خسرو حکیمرابط، از حاضران در این جمع، در ابتدای این مراسم کتاب «روز هفتم» را معرفی کرد و گفت: من دو، سه خاطره از کتاب خاطراتم را که خاطرات مستند زندگیام بوده و سرشار از آوارگی، زندان، دانشگاه و آب و آتش بوده است بیان میکنم. این خاطره به سال 1328 که دبیر مدرسهای در کازرون بودم بازمیگردد. دومین خاطرهام که در این کتاب بیان کردم مربوط به جشنواره جهانی یاران دموکرات در سال 1322 در بخارست بوده است.
در ادامه رضا فیاضی کتاب «مردی با لاک قرمز» را معرفی کرد و افزود: این کتاب به نوعی درباره دغدغه یک کودک است که در انتها به یک ساواکی پیر تبدیل میشود و با گربه خود صحبت میکند. این داستان ابتدا به گذشته بازمیگردد و بخشهایی را نشان میدهد که فرد از خون میترسد، اما در آخر به یک ساواکی تبدیل میشود و از اهواز به تهران میآید.
اسماعیل خلج و «مفاتیح الغیب»
«مفاتیح الغیب» کتاب دیگری بود که در این نشست معرفی شد. اسماعیل خلج، از بازیگران پیشکسوت، در ادامه به معرفی این کتاب پرداخت و گفت: تا به حال 50 نمایشنامه و یک کتاب شعر منتشر کرده و دوبار نیز در نشست کتابخوان شرکت کردهام. در یکی از این جلسات کتاب «کاشفان» را در چهار بخش معرفی کردم که در هر یک از این بخشها به کشف زمین، زمان و کشف بیرون و درون انسان اختصاص داشته است. امروز نیز کتاب «مفاتیحالغیب» را که به کشف آیات قرآنی میپردازد، معرفی میکنم. این کتاب 900 صفحه است و 130 صفحه مقدمه دارد که در مقدمه از فیلسوفان یونان و فیلسوفان ایرانی مثل ابنسینا یاد شده است.
وی در ادامه افزود: در واقع نگاه کتاب نسبت به قرآن کشف و شهودی است و دلیل و برهان کمتر در آن وجود دارد، به همین جهت انسان را از درون راضی میکند. همچنین نویسنده در نگارش این کتاب از روایات پیامبر(ص) استفاده کرده و پیشنهاد میکند که با قرآن ارتباط برقرار کنیم.
نرگس آبیار و معرفی «نفس»
نرگس آبیار، کارگردان فیلمهای «نفس» و «شیار 143» و نویسنده، دیگر سخنران این مراسم بود. وی در ابتدای سخنان خود به سابقه نویسندگی خود اشاره کرد و گفت: 30 جلد کتاب تاکنون منتشر کردهام که اکثر این عناوین برای گروه سنی کودکان و نوجوانان نوشته شده و مابقی در تمها و زمینههای مختلف هستند. «فیلم نفس» براساس یکی از همین آثارم نوشته شده و از زاویه دید سوم شخص و من راوی داستان را روایت میکند. در این کتاب بسیار سعی کردم تا به جهانبینی کودکان نزدیک شوم.
وی ادامه داد: این داستان براساس خرده پیرنگها پیش میرود و پسزمینه آن آگاهی است؛ هرچند از زبان کودکان بیان میشود، اما شیرینی غیرقابل انکاری دارد. بخشی از تاریخ، زندگی کولیها و آئینهای عزاداری در این کتاب روایت میشود؛ چون مربوط به سال 56 است. نام «نفس» نیز به دلیل شخصیت اصلی داستان است که پدرش تنگی نفس دارد و از این جهت اهمیت یافته است.
در ادامه این جلسه راضیه تجار نویسنده کتاب «کوچه اقاقیا» با معرفی آثار خود بیان کرد: نویسندهای صاحب 36 اثر بیشتر در حوزه بزرگسال هستم و آثاری از قبیل «سفر به بیشهها» شعله و شمع و هفتبند را داشتهام. روایت داستان «کوچه اقاقیا» به دهه 20 بازمیگردد و چاپ دهم آن تمام شده و سوره مهر آن را چاپ کرده است. شخصیتهای این کتاب زنان هستند. دخترک کوچکی به نام دلنواز شخصیت اصلی داستان با زاویه دید دانای محدود و دانای کل است. موقعیت اجتماعی، سیاسی و خانوادگی در آن دوران در این کتاب بیان میشود. توصیفات بیشتر بصری است و شاعرانه است و خواننده نیز هم میتواند حس کتاب را دریابد و هم آن را ببیند. به طور کلی رمان درباره موقعیت زنی است که پس از زایمان دچار افسردگی میشود و کشمکشهای داستان هم بیرونی و هم درونی است و خواننده را با خود همراه میکند.
