به گزارش پایگاه 598، یهودیان از گروه هایى بودند که پس از هجرت پیامبر (ص) به مدینه، به عنوان دشمنى جدى در برابر پیامبر (ص) و مسلمانان قد برافراشتند. خطر یهودیان تهدیدى بزرگ براى دین نوپاى اسلام بود که پیامبر عظیم الشأن اسلام با تبیین گفتمان اسلامى، در پیش گرفتن راهبردى هدفمند، اعمال سیاست هاى سنجیده و رهبرى خردمندانه توانست آن را خنثا کند و دین اسلام و کیان دولت اسلامى را از شرّ فتنه هاى این قوم مصون دارد.
راهبردهاى پیامبر اکرم (ص) در برخورد با یهودیان موضوع بسیار مهمى است که این مقاله با روش تحلیل تاریخى و با استفاده از قرآن به عنوان منبع اصلى و همچنین مآخذ دست اول و برخى تحقیقات و مطالعات جدید در پى تحلیل و کاوش آن مى باشد.
یافته هاى این پژوهش نشان مى دهد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با درایت و خردورزى توانست ضمن خنثا نمودن نیرنگ هاى یهودیان، توطئه هاى آنان را سرکوب کرده و اسلام و مسلمانان را از فتنه هاى آنان در امان دارد. ایشان در این راه به انواع روش ها مانند انعقاد پیمان نامه، دعوت و هدایت آنان، صبر و شکیبایى و در نهایت، برخوردهاى قهرآمیز علیه آنان متوسل شدند.
بررسى تعامل پیامبر اکرم (ص) با یهودیان و درک اصول، چارچوب ها و منطق این تعامل، به مسلمانان امروز کمک مى کند تا اصول و چارچوب هاى رفتار خود را با غیرمسلمانان پى ریزى کنند و عملکرد خود را با اعتقادات خود هماهنگ سازند و در این مسیر از سیره رسول خدا (ص)، که اسوه حسنه است، بهره گیرند.
کلیدواژه ها: یهودیان، بنى قریظه، بنى قینقاع، بنى نضیر، پیامبر اکرم (ص)
مقدّمه
هنگام هجرت رسول خدا صلى الله علیه و آله به مدینه، گروه هایى از یهودیان مهاجر در این منطقه زندگى مى کردند (ر.ک: اصفهانى، بى تا، ج 22، ص 107ـ108؛ سمهودى، 1410ق، ج 1، ص 112). آنان با تبلیغات وسیع، توانسته بودند برخى از افراد قبایل عرب را به سوى کیش خود متمایل سازند (یعقوبى، بى تا، ج 1، ص 310). علاوه بر افرادى از خاندان هاى اوس و خزرج که به دین یهود گرویده بودند، مشهورترین قبایل یهود ساکن یثرب بنى قینقاع، بنى نضیر و بنى قریظه بودند که در شمال شرقى منطقه قبا زندگى مى کردند. گروه دیگرى از یهودیان نیز در شمال مدینه و در مناطق خیبر، فدک، وادى القرى و تیما ساکن بودند.
بخش چشمگیرى از یهودیان ثروتمند، و به کار تجارت و بازرگانى مشغول بودند (ابن ادریس، 1386، ص 51؛ احمد باسمیل، 1403ق، ص 46). آنان، افزون بر تسلط بر اقتصاد یثرب، با اعراب بیابانى و مشرکان مکه نیز دادوستد مى کردند و انتظار داشتند با ریاست عبداللّه بن ابى بر یثرب نفوذ سیاسى و اقتصادى شان توسعه یابد، اما با ورود پیامبر صلى الله علیه و آله به این شهر و گسترش اسلام تمام آرزوهایشان بر باد رفت.
ازآنجاکه دین اسلام تداوم ادیان بزرگ الهى است، پیروان دین یهود، به ویژه بزرگان و دانشمندانشان، با توصیه هایى که در منابع دینى خود درباره آخرین رسول وارد شده بود آشنا بودند (بقره: 89). بر این اساس، مى توان چنین اظهار داشت که یهودیان از ظهور پیامبرى در جزیره العرب آگاهى داشتند (ابن سعد، 1903م، ج 1، ص 91و123؛ بیهقى، 1361، ج 1، ص 218ـ220)، ولى پس از ظهور پیامبر صلى الله علیه و آله از میان اعراب، یهودیان که نمى توانستند ببینند شخصى غیر از قوم بنى اسرائیل و از خاستگاه عروبت به مقام والاى نبوت نایل شده و با دعوت خود و تعالیم اسلامى منافع آنها را به خطر انداخته است، در کنار مشرکان قریش و منافقان مدینه مقابل رسول اللّه صلى الله علیه و آله و امت وى صف آرایى کردند (شهیدى، 1379، ص 56).
درباره برخوردهاى پیامبر و یهودیان مطالعات و تحقیقات بسیارى انجام شده است. ازجمله جدیدترین آنها، دو کتاب تحلیلى بر عملکرد پیامبر در برابر یهود، تألیف على جدیدبناب و پیامبر و یهود حجاز، از مصطفى صادقى مى باشد. کتاب الیهود فى القرآن تدوین محمدعفیف عبدالفتاح طباره نیز اطلاعات خوبى در این باره دارد؛ لیکن این کتاب بیشتر به معرفى یهود پرداخته و عملکرد پیامبر صلى الله علیه و آله در برابر یهودیان را چندان بررسى نکرده است. علاوه بر این کتاب ها، مقالات متعددى نیز درباره برخوردهاى پیامیر با یهودیان تدوین شده است که ازجمله آنها مى توان به مقاله برخوردهاى مسالمت آمیز پیامبر با یهود از مصطفى صادقى و تعامل دولت نبوى با یهود از على اکبر علیخانى اشاره کرد.
