"محمد العبد محمد
الحسنی" در گفتوگو با خبرنگار فارس در غزه گفت که در جریان محاکمه وی در
دادگاههای رژیم صهیونیستی عبارتهایی از بیانات امام خمینی(ره) را بر زبان
آوردم که خشم قضات صهیونیست را برانگیخت و همین امر باعث شد که آنها مرا
به حبس ابد محکوم کنند.
الحسنی پس از 26 سال اسارت در زندانهای رژیم صهیونیستی و تحمل شکنجه، حبس
انفرادی، محرومیت از دیدار با خانواده و فرزندان خود به مدت 16 سال سرانجام
در راستای تبادل اسرا بین حماس و رژیم صهیونیستی موسوم به "وفاداری به
آزادگان" از زندان این رژیم رهایی یافت.
در زیر متن مصاحبه با وی آمده است
کجا و چگونه و بنا به چه دلیلی بازداشت شدید؟
من در خانهام در اردوگاه الشاطئ آوارگان فلسطینی واقع در غرب شهر غزه
بازداشت شدم؛ آنها ابتدا شریک من در عملیات جهادی سال 1986 علیه اشغالگران
که در پاسخ به ترور فلسطینیان انجام شد، بازداشت کرده بودند و پس از آن من
به مدت 15 روز تحت تعقیب بودم و بعد از 15 روز پنهان شدن و تعقیب وقتی وارد
خانه شدم فهمیدم که خانه ما را محاصره کردهاند و به محض ورود مرا بازداشت
کردند.
آیا دادگاهی برای شما تشکیل دادند؟
بله دادگاه نظامی برای من تشکیل شد اما من در جریان محاکمه دادگاه را به
رسمیت نشناختم زیرا این دادگاه متعلق به اشغالگران بود که مشروعیت ندارند و
تمامی آن چیزی که در دادگاه گفتم این عبارت امام خمینی(ره) بود: « تا زمانی که صدای اذان از مساجد جهان به گوش میرسد جهاد امری حتمی است» و این گفته من قضات صهیونیست را به خشم آورد.
چند سال در اسارت بودید؟
من به حبس ابد محکوم بود و 26 سال در زندان سپری کردم
آیا در زندان انفرادی بودید و یا زندان عمومی؟
دو مرحله بود؛ در زندان مرکزی غزه با برادران اسیرم بودم و از سال 1996 حبس
انفرادی من آغاز شد تا اینکه در تبادل اسرای موسوم به "وفاداری به
آزادگان" آزاد شدم.
اتهامات اساسی شما چه بود؟
انتساب به جنبش جهاد اسلامی؛ من از هستههای اولیه و از کسانی بودم که از
انقلاب ایران الهام گرفته و در دهه هشتاد مبارزه و جهاد را آغاز کرده
بودند.
در کدام زندان اسیر بودید و اوضاع آن چگونه بود؟
زندان مرکزی غزه و پس از آن در عسقلان و اخیرا نیز در زندان "بئرالسبع" در
حبس انفرادی بودم، اوضاع همه زندانهایی که من در آنها بودم واقعا دشوار
بود؛ دشمن میخواست اراده تو را بشکند، و به تو اهانت کند و ما سعی داشتیم
کرامت خود را حفظ کنیم، زندگی بسیار دشوار و سختی بود و به همین دلیل ما
دست به اعتصاب غذا میزدیم تا به حقوق خود دست یابیم.
زندانبانان مرد بودند یا زن؟
در ابتدای بازداشت مرد بودند اما در دوره اخیر تیم زنان نیز به آنها اضافه شد.
وضعیت غذا در زندان چگونه بود؟
بسیار بد بود، مقدار غذایی که به ما میدادند برای یک کودک نیز کافی نبود و
ما مجبور بودیم از بوفههای داخل زندان و از هزینه شخصی خودمان خرید
بکنیم.
چگونه شما را شکنجه میدادند؟
شکنجه واقعا سختی بود به شدت مورد ضرب و شتم قرار میگرفتیم، ضربه شدیدی به
پیشانی من زدند که باعث خونریزی در گوشهایم شد که پس از آن عمل جراحی بر
روی گوشهایم انجام دادند به گونهای که ضعف شنوایی من در گوش سمت چپ به 70
درصد رسید. ستون فقراتم را به شدت فشار میدادند که دردهای شدیدی داشت و تا
به امروز نیز از دردهای آن رنج میبرم، نشستن بر روی صندلی با دست و پای
بسته، قرار دادن سر در کیسه کرباس پر از گازهای بسیار بدبو تا حدی که بارها
از بوی بد آن بیهوش میشدم اما با این حال نتوانستند از من اطلاعاتی کسب
کنند.
همه این شکنجهها برای گرفتن این اعتراف بود که آیا امام خمینی از شما
حمایت میکند؟ و این حمایتها چگونه و از کجاست؟ و من جواب میدادم آرزو
میکنم امام خمینی را ملاقات کنم و از جانب ایشان حمایت شوم اما چنین نبوده
و جهاد و مبارزه ما تلاش خودمان بوده است.
