به گزارش پایگاه 598 به نقل از ایسنا، دکتر بریجیت استِجر بیشتر در این مورد توضیح میدهد. او استاد
مطالعات ژاپنی دانشگاه کمبریج است و این نوشتار، بخش اول پژوهش وی است که
در مجله دانشگاه کمبریج به چاپ رسید.
«ژاپنیها نمیخوابند.» این
جمله را تقریبا همه و به خصوص خود ژاپنیها زیاد میگویند. البته که این
قضیه صحت ندارد! مگر میشود نخوابید؟ اما این ادعا از نقطه نظر فرهنگی و
جامعهشناختی بسیار جالب و حائز اهمیت است.
هنر خوابیدن یا بهتر بگوییم، نخوابیدن ژاپنیها!
اولینبار
وقتی در اواخر دهه 80 میلادی به ژاپن رفتم، با آن قضیه آشنا شدم. ژاپن در
آن دوران در اوج «اقتصاد حبابی» خود قرار داشت؛ اصطلاحی به معنای رشد عجیب
در حوزه اقتصاد. سبک زندگی مردم بسیار ماشینوار بود؛ انگار همه بیقرار
هستند.
مردم اوقات فراغت خود را با قرارهای کاری و تفریحی پر
میکردند و اصلا وقتی برای خوابیدن نداشتند! شعار تبلیغاتی معروف یک نوشابه
انرژیزا، زندگی آن روزهای مردم ژاپن به خوبی بیان میکند: «آیا میتوانید
شبانهروز بجنگید؟ تاجرین! تاجرین! تاجرین ژاپنی!»
برخی ژاپنیها
به گلایه میگفتند: «ما ژاپنیها دیوانۀ کار کردنیم!» اما حقیقت فرق دارد.
این شکایت و گلایهها نوعی حس غرور را به ژاپنیها القا میکرد، زیرا
خودشان را به عنوان مردمانی با پشتکار فراوان مطرح میکردند. ژاپنیها چنین
حس میکردند که برتری اخلاقی به دیگر انسانهای روی کره زمین دارند.
«هر جا رسیدی چرت بزن»
سبک
زندگی شلوغ مردم ژاپن باعث شد تا با پدیده جالبی روبهرو شوم. افراد زیادی
را میدیدم که در مترو و جاهای دیگر در طول روز چرت میزدند. آنها
معتقدند که «هر جا رسیدی چرت بزن!» بعضی از ژاپنیها حتی سرپا هم چرت
میزدند. بدتر از هر چیزی اینکه این کار برای مردم کاملا امر عادی محسوب
میشد.
البته در رفتار مردم ژاپن تناقضهایی را هم دیدم. تصویر مثبت
برگرفته از یک زنبور عسل در کشور بازتاب داشت که شبها دیرتر بخوابند و از
آن طرف هم صبحها زودتر بیدار شوند. در آن روی سکه، مردم از اینموری
استقبال میکردند: هر کسی میتوانست هر جایی که میخواهد بخوابد، مثلا
وسایل حمل و نقل عمومی و حتی حین قرارهای کاری، کلاس درس و سخنرانیها.
زنها، مردها و حتی بچهها کمتر حساسیتی به این مسئله داشتند.
موضوع پایاننامه من: خوابیدن!
اگر
خوابیدن در تختخواب راحت نشانه تنبلی در جامعه آن روزهای ژاپن بود، پس چرا
خوابیدن حین کار یا کلاس ستایش میشد؟ چه محرکی وجود داشت که بچهها را تا
دیروقت به مطالعه کردن وا میداشت، اما همان افراد روز بعد در کلاس درس
مدام چرت میزدند؟ تمام این سوالها و تناقضها بعدها به موضوع پایان نامه
من در دوره دکتری تبدیل شد.
در گام اول باید با پیش داوری مردم
مبارزه میکردم، چرا که خیلیها فکر میکردند مسأله خوابیدن نمیتواند
موضوع خوبی برای پایان نامه باشد!