با وجود اینکه این موضوع در کتاب ها و مقالات مورد بررسى قرار گرفته است، لکن عمده این تحقیقات بر محور جنگ هاى پیامبر صلى الله علیه و آله با یهودیان تدوین شده اند و اقدامات و راهبردهاى پیامبر صلى الله علیه و آله از زمان ورود به مدینه و اخراج قبایل یهود به دقت بررسى و تبیین نشده است و نوآورى نوشتار حاضر توجه به این مسئله بوده است.
سؤال اصلى مقاله،چگونگى تعامل پیامبر صلى الله علیه و آلهبایهودیان و روش هاى مقابله حضرت با فتنه هاى این قوم است.
سؤالات فرعى نیز عبارتند از: 1. یهودیان چه خطرهاومشکلاتى براى پیامبرومسلمانان ایجادمى کردند؟ 2. چرا پیامبر پس از ورود به مدینه با یهودیان پیمان نامه منعقد ساخت؟ محتواى پیمان نامه چه بود؟ پیامبر چه راه کارهایى را در مقابل اقدامات خصمانه یهودیان به کار بردند؟ رویارویى پیامبر با یهودیان در چه جنگ هایى رخ داد و نتایج هریک چه بود؟
آنچه به طور کلى و به عنوان فرضیه، در این بحث، مى توان طرح کرد آن است که برخورد رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله با صاحبان ادیان مختلف، ازجمله یهودیان، براساس دعوت و گفتمان اسلامى بوده است تا باورهاى آنان اصلاح شود، ولى با نقض پیمان هاى پیاپى یهودیان و بى نتیجه ماندن این تلاش، پیامبر صلى الله علیه و آله ناچار به انجام برخوردهاى قهرآمیز شد.
خطر یهودیان
خطر یهودیان براى پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان بسیار جدى بود؛ چراکه روش خصمانه شان در برخورد با پیامبر از روى علم و آگاهى بود (پاک نژاد، 1358، ص 14). ازیک سو، به لحاظ سیاسى یهودیان شاهد تسلط بر مناطق پیرامونى خود بودند و آینده خویش را در خطر مى دیدند و از سوى دیگر، اسلام از لحاظ دینى، دین یهود را از بنیاد مورد انتقاد قرار داده بود. همچنین قرآن کریم در آیات فراوانى (به ویژه سوره هاى قصص و انبیاء) بنى اسرائیل را مورد توبیخ قرار داده و از اعمال نادرست آنان در برابر انبیا گله کرده است (مائده: 70). تحمل چنین برخوردى که نوعى افشاگرى تاریخى براى بنى اسرائیل به شمار مى آمد و ویژگى هاى فکرى و اخلاقى آنان را برملا مى کرد، بر یهودیان بسیار دشوار آمد (جعفریان، 1386، ج 1، ص 467). ازاین رو، با وجود آنکه مى دانستند محمد رسول و فرستاده خداست و این همان پیامبرى است که در تورات به رسالتش وعده داده شده است (بیهقى، 1361، ص 218)، اما حسادت و تعصّب نادرست آنان را بر آن داشت تا رسالت رسول خدا را نپذیرفته، به مقابله با اسلام و مسلمانان روى آورند.
یهودیان در زمینه دشمنى با نهضت اسلامى و رهبر آن گوى سبقت را از دیگران ربودند؛ به گونه اى که قرآن در فهرست دشمنان اسلام نام آنها را پیش از همه، حتى مشرکان، ذکر نموده است: لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِینَ آمَنُواْ الْیَهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکُواْ (مائده: 89)؛ مسلما یهودیان و کسانى را که شرک ورزیده اند، دشمن ترین مردم در حق مؤمنان خواهى یافت.
یهودیان، با وجود آنکه پیمان هاى متعددى با پیامبر صلى الله علیه و آلهبسته بودند، هیچ گاه به معاهدات خویش پایبند نبوده، از آزار و اذیت پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان فروگذارى نکردند. آنان براى ضربه زدن به اسلام و مسلمانان نیرنگ هاى فراوانى به کار مى بردند؛ خارج از مدینه مشرکان را تحریک و تقویت مى کردند و در داخل مدینه نیز، همگام با منافقان، علیه حکومت اسلامى توطئه مى نمودند. آمار جنگ هایى که یهود به طور مستقیم و غیرمستقیم براى شکست اسلام به راه انداختند و نیز انبوه آیات قرآن که درباره آنها، به ویژه در سه سوره بقره، آل عمران و نساء، نازل شده است، تلاش و کوشش فراوانشان را در این مسیر روشن مى نماید.
درواقع، یهودیان در جامعه اسلامى گروهى فتنه گر بودند که هم با جنگ نرم و هم با جنگ سخت به نابودى اسلام مى اندیشیدند. در ادامه، تعامل پیامبر صلى الله علیه و آله با یهودیان و سیاست هاى آن حضرت در مقابل فتنه هاى این قوم به تفصیل بیان مى گردد.
انعقاد پیمان
پیش از هجرت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به یثرب، این شهر هیچ گونه ثبات سیاسى و اجتماعى نداشت. بدیهى است پى ریزى جامعه اى جدید، بر پایه اصول و ارزش هاى اسلامى، نیاز به علقه هاى معنوى خاص و پیوندهاى سیاسى میان تمام ساکنان مدینه داشت تا زمینه اتحاد سیاسى ـ مذهبى در مرکز حکومت اسلامى فراهم آمده، افقى روشن و قابل دستیابى، براى تحقق آزادى و آسایش در چارچوب شریعت، نه فقط براى مسلمانان، بلکه براى تمامى ساکنان مدینه النبى ترسیم گردد.