در ادامه این نشست حجتالله ایوبی، رئیس سازمان سینمایی نیز با بیان اینکه وقتی از سینما به اینجا آمدم، انگار از زیر آتش و خمپاره به جای آرامی آمدهام،گفت: در دورانی که رایزن فرهنگی بودم دو کتاب «1972 روز در شماره 6 خیابان ژانبارت» و «دولت و هنر» نوشتم. ما نمایشگاههای متعددی درباره پوشش از زمان هخامنشیان ایران در فرانسه داشتیم و گروه گروه بچههای مدارس فرانسوی به دیدن این نمایشگاه میآمدند. کل بازدید پنج دقیقه بیشتر طول نمیکشید، اما هیچ کس سوالی نداشت و این موضوع برایم پیش آمد که بچهها را چگونه تربیت کنیم که بتوانند تابلو نقاشی و اثر هنری را درک کنند و این انگیزه نوشته کتاب دولت و هنر بود.
وی افزود: در این کتاب 50 سال سیاستگذاری فرهنگی در کشور فرانسه را بررسی کردم. طی این 50 سال دولتهای چپ و راست میآمدند و میرفتند و درباره این صحبت میکردند که چگونه امکان حفظ سینمای فرانسه مقابل سینمای هالیوود فراهم میشود. این کتاب دانشگاهی را انتشارات سمت چاپ کرده است.
ایوبی با اشاره به اینکه یک مدیر فرهنگی پس از خواندن این کتاب ابراز تأسف کرده است، گفت: من نیز به او گفتم مقصود من نیز همین بود که این کتاب را مدیران فرهنگی بیشتر بخوانند. این کتاب به زبان روسی در مسکو ترجمه شد و در مسکو جایزه گرفت.
وی افزود: کتاب« 1972 روز در شماره 6 خیابان ژانبارت» به این علت نوشتم که معجزه فرهنگ و هنر را نشان دهم. در این کتاب تا حدودی موفق شدم نشان دهم فرهنگ ایران چه معجزهای میکند و میتوانیم مطمئن شویم که با مولانا، حافظ و سعدی و سینمای ایران در دورههای دیگر نفوذ کنیم.
اسدزاده: کتابها بچههایم هستند
دور معرفی کتاب در بخش دیگر این مراسم به داریوش اسدزاده، بازیگر پیشکستوت سینما و تلویزیون، افتاد. اسدزاده که خود مؤلف کتاب «سیری در تاریخ تئاتر ایران از قبل اسلام تا سال 57 » است، به بیان خاطراتی از دوران جوانی و علاقهاش به هنر پرداخت و گفت: از سال 1319 عاشق هنر بودم و موسیقی و ویولون کار میکردم. پس از آن، این هنر تئاتر بود که من را به سمت خود کشید. با بزرگان آن دوره مانند عنایتالله شیبانی کار تئاتر را شروع کردم و با کتابی که درباره تاریخ تئاتر، ثابت کردم ما 100 سال قبل از تاریخ اسلام تئاتر داشتیم؛ مردم بخارا با سوگ سیاوش نوحه میخواندند و گریه میکردند و این خودش تئاتر محسوب میشود.
این هنرمند پیشکسوت ادامه داد: مشغول نگارش کتاب دیگری درباره تاریخ سینما از زمان مظفرالدین شاه هستم. 93 سال دارم و کتابها بچههایم هستند، روزی 8 ساعت مطالعه میکنم. با اینکه هنوز توان راه رفتن ندارم، عاشق تئاتر هستم. زندگیام در تئاتر و سینما گذشته است. هنر، تبسم خالق به مخلوق است.
در ادامه هوشنگ توکلی دیگر هنرمند پیشکسوت و نویسنده کتاب به سخنرانی پرداخت و گفت: از شروع قرن، دو دوره پهلوی و جمهوری اسلامی را طی کردیم. رضاخان با کودتا به قدرت رسید و اهالی فرهنگ و هنر ناراضی بودند و مقاومتها بخصوص از ناحیه روشنفکرانی که از دوره مشروطه به دوره پهلوی پرتاب شدند، بیشتر بود. آنها بار امانتی را حمل میکردند و آثار زیادی از خود به جای گذاشتند.
وی افزود: بعد از شهریور 20 و تحمیل محمدرضا به عنوان شاه و معرفی آن در مجلس ملی، دوره اجتماعات کوچک و بزرگ مردم به دلیل نارضایتی بود. تا اینکه انقلاب به پیروزی رسید و این پیروزی، به خواست مردم بود؛ همین امر تفاوت ایران دوره پهلوی و ایران دوره جمهوری اسلامی است.
توکلی افزود: جریان روشنفکری تلاش کرد بعد از انقلاب نقش مؤثری داشته باشد اما قوانینی وضع شد که ترجیح دادند مسئولیت روشنفکری را از این جامعه بگیرند. متأسفانه هنوز جامعه فرهنگی ما به خاطر دخالت در مدیریت دولتی و تنبل شدن روشنفکران محقق نشده خود را پیدا کند. خوشحالم بعد از 37 سال کتابخوانی در حال طرح شدن است.
