به گزارش پایگاه 598 به نقل از خبرگزاری مهر، گروه دین و اندیشه: رهبر انقلاب هر سال شعاری را برای توجه دادن مردم و مسئولین به اولویتهای کشور تعیین میکنند. برخی از کارشناسان این نامگذاریها را چیزی از جنس فرهنگ عمومی میدانند. برای بررسی بیشتر این موضوع با دکتر محمدهادی همایون، رئیس دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق(ع) به گفتگو نشستیم. وی نامگذاری سالها توسط رهبر انقلاب را قدمهایی برای رسیدن به تمدن اسلامی و در مرحله ایجاد جامعه اسلامی میدانند. متن زیر مشروح گفتگوی مهر با این استاد دانشگاه است؛
*به طور کلی فلسفه نامگذاری سالها توسط رهبر انقلاب چیست و چه کارکردهایی را برای آن میتوان در نظر گرفت؟
به نظر من اگر همه اموری که حضرت آقا به عنوان خط مشیها و راهبردها برای ما تصویر میکنند، در نظر بگیرید به یک مفهوم و یک واژه محوری بر میخوریم که آن موضوع تمدنسازی است. تمدن سازی مهمترین اتفاقی است که در ذیل زمینهسازی ظهور اتفاق میافتد و به نظر میرسد همان واژه زمینهسازی ظهور که حضرت امام اشاره داشتند، در ادبیات امروز ما به واژه تمدنسازی از لسان رهبر انقلاب تبدیل شده است.
از جمله اموری که در تمدنسازی باید اتفاق بیفتد این شعارهای سال است. ما قدم به قدم و سال به سال به سمت موضوعاتی از طرف رهبر انقلاب توجه داده میشویم که در تمدن سازی نقش بسیار بی بدیلی را دارد.
*در شعارهای سال به نوعی به نظامسازی توجه داده میشود؟
نظامسازی یکی از حلقههاست. امور متعددی وجود دارد. مثلا حضرت آقا یک الگویی برای تمدنسازی ارائه کردهاند که مراحل آن انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی است. بعضی از دوستان فکر میکنند که بخشی از این پنج مرحله پشت سر گذاشته شده مثلا الان در مرحله دولت اسلامی هستیم و در بخشهای دیگر هنوز دستاوردی نداشتهایم. اما ما در هر پنچ مرحله جلو رفتهایم منتهی در بعضی مراحل و بعضی حوزهها بیشتر کار کردیم و در بعضی حوزهها کمتر.
به هر حال در این الگو رهبر انقلاب نقاط قوت و ضعف را میبیند و تشخیص میدهد که مثلا در سال آینده باید در چه حوزهای متمرکز شویم و با شعار سال توجه ما را به آن مسئله جلب میکند. در واقع این امر یک نوع فرهنگسازی است، مثلا وقتی میگوییم اقتصاد مقاومتی، این امر باید برای مردم تبدیل به یک فرهنگ شود. حال اگر دستگاههای اجرایی نیز بتوانند خود را با این جهتگیری مردم هماهنگ کنند و رشد بدهند که چه بهتر، اما معمولا این اتفاق کم میافتد و تبدیل به شعار و گزارش کار و... میشود. ولی در سطح مردم و در سطح فرهنگ عمومی موضوع بسیار اهمیت مییابد. اگر کسی خود را در معرض این شعارها قرار دهد و با این جریان جلو بیاید به نظر میرسد که خود را در فرهنگ تمدنسازی سهیم میبیند.
*یعنی شما شعارهای سال را قدمهایی میبینید برای آن فرآیند تمدنسازی؟ یعنی نگاه کلان رهبر انقلاب موضوع تمدنسازی است و حال برای این تمدنسازی گامهایی که باید برداشته شود بصورت شعار سال تبلور پیدا میکند؟
بله همینطور است. اول و آخر بحث همین است. فکر میکنم این مهمترین چیزی است که میتوان در این خصوص عنوان کرد.