رسول خدا صلى الله علیه و آله تنظیم پیمان نامه عمومى مدینه (براى آگاهى از متن پیمان نامه، ر.ک: حمیداللّه، 1365، ص 65ـ69) را در راستاى یک سلسله اقدامات و تدابیر خردمندانه صورت داد. آن حضرت مى دانست براى تحقق آرمان هاى بزرگ اسلام فضایى آرام و به دور از تضادهاى قومى و قبیله اى موردنیاز است. پیامبر صلى الله علیه و آله، در این منشور اساسى، بر آن شد تا ضمن حفظ برترى اسلام، احساس تفاخر و تضادهاى قومى و مذهبى را به همزیستى مشترک و دفاع از مرکز حکومت اسلامى مبدل ساخته، بنیاد امت واحده را پى ریزى کند. این قرارداد میان مهاجران، انصار و یهودیان وابسته به آنان (از اوس و خزرج) بسته شد.
منشور سیاسى مدینه به گونه اى تنظیم شده بود که پیروان ادیان مختلف در آن شهر بتوانند به طور مسالمت آمیز، در کنار مسلمانان زندگى کنند. با مراجعه به بندهاى این سند تاریخى، احترام رسول خدا صلى الله علیه و آله به اصول و قواعد یهودیان کاملاً نمایان مى شود (طباره، 1966م، ص 18).
رسول خدا صلى الله علیه و آله علاوه بر پیمان نامه عمومى، با توجه به آشنایى کامل با خلق وخوى یهود، پیمان نامه سیاسى مخصوصى را نیز با سه قبیله بنى قینقاع، بنى نضیر و بنى قریظه منعقد ساخت (طبرسى، بى تا، ص 69) که به وادعه الیهود شهرت یافته است (ابن کثیر، بى تا، ج 2، ص 319).
در پیمان نامه رسول خدا صلى الله علیه و آله با قبایل سه گانه یهود چنین آمده است: یهود نباید علیه پیامبر یا یکى از یارانش، با زبان، دست، اسلحه و مرکب، نه در پنهان و نه آشکارا، نه در شب و نه در روز، اقدامى انجام دهد و خداوند بر این پیمان گواه است. پس اگر یهود این تعهدات را نادیده بگیرد، رسول خدا صلى الله علیه و آله مى تواند خون ایشان را بریزد، زن و فرزندانشان را اسیر و اموالشان را غنیمت بگیرد (طبرسى، بى تا، ص 69).
بادقت درمتن این پیمان نامه مى توان نکات ذیل رادریافت:
ـ این راهبرد خردمندانه پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله اتمام حجّتى براى یهودیان بهانه گیر بود و رسول خدا صلى الله علیه و آله بعدها با استناد به همین پیمان نامه توانست با آنها برخورد کند.
ـ در این معاهده، در برابر اعطاى امتیازات بى شمار به یهودیان، از آنها جز عدم تعرض چیز دیگرى خواسته نشده بود (حلبى شافعى، بى تا، ج 2، ص 208).
ـ یهود با امضاى سریع پیمان نامه همزیستى مسالمت آمیز نشان دادند که منافع آن عهدنامه را درک کرده اند؛ چراکه در آزادى کامل، بر عقاید خویش باقى میماندند و از حقوق اجتماعى و امنیتى فراوانى بهره مند مى شدند (طباره، 1966م، ص 18).
ـ سعى شده بود در بخش هاى مختلف عهدنامه، دربارة پیمان شکنى هشدار داده شود و دو طرف بر پایبندى به عهد و پیمان تحریض گردند.
انتظار مى رفت، با این راهبرد هوشمندانه پیامبر صلى الله علیه و آله، آرامش و صلح در قلمرو حکومت اسلامى برقرار شده، گرفتارى داخلى به وجود نیاید و فکر مسلمانان تنها متوجه مشرکان گردد، اما هنوز مدتى از انعقاد عهدنامه نگذشته بود که یهودیان یکایک بندهاى عهدنامه را نقض کردند.
دعوت به اسلام
یکى از اصول و روش هاى نیک رسول خدا صلى الله علیه و آله در تعامل با اقلیت هاى دینى، و به طور کلى با همه غیرمسلمانان، دعوت آنان به دین اسلام بود. پیامبر صلى الله علیه و آلههمواره مى کوشید یهودیان را به دین اسلام فراخواند (مائده: 15و19) و اسلام را میان آن قوم رواج دهد. رسول خدا صلى الله علیه و آلهتلاش کرد پیام صلح و دوستى اسلام را براى یهودیان تبیین کرده، دل هاى پرکینه آنان را با آب زلالى، که از منبع وحى الهى سرچشمه مى گرفت، بشوید و عطر خوش ایمان و بذر مقدس مسلمانى را در ضمیرشان بیفشاند.
یهود در برابر دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله پرسیدند: اى محمد! مردم را به چه دعوت مى کنى؟ رسول خدا صلى الله علیه و آلهفرمود: شهادت به وحدانیت خداوند و رسالت خودم. من کسى هستم که در تورات از او خبر داده شده است و علما به شما خبر داده اند که از مکه ظهور کرده، به مدینه هجرت مى کنم (طبرسى، بى تا، ص 49).
رسول خدا صلى الله علیه و آله، که از ابتدا بنایش بر جذب یهود بود، در مرحله اول به دلجویى و جذب قلوب آنها به اسلام پرداخت، آنان رابه توافق دراصول مشترک دعوت نمود (آل عمران: 64). سپس، با دلیل و برهان به سوى وعده هاى الهى فراخواند ودراین زمینه،ازمتن کتاب هاى اصلى خود آنها برایشان دلیل آورد (بقره: 41و89؛ مائده: 84) تا شاید به مسیر حقیقت رهنمون شوند.
