
وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا * * * شما را چه شده که در راه خدا و [رهایی] مردان و زنان و کودکان مستضعف [ی که ستمکاران هر گونه راه چاره را بر آنان بسته اند] نمی جنگید؟ آن مستضعفانی که همواره می گویند: پروردگارا! ما را از این شهری که اهلش ستمکارند، بیرون ببر و از سوی خود، سرپرستی برای ما بگمار و از جانب خود برای ما یاوری قرار ده. * * * بدون کشته شدن سرنوشت بیهوده است / شهید اگر نتوان شد بهشت بیهوده است
نديديد كه فرمود: «مَن أَصلَحَ ما بينَهُ و بينَ اللهِ أَصلَحَ اللهُ ما
بينَهُ وَ بينَ الناسِ»(1) هر كس بين خود و خدا را اصلاح كند، خداوند هم
بين او و مردم را اصلاح ميكند. فرمود: من در مورد حق النّاس هيچ كاري
ندارم؛ بايد حقش را بدهي. اين هم بيچاره ميشود، مضطر ميشود، طرف هم ول كن
نيست؛ ميگويد: تو پدر مرا در آوردي، سوزاندي، چه كردي... ناچار و مضطر
ميشود، خدا هم رحم ميكند. يك مرتبه ميبيني ميگويد: خدايا، او را
بيامرز! پدر و مادرش را هم بيامرز! بيخود نيست خدا حق النّاس را نبخشيد.
كتاب طوبي محبت – ص 182
مجالس حاج محمد اسماعيل دولابي