به گزارش پایگاه 598، در حقیقت با انتشار اسناد محرمانه آن روزها به درستی می توان دریافت که حقیقت کودتا و یا براندازی، حداکثر یکماه و نیم پس از روی کارآمدن دکتر مصدق در دستور کار انگلیس و در نهایت آمریکا قرار گرفت و این عملیات آن نبود که در طی دو یا سه و یا شش ماه به انجام برسد بلکه از همان روزی که دکتر مصدق و مجلس شانزدهم شروع به کار کرد عملاً برنامه های مزورانه دول غربی یکی پس از دیگری منجر به شکست می شد و طی مفاهیم وجود آنها تنها راه نجات از مخمصه ایران را سقوط دولت مصدق و شروع برنامه های خود توسط دولت دست نشانده اجنبی می دانستند.
جورج مک گی معاون وزارت خارجه آمریکا که با مصدق مذاکرات طولانی داشته است میگوید: « هنگامیکه درباره قیمت نفت، تخفیف فروش و یا کارشناسان مربوطه، با مصدق حرف می زدم می گفت: شما ملتفت نیستید، این یک مسئله سیاسی است... »
مصدق در مذاکره با دکتر هنری گریدی سفیر کبیر آمریکا در ایران، به تاریخ هفتم تیر 1330 به او گفت: جناب آقای سفیر، من به شما اطمینان میