به گزارش پایگاه 598، جام جم در یادداشتی به قلم حجتاله اکبرآبادی
نوشت: این درست که در ورزش همیشه پیروزی و شکست هست اما افسوس اینجاست که
در شرایطی در لاس وگاس ناکام شدیم که استعداد، توان و لیاقت بچههای تیم
ملی کشتیفرنگی بالاتر از آن چیزی بود که در لاس وگاس به نمایش درآمد.
بویژه در رابطه با «بزرگ ستاره»ای چون حمید سوریان که چوب ندانمکاریها و
استراتژی غلط مسئولان امر را خورد تا این ستاره کشتی جهان، با دور بودن از
آمادگیهای روحی و روانی لازم به حریفی ببازد که در شرایط طبیعی به گرد
پای دلاور کشتی ایران نیز نمیرسد. در این مورد خاص توجه به چند نکته خالی
از لطف نیست:
1ـ حمید سوریان در شرایطی برای حضور در رقابتهای
جهانی لاس وگاس انتخاب شد که تا مدتها انتخابش به اما و اگر بود و کادر
فنی تیم ملی بهدنبال این بود که شایستگی این قهرمان را برای حضور در این
رویداد مورد محک و آزمایش قرار دهد. نکته این است که کسی مخالف رقابتهای
انتخابی نیست، اما وقتی فاصله افتخارآفرینی و تجربه بالای او قابل قیاس با
همتایان داخلیاش نیست، نباید در زمینه معرفی و اعتماد به سردار تیم ملی
کشتی فرنگی اینقدر زمان تلف میشد. بیشک اگر حمید زودتر خیالش از بابت
حضور در آوردگاه جهانی راحت میشد، ششدانگتر و آمادهتر میتوانست رقبایش
را ملاقات کند و چه بسا طلای هشتم دنیا را قاب افتخاراتش میکرد.
2ـ
چینش بهتر در تیم ملی کشتیفرنگی میتوانست در بر دارنده نتیجه بهتر برای
این تیم در میدان جهانی باشد. مثل اینکه اگر سعید عبدولی در وزن سوم (71
کیلو) به میدان میرفت میتوانست در شرایط بهتری حریفانش را ملاقات کرده و
بر سکوی قهرمانی این وزن صعود کند.
دلیل نیز مشخص است؛ قهرمان دوست
داشتنی اندیمشکی کشتی به لحاظ فیزیکی و قد کوتاهش در شرایطی نیست که به
مصاف حریفان دست و پا کشیدهاش در وزن 75 کیلو رفته و آنان را مقهور قدرت و
تکنیک خود کند. موضوعی که در لاس وگاس به چشم آمد تا روشن شود که بدون
منطقی خاص این کشتی گیر خوب و با صفا به وزن بالاتر هدایت شده است. یا در
نظر بگیرید که در وزن فوق سنگین بخوبی از کشتی گیر مستعدی چون بهنام
مهدیزاده حفظ و حراست نشد تا با از دست دادن این قهرمان، از کشتیگیر 98
کیلویی (مهدی علیاری) خواسته شود به 130 کیلو صعود کند. بهطور طبیعی نیز
کشتیگیری که بدنش به تن کشتیگیران خوب جهانی نخورده بود، نمیتوانست در
نخستین تجربه جهانیاش برای کشتیفرنگی به نتیجه خاصی جز حذف تن دهد.
3ـ
با احترام به کادر فعلی تیم ملی کشتیفرنگی، هنوز قابل درک نیست که چرا
کشتیفرنگی ایران بزرگمردی چون محمد بنا را کنار میگذارد تا فردی که اوج
هنر و کارآمدی اش را در المپیک لندن با 3 طلا به تماشا گذاشت، کنار گود
باشد و دیگرانی در راس باشند که برای سالها ردای مربیگری را از تن درآورده
بودند. بی شک کنار گذاشتن امثال محمد بنا در ورزش ایران، نوعی خودزنی به
حساب میآید. چه بسا اگر شرایط ادامه کار او فراهم میشد، حالا تیمی چون
جمهوری آذربایجان از تیم ایران پیشی نمیگرفت. از یاد نبریم که اگر بنا
سکاندار میبود، حتی یک سوریان نیم بند و ناآماده نیز، حریفانش را از تیغ
تکنیک ناب و هوشمندی ذاتیاش در امان نمیگذاشت.