اما دعوت پیامبر صلى الله علیه و آله از یهودیان چندان ثمرى نداشت. آنان بر اثر حسادت و عنادورزى به رسول خدا صلى الله علیه و آله از ایمان آوردن به آن حضرت خوددارى کردند، به گونه اى که از آنها بیش از چند نفر به اسلام گرایش نیافتند (ابن هشام، 1361، ج 1، ص 493ـ495؛ صالحى شامى، 1414ق، ج3،ص 379).
برخورد مسالمت آمیز
درباره برخوردهاى مسالمت آمیز رسول خدا صلى الله علیه و آله با یهودیان کمتر سخن رانده شده است. پیامبر صلى الله علیه و آله همواره در پى آن بود که براى حفظ ثبات و اتحاد سیاسى و نظم عمومى مدینه، از درگیرى مستقیم با یهودیان بپرهیزد و با روشى عطوفت بار، همراه با تکریم، با آنان برخورد نماید. بررسى رفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله با یهودیان نشان مى دهد گفتمان پیامبر صلى الله علیه و آله، در رویارویى با این قوم، زبان تحمیل نیست. ایشان، بر مبناى کرامت انسانى و رأفت اسلامى، از خطاهاى یهودیان چشم پوشى مى کرد و با آنان بسیار خوش رفتار بود. پیامبر صلى الله علیه و آله به سازش و همزیستى مسالمت آمیز با مذاهب مختلف توجهى خاص داشت و یهودیان نیز، در پرتو این نگرش آزادمنشانه دین اسلام و رهبر آن، همواره در مدینه آزادانه مى زیستند. به دستور پیامبر صلى الله علیه و آله آنها در مذهبشان آزاد بودند و هیچ گاه دین اسلام بر آنان تحمیل نشد (معروف الحسنى، 1978، ج 1، ص 326).
علاوه بر این، رفتار پیامبر رحمت در برابر گستاخى هاى فراوان یهودیان نیز مبتنى بر رفق و مدارا بود؛ تا جایى که برخى نزدیکان پیامبر صلى الله علیه و آله نیز از این همه نرمش پیامبر صلى الله علیه و آله با آنان بى تاب شده، زبان به شکوه مى گشودند. شیخ کلینى از امام باقر علیه السلام روایت مى کند: مردى یهودى بر پیغمبر وارد شد. عایشه هم نزد ایشان بود. یهودى گفت: السام علیکم. پیغمبر در پاسخ فرمود: علیکم. یهودى دیگرى وارد شد. او هم گفت: السام علیک. باز پیغمبر همان پاسخ را فرمود. عایشه غضبناک شد و گفت: سام و غضب و لعنت بر شما باد اى کسانى که جمعى از شما به صورت بوزینه (ر.ک: اعراف: 166) و خوک شدند. پیغمبر فرمود: عایشه! اگر فحش مجسم مى شد، زشت بود و نمایش بد داشت، اما رفق و مدارا در هر کار آید، آن کار را خوب مى کند و از هر کارى که دور باشد، آن را بد مى نماید. عایشه گفت: یا رسول اللّه! مگر نشنیدى که به جاى سلام، سام گفتند؟ فرمود: مگر نشنیدى که من هم در جواب، علیکم گفتم؟ (کلینى، بى تا، ج 2، ص 464ـ465).
صبر و پایدارى یکى از قوى ترین عواملى بود که پیامبر صلى الله علیه و آله، در سختى ها از آن یارى مى جست. صبر و بردبارى پیامبر صلى الله علیه و آله در برخورد با یهودیان، که همواره به اسلام و مسلمانان عناد مى ورزیدند، بسیار حایز اهمیت است (احمدباسمیل، 1403ق، ص 90ـ91). روشن است که این رفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله برگرفته از آیات الهى بود. خداوند متعال در چند آیه، ازجمله آیات 119 و 120 سوره آل عمران، به پیامبر صلى الله علیه و آله خبر مى دهد که مسلمانان گرفتار آزار و اذیت یهود میشوند و به مسلمانان نیز دستور مى دهد که در برابر فتنه هاى یهودیان، صبور، عاقل و هوشیار باشند، تا از دام ها و خطراتشان در امان بمانند. خداوند به رسولش به صراحت وعده مى دهد که در صورت داشتن تقوا مکر دشمنان اثر ندارد و اگر مسلمانان صبر نمایند و پرهیزگارى پیشه سازند، هیچ گزندى به آنان نمى رسد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهنیز با قرائت این آیات براى مسلمانان، روح شجاعت، بردبارى و پرهیزگارى را در امت خویش مى دمد و آنان را براى صبر و پایدارى در برابر سختى ها و فشارها مهیا مى سازد.
یهودیان به پیامبر صلى الله علیه و آله و مسلمانان بدترین دشنام ها را مى دادند و با استهزاى رسول خدا صلى الله علیه و آله درصدد برانگیختن خشم ایشان برمى آمدند (ابن هشام، 1361، ج 1، ص 500). قرآن کریم به پیامبر دلدارى مى دهد و به آن حضرت و مؤمنان مى فرماید: وَلَقَدِ اسْتُهْزِىَ بِرُسُلٍ مِّن قَبْلِکَ فَحَاقَ بِالَّذِینَ سَخِرُواْ مِنْهُم مَّا کَانُواْ بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ(انعام: 10)؛ (نگران نباش) جمعى از پیامبران پیش از تو را نیز استهزا کردند، اما سرانجام آنچه را مسخره مى کردند دامانشان را گرفت (و عذاب الهى بر آنها فرود آمد).
یهودیان ضمن استمرار تعرض هاى خود و ایجاد مشکلات داخلى، مشرکان و منافقان را نیز براى حمله به مدینه و نابودى اسلام تحریک و تحریض مى کردند، اما باز رسول خدا صلى الله علیه و آله، با صبر و بردبارى، منتظر فرصتى مناسب ماند تا حجت بر آنها تمام شود.
افشاگرى فتنه یهود و روشنگرى مسلمانان
از دیگر سیاست هاى آگاهانه رسول خدا صلى الله علیه و آله در برابر قوم یهود، افشاگرى و برملا ساختن اهداف و توطئه هاى خائنانه آنها بود.
پس از حضور پیامبر صلى الله علیه و آله در مدینه، در پرتو تعالیم اسلام و تدابیر خردمندانه پیامبر صلى الله علیه و آله، آتش اختلافات قبیله اى رو به خاموشى گرایید و کینه هاى دیرین از میان رفت. یهود که هرگز باور نداشت اعراب بادیه نشین به وحدت و انسجام سیاسى و اجتماعى، تحت لواى آیین توحیدى اسلام، دست یازند، پیوسته در تلاش بود با پاشیدن بذر فتنه و اختلاف در دل مسلمانان و ایجاد جوّى مملوّ از کینه، آتش دشمنى هاى کهنه و قدیمى را دوباره شعله ور سازد (همان، ص 631). آنان مى کوشیدند، با بزرگ نمایى مشکلات جامعه، در میان صفوف فشرده مسلمانان گسست ایجاد نموده، بدین وسیله، وحدت اجتماعى و حاکمیت اسلامى را به چالش کشند. در این میان، منافقان و در رأس آنها عبداللّه بن ابى، که کمر به نابودى اسلام بسته بودند، نیز همکارى مضاعفى با یهود داشتند. این گونه دسیسه ها بسیار خطرآفرین بود و هر لحظه بیم آن مى رفت که وحدت سیاسى و ثبات شهر مدینه را با مشکلى اساسى روبه رو کند، اما رسول خدا صلى الله علیه و آله، با درایت خود، این نقشه هاى شوم را نقش بر آب مى نمود. پیامبر صلى الله علیه و آلهبا استناد به آیات الهى (آل عمران: 99ـ103؛ طباطبائى، 1364، ج 3، ص 563) مسلمانان را به قوام و استمرار وحدت و پرهیز از مناقشه فرامى خواند و آفت فتنه و بروز تنش را به امت اسلام گوشزد مى کرد.
از دیگر نقشه هاى یهودیان براى متزلزل ساختن جامعه اسلامى فریب مسلمانان ساده اندیش و منحرف کردن آنها بود (آل عمران: 69). برخى از یهودیان با افرادى که به پیامبر صلى الله علیه و آله ایمان داشتند طرح دوستى مى ریختند و ضمن تظاهر به خیرخواهى (ر.ک: ابن هشام، 1361، ج 1، ص 492)، به آنان مى گفتند: در آغاز روز ایمان بیاورید و در پایان روز کافر شوید (آل عمران: 73) و بدین ترتیب، در میان مسلمانان توطئه مى کردند. متأسفانه، جمعى از مسلمانان نیز به این نیرنگ یهود پاسخ مثبت داده، در دام نقشه هاى آنان گرفتار مى آمدند. زمانى که این فعالیت هاى مخفیانه یهود بر رسول خدا صلى الله علیه و آله آشکار مى شد، در این رابطه، به امت خویش هشدار مى داد و آنان را نسبت به توطئه دشمن آگاه مى ساخت (طباطبائى، بى تا، ج 8، ص 207و208).
آرى، رهبر با تدبیر مدینه اینچنین با بیان شیرین خود زنگار از سینه ها مى زدود و آتش فتنه هایى را که یهودیان با تلاش بسیار و صرف هزینه هاى هنگفت برپا مى کردند با سیاست هوشمندانه خود و با تأسى به آیات الهى خاموش مى کرد.
رویارویى با یهودیان
آنچه مشخص است، تمام تلاش و کوشش پیامبر صلى الله علیه و آله بر این بود تا از رویارویى با یهودیان خوددارى ورزیده، با برقرارى آرامش و صلح، در حوزه فرمان روایى خویش، مشکلات داخلى را از مرکز حکومت اسلامى دور کند. پیامبر صلى الله علیه و آلهاصرار داشت به همه مواردى که در عهدنامه مدینه بر آن توافق شده بود عمل شود، اما یهودیان با مشاهده پیشرفت اسلام دچار تشویش و ناآرامى شده، دشمنى و عناد را به نهایت رساندند.
رسول خدا صلى الله علیه و آله مى دانست که هیچ گاه ایمان و عقیده با زور و شمشیر در قلب ها رسوخ نمى کند. بر این اساس، تنها زمانى به مقابله مستقیم با یهود برخاست که دیگر برهان و استدلال و پند و اندرز در آنان تأثیرى نداشت؛ هنگامى که آنان، همگام با منافقان، سدّ راه پیشرفت آیین اسلام شده و امنیت مدینه را به چالش کشیده بودند.
درواقع، رسول اکرم صلى الله علیه و آله براى دفع شرّ و فتنه این قوم، به رویارویى با آنها برخاست و ناچار به برخورد با آنها شد.
غزوه بنى قینُقاع
بنى قینقاع اولین گروه یهودیان بودند که نقض پیمان کردند (ابن اثیر، 1399ق، ج 2، ص 137). آنان، که پس از کامیابى مسلمانان در غزوه بدر سخت برانگیخته شده بودند، ضمن بى ارزش شمردن پیروزى لشکر اسلام، به آزار و اذیت مسلمانان پرداختند (زین، 1406ق، ج 2، ص 137).
