشن است. شما هر مسألهای را در دنیا تصویر کنید، براساس تفکر توسعه برای آن یک نظمی قابل تعریف است.
در سوی دیگر هم جریان فهم سنتی از اسلام است که آنها هم [در مسائل اجتماعی] حضور دارند. این جریانها [تغییر] نظمهای خُرد را قبول کرده و آنها را بازتعریف میکنند. مثلاً به شما میگویند که اگر همسر انتخاب کردید و خداوند متعال به شما فرزندی داد، با همسر خود بر روی این قواعد شروع به رفتار کردن کنید.وقتی به گفتوگوهایی که جریان فهم سنتی دارد، نگاه میکنیم متوجه میشویم که در بازتعریف نظمهای خرد ورود پیدا کرده و توصیه میکنند اما در فضای نظم کلان ساکت بوده و به این حوزه ورود پیدا نمیکنند.مثلاً شما هیچ کدام از افراد فهم سنتی را نمیبینید که بیان کند نظام آموزش ما باید بازتعریف شود، اما مثلاً به معلمین توصیه میکنند که اگر بر سر کلاس درس رفتید، آداب معلمی را رعایت کنید، یعنی به مسائلِ خرد ورود پیدا میکنند. ما وقتی راجع به انقلاب اسلامی صحبت میکنیم، یعنی در مورد یک گزارهای که برای آن رقیب هم مطرح است. یعنی امام قائل بودند که باید نظم اجتماعی و روال زندگی مردم را عوض کرد. در این سوی داستان جریان توسعهگرا و غربگرا در کشور هست که آنها هم معتقداند که باید نظم اجتماعی را عوض کرد. در طرف مقابل هم جریان فهم سنتی از اسلام است که فقط به بازتعریف نظمهای خرد ورود پیدا میکنند و در مقابل نظم کلان ساکت است و بیان میکنند نظم فعلی بنای عقلا است؛ پس هر چه عقلای عالم گفتند [قابل تبعیت است]. بنده با یکی از افرادی که درشُرفمرجعیت است راجع به ولایت فقیه صحبت میکردم، ایشان فرمودند که ما ولایت فقیه را از باب بنای عقلا قبول داریم. حال ولی فقیه هم احدٌ من العقلا لست و چطور عقلای عالم میتوانند ورود پیدا کرده و نظم تعریف کنند، ولی فقیه هم یکی از آن عقلاست و ما از این حیث او را قبول داریم. البته احد من العقلایی که فقه هم میداند و ما او را نسبت به بقیه ترجیح میدهیم. - بنده با ایشان در یک فضای علمی و غیر رسانهای و غیر سیاسی بحث میکردیم که از چه حیثی ولی فقیه را قبول دارد. - بسیاری از افراد جریان فهم سنتی ولی فقیه را قبول دارند اما دلیل آنها بر این اساس است که ولی فقیه احد من العقلا است که البته عاقلی است که فقه هم میداند و هم حوزه علیمه را میشناسد. بعد ایشان به بنده میگفت که معلوم است که ما ایشان را با کسی که بر فقه مسلط نبوده و با حوزه علمیه هم آشنا نیست ترجیح میدهیم. حتی برخورد این جریان در حال حاضر با حکومت از این باب است که حکومت اسلامی هم یک روش عقلایی است، یک روش عقلایی پذیرفته شدهتر است. این تفکر خیلی با تفکر امام خمینی تفاوت دارد، امام خمینی میفرمود اسلام نظامات اجتماعی را بازتعریف میکند و این حرف را در عمل هم نشان دادند. در عمل هم وقتی ورود پیدا کردند که اگر از همه ملت ایران و نخبگان بپرسید کار مهم امام چه بود، مثلاً بیان میکنند یکی از کارهای مهم امام همین نظریه ولایت فقیه بود. نظریه ولایت فقه شروع بازتعریف نظم سیاسی در ایران است.
اینکه میبینید در حال حاضر در زبان عرفی بیان میشود که فلان مسئول خیلی حرف ولی فقیه را نمیفهمد و یا نمیخواهد اجرایی کند، باید این موضوع را یک مقداری عمیقتر برداشت کرد. زیرا فلان مسئول یک نظم سیاسی دیگری را در نظر دارد، اما ما ولی فقیه را رأس یک نظم جدید سیاسی میدانیم. پیداست که وقتی یک نفر نظام سیاسی جامعه را مبتنی بر توسعه و لیبرالیسم و دموکراسی تعریف میکند، ولی فقیه را حداکثر از باب اینکه مثلاً یک شخص محترمی است، مورد قبول قرار میدهد و با او وارد تعامل خواهد شد. این یک واقعیت جامعه اجتماعی ایران است که در حال حاضر جریان اسلام ناب توانسته نظم سیاسی را بدست بگیرد. اگر هم مشاهده میشود در یک قسمتی حرف ولی فقیه را گوش میکنند، به دلیل این است که یک واقعیت است و میدانند که نمیتوانند به صورت جدی با نظم سیاسی جامعه درگیر شوند، زیرا در این صورت خود آنها حذف خواهند شد. اما باید بدانیم که در ذهن خود معتقد به این نظم نیستند. البته در حال حاضر عدهای از آنها اعلام کردهاند و این قضیه خیلی شفاف شده است که میگویند: ما باید یک کار بنیادین انجام دهیم و یکی از آنها در تعریف اصلاحات بیان کرده بود کهاصلاحات به معنای پروسه دموکراتیزه کردن ساختار سیاسی جمهوری اسلامی است.این حرف نوشته و بیان کردهاند و در حال حاضر بر روی آن بحث میکنند.