*تاثیر شعارهای سال بر مسئله فرهنگ عمومی را چطور ارزیابی میکنید؟
در اینکه تعریف فرهنگ چیست و به تبع آن بخواهیم تعریف فرهنگ عمومی را ارائه کنیم، باید گفت در سطح علمی و دانشگاهی این موضوع به توافق قطعی نرسیده است. اجمالاً یک برداشت مشترکی در کشور نسبت به موضوع فرهنگ وجود دارد و بر همین مبنا اگر بخواهیم حوزههای فرهنگ را به زیر بخشهایی تقسیم کنیم، یکی از بخشهای بسیار مهم، فرهنگ عمومی است. یعنی جایی که موضوع فرهنگ به عموم مردم تعلق پیدا میکند و آنجایی که به یک قشر خاص و یا یک موضوع خاص مثل سینما و سینماگران، صنعت و صنعتگران و... مربوط نمیشود. بلکه موضوع به عرصه عمومی زندگی مردم ربط پیدا میکند.
شاید اخلاق عمومی و رفتار عمومی جامعه را بتوان در همین حوزه تعریف کرد. وقتی مردم مثلا در راهپیمایی ۲۲ بهمن جمع میشوند، دیگر به اعتبار دانشمند بودن و یا کارگر بودن و ... دور هم جمع نمیشوند بلکه به عنوان مردم حضور مییابند. آنجا زمینه و عرصه ظهور و بروز فرهنگ عمومی است.
در آن مراحل تمدن سازی در سطح جامعه اسلامی تا حد خیلی زیادی درگیر همین مفهوم فرهنگ عمومی است. یعنی بیشترین جایی که فرهنگ عمومی در الگوی تمدنسازی خود را نشان می دهد در عرصه جامعه اسلامی است. من نفی نمیکنم که فرهنگ عمومی در عرصههای دیگر حضور دارد اما آنجا که بیشترین حضور را از فرهنگ عمومی حس میکنیم، همان مقطع جامعه اسلامی است. آنجا جایی است که مردم به طور مستقیم نقش ایفا میکنند. لذا قسمت عمده شعار سال برای ساختن همین فرهنگ عمومی است. اگرچه مثلا اقتصاد مقاومتی و یا دیگر شعارها در دستگاههای اجرایی و مختلف ما هرکدام یک تاثیر دارد و یک نوع بروز و ظهور دارد، اما تبلور جدی و اصلی این شعارها در همان حوزه فرهنگ عمومی است که باید اتفاق بیفتد و به فرهنگ مردم تبدیل شود.
*چه اتفاقی باید بیفتد که یک شعار محقق شده و تبدیل به فرهنگ عمومی بشود؟
متاسفانه وقتی ما به این مسئله میرسیم که مثلا موضوعی در فرهنگ عمومی مهم است، در مرحله عملیاتی واقعا نمیدانیم باید چه کنیم. معمولا دست به دامن دو جا میشویم؛ یکی صداوسیما و دومی نیروی انتظامی. واقعیت این است که اگر چیزی بخواهد تبدیل به فرهنگ عمومی شود، اگرچه رسانهها تاثیر دارند و نمیتوان آنها را نادیده گرفت، ولی همه دستگاههایی که هرکدام به نحوی در ساختن فرهنگ عمومی نقش دارند باید وارد کار شوند.
طراحی اتوبانها و خیابانها و معماری ساختمانها نیز بر فرهنگ عمومی تاثیر دارند، حتی بیش از مقولهای مثل سینما. در نتیجه اگر بخواهیم جدی فکر کنیم، همه باید نقش خود را ایفا کنند، از وزارت علوم و دانشگاهها گرفته که این فرهنگ عمومی و این اندیشه در یک فرآیند آموزشی تبدیل به علم شود و علم تبدیل به فرهنگ شود و به عرصه جامعه بیاید، تا آموزش و پرورش که نفش بسیار زیاد و بی نظیری در این خصوص دارد. لذا باید بگویم که یک حرکت یکپارچه باید در همه حوزهها اتفاق بیفتد. اینطور نیست که سخت افزاریترین حوزههای ما کمتر از حوزههای نرمافزاری ما فرهنگی باشند.
