به گزارش پایگاه 598، امروزه یکی از مهمترین و مشهورترین واژه های اجتماعی و سیاسی دنیا ، واژه ی آزادی می باشد . با همه اهمیت و شهرت این واژه متاسفانه هنوز معنای مشترکی برای آن یافت نشده است ، بدین معنا که مکاتب مختلف دینی و نحله های متعدد مادیگرا ، هر کدام آزادی را به نوعی و با تعریفی معرفی ومطرح می نمایند . در این بین کشورهای غربی به ویژه آمریکا با داشتن ابزارهای موثری مانند امپراطوری رسانه و هالیود ، توانسته تعریف خود را از سایر تعریف ها مشهورتر نماید ، بطوری که گویی اصلی ترین معنای آزادی همان فهرستی است که غرب از آن مطرح کرده است . اندک تحقیق و مطالعه نشان میدهد که اتفاقا معنای رایج و زبانزد آزادی که مدام با روشهای مختلف در دنیا ترویج میشود ، معنایی کاملا دور و حتی متناقض با اصل آزادی را دارد . آنچه موجب شده که این معنا پشت زرق و برق خیره کننده ی غرب مخفی بماند ، عدم آشنایی آحاد مردم ، بلکه بخش عمده ای از نخبگان با حقیقت لیبرالیسم است . لیبرالیسم را شاید در واقع باید آخرین و کاملترین نحله ی تولید شده توسط جریان ضد دینی دانست . واقعیت این است که در فرهنگ و مبانی لیبرالیسم همه نقاط و خواص مکاتب سیاسی دنیا که در مقابل دین تولید شده اند ، از مکتب قدرت نیچه و مکر ماکیاول تا دیکتاتوری پرتاریای مارکس وانگلس وجود دارد . با نگاهی دور از پروپاگاندای غربی که هر مخالفی را نادان و متعصب معرفی میکند باید گفت لیبرالیسم تبلور و تجلی کامل پروتکلهای صهیون است ، در مبانی آن از نگاه ایدئولوژیک حق با زور است و هدف وسیله را توجیه میکند دیده میشود تا نگاه اقتصاد سرمایه داری با فرض لازم همه دنیا باید محتاج لیبرالها باشند.
در واقع لیبرالیسم یعنی حیوان انگاری همه انسانهای خارج از دایره خود و حتی برده انگاری فقرای حاضر درغرب . آزادی در لیبرالیسم حقیقتا به معنای آن است که همه آزادند تا آنجایی که مانع آزادی دیگران نشوند ، اما نکته ای که آهسته گفته شده و برای حفاظت از لیبرالیسم آن را مشهور نکرده اند تخصیص قانون فوق است ، در اصل قانون آزادی در لیبرالیسم این است " همه مرفهین آزادند به شرط آنکه آزادی آنها مانع آزادی مرفه دیگری نشود" . با این تعریف دیگر میتوان حمله کردن آمریکا به دلایل واهی به عراق و افغانستان را درک کرد و دور ریختن میلوینها تن گندم را برای سرپا نگاه داشتن اقتصادی کشوری که کمی آن طرف تر عده زیادی بر اثر گرسنگی میمیرند را دانست.
با تعریف دقیق و واقعی آزادی در لیبرالیسم است که میتوان علت اینکه آمریکایی که دو بار ناجوانمردانه از بمب هسته ای استفاده کرده و اکنون ، حق دارد هم بزرگترین ضرادخانه ی هسته ای را داشته باشد وهم از ایرانی که هرگز کوچکترین حمله ای به هیچ کشوری نکرده و بلکه مورد تجاوز ایادی آمریکا واقع شده ، اعتمادسازی هسته ای طلب کند را درک کرد.
واژه ی آزادی در لیبرالیسم غربی تنها و تنها ابزاری است که به وسیله ی آن میتوان با هر کشوری درگیر شد و یا هر جایی از دنیا را نا امن نمود . در این عرصه سوالات زیادی مطرح است که غرب هرگز حتی حاضر به شنیدن آنها نشده است ، سوالاتی مانند این که آیا مردم عراق هم حق آزادی داردند؟ آیا مردم ویتنام مستحق نداشتن آزادی بودند ؟ آیا بیش از یکصد و هفتاد هزار نفر که در اثر بمب های هسته ای آمریکا در کسری از ثانیه کشته شدند انسان نبودند یا لیاقت آزادی را نداشتند ؟ و آیا ...
آنگاه که این نکات در کنار یکدیگر قرار می گیرند دو حقیقت بزرگ رخ نمایی می کند ، اول اینکه لازم است دنیا یک بار با دقت بیشتری به معنای آزادی از منظر ادیان الهی به ویژه اسلام گوش فرا دهد تا انطباق این معنا را با فطرت انسانی دریافت کرده و لذت آزادی از بندهای هواها و هوسهای شیطانی را با همه وجود احساس نماید و دوم اینکه باید با غربی که با نام آزادی بدترین اقدامات را برای کامیابی لیبرالیسم انجام داده و میدهد به مبارزه برخاست و چرخه ی معیوب بیشترین منابع در دست اقلیت مرفه را از کار انداخت تا روح آزادی حقیقی در کالبد جهان زخم خورد از لیبرالیسم جریان یابد.
منبع: البرزبان