–جریان فهم سنتی را بحث میکردم–جریان فهم سنتی بیان میکند که مسأله بازتعریف نظامات اجتماعی یک امر عقلایی است و بر روی این مبنا ما با هر کسی که این نظامات اجتماعی را بازتعریف میکند وارد تعامل خواهیم شد. لذا اگر شما بزرگان جریان فهم سنتی را در ایران تصور کنید، خواهید دید که اتفاقاً حضور اجتماعی و سیاسی جدیای دارند؛ یعنی در مسائل سیاسی دخالت میکنند. بعد اگر از آنها بپرسید که چه نسبتی بین این رفتار با آن حرفای شما وجود دارد؟ بیان میکنند که از باب عقلایی دخالت میکنیم.
بنابراین این سه نگاه در جامعه فعلی ایران وجود دارد، نباید اشتباه کرده و مسأله را به شکل دیگری بررسی کرد. بنده همیشه وقتی با خود فکر میکنم، میگویم که چه میشود که مثلاً یک نفری بیان میکند که من با امام عکس دارم، پس من طرفدار امام هستم. یک نفر دیگری بیان میکند که خون امام در رگ من است، پس من هم طرفدار امام هستم. نفر سوم هم بیان میکند که من با این دو گروه قبل ارتباط دارم، پس من هم طرفدار امام هستم. چرا این اتفاق میافتد؟ یک علت این است که ما انقلاب را همراه با پایه فکری آن بازخوانی نمیکنیم. یعنی راجع به نظامسازی اجتماعی که روح اصلی انقلاب هست بحث و گفتوگو نمیکنیم. در این صورت تنها ابعاد شخصیت فردی امام بحث میشود. مثلاً در سالگرد امام خمینی یکی از نزدیکان ایشان در تلویزیون صحبت کردن و خیلی خاطرات خوبی را هم مطرح کردند و برای بنده هم جالب بود که مثلاً امام خمینی چه رفتار خانوادگی خوبی داشته و چقدر مرد مهربانی بوده است. به این شکل شروع میکنند راجع به امام در سالگردهای ایشان صحبت میکنند. یا یک موضوعی که در حال حاضر باب شده این است که نسبتِ بین مشروعیت و مقبولیت را بحث میکنند.مقبولیت چه نسبتی با مشروعیت دارد؟ برخی معتقدند مقبولیت جزئی از مشروعیت است، باید این موارد را بحث کنیم و ببینیم که معنای حرفِ آنها چیست. اما در سالگرد امام هر مسألهای را مطرح میکنند جز این موضوع که امام چگونه نظامسازی اجتماعی کردند؛ یعنی بُعد اصلیِ شخصیت امام را مورد بحث قرار نمیدهند.
پس امام یک تفکر پایه دارد که ما از آن به نظامسازی اجتماعی تعبیر میکنیم. بنده نظامسازی اجتماعی را به صورت تمثیلی توضیح دادم، چون واقعاً نمیتوان در این جلسه به صورت اصطلاحی آن را تبیین کرد. عرض کردم که دو جریانِ دیگر نیز راجع به این تفکر پایه موضِع دارند؛ جریان فهم سنتی از اسلام میگوید: اصلاً حوزهای که امام ورود پیدا کرد، حوزهی دینی نیست بلکه یک حوزهی عقلائی است. جریان هم جریان توسعهگرا یا جریان روشنفکریِ غربی - هر اسمی که شما میگذارید–است که نظامسازی اجتماعی را قبول دارد ولی نظامسازی را با الگوی غرب موفق میداند و سعی میکند این بحث را به پیش ببرد. این، حرفِ اول است که بعداً باید آن را بحث کنیم ولی فکر میکنم اجمال آن کفایت میکند.
اگر من توانسته باشم در این 30 دقیقهای که محضر شما عرائضی را مطرح کردم نظامسازی اجتماعی را به عنوان یک پایه و به صورت اجمالی در ذهن شما متولد کنم، سؤالی که پس از این بحث پیش میآید این است که–نکتهی دقیقِ بحث من از اینجا شروع میشود–الآن وضعیت نظامسازی اجتماعی در ایران چگونه است؟ باید این را مشخص کرده و بدانیم اولاً در حوزه نظامسازی چه اتفاقی رخ میدهد، ثانیاً وارد این عرصه شده و مسأله را مدیریت کنیم، این سؤال جلسه امروز است. اگر جنگ نشود خود شما نیز میتوانید این سؤال را در طول دهسال آینده [مطرح کرده و به آن بپردازید.] اما اگر جنگ شد اوضاع تفاوت میکند و به نظر قطعی–البته شما این نظر را نظر شاذّی تصور کنید–نتیجهی برجام جنگ خواهد بود و لذا فرصت بسیار خوبی برای پیشبردِ حداکثری تفکر نظامسازی اجتماعی ایجاد میگردد؛ چون بالآخره برجام میوهای از تفکر نظامسازی غربی است که مردم آن را حس میکنند و لذا اگر مشکل اقتصاد را حل نکرده و برای مردمِ ایران مشکل امنیت هم ایجاد کند برائتِ مردم از تفکرات غربی به شدت ارتقا پیدا میکند. لذا یکی از کارهایی که ما داریم انجام میدهیم این است که بر روی یک مدلِ وصیتنامهنویسی کار میکنیم. به نظر بنده اگر قدری جلوتر برویم آن را به صورت عمومی منتشر خواهیم کرد تا اگر شما در جنگ بعدی شهید شدید به صورت کلّی نگویید که مثلاًفقط حرفِ امام و ولی فقیه زمین نماندو مانند شهدای گذشته این اشتباه را تکرار نکنید. حتماً باید بنویسید که بعد از جنگ، دورهی سازندگی تکرار نشود، همچنین باید وارد بحث شده و توضیح دهید که آیندهی انقلاب باید چگونه باشد. حالا ما داریم برای این بحث یک مدل آماده میکنیم. در قسمت آخر وصیتنامه نیز برای خانوادهی خود وصیت کنید ولی اصل قضیه این است که این معنا–نظامسازی اجتماعی - ولو در قالب وصیتنامه و جلساتِ گفتمانی بحث شود. اگر جنگ نشد–که به نظر بنده جنگ میشود و البته از نظر برخیها این نظر بسیار شاذ میباشد–تا دهسال آینده موضوع بحث این خواهد بود که اولاً نظامسازی اجتماعی در چه وضعیتی قرار دارد و ثانیاً باید چه کار کنیم تا این فکر جلو برود. این معنای اجمالی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت است؛ یعنی الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت به شما توضیح میدهد که چگونه نظامسازی اجتماعی را یکگام–چه به صورت بخشی و چه به صورت همهجانبه- جلو ببرید. بنابراین این سؤال، یک سؤال مهم است. بنده از ابتدای جلسه تا به حال دو سؤالِ مهم را مطرح کردهام: 1. تفکر پایهی انقلاب اسلامی چیست؟ به نظر بنده پاسخ این سؤال، نظامسازی اجتماعی است؛ تفاوت امام با سایر فقها این بود که ایشان قدرت نظامسازی داشتند. ما این نظامسازی را در هشتمورد احصاء کردهایم. 2. این نظامسازی اجتماعی الآن در چه وضعیتی قرار دارد؟ پیگیر این سؤال باشید که معانیِ بسیار مبارکی دارد.
برای پاسخ به این سؤال اولاً باید بدانید کهاز منظر رهبر انقلاب ما الآن در مرحلهی دولتسازی اسلامی قرار داریم. مرحله دولتسازی به چه معناست؟ یعنی مرحلهی نظامسازیِ اجتماعیِ همهجانبه؛وقتی میگویید ما داریم دولتسازی میکنیم باید بدانید که در اندیشه انقلاب، دولتسازی بعد از مرحله نظام اسلامی است و مرحله نظام اسلامی، مرحله دوم انقلاب است و این مرحله، همان مرحلهای است که امام قدرت - یعنی اختیارات - را به دست داشتند. پیش از این مرحله نیز مرحله انقلاب اسلامی بود که امام داشتند نظم قبلی را به چالش میکشیدند. بازهای که امام در آن اختیارات داشتند همین دهسال حکومت است که به ظاهر مانع بیرونی نیز نداشتند و اختیارات را در جامعه در اختیار داشتند و در نتیجه در هشتحوزه نظامسازی کردند. لذا در اندیشه انقلاب، مرحلهای که امام در آن اختیارات را در دست داشته و در هشتحوزه نظامسازی کردند، مرحله نظام اسلامی نام دارد.
الآن در مرحله دولت اسلامی قرار داریم و بعداً به صورت تفصیلی بحث خواهیم کرد که تفاوت این دو مرحله چیست. ولی اجمالاً باید گفت: بین مرحله دوم و سوم ماهیتاً هیچ تفاوتی وجود ندارد و ما در هر دو مرحله به دنبال نظامسازی اجتماعی هستیم، اما در مرحله دوم به صورت اجمالی و در مرحله سوم به صورت تفصیلی. اگر میخواهید سند این بحث را در سخنان حضرت امام خامنهای دنبال کنید میتوانید به سخنرانی سالِ 94 رهبر انقلاب در مرقد امام مراجعه کنید. آقا در آن سخنرانی میفرمایند: امام خمینی یک جدول اجتماعی طراحی کردند که خانههای خالیای دارد. ایشان در ادامه میگویند: ما باید راه امام را ادامه داده و خانههای خالی را پر کنیم. به عنوان مثال در حال حاضر ما در حوزه امنیت نظامسازی کردهایم ولی این امر در حوزه اقتصاد اتفاق نیفتاده است. بنابراین این نکته را به خاطر داشته باشید که وقتی گفته میشود ما در مرحله دولتسازی اسلامی هستیم، مرحله دولتسازیِ اسلامی به معنای پیگیری همهجانبهی آن تفکر پایه است که نظامسازی اجتماعی نام دارد، این تفکر پایه باید در تمام حوزهها پیگیری شود.
در این قسمت یک سؤالی پیش میآید؛ اگر ما در حال حاضر در مرحله دولتسازی اسلامی هستیم و این مرحله به معنای نظامسازی اجتماعیِ همهجانبه مبتنی بر فکر اسلامی است، این نظریه چه وضعیتی دارد؟ آیا الآن در گوشه کتابخانهها هست یا دارد اجرا میشود؟ من به یاد دارم که وقتی جناب آقای روحانی به ریاست جمهوری انتخاب شدند یکی از بچههای دانشگاه قم به من پیامک دادند مبنی بر اینکه روی کارآمدن یک دولتِ توسعهگرا به معنای شکست نظریهی دولت اسلامی است. ظاهرِ مطلب نیز همینطور است ولی آیا این حرف ایشان درست است؟ یعنی آیا تفکرِ نظامسازیِ اجتماعیِ همهجانبه - یعنی همین نظریه دولت اسلامی - شکست خورده است؟ یا اینکه در دورهای موفق بوده و در دورهای شکست خورده است؟ یا اینکه الآن به پیش میرود؟ باید بررسی کنیم که کدام گزاره درست است. بنابراین این سؤال سوم است. سؤال سوم چیست؟ سؤال سوم تحلیل وضعیتِ نظریه دولتسازی اسلامی است. سؤال دوم چه بود؟ سؤال دوم این بود که نظامسازی اجتماعی در چه وضعیتی قرار دارد؟ در پاسخ عرض کردیم که از مرحله اجمالی عبور کرده و به مرحله تفصیلی رسیده است و نام آن دولت اسلامی است. حالا این سؤال مطرح است که مرحله دولت اسلامی الآن چه وضعیتی دارد؟
به نظر ما در حال حاضر با مدیریت حضرت آقا نظامسازی اجتماعی در چهار حوزه انجام میشود؛ اولین کاری که دائماً انجام میگیرد نقد و بازتعریف تفکر سیستمیِ غرب است، نیروهای انقلاب الآن این را انجام میدهند. به عنوان مثال اگر شما علت نامگذاری دههی چهارم انقلاب را بررسی کنید میبینید که دهه چهارم انقلاب، دههی پیشرفت و عدالت است. اگر از ادبیات انقلاب سؤال کنید که چرا شما نام این دهه را پیشرفت و عدالت گذاشتهاید، رهبر انقلاب در سخنرانی سال 1387 خود پاسخ میدهند که؛ کارشناسان - به اصطلاح اقتصادی و توسعه - به ما گفتهاند اول توسعه و بعد از آن عدالت، ولی انقلاب این حرف را نپذیرفته و عدالت و پیشرفتِ توأمان را قبول دارد. پس به نحوهی نظامسازی و سیستمسازیِ غربی نقدی وارد میشود. جریان توسعهگرا میگوید: توسعه مانند یک کیک است و شما باید اجازه دهید این کیک بزرگتر شود و وقت تقسیم آن قطعات بزرگتری نصیب مردم شود، اول باید کیک توسعه بزرگتر شود و شما پس از آن به سراغ عدالت بروید. آقا این مسأله را به صورت تفصیلی نقد کردهاند.در نشستهای راهبردی جمهوری اسلامی، نشستی به نام نشست عدالت وجود دارد؛ کلاً نشستهای راهبردی جمهوری اسلامی درصدد نقد تفکرات توسعهگرا و تفکرات غربی در ادارهی جامعه هستند. مورد دیگر اقداماتِ لایهی اول، سیاستهای کلانی است که رهبر انقلاب اعلام میکنند؛ همیشه در سیاستهای کلان بحثهای تعریضیای به نظامسازی و تفکرات مدرن وجود دارد. به عنوان مثال بند هفتاد و هفت سیاستهای برنامه ششم راجع به تحول در علوم انسانی است. بنابراین ما در یکی از فعالیتهای خود دائماً مشعول نقد تفکرات سیستمی و نظامسازی غرب هستیم و البته مبنای فهم سنتی از اسلام در حوزه نظامسازی را نیز نقد میکنیم. با توجه به شخصیت آقای مصباح به نظر بنده در این دورهای که شما در آن شرکت کردهاید از این مباحث زیاد مطرح میشود، مباحثی که ایشان مطرح میکنند، هم در مقابل جریانِ غربگرا و هم در مقابل جریان سنتی است، ایشان جزء انسانهای خاصی هستند که هر دو حوزه را به چالش میکشند. به هر حال یکی از کارهایی که در مرحله دولتسازی انجام میشود همین است و البته این کار مقدمه نظامسازی محسوب شده و ادامه دارد.
کار دیگری که رهبر انقلاب در حوزه نظامسازی اجتماعی انجام میدهند این است که نظامسازیهای اجتماعی دورهی امام را حفظ و ترمیم میکنند، این نیز یک کار است. به عنوان مثال بسیج فعلی را با بسیج دورهی امام مقایسه کنید؛ [رشد این دوره بسیج با دوره قبل] قابل مقایسه نمیباشد؛ احتمالاً بسیج در آن زمان فقط کارکرد نظامی داشته اما حالا در حوزههای فرهنگی نیز ورود پیدا کرده است. هر کسی فضای قبلی و فضای فعلی بسیج را بررسی کند نتیجه خواهد گرفت که بسیج رشد پیدا کرده است. همچنین وقتی جهادِ سازندگی منحل شد رهبر انقلاب ساختارِ اردوهای جهادی را راه انداخته و اجازه ندادند نظمی که امام برای حوزه محرومیتزدایی ایجاد کرده بودند از بین برود. بالآخره طراحیهایی صورت گرفت و ما الآن جهاد سازندگی نداریم ولی جایگزینی برای آن وجود دارد. این نیز یک سرفصل بحثی است که شما گذشتهی نظامسازیهای اجتماعی دورهی حضرت امام را با حال حاضر آنها مقایسه کنید. بنابراین یکی دیگر از فعالیتها، حفظ و ترمیم نظامسازیهای اجتماعی دورهی امام خمینی است.
یکی از حاضرین:آیا امکان دارد آن هشت حوزه را نام ببرید.
حجتالاسلام کشوری:بنده آنها را در یادداشتی ذکر کرده و امسال به مناسبت سالگرد امام منتشر کردهام. کار سومی که آقا انجام میدهند این است که نظامسازیِ اجتماعی را در حوزههای جدید آغاز نمودهاند. به عنوان مثال شما در حال حاضر با پدیدهای به نام تشکلهای خودجوش فرهنگی روبرو هستید که این تشکلها، نظامسازی اجتماعی در حوزه فرهنگ هستند، قبلاً این نظم اجتماعی وجود نداشته است. اگر شما توصیهی رهبر انقلاب به شورای عالی انقلاب فرهنگی راجع به تشکلهای خودجوش فرهنگی را بررسی کنید میبینید که آقا به شورای عالی انقلاب فرهنگی گفتهاند فعالیت این تشکلها را تسهیل کنید. ایشان با این کار تشکلهای خودجوش فرهنگی را جزئی از نظام قرار میدهند. قبلاً ما در کشور ساختارهای رسمی فرهنگی مانند وزارت ارشاد و صدا و سیما داشتیم ولی الآن تشکلهای خودجوش فرهنگی نیز وجود دارند. ببینید! در حوزهی فرهنگی نظم جدیدی در حال ایجادشدن است که بسیار امیدوارکننده میباشد. شاید در حال حاضر چندهزار تشکل وجود داشته باشد که در حوزههای مختلف ورود پیدا کردهاند و وارد بسیاری از مسائلی شدهاند که ساختارهای رسمی هیچگاه به آنها نپرداختهاند. البته اگر تشکلهای خودجوش فرهنگی درگیر مسألهی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت نشوند زمین میخورند. انشاء الله این آفت برطرف شود.
همچنین حضرت آقا در حوزه اقتصاد بحث مردمیکردن اقتصاد را شروع کردهاند که شما این بحث را ذیل اصطلاح اقتصاد مقاومتی زیاد میشنوید. رهبر انقلاب معتقدند که این نظم در مقابل فشارهای خارجی مقاوم نیست و باید تغییر کند، این مسأله در دورهی رهبرِ انقلاب شروع شده است یعنی نظامسازی اسلامی در حوزه اقتصادی. البته ما همیشه عرض کردهایم که اقتصاد مقاومتی زمانی فهمیده میشود که ذیل الگو دیده شود؛ یعنی غرض اصلی گفتمان اقتصادی مقاومتی بازتعریفِ نظم حوزهی اقتصاد است؛ چون این نظم در مقابل فشارهای دشمن غیر مقاوم است.این نیز فعالیت نوع سوم است. البته این نوع فعالیت، سرفصلهای دیگر نیز دارد؛ به عنوان مثال رهبر انقلاب بازتعریف نظم حوزهی آموزش را نیز شروع کردهاند و شعار تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش طرفدارانی پیدا کرده و بر روی آن فکر میشود و سند اولیه آن نیز به دست آمده است. این موضوعات در دورهی حضرت امام نبودند. پس این هم سرفصل سوم است.
سرفصل چهارمِ [فعالیتهای منجرّ به دولتسازی اسلامی] این است که آقا نظامسازیهای اجتماعیِ داخل ایران را بین مستضعفین عالم و منطقه صادر و تکثیر میکنند. انصارالله و حشدالشعبیة عراق ذیل فعالیت چهارم هستند. پس بنابراین بنده بسیار اجمالی به سؤال سوم نیز پاسخ دادم. نظریه دولت اسلامی در چهار محور به پیش میرود. بنده دوباره آنها را بیان میکنم. محوراول چیست؟ نقد دائمی تفکر سیستمی و توسعهگرا در کشور. این محور در حال حاضر پیگیری میشود و اگر شما رسانهها، سایتها، مجلات و جلسات را بررسی کنید دائماً خواهید دید که جریان انقلاب، جریان توسعهگرا را نقد میکند. محور دوم حفظ و ترمیم نظامسازیهای اجتماعی دورهی حضرت امام است. این فعالیت نیز در حال حاضر پیگیری میشود. بنده اخیراً با یکی از معاونتهای نهادهایی که دورهی امام تأسیس شده بودند و رهبری اخیراً مسئول آن را عوض کردند جلسهای داشتم و آنها نگران بودند که تفکر توسعهگرا در دل نهادشان نفوذ کرده است. آنها بررسی میکردند که چگونه مانع این کار شوند. بنابراین کار دیگری که انجام میشود حفظ و ترمیم نظامسازیهای دوران امام است. کار سوم، نظامسازیهای اجتماعی در حوزههای جدید است. کار چهارم تکثیر تفکر نظامسازی اجتماعی در منطقه و میان مستضعفین عالم است. اگر اینطور پیش برویم در آینده حزب الله ونزوئلا و جاهای دیگر هم خواهیم داشت.
خود این حوزهی چهارم بحث جذابی است و به این کمک میکند که ما بعداً وزارت خارجهی خودمان را بازتعریف کنیم، اگر فرصتی پیش آمد بعداً در حوزهی چهارم بحث خواهم کرد؛ حوزهی چهارم، پایه روابط خارجیِ انقلاب این خواهد بود. "ما چگونه تجربههای خود را به مستضعفین عالم منتقل کنیم؟" دستور کار وزارتخارجهی انقلابی ما در سالهای آینده خواهد بود. این یکی از بحثهای جدی است که ما دیپلماتهای داشته باشیم که نحوه تکثیر نظامسازیها و تجربههای ما در نقاط مختلف عالم را بدانند نه اینکه وزارت خارجهای سر کار آمده باشد و نفهمد که 20 میلیون شیعهی داخل آفریقا چقدر ارزش دارد و اجازه دهد که رهبر آنها را به چالش بکشند و فقط یک تلفن سوری [به دولت آن کشور] بزند. این، مشکلِ جدیِ ما با جریان توسعهگراست؛ به قول حضرت امام خامنهای آن [شیعیان و مستضعفین] عمق استراتژیک و طرفدار ما هستند. اگر آقایان دغدغهی اقتصاد دارند باید بدانند وقتی جمعیتی طرفدار ما شد در آن طرفداری سود اقتصادی هم وجود دارد، فرهنگ و سیاست نیز در آن وجود دارد. مشکلِ وزارت خارجهی ما این است که تفاوتِ چندهزار دلار با بیست میلیون شیعهی طرفدار را نمیداند. به هر حال حوزهی چهارم نیز اهمیت دارد.