اتفاقاً به همین دلیل بود که من
خواستم روی خواب کار کنم. "خواب" میتواند مملو از معنا و ایدئولوژیهای
متنوع باشد؛ نحوه تنظیم خواب و نگاهی که به آن میشود با بافتهای اجتماعی
پیوند دارد. در تجربه شخصی من، خواب امری طبیعی است اما با ساختارهای ارزشی
در یک جامعه ارتباط تنگاتنگ دارد.
نحوه خوابیدن قدیمیها پیش از الکتریسیته
ما
همیشه با اطمینان به این مسأله نگاه کردهایم که اجدادمان همگام با تاریک
شدن هوا آماده خواب شده و با طلوع خورشید نیز بیدار میشوند. اما مسئله
اینجا است که خوابیدن هیچگاه به این سادگی نبوده است.
حتی پیش از
اختراع الکتریسیته هم مردم همیشه دوست داشتهاند تا دیروقت بیدار بمانند و
با هم گپ بزنند و احتمالا به خاطر این کار مواخذه هم بشوند. دانشمندان - و
حتی ساموراییهای جوان - اگر بخشی از خواب خود را صرف مطالعه میکردند، از
احترام بیشتری نزد دیگران برخوردار بودند، اما این کار چندان به صرفه نبود،
زیرا باید نفت برای چراغها تهیه میکردند و روز بعد هم مدام حین تدریس در
چرت بودند.
مسأله خواب اما هیچگاه در چارچوب تاریخی خود بحث نشده
است. چرت زدن در مکانهای عمومی اغلب وجهه طنز مانندی برای بشر داشته است:
مثلا زمانی که شخص اشتباها به یک کنسرت میرود و بعد متوجه میشود کاملا
خواب بوده است. حتی زمانی که یک نفر بیاختیار در کلاس درس یا جای دیگر
میخوابد، دیگران از او به عنوان "سوژه خنده" خود استفاده میکنند!
از
طرف دیگر، سحرخیز بودن همیشه یک مزیت برای افراد بوده و بدان سفارش شده
است. این مسأله در مشرق زمین حداقل از زمان کنفوسیوس و بودا وجود داشته
است.
اسنادی وجود دارد که به سحرخیز بودن طبقه کارگر در دوران کهن
اشاره دارد، اما از قرون وسطی به بعد این مسأله به تمام طبقههای یک جامعه
توصیه شده است.
یک مسأله جالب دیگر "خوابیدن همزمان همراه با
دیگران" است. در بریتانیا، به کرات به والدین توصیه شده که برای فرزندان
خود اتاقی جدا فراهم کنند تا از همان دوران کودکی مستقل خوابیدن را یاد
بگیرند. در ژاپن اما مسأله فرق میکند. والدین ژاپنیها بر این نکته تاکید
دارند که همزمان با فرزندان خردسال خود بخوابند تا از این طریق مطمئن شوند
آنها در آینده مستقل و اجتماعی بار بیایند.
سونامی سال 2011
همین
فرهنگ باعث شده تا ژاپنیها در حضور دیگران بدون دغدغه و بعضا بهتر
بخوابند. این مسأله بهویژه در سونامی سال 2011 مشهود بود. در بهار آن سال،
سونامی باعث تخریب بسیاری از خانهها شد و مردم مجبور بودند در چادرهای
مشترک زندگی کنند. به لطف فرهنگ اینموری، کسی با این مسأله مشکلی نداشت.
با
وجود تمام مشکلات و گلایهها، اغلب مردم میگفتند که خوابیدن به شکل
دستهجمعی باعث روحیه گرفتنشان شده است. من بر روی این مسأله زیاد تحقیق
کردم، اما اینکه بگوییم بعضی از افراد چگونه میتوانند در حضور دیگران
بخوابند، نمیتواند به تنهایی فرهنگ اینموری را توضیح دهد!
پس از
سالها تحقیق و پژوهش سرانجام به این نتیجه رسیدم که اینموری اصلا خواب به
حساب نمیآید. اینموری نه به خواب شب شباهتی دارد و نه حتی با چرت عصرگاهی.
ماهیت
اینموری خودش گویای همهچیز است. این واژه از دو کلمه چینی گرفته شده است:
ای به معنای «بودن در وضعیت هوشیار» و نموری نیز یعنی «خواب.»
مفهوم
ارائه شده توسط اروینگ گافمن از «شرکت داشتن در موقعیتهای اجتماعی» به
درک ما از فرهنگ اینموری و قوانین پیرامون آن کمک میکند. ما از طریق زبان
بدن و بیان کلامی میتوانیم در اتفاقات اطرافمان شرکت داشته باشیم. از
طرفی اما ما قادریم که تمرکزمان را روی فعالیتهای غالب و تابع دیگری نیز
تقسیم کنیم.
اینموری از نگاه گافمن نوعی فعالیت تابع محسوب میشود،
زیرا اینموری درست مانند فرآیند «خیال باطل کردن» اختلالی با موقعیتهای
اجتماعی ایجاد نمیکند. گرچه شخص از نظر ذهنی در دسترس نیست، اما بلافاصله
پس از اولین مشارکت اجتماعی باید خودش را به محیط و شرایط قالب در آن
بازگرداند. افرادی که فرهنگ اینموری را پیاده میکنند همچنین باید برخی
موارد دیگر مانند نوع قرارگیری بدن، زبان بدن، نوع لباس و موارد مشابه را
رعایت کنند.
اینموری در محیط کار موردی در دسترس است. از همه
کارکنان همیشه انتظار میرود که با تمرکز حواس حاضر شوند و در فعالیتهای
حاکم شرکت داشته باشند؛ چرت زدن اما با نوعی تنبلی و ترک وظیفه در ارتباط
است.
از سوی دیگر، اینموری با خستگی حین کار و طولانی بودن جلسات
کاری در ارتباط است و همین مسأله آن را میتواند توجیه کند. ژاپنیها دوست
دارند وقتشان را صرف چیزی کنند که ارزشش را داشته باشد. یک ژاپنی روزی به
من گفت: «ما ژاپنیها برای هر چیز ارزشمندی، روحیه المپیکی داریم.»
پشتکار
یکی از ویژگیهای تحسین شده در فرهنگ ژاپن است. این ویژگی با ساعات کار
طولانی مدت نمود پیدا میکند. اگر کسی تلاش کند تا علیرغم خستگی و بیماری
در یک جلسه کاری شرکت داشته باشد، حس مسئولیت و اراده و ایثارش را نشان
داده است.
فرد با استراحت میتواند هوشیاری ذهنیاش را تقویت کند و
از این طریق انرژی مثبتی داشته باشد. در فرهنگ ژاپن به چنین شخصی میتوان
اعتماد کرد و امکان ارتقای رتبه او نیز وجود دارد. اما اگر آنها به دلیل
خستگی یا بیماری حین انجام وظیفه بخوابند، میتوانند بهانه بیاورند که «از
سوی اهریمن خواب مورد حمله قرار گرفتهاند.»
علاوه بر پشتکار،
فروتنی نیز یک ویژگی کاملا پسندیده است. بنابراین کسی نمیتواند در مورد
پشتکار خود تعریف کند. به همین دلیل، افراد باید به روشهایی برای شناخته
شدن در جامعه متوسل شوند.
از آنجایی که خستگی و بیماری از نگاه مردم
به عنوان نتیجه تلاش و پشتکار زیاد شناخته میشود، اینموری (یا حتی وانمود
کردن آن با چشمان بسته) نشاندهنده تلاش زیاد فرد در چند روز قبل بوده
است؛ در این صورت، افراد از طریق اینموری جایگاه خودشان را تثبیت میکنند.
کلام آخر
کلام
آخر اینکه عادت اینموری در ژاپنیها صرفاً به معنای گرایش افراد به تنبلی
نیست؛ اینموری یکی از ویژگیهای نهانِ زندگی اجتماعی ژاپن است تا افراد از
طریق آن بتوانند به اجرای بهتر وظایف روزمره خود فکر کنند. روش این کار اما
جالب است: دور ماندن موقتی از اجرای آن وظایف یا همان اینموری.
پس
تکلیف کار مشخص شد: ژاپنیها نمیخوابند. آنها حتی چرت هم نمیزنند؛
آنها فرهنگ اینموری (Inemuri) را پیاده میکنند. آن با خواب کاملا فرق
دارد.