عصر امروز: شاید بی اهمیت ترین
اتفاق این روزها این باشد که یک نفر با توهم روشنفکری از آن سوی آبها قلم
دست بگیرد و خطاب به ما که این ور آبیم فحش نامه بنویسد. نظیر کاری که این
روز ها سروش دباغ شروع کرده و از آن سوی آبها هر بار رکیک تر از دیروز
ماحصل سالها تفکر خود را روی کاغذ می ریزد.
انصافا بسیار باید با
خود برای نوشتن حرفی در این خصوص و گرفتن وقت مخاطب کلنجار رفت و دست آخر
خود را راضی به نوشتن مطلب کرد اما از آنجا که تضاد را در سراسر زندگی این
به اصطلاح محقق اسلامی از ایدئولوژی و شاگردان گرفته تا سنگربندی سیاسی
میتوان مشاهده کرد خالی از لطف نخواهد بود مرور جواب این سوال که : دشمنان
امروز جمهوری اسلامی چه کسانی هستند؟
به این خط از نامه اخیر وی به
مقام معظم رهبری توجه کنید. "مثلث زر و زور و تزوير يعنی سه برادران
لاريجانی را گماشته ايد تاشما رااز شر قضا وقانون وحقوق بشر برهانند؟".
سروشی که ده ها سال پیش كتاب «فلسفه اخلاق در قرن حاضر» نوشته ج. وارنك را
که آیتالله حاج شیخ صادق آملی لاریجانی آن زمان به قلم خویش ترجمه کرده
بودند را به شاگردان خود (حلقه کیانی ها) توصیه میکرد چه شده است که امروزه
روز این گونه وی را به ضلعی از مثلث زر و زور و تزویر تشبیه می کند.
از
شاگرد نیز هر آن برون تراود که در استاد وی است. اكبر گنجي، آرش نراقي،
علي افشاري، محسن سازگارا و... شاگردان "حلقه كيان" سروش بودند كه تا آخر
به ملزومات "قبض و بسط تئوريك شريعت" وفادار ماندند، به ايالات متحده
آمريكا كه كارل ريموند پوپر يهودي آن را "مدينه فاضله مدرنيته" مي دانست،
رسيدند، اكبر گنجي كه روزگاري "تيغ" بر صورت دختران و پسران بدحجاب مي
كشيد، "همجنس گرايي را انساني مي داند". انديشه سياسي- حسين منتظر:
"همجنسگرايي به همان اندازه انساني است كه ازدواج زن و مرد"؛ چرا كسي ازاين
سخن اكبر گنجي، يار غار دكتر سروش تعجب نكرد.
اما اين تنها اكبر
گنجي يكي از شاگردان اوليه و مدير انتشارات صراط (ناشر اختصاصي سروش) نيست
كه به حاميان "همجنس گرايي" مي پيوندد. آرش نراقي نيز، يكي ديگر از شاگران
پا به كار دكتر سروش است كه مقالات فراواني در تشريح و تفسير و حمايت از
نظرات سروش در مجلات روشنفكري به چاپ رساند. اگر اكبر گنجي با نگاهي جامعه
شناختي به مباحث معرفت شناسي به دنبال داده هاي تاريخي براي اثبات و بررسي
اين نظريه برمي آيد، آرش (احمد) نراقي رويكرد فلسفي پروژه معرفت شناسي سروش
را وسعت بخشيد. "آرش نراقي كه هم اكنون در انستيتو هوور حضور دارد، در
قرائت نويني از قرآن كريم، همجنسگرايي را ناسازگار با دين مقدس اسلام نمي
يابد! نراقي در مقاله مبسوط "درباره اقليت هاي جنسي (۲۵ نوامبر ۲۰۰۵) با
استناد به ادبيات گسترده همجنسگرايي، آن را پديده اي طبيعي و اخلاقي معرفي
كرد. پس از آن هم طي يك سخنراني با عنوان "اسلام و مسأله اقليت هاي جنسي"
در دانشگاه كاليفرنياي لس آنجلس، كوشيد تا قرائتي سازگار با قرآن از
همجنسگرايي ارائه كند"!
به این مقاله اش در رابطه با قرآن و مسأله
حقوق اقلیتهای جنسی توجه کنید."پرسش اصلی من در این نوشتار این است: آیا
می توان دامنه الهیات رهایی بخش قرآنی را به قلمرو حقوق و کرامت انسانی
اقلیتهای جنسی نیز گسترانید؟ پاسخ من به این پرسش مثبت است. اما برای توضیح
این معنا، نخست باید به دو پرسش زیر پاسخ دهم:(اوّل) چرا (به گمان من) هر
تفسیری از قرآن که تبعیض بر مبنای هویت و گرایش جنسی را بربتابد از منظر
اخلاقی نارواست؟(دوّم) چرا و تحت کدام شرایط یک مسلمان خردورز لاجرم باید
بکوشد تا درکی از آیات قرآنی بیابد که با نفی تبعیض بر مبنای هویت و گرایش
جنسی سازگار باشد؟می توان ادعا کرد که "لواط" و "همجنسگرایی" دو مفهوم
متمایزند. صرف برقراری رابطه جنسی با همجنس فرد را "همجنس گرا" نمی کند، چه
بسا فردی با همجنس خود رابطه جنسی برقرار کند، اما "همجنس گرا" نباشد،
یعنی هویت خود را "همجنس گرا" نداند. از سوی دیگر، ممکن است فردی خود را
"همجنس گرا" بداند، بی آنکه لزوماً با همجنس خود رابطه جنسی برقرار کند. به
بیان منطقی، نسبت مفهوم"همجنس گرایی" با مفهوم"رابطه جنسی با همجنس" عموم و
خصوص من وجه است.بنابراین، از این مدعا که روایت قرآنی مناسبات جنسی رایج
در میان قوم لوط (یعنی عمل لواط) را نکوهیده است، مطلقاً نمی توان نتیجه
گرفت که "همجنسگرایی" نیز در قرآن مورد نکوهش قرار گرفته است."
محسن
سازگارا نیز که عضویت آن در یک گروه همجنس گرایی LGBT شهره عوام است،
معتقد به برابری حقوق زن و مرد و رعایت کامل حقوق اقلیت های جنسی (که منظور
از آن منحرفین جنسی است) می باشد.
ملاحظه میشود که شاگردان کیانی سروش چه عقایدی دارند، بنظرم بهتر است نام حلقه کیان را به حلقه گیان ( همجنسگرایان) تغییر داد.
يوسفعلي
ميرشکاک زماني دربارهي مخملباف گفته بود که مخملباف آن موقع که مسلمان
بود، مسلمانياش سطحي بود و وقتي هم که روشنفکر شد، باز هم روشنفکري سطحي
بود. عبدالکريم سروش، چه آن سالها (فعالیت در شورای انقلاب فرهنگی) که با
وجداني آسوده، به نام دين حکم به حذفِ ديگري ميداد، متعصب بود و چه حالا
که داعيهي روشفکري دارد در ساختار فکري اش اندک تغييري رخ نداده، او
همچنان با يک چشم ميبيند، گيرم که حالا چشم چپ، جاي چشم راست را گرفته
باشد.