*به نظر میرسد مخاطب اصلی شعارهایی که حضرت آقا انتخاب میکنند مردم هستند، آیا این مقوله را میتوان در بستر نظام امامت-امت تعریف کنیم؟
اگر این نکته خاصی که میخواهم بر آن تاکید کنم نبود میگفتم صددرصد با شما موافقم. ولی نکتهای وجود دارد که میخواهم بر آن تمرکز کنم. اگر امام و امت قرار بود با هم عمل کنند و انقلاب اسلامی را به تمدن اسلامی پیوند بزنند، نیازی به انقلاب و تشکیل حکومت نداشتیم. ما باید کارآمدی نظام را در قالب دستگاهی که به نام جمهوری اسلامی ساختهایم اثبات کنیم. این یکی از مهمترین حلقههای تمدنسازی ماست. ما با یک نظام رسمی، انقلاب اسلامی را به جهان معرفی کردهایم. اگر بعد از اینهمه سال بعد از انقلاب، بگوییم ما از کارآمدی نظام خود گذشتیم و رفتیم سراغ ارتباط مستقیم با مردم! این همان چیزی است که قبل از انقلاب هم برای ما حاصل بود. علما با آن تشکیلاتی که داشتند با مردم مرتبط بودند. مثال تاریخی آن هم مسئله تحریم تنباکو است.
درست است که حکومت یک امکاناتی ایجاد میکند که در غیر حکومت نیست ولی یک محدودیت هایی را نیز ایجاد می کند. در نتیجه اگر ما بخواهیم واقعی و جدی به تمدن اسلامی فکر کنیم، این وسط حلقهای وجود دارد به اسم کارآمدی نظام. نظام اسلامی باید خودش را نشان دهد که این رابطه و این جریان و این فرایند تمدن سازی را میتواند اداره کند. شعارها و فرآیندی که برای رسیدن به تمدن اسلامی تعریف میشود، باید در این نظام فهم شود، همه اجزا اعم از مسئولین، سازوکارها و... همه باید به این سمت سوق داده شود و این کار دستگاه دولتی این نظام است که باید این کار را انجام دهند.
انبیا هم به لسان قوم سخن میگفتند. امام و ولی، سطح مخاطب و جامعه را میبیند، دست مردم را میگیرد و قدم به قدم آنها را راه میآورد. به نظر میرسد گوش شنوایی در حوزه اقتصاد و فرهنگ در میان مسئولین وجود ندارد، چون آنها به جای توجه به ظرفیتهای درونی نگاه به بیرون دارند. اما مهم، فهم مردم است. این ابتلائات را خداوند بر سر راه انسان قرار میدهد تا بالاخره مردم با این ابتلائات تمرین کرده و ورزیده شوند و مسیر را طی کنند. چیزهای که ما خیلی سخت میپنداریم با ورود مردم در مدت زمان کوتاهی حل میشود. نمونههای تاریخی آن در انقلاب اسلامی وجود دارد.
*همینطور است، به نظر میرسد مسئولین عموما درک درستی از شعار سال پیدا نمی کنند و صرفا به یک تکرار ملالآوری روی میآورند که این مسئله مورد انتقاد رهبر انقلاب قرار گرفت که شعار با همایش و سمینار محقق نمیشود، راه برون رفت از این اتفاق چیست؟
ما در سازوکار اداره کشور یکی از آن جاهایی که انقلاب اسلامی شکل نگرفته، در عرصه نظام اداری است. انقلاب ما صرفا در عرصه سیاسی خوب جا افتاده است. یعنی مردم میدانند که اگر بخواهند در عرصه سیاسی وفاداری خود به انقلاب را بیان کنند باید به راهپیمایی بیایند و یا در انتخابات شرکت کنند. در حوزههای دیگر مانند اقتصاد و فرهنگ خیلی عقب هستیم. از جمله نظام اداری ما هم مسئلهای است که انقلاب اسلامی در آن اتفاق نیفتاده است. این همان چیزی است که رهبر انقلاب با کلیدواژه مدیریت جهادی آن را مطرح میکنند.