با توجه به این مباحث پروژهی نرمش قهرمانانهی رهبر انقلاب در خانهی اول قرار میگیرد. خانهی اول چه بود؟ نقد نظامسازیهای اجتماعیِ مبتنی بر تفکر غربی یا نقد تفکر سیستمی. استاد ما جملهای را میگفتند و جملهی بسیار خوبی میباشد. ایشان میفرمودند: پازل ولی خدا همواره بزرگتر از پازل دیگران است. برادری که به بنده پیامک داده بودند فکر میکردند روی کار آمدن یک دولت، به معنای شکست نظریهی دولتسازی و نظامسازی اجتماعی است. اما رهبر انقلاب تدبیری کردند که تمام فعالیتهای توسعهگراترین دولت در جمهوری اسلامی – به نظر بنده دولت آقای روحانی از حیث تسلط به توسعه، دولت باسوادی است و تفکرات غربی را بسیار خوب میفهمد – ذیل یکی از خانههای پروژهی دولتسازی قرار گرفت و الآن مردم متوجه میشوند که وقتی ما میگوییم تفکرات غربی ناکارآمد است به چه معنا است. برجام یک سند است و شما باید آن را حفظ کنید؛ اما نباید داخل خود برجام شوید؛ بالآخره در برجام سیمان وجود دارد و انسان احساس میکند که باید حرف قلدرها را گوش بکند ولی مهمترین چیزی که میتوانیم از برجام استفاده کنیم این است که برجام، نمادِ ناکارآمدی تفکرات توسعهگراست، از این پس برجام به نماد ناکارآمدی فکر توسعه تبدیل میشود. آنها چقدر غیر واقعی بحث کردند؛ گفتند ما تحریمها را از میان برمیداریم، ایران را آباد میکنیم ولی الآن تحریمها اضافه هم شدهاند، ظاهراً در پسابرجام حدود 60 مورد تحریم و اقدام علیه ایران رخ داده است. لذا دوران پسابرجام، دوران پساتحریم نیست، اتفاقاً دوران افزایش تحریمها به شکلهای مختلف است. به هر حال این یک نوع نقد است و چه نقدِ همهفهمی هم است. اینکه تفکرات توسعهگرا نمیتوانند کشور ایران را اداره کنند، بوسیله نرمش قهرمانانهی رهبری محقق شد. اگر شما اظهارات آقای ظریف را بررسی کنید میبینید که ایشان یک معنایی را مطرح میکنند؛ ایشان میگویند:ما دستگاه سیاست خارجی را بر اساس نظریهی سیاست خارجی توسعهگرا تنظیم میکنیم. نظریهی سیاست خارجی توسعهگرا در سال 1385 و 1386 در مرکز تحقیقات مجمع تشخیص مصلحت نظام تدوین شده است. پس یک فکرِ بخشیِ توسعهای است که به برجام تبدیل شده است. حالا اثبات شد که این نظریه یک نظریه نبود بلکه یک توهم بود و نام آن را نظریه گذاشته بودند.
بنابراین تمام کارهای دولت آقای روحانی ذیل خانهی نقد نظریات غربی جای گرفت. ولی شما یک یادداشت پیدا نمیکنید که منتقدین برجام این معنا را تبیین کرده باشند. با اینکه بنده یقین دارم کسانی که برجام را نقد کردهاند - حداقل کسانی که بنده میشناسم - انسانهایی انقلابی هستند. چرا این معنا را متوجه نمیشوند؟ چون گزارشی از تفکر نظامسازی اجتماعی ندارند. انقلاب یک پرسه است و ما در حال حاضر در مرحلهی دولتسازیِ این پرسه قرار داریم. به گزارش بنده دولتسازی چهارمحور دارد ولی دوستان نمیتوانند به صورت تئوریک این مطلب را جا بیندازند که معنای نرمش قهرمانانه چیست و با فرایند تکاملی انقلاب چه نسبتی دارد. اگر شما اینطور نگاه کنید معنای برجام بسیار تغییر میکند. انقلاب در حال دولتسازی بوده و به سمت مراحل تکاملی خود حرکت میکند ولی تفکری آمده و ادعا میکند که من تدبیرم، من امیدم، من میتوانم، من مشکلات را حل میکنم. ما که میدانیم تفکر توسعهگرا در خودِ آمریکا و اروپا پاسخگو نبوده ولی مردم را چگونه متوجه این مطلب کنیم؟ رهبر انقلاب نرمش قهرمانانه کردند و داستان به شکلی که الآن میبینید درآمده است، یعنی مدیریت شده و ذیل یکی از خانههایی قرار گرفته که ما به آنها نیاز داریم. اینکه عرض کردم پازل ولی خدا بزرگتر از پازل دیگران است به همین معناست. منتهی ما این داستانها و معنای را بازخوانی نمیکنیم.