به گواهى منابع تاریخى، با فزونى یافتن سرکشى و عصیان بنى قینقاع رهبر صلح طلب و عدالت گستر اسلام آنان را گرد آورد و به وحدت و همبستگى و قرب اعتقادى با مسلمانان فراخواند (بلاذرى، 1417ق، ج 1، ص 371). رسول خدا صلى الله علیه و آله معاهده مدینه را به آنها یادآور شد و آنان را به اجراى کامل پیمان نامه فراخواند تا از سرکشى دست بردارند (ابن کثیر، بى تا، ج 3، ص 127)، اما رفتار قبیله بنى قینقاع در برابر اندرز نبوى گردنکشى و لجاجت بود (طبرى، 1403ق، ج 2، ص 172ـ173؛ طبرسى، 1379ق، ج 1، ص 175). آنها گستاخانه براى رسول خدا صلى الله علیه و آلهرجزخوانى و حماسه سرایى نمودند و ایشان را به جنگ تهدید کردند (بلاذرى، 1417ق، ج 1، ص 371). درنتیجه، پیامبر صلى الله علیه و آله، که با این قبیله پیمان عدم تعرض منعقد ساخته بود، براى جلوگیرى از تعرض آنان به ناچار در مقابلشان ایستاد (انفال: 58).
اهانت یهودیان بنى قینقاع به زنى مسلمان در بازار یهودیان و به نقلى، اتحاد پنهانى آنان با ابوسفیان و کفار مکه سرآغاز نخستین نبرد میان مسلمانان و یهودیان بود (ابن هشام، 1361، ج 2، ص 632ـ633). پیامبر صلى الله علیه و آله قلعه بنى قینقاع را محاصره کرد. پس از 15 روز محاصره، یهودیان که دیدند تاب مقاومت و همچنین جنگ با مسلمانان را ندارند، تسلیم شدند. با مداخله و میانجى گرى عبداللّه بن ابى، که هنوز در مدینه نفوذ داشت و با یهود بنى قینقاع نیز هم پیمان بود، پیامبر صلى الله علیه و آله از کشتن آنها صرف نظر کرد، ولى دستور داد از مدینه خارج شوند و همه دارایى آنها را نیز ضبط کرد. همچنین، خمس مجموع اموال را برداشت و باقى مانده را میان سپاهیان اسلام تقسیم کرد (همان؛ واقدى، 1409ق، ج 1، ص 369).
غزوه بنى نضیر
طایفه بنى نضیر از تمامى اقوام یهود داخل مدینه ثروت و عظمتى بیشتر داشتند. آنان نیز، برخلاف پیمانى که با پیامبر صلى الله علیه و آله بسته بودند، ضمن همکارى با قریش و تحریک آنها براى حمله به مدینه، همواره علیه پیامبر صلى الله علیه و آلهتوطئه مى کردند تا جایى که زندگانى رسول خدا صلى الله علیه و آله را نیز تهدید کردند. بنى نضیر، که در نتیجه همبستگى با اشراف مکه و تحریک منافقان جسارت یافته بودند (حشر: 11)، در پى قتل رسول خدا صلى الله علیه و آلهبرآمدند، اما این بار نیز خداوند متعال یاور پیامبرش شد و حضرت را از توطئه شوم یهود آگاه ساخت (واقدى، 1409ق، ج 1، ص 165؛ حلبى، بى تا، ج 2، ص 263).
نتیجه نگرفتن رسول خدا صلى الله علیه و آله از ارشاد و هدایت یهودیان و آشکار شدن ستیز بنى نضیر، در تصمیم به ترور نافرجام پیامبر صلى الله علیه و آله، سبب شد که حضرت براى پایان بخشیدن به توطئه هاى بنى نضیر به محاصره قلعه هاى آنان بپردازد (ابن کثیر، بى تا، ج 3، ص 146).
حمله لشکر اسلام پایان ناخوشایندى براى بنى نضیر در پى داشت. آنها، چون دیدند از وعده هاى منافقان خبرى نشد و سایر یهودیان نیز قدمى براى حمایت آنان برنداشتند، به ناچار تسلیم شدند. با تسلیم بنى نضیر دومین گروه از یهودیان مدینه نیز در مقابل رسول خدا صلى الله علیه و آله سر تعظیم فرود آوردند و حاضر شدند با بر جاى گذاشتن اموال خود از مدینه بیرون روند (واقدى، 1409ق، ج 1، ص 373؛ یعقوبى، بى تا، ج 1، ص 405).
غزوه بنى قُریظه (ر.ک: احمدباسمیل، 1403ق)
بنا بر منابع تاریخى، پیامبر صلى الله علیه و آله در برابر قوم بنى قریظه موضع ظاهرا تندى اتخاذ کرد که از مباحث مهم و بحث برانگیز سیره نبوى است.
این قوم، که در اطراف مدینه سکونت داشتند، با تشویق و تحریک قریش براى هجوم یکپارچه به مدینه ذات نفاق آلود خود را برملا ساخته بودند. آنان در نبرد احزاب مشکلات فراوانى را براى پیامبر صلى الله علیه و آله و لشکر اسلام ایجاد کردند و در حساس ترین لحظات و بحرانى ترین اوضاع، رسول خدا صلى الله علیه و آله را تنها گذاشته، بار دیگر ثابت کردند که به هیچ گونه پیمانى پایبند نیستند.
طى جنگ احزاب، حُیى بن أخطَب رئیس قبیله بنى نضیر اندیشید که اگر بتواند کعب بن اسعد رئیس قبیله بنى قریظه را با خود همراه کند، قادر خواهد بود جبهه اى در پشت سر لشکریان اسلام بگشاید و معبرى براى ورود به مدینه بیابد. او به قلعه بنى قریظه رفت و با اصرار فراوان آنان را به پیمان شکنى واداشت (ابن مسکویه، 1362، ج 1، ص 149ـ150). ازاین رو، در جنگ احزاب آنها نه تنها پیامبر را یارى نکردند، بلکه پس از اتحاد با قریش و غطفان، دست به غارت شهر مدینه زدند و زنان و کودکان پناهنده در شهر را ترساندند (واقدى، 1409ق، ج 2، ص 460ـ462).