ساختار و سازمان و مدیریت ما در همان نظامی جلو میرود که تا حدودی قبل از انقلاب بوده و در کشورهای دیگر هم وجود دارد. این ساختار و سازمان و نظام نمیتواند با جریان ساختن تمدن اسلامی و فرآیند تمدن اسلامی همراهی کند. به همین دلیل نیازی نیست اثبات کنیم که مدیران ما مسائل را فهم نمیکنند یا اگر فهم می کنند، اعتقادی به آن ندارند. اگر انقلابیترین مردم هم باشد وقتی در آن جایگاه قرار میگیرد دچار مشکل میشود چون آن ساختار به او اجازه نمیدهد که انقلابی بودن را بروز و ظهور دهد.
تبلور انقلابی بودن در عرصه اداری چگونه باید رخ دهد؟ مدیریت جهادی در واقع این موضوع را هدف قرار میدهد. الگوی مدیریتی ویژه انقلاب اسلامی باید طراحی شود. نظام اداری ما هم تراز انقلاب اسلامی نیست و به اندازه آن جلو نیامده است. در عرصه اداری ما هزاران سوال وجود دارد که به آن پاسخی از جنس انقلاب داده نشده است و یا اجماعی در پاسخ به آنها وجود ندارد.
*شما حلقه مفقوده را اشکال ساختاری میبینید؟
بروز و ظهورش ساختاری است اما عمق آن یک عمق علمی و مفهومی است. قبل از آن اراده انسانها مطرح است. مثل آنچه که در دفاع مقدس افتاد، که بدون اینکه مبانی علمی مدیریت جهادی مشخص شود در قالب انسانها عملیاتی شود. همان الگو باید تبدیل به ادبیات علمی شود. یعنی ما باید بصورت پسینی تجربه خود در دفاع مقدس را بازخوانی کنیم و سپس الگوهای آن را طراحی کنیم و این طراحی را به بقیه سازمانها و نهادها و نظام اداری خود سرایت بدهیم.
*ما برای تحقق شعارهایی که در حوزه فرهنگ و اقتصاد وجود دارد، چه راهی در پیش داریم از منظر اینکه مردم پای کار بیایند. از حیث مردمی چه قدمهایی باید برداشته شود؟
اولین قدم باور به این مسئله است که در این خصوص باید مردم پای کار بیایند. هنوز در میان برخی نخبگان حضور مردم درک نشده است. در عرصه اقتصاد به زور اصل ۴۴ قانون اساسی اقداماتی ولو ناقص در این خصوص انجام میشود اما در عرصه فرهنگ هنوز یک نوعی از احتیاط وجود دارد. اگر این کار بخواهد اتفاق بیفتد باز هم در این خصوص دولت نقش محوری دارد.
اینجا نیاز داریم که دولت ضمن اینکه عرصههای ورود خود را محدود میکند، زمینههای ورود مردم را نیز فراهم کند. لذا قدم اول باور به نقش مردم است و قدم دوم برنامهریزی و طراحی برای این موضوع است. مردم این ظرفیت را دارند ولی اینکه این ظرفیت چگونه آزاد شود و در خدمت پیشبرد نظام قرار بگیرد یکی از وظایف دولت است. یعنی دولت باید برای این برنامهریزی و طراحی کند و آن را اجرا نماید. یکی از کارهایی که دولت و حاکمیت به طور کلی، باید انجام دهد، گفتمانسازی و فرهنگسازی در این خصوص است. عرضم این است که مدیریت کلان ورود مردم به عرصههای مختلف بر عهده حاکمیت است.