الآن مثلاً اردوهای جهادیای که دوستان میروند چون ذیل تفکر پایهی انقلاب و نظامسازی اجتماعی معنا نمیشود تکراری شده است. مشکل اردوهای جهادی ما در محرومیتزدایی این است که نوآوری ندارند.
نماد حوزهی سوم و تشکلهای خودجوش فرهنگی بنیاد خاتمالاوصیاء است. این بنیاد موفقیتهای داشته ولی میتوانست بسیار قویتر بوده و در سازماندهی تشکلهای خودجوش فرهنگی دهبرابر بهتر از این عمل کند.گرچه نباید به دور از انصاف حرکت کرد؛ بالآخره این نهاد در سازماندهی تشکلهای خودجوش فرهنگی یک حرکتِ اولیهی خوب محسوب میشود. اما چرا ما با وجود اینکه میتوانستیم سهبرابر استفاده کنیم فقط این استفادهی اولیه کردهایم؟ چون تفکر نظامسازی اجتماعی بحث نمیشود. نیروهای بینالملل ما بسیار ضعیف هستند؛ اولاً ما تشکلهای خودجوش فرهنگیِ متمرکز بر روی فضای بینالملل بسیار کم داریم. شما میدانید که در دنیا دوازده مرکز تجمع شیعیان وجود دارد و تمام آنها حزبالله بالقوه هستند - یکی از اینها حزبالله لبنان است - در حالی که به صورت بنیادین و از نظر اعتقاد به ما شبیه هستند اما با آنها ارتباط نداریم یا ارتباطاتمان بسیار کم است. غیر از این موارد عدد مستضعفینِ عالم بسیار بیشتر از این حرفهاست؛ کسانی که شیعه نیستند ولی ما موظف هستیم از آنها حمایت کنیم، چون مظلوم واقع شدهاند. با وجود اینکه ما نیروی انقلابی پای کار زیاد داریم ولی چرا این اتفاقات رخ میدهد؟ چون تفکر پایهی انقلاب مورد بحث واقع نشده است.
بنده عرض خود را جمعبندی کنم. بنده سه جمله را به صورت بسیار تمثیلی عرض کردم و سعی نمودم هیچ اصطلاحی به کار نبرم. سه جملهی بنده در پاسخ به سه سؤال بود؛ سؤال اول این است که تفکر پایهی انقلاب اسلامی را چیست؟ عرض کردیم که تفکر پایهی انقلاب اسلامی نظامسازیِ اجتماعی است. اگر کسی میخواهد انقلابی باشد - تفاوتی ندارد که نوهی امام باشد یا نباشد - باید از نظامسازی اجتماعی فهم داشته باشد. بنده خدمت یکی از نوههای محترم امام رسیده و عرض ادب کردم و به ایشان احترام جدی هم گذاشتم. سپس از ایشان سؤال کردم که نوآوری امام در حوزه اجتماعیات یا همان نظامسازی اجتماعی را چقدر تکمیل کردهاید؟ ما بنای بیاحترامی نداریم اما میخواهیم بدانیم [خانواده ایشان] چقدر با این مردِ افسانهای تکرار نشدنی - که خدای متعال توفیق داد ما در عصر ایشان زندگی کنیم - ارتباط فکری گرفتهاند. البته شاید نتوان آقایان را مقصر شمرد، امام بسیار بزرگ هستند و وقتی انسان بسیار بزرگ باشد اطرافیان او نمیتوانند او را تجزیه و تحلیل کنند و کسی در حدّ و قوارهی خود ایشان میتواند او را درست تجزیه و تحلیل کنید. غرضم این است که بگویم: اگر ما این معنا را بازخوانی کنیم شاید دعواهایِ سیاسی ما به دعواهای فکری تبدیل شود. اگر این سؤالها را بپرسیم نمیتوانند به ما بگویند بیاحترامی کردهاید. ما به بیت امام راحل عظیمالشأن بیاحترامی نمیکنیم بلکه سؤال میپرسیم. سؤال ما این است که تفکر نظامسازی اجتماعی را چگونه پیگیری میکنید؟ بنابراین سؤال اول را توضیح دادیم.
سؤال دوم این است که نظامسازی اجتماعی نسبت به زمانی که امام آن را مطرح کردهاند در چه وضعیتی قرار دارد؟ عرض کردیم که در مرحله پیگیریِ همهجانبه است؛ فضای کشور ما دقیقاً این را نشان میدهد و همه حس میکنند که به تحول جدیای نیاز داریم و میخواهند نظم جدیدی در حوزهی اقتصاد، فرهنگ و ... ایجاد کنند. نیروهای انقلاب این حس را دارند و مردم نیز به آن احساس نیاز میکنند. پس الآن در مرحلهی نظامسازی اجتماعیِ همهجانبه هستیم.
حالا آیا قرار است که ما ایدهی نظامسازی اجتماعی را شروع کنیم یا شروع شده و ما میخواهیم در میانهی راه به آن ملحق شویم؟ ما انسانهایی هستیم که میخواهیم در میانهی راه سوار این قطار شویم. به گزارشی که بنده عرض کردم آیتالله امام خامنهای با نیروهای خود در چهار حوزه نظامسازی میکنند. اگر اینها را بازخوانی کنیم میبینیم که برخی از دوستان در حوزهی حفظ و ترمیم هستند، برخی دیگر در حوزهی نقد هستند، یعنی ما به یک نقشه دست پیدا میکنیم. همچنین شما میتوانید دورهای که در آن حضور پیدا کردهاید را ارزیابی کنید. طول و عرضِ نیروهای انقلاب زیاد است و همهی آنها نیز کارهای جدی انجام میدهند ولی گاهی اوقات به یکدیگر هجوم میکنند. چرا؟ چون نقشهی جامعِ فعالیتهای انقلاب در ذهن آنها نیست.