انتقاد داریوش ارجمند از وزیر ارشاد: او راهش را میکشد و میرود، اما احتیاجی نیست ما صاحبخانهایم
داریوش ارجمند نویسنده کتاب «شغاد» دیگر سخنران این مراسم بود. وی با اشاره به خروج وزیر ارشاد از سالن مراسم، از این رویه انتقاد کرد و گفت: آقای وزیر ارشاد چشم دیدن ما را ندارد، رفت، مهم هم نیست. بسم الله میگویم و آغاز کلام میکنم تا متهم به کفر نشوم. خراسانیام، شاگرد شریعتیام و دغدغهام فرهنگ و هنر است و به اینها افتخار میکنم، اما همیشه نگران گنجینه فرهنگی خودمان هستم. همه هنرمندان دنیا با اتکا به ادبیات خود رشد کردهاند، اما ما کاملاً از تاریخ و ادبیات بریدهایم.
وی در ادامه افزود: چرا هیچ کس التفاتی به شاهنامه و مرزباننامه ندارد؟ آموزههای اخلاقی غیر از ادبیاتمان نیست، این همه فیلم میسازیم چرا هیچ کس التفاتی به سعدی ندارد؟ من بضاعت اندکی داشتم و در خراسان بودم و زمانی میخواستند آرامگاه فردوسی را با بلدوزر خراب کنند، در نامهای به آیتالله خامنهای درخواست توقف این کار را نوشتیم. ایشان نیز نامهای مرقوم کردند که مانع از این تخریب شد.
اتفاقات تاریخ معاصر ما مثل موسسه پیشکسوتان مهم است اما نشان و آرم آن هیچ جایی نیست؛ در جایی به زور می ایستانندمان و زینت مجالس میشویم و عکس میگیرند حتی پشت کارت دعوت این مراسم هم آرم ما نیست در حالی که این مؤسسه را ما با خون دل بهوجود آوردهایم. همه فرهنگ را رها کردند. چون ما از حسنک وزیر تا امیر کبیر نخبهکشی کردیم.
نویسنده کتاب «شغاد» عنوان کرد: برای نوشتن مرگ رستم یک بیت در مولانا من را تکان داد و انگیزهای برای نوشتن این کتاب شد. مولانا یک عارف شاد است، اما این تنها بیت غمباری بود که مرا متأثر کرد: «زین همرهان سست عناصر دلم گرفت/ شیرخدا و رستم دستانم آرزوست». من برای نوشتن مرگ رستم تلاش بسیاری کردم. همراهان من کسانی بودند که میخواستند یک بال از این دو بال را بشکنند.
ارجمند خاطرنشان کرد: تخت جمشید همانقدر برایم اهمیت دارید که مسجد شیخالطفالله. شاهنامه ما سراسر نیایش یزدان استف ما حتی یک روز بتپرست نبودیم. سکه و اسکناس و ... را ما به دنیا عرضه کردیم و بقایای آن در 5 هزار سال پیش در زابل نهفته است. وقت آن است که هنرمندان به سمت گنجینههای ادبی بروند و برای شناخت شخصیتها، هیچ راهی جز بازگشت به گذشته نداریم.
وی د رپایان گفت: شغاد به دست برادرش کشته می شود تولد و مرگ شغاد 18 صفحه بیشتر نیست اما برای کشف این راز زمانی زیاد صرف کردم.
در ادامه مسعود فراستی نویسنده کتاب لذت نقد با اشاره به اینکه 28 سال است که نقد میکنم و سعی کردهام در این مدت نسیه نفروشم، گفت: طی این سالها کتابهایی درباره سینما نوشتم. کتاب «لذت نقد» درباره 20 سال سینمای ایران است. عمده نقدها تند است و کسی از جمله مسئولان را خوشحال نمیکند؛ امیدواریم شما که تحمل زیادی در قبال تحریمها داشتید، تحمل نقد را نیز داشته باشید. سعی کردم از بضاعت خودم استفاده کنم و بین ساختارگراها و نظریه ژانبارت نوعی نظریه نقد را مطرح کنم.
در ادامه احمد مسجدجامعی، عضو شورای شهر تهران، با بیان مسائلی درباره تهرانگردی خودش گفت: دروازه قزوین و دروازه غار مرکز هنرهای سنتی بود و چه اشکالی دارد که آنجا را احیا کنیم و پردهخوانی به آنجا برگردد.
عزیزی: متأسفانه مدیران فرهنگی از دل هنرمندان انتخاب نمیشوند
در پایان این نشست محمود عزیزی، از بازیگران حاضر در این جلسه، درباره انگیزه خود از کاندیدا شدن در انتخابات پیشرو گفت: ما باید همچنان بعد از گذشت 27 سال و برگزاری انتخابات متعدد، حسرت بخوریم و منتظر بمانیم و مطالبات خود را از نمایندگان مجلس طلب کنیم. متأسفانه در جامعه فرهنگی ما مدیران از دل هنرمندان خانواده تئاتر انتخاب نمیشوند و درد خانواده هنرمندان را درک نمیکنند. تنها انگیزهام برای حضور به عنوان کاندیدا این بوده است که بتوانم قدم کوچکی در این رابطه بردارم.