انتشار خبر پیمان شکنى بنى قریظه در اردوى مسلمانان روحیه آنان را به شدت ضعیف کرد؛ زیرا باز شدن جبهه جدیدى در جنوب شرقى مدینه (محل سکونت بنى قریظه) خطرى بزرگ به حساب مى آمد. درواقع، بنى قریظه با این کار تشویش و نگرانى مسلمانان را دو برابر کردند؛ تا جایى که یاران پیامبر در حین جنگ، از حملات بنى قریظه به شهر بیش از هجوم قریش و غطفان ناراحت بودند. پیامبر درحالى که 3000 نفر نیروى نظامى بیشتر در اختیار نداشت، ناگزیر شد از بیم تصرف شهر مدینه به دست این قبیله 500 نفر از نیروهایش را از کناره خندق به درون شهر بفرستد (هما، ص 460؛ ابن هشام، 1361، ج 1، ص 736ـ737).
اکنون، نفاق این قوم بر همگان آشکار شده بود. اگر به سزاى عمل ننگین خویش نمى رسیدند، بیم آن مى رفت با کفار جزیره العرب متحد شده، اساس اسلام را از بیخ و بن برکنند و دوباره فرهنگ جاهلى را بر جامعه تحمیل کنند (طباطبائى، بى تا،ج17، ص 201).
پیامبر صلى الله علیه و آله، پس از فراغت از نبرد احزاب، لشکر اسلام را به سوى سرزمین بنى قریظه گسیل داشت و قلعه هاى آنان را محاصره کرد. پس از 25 روز محاصره، یهودیان به ناچار تسلیم شدند و پیروزى بزرگى نصیب مسلمانان شد (احزاب: 26و27).
یهود بنى قریظه، پس از تسلیم شدن، از پیامبر صلى الله علیه و آله خواستند به آنان اجازه دهد همانند دیگر قبایل یهود جلاى وطن کنند، اما پیامبر صلى الله علیه و آله، با شناخت و تجربه اى که از توطئه چینى مکرّر یهودیان داشت، تقاضاى آنان را نپذیرفت (ابن کثیر، بى تا، ج 3، ص 232).
به اصرار قبیله اوس، که پیش از تشکیل حکومت نبوى با بنى قریظه هم پیمان بودند، مقرّر شد سعدبن معاذ، رئیس قبیله اوس، درباره آنها داورى کند (واقدى، 1409ق، ج 2، ص 511). یهود بنى قریظه نیز رضایت خویش را از داورى سعد ابراز داشتند (یعقوبى، بى تا، ج 1، ص 405).
نظر سعدبن معاذ، مبنى بر اعدام مردان جنگى و تقسیم اموال و اسارت زنان و فرزندان، از سوى رسول خدا صلى الله علیه و آله تأیید و اعلان شد که مطابق حکم خداوند است (طبرى، 1403ق، ج2، ص 249). حکم سعدبن معاذ با شریعت یهود نیز انطباق داشت (العقاد، 1358، ص 83ـ85). در ضمن، حکم براساس معاهده اى بود که میان رسول خدا صلى الله علیه و آله و یهود منعقد گشته بود و پیامبر صلى الله علیه و آله عین دستورالعمل معاهده اى را اجرا کرد که حُیى بن اخطَب، از جانب بنى قریظه، زیر آن را امضا کرده بود (طبرسى، بى تا، ص 90ـ91).
عمده مورخان صدر اسلام بر حادثه بنى قریظه اتفاق نظر دارند. در این حال، موضوع کشتن مردان بنى قریظه، در دوره هاى جدید، مورد نقد برخى محققان تاریخ اسلام قرار گرفته است (شهیدى، 1379، ص 88ـ90؛ برکات، 1996م، ص 130). البته باید اظهار داشت وقوع جنگ با بنى قریظه و مجازات آنها توسط پیامبر و مسلمانان امرى غیرقابل انکار است. یهود بنى قریظه پس از دوبار نقض عهد، دوباره در بدترین شرایط (به هنگام هجوم احزاب به مدینه) پیمان شکستند و فضاى امنیت و آرامش شهر مدینه را بر هم زدند؛ ازاین رو، مجازات شدیدترى هم شدند (جعفریان، 1386، ج 1، ص 569). همچنین با توجه به آیه 26 سوره احزاب و سایر مستندات تاریخى، مجازات بنى قریظه امرى قطعى است.
نتیجه گیرى
از هنگامى که رسول خدا صلى الله علیه و آله پرچم حکومت اسلامى را در مدینه برافراشت، یهودیان شبه جزیره عزت خویش را رو به افول دیدند و بر همین اساس، عناد خود را به مکتب حیات بخش اسلام و دولت رسول خدا صلى الله علیه و آله آغاز کردند.
در مقابل، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله با درایت و خردورزى توانست تمام نیرنگ ها و توطئه هاى آنان را خنثا نماید. ایشان در گام نخست، به تدوین نظام نامه مدینه و انعقاد پیمان نامه عمومى مدینه همت گماشت و کوشید ضمن همزیستى مسالمت آمیز، با گفتمانى دقیق و سنجیده، یهودیان را به دین مبین اسلام فراخوانده، قلب هایشان را با نور ایمان روشنى بخشد، اما رفق و مداراى پیامبر صلى الله علیه و آله با این جماعت اثر چندانى در هدایتشان نداشت و آنان، برخلاف مفاد پیمان نامه عمومى، با انواع روش ها درصدد خاموش کردن چراغ هدایت گر اسلام برآمدند.
پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله، براى حفظ ثبات اجتماعى و سیاسى مرکز حکومت اسلامى، بردبارى و شکیبایى فراوانى در برابر یهود از خویشتن نشان داد و پیروانش را نیز پیوسته به صبر و مقاومت فرامى خواند، اما به تدریج، با رشد روزافزون خیانت ها و جنایت هاى یهودیان، رسول خدا صلى الله علیه و آلهاز اِعمال سیاست انعطاف پذیرى در برابر این قوم دلسرد گردید و با تأسى به کلام وحى (عنکبوت: 46) مصمم شد فضاى مدینه را از لوث وجود قوم یهود پاک نماید. ایشان، در راستاى نیل به این هدف، ناچار به برخوردهاى قهرآمیز شد و بدین وسیله توطئه هاى شوم یهودیان را سرکوب کرد. اگر در برخورد رسول خدا صلى الله علیه و آلهبا اقوام شکست خورده یهود تأمل کنیم، این نکته را درخواهیم یافت که حضرت بر ضبط دارایى و اموال یهود و اخراج آنان از سرزمین هاى اسلامى تأکید مى ورزید. دلیل اصرار و پافشارى رسول خدا صلى الله علیه و آله بر بیرون راندن جماعت یهود از مدینه النبى، احتمالاً احساس خطر ایشان از ائتلاف و همکارى آنان با دشمنان خارجى (مشرکان) در مرکز حکومت اسلامى بود. عامل دیگر، شناخت پیامبر صلى الله علیه و آله از خیانت و پیمان شکنى مکرّر یهودیان بود؛ دیگر ماهیت یهود بر پیامبر صلى الله علیه و آله آشکار شده بود و رهبر آینده نگر و باتدبیر حکومت اسلامى حاضر نبود حضور پیمان شکنانى را که با ایجاد بحران، امنیت جامعه را بر هم مى زدند تحمل نماید.
منابع
ابن اثیر، عزالدین ابى الحسن على، 1399ق، الکامل فى التاریخ، بیروت، دارصادر.
ابن ادریس، عبداللّه عبدالعزیز، 136، جامعه مدینه در عصر نبوى، ترجمه شهلا بختیارى، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.
ابن سعد، عبداللّه محمد، بى 1903م، الطبقات الکبرى، بیروت، دارصادر.
ابن کثیر، ابى الفدا، بى تا، السیرة النبویه، تحقیق مصطفى عبدالواحد، بیروت، دار احیاءالتراث العربى.
ابن مسکویه، ابوعلى، 1362، تجارب الامم، ترجمه ابوالقاسم امامى، تهران، سروش.
ابن هشام، محمد، 1361، سیرت رسول اللّه، ترجمه رفیع الدین اسحاق بن محمد همدانى، تهران، خوارزمى.
احمدباسمیل، محمد، 1403ق، غزوه بنى قریظه، ط. الثالثة، بیروت، دارالفکر.
احمدى میانجى، على، 1419ق، مکاتیب الرسول، تهران، دارالحدیث.
اصفهانى، ابى الفرج، بى تا، الاغانى، بیروت، مؤسسة جمال للطباعة والنشر.
برکات، احمد، 1996م، محمد و یهود نظره جدیده، قاهره، الهیئة المصریة العامه الکتاب.
بلاذرى، احمدبن یحیى، 1417ق، جمل من انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر.
بیهقى، ابوبکر احمدبن حسن، 1361، دلائل النبوه، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، علمى و فرهنگى.
پاک نژاد، سیدرضا، 1358، یهود و قریش، مؤسسه خیریه علمى و دینى مهدیه.
جعفریان، رسول، 1386، تاریخ سیاسى اسلام، قم، دلیل ما.
حلبى شافعى، على بن برهان الدین، السیرة الحلبیه، بیروت، المکتبه الاسلامیه.
حمیداللّه، محمد، 1365، الوثائق، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، بنیاد.
زین، سمیع عاطف، 1406ق، خاتم النبیین، بیروت، دارالکتب اللبنانى.
سمهودى، نورالدین على بن احمد، 1411ق، وفاء الوفا بأخبار دارالمصطفى، تحقیق محمد محیى الدین عبدالحمید، بیروت، دارالاحیاء التراث العربى.
شهیدى، سیدجعفر، 1379، تحلیلى از تاریخ اسلام، تهران، نهضت زنان مسلمان.
صالحى شامى، محمدبن یوسف، 1414ق، سبل الهدى و الرشاد فى سیرة خیرالعباد، بیروت، دارالکتب العلمیه.
طباره، عفیف عبدالفتاح، 1966م، الیهود فى القرآن، بیروت، دارالکتب الاسلامیه.
طباطبائى، سیدمحمدحسین، بى تا، المیزان فى تفسیرالقرآن، قم، جامعه مدرسین.
طباطبائى، سیدمحمدحسین، 1364، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوى همدانى، قم، جامعه مدرسین.
طبرسى، فضل بن حسن، بى تا، اعلام الورى، بیروت، دارالکتب الاسلامیه.
طبرسى، فضل بن حسن، 1379ق، مجمع البیان، تحقیق سیدهاشم رسولى محلاتى، بیروت، دار احیاءالتراث العربى.
طبرى، محمدبن جریر، 1403ق، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات.
عقاد، عباس محمود، 1358، راه محمد، ترجمه اسداللّه مبشرى، تهران، امیرکبیر.
کلینى، محمدبن یعقوب، بى تا، اصول کافى، ترجمه و شرح سیدجواد مصطفوى، تهران، مؤسسه انتشاراتى نور.
معروف الحسنى، هاشم، 1978، سیرة المصطفى، بیروت، دارالقلم.
واقدى، محمدبن عمر، 1409ق، المغازى، بیروت، مؤسسه الاعلمى للمطبوعات.
یعقوبى، احمدبن ابى یعقوب، بى تا، تاریخ یعقوبى، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
حبیب زمانى محجوب: دکترى تاریخ و تمدن ملل اسلامى دانشگاه آزاد اسلامى واحد علوم تحقیقات تهران.
معرفت - سال بیست و سوم ـ شماره 196