به هر حال آنچه که بنده احساس میکنم در یک جمله این است که ما باید فهم خود را از نظامسازی اجتماعی ارتقا دهیم. اگر این موضوع، مسألهی شما شد - به هر حال شما مسئولینِ آیندهی جمهوری اسلامی هستید - به عنوان یک احتمال میتوانید نگاهی نیز به نقشهی راهِ الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت بیندازید. این نقشهی راه، حدود 100 بستهی بحثی است که لوازم همین نظامسازی را بحث کرده است. بنده الآن حتی وارد بستهی اولِ مباحث نیز نشدهام. مثلاً یکی از سؤالات ما این است که نقطهی آغاز نظامسازیِ اجتماعیِ مبتنی بر فکر اسلامی کجاست؟ این سؤالی است که ما به آن جواب جدیای دادهایم. فرض کنید کسی میخواهد بر مبنای فکر اسلامی، نظامسازی اجتماعی کند، این فرد باید چه کاری انجام دهد و کار خود را از کجا شروع کند؟ اگر شما این معنا را مدنظر داشته باشید با نقاطی که در حال حاضر نظامسازی اجتماعیِ اسلامی را به چالش میکشند - مانند برنامهریزی کشور - جدیتر برخورد میکنید. برنامه ششمِ کشور برنامهای است که اگر آن را علاج نکنیم نظامسازی اجتماعی به چالش کشیده میشود و فرصتِ آن هدر میرود. پس اگر این تفکر را جدیتر بگیرید، هم طیفِ موضوعاتی که ما باید به آنها بپردازیم بازتعریف میشوند و هم وضعیتِ فعلی جبهه بازتعریف میگردد. بنده چند روز آینده نامهای به آقای عراقچی خواهم نوشت - از جنبش عدالتخواهی تشکر میکنم که به ایشان مالهی طلایی را اهدا کرد - و در آنجا به ایشان خواهم گفت که در تحلیلهای خود چه اشتباهاتی مرتکب شدهاند. ایشان برجام را به گونهای مالهکشی میکنند که انگار از یک خسارتِ محض به یک فرصتِ محض تبدیل شده است. خسارت محضِ برجام، سیمانی نیست که در اراک ریخته شده است، خسارت محضبودنِ برجام این است که غلط محاسبه کردهاند. میدانید که جریانِ تفکر غربی نمیتواند درست محاسبه کند. دو نوع بحث وجود دارد؛ گاهی شما میگویید آیا تفکر غربی میتواند آرمانها را محقق کند یا نه؟ بنده میگویم فعلاً این بحث را کنار گذاشته و بر روی این مطلب بحث کنید که آیا میتواند واقعیتها را تحلیل کند؟ بنده وقتی سند برجام را میخوانم و گفتوگوها را میشنوم دهها مورد محاسبهی غیر واقعی در آنها میبینم و از این محاسباتِ غیر واقعی نتیجهگیری میکنم که تفکرِ توسعهگرا در ارزیابی واقعیات دچار مشکل است و همین خسارتِ محض است. وقتی یک محاسبهی غلط داشت در موارد دیگر نیز همینطور است. لذا باید از درون برجام خارج شده و یک ملاک مشخص داشته باشید. بنده از شما سؤال میکنم که چرا در برجام 20 محاسبهی غیر واقعی وجود دارد. شما اینها را بحث میکنید. مثلاً میگویید قرار بود تحریمها برداشته شود ولی برداشته نشد، این یک محاسبهی غیر واقعی است. قرار بود فشار آمریکا بر ما کم شود ولی کم نشد، همینطور اینها را لیست میکنید. بنده نمیخواهم از این مسائل نتیجهگیری کنم که برجام غلط است یا درست؛ بلکه سؤال من است که چرا جریانی که سالها کار کرده است اینقدر غلطِ محاسباتی دارد؟ این سؤال اصلی است. به نظر بنده خسارت محضبودن این است که اگر شما یکجا غلط محاسباتی داشتید و در عوض اعتراف به محابسهی غلط خود بر روی آن ماله کشیدید، ملت ایران از این خواهند ترسید که نکند در جای دیگری نیز اینطور محاسبه کنید. الآن ما این نگرانی را راجع به امنیت ملی داریم. حضرت آقای آنها گفته بود عصرِ فعلی، عصر موشک و اینها نیست. خدا بسیار رحم کرد که امام خامنهای برخورد جدی کردند. اگر این محاسبه به پیش میرفت، محاسبهی بسیار خندهداری بود. گویا الآن دوران گفتمانهاست و راکفلرها، بیلگیتسها و جرج بوشها فیلسوف بوده و یا اصلاً وجود ندارند، صهیونیستهایِ آدمکش وجود ندارند و دنیای گفتمانهاست. فرض کنید اگر این محاسبهی غلط به پیش میرفت و تکرار میشد چه اتفاقی میافتاد؟ امنیت ما نیز به چالش کشیده میشد. خسارت محضبودن برجام به همین دلیل است.
حالا انشاء الله اگر خدا توفیق داد بحث باید ادامه پیدا کند. به نظر بنده اگر در این جلسه همین سؤال در ذهن دوستان ایجاد شود و آنها بخواهند این سؤال را پیگیری کنند، جلسه جلسهی مفیدی خواهد بود. اما مهم این است که شما بعد از این دوره میخواهید با نظامسازی اجتماعی چه کار کنید.