بدترین چیزی که در زندان تحمل کردید، چه بود؟
درگذشت عزیزان و کسانی که دوستشان داشتم، در زندان پدرم را از دست دادم،
امام خمینی از دنیا رفت و دکتر فتحی شقاقی و بسیاری از رفقای من شهید شدند،
شادی و غم بود؛ شهید انسان را شاد میکند و قضا و قدر بر این بود که تو در
زندان باشی و او در بهشت آزاد باشد؛ اینها دردهایی بود که ما در زندان
تجربه میکردیم.
از دیگر چیزهایی که دردناک بود، ترور برادر زادهام "رماح الحسنی" توسط
اشغالگران بود که یک ماه قبل از آزادی من از زندان صورت گرفت.
حساسترین اقدامات صهیونیستها در زندان چه بود؟
اینکه امنیت اسرائیل آسیب نبیند، فعالیتهای زیادی علیه اشغالگران در داخل
زندان انجام میشد و هر بار اشغالگران اقدام به حبس انفرادی اسرا میکردند و
مشخص شد که آنچه اسرائیلیها را بیشتر پریشان میکند این است که امنیت
آنها از داخل زندان به خطر بیفتد.
چه تعداد از فلسطینیان تسلیم شدند؟
بله- تیم اسلو تیم شکست و تسلیم است که گروهی از آنها در داخل زندان تسلیم
شدند، متاسفانه شعار آنها فلسطین از رود تا دریا بود اما اکنون به کمتر از
مرزهای 67 راضی شدهاند، دوستان اسیر من شاهد هستند که وقتی "احمدی نژاد"
رئیس جمهور ایران در سازمان ملل اعلام کرد که اسرائیل هیچ حقی در فلسطین
ندارد و فلسطین متعلق به فلسطینیان است، من گریه کردم، گریه کردم چون
نمیتوانستم بر احساستم در آن لحظه غلبه کنم[میدیدم] که چگونه برخی از
فلسطینیان از قضیه فلسطین دست کشیدهاند در حالی که ایران از آن حمایت
میکند و ما مشتاق حمایتهای حقیقی از این افراد هستیم که بار دیگر در کنار
ما بایستند و در کنار هم در آینده در برابر توطئهها علیه قضیه فلسطین
بایستیم.
چه چیزی در زندان به شما آرامش میداد؟
آزادی و دیدار با خانوادهام و تغییر منطقه به بهترین وجه به روش انقلاب ایران و کرامت انسان که احمدینژاد از آن سخن میگوید.
زمانی که شما در زندان بودید، وضعیت خانواده شما چگونه بود؟
دردناک بود، فرزندانم بزرگ میشدند و من آنها را نمیدیدیم این واقعا دشوار
و غمانگیز بود اما با این حال تحمل میکردم، آنها به دلیل فعالیت جهادی
من در زندان مرا از ملاقات با خانوادهام به مدت 16 سال منع کردند.
عکسالعمل همسرتان در زمان بازداشت شما چگونه بود؟
زمانی که نیروهای اطلاعاتی اسرائیل وارد اتاق من شدم از آنها خواستم اجازه
دهند لباسهایم را عوض کنم در همین لحظه همسرم به من گفت "تا آخر راه با تو
هستم"، همسرم رنجهای زیادی متحمل شد و به انتقال نامهها به من متهم شد و
از ملاقات با من محروم شد، او کار جهادی بینظیری کرد و 26 سال در کنار من
بود.
با وجود همه مشکلات و اقدامات وحشیانه اشغالگران چه چیزی شما را به مقاومت پایبند کرده بود؟
چیز عجیبی بود، در برخی از اسرا احساس میکردم که هنوز روحیه مقاومت وجود
دارد، با شنیدن عملیات شهادتطلبانه که صهیونیستها در آن کشته میشدند
جوانان تکبیر میگفتند و در همان هنگام زندانبانها به سمت ما حمله
میکردند.
آیا زندانبانان از صبر و استقامت شما متاثر میشدند؟
بله مواردی بود که متاثر شدند؛ تدابیر امنیتی برای عدم تعامل اسیر
با زندانبانان وجود داشت اما ما توانستیم برخی از آنها را تحت تاثیر قرار
دهیم و آنها برای ما تلفن همراه میآوردند تا با دنیای خارج تماس برقرار
کنیم.
آیا موردی را به یاد دارید که بر سر مسئله اساسی از جمله یک موضوع مقدس با زندانبانان مشاجره کرده باشید؟
بله در مواردی که زندانبانان به خداوند متعال اهانت میکردند جوانان آنها
را مورد ضرب و شتم قرار میدهد و این یک اصل بود که هر زندانبانی که به
خداوند اهانت میکند باید به او حمله کرده و مورد ضرب و شتم قرار داد.
میزان وحشت اسرائیل از ایران تا چه حد است؟
تا آنجا که من میدانم دغدغهای به نام ایران و احمدینژاد وجود دارد و
آنها وحشت غیرعادی، سرگردانی سیاسی و نظامی غیرعادی در خصوص نحوه متوقف
کردن این سونامی ایرانی در منطقه دارند اما خداوند تبارک و تعالی قدرتمندتر
از آنهاست «یمکرون ویمکر الله والله خیر الماکرین».
چه چیزی بیشترین ترس را در دل اسرائیلیها ایجاد میکند؟
دین اسلام و قدرت یافتن اسلامگراها در منطقه است که اسرائیلیها را در وضعیت غیرطبیعی قرار میدهد.
آینده را چگونه میبینید؟
به خواست خدا بسیار بهتر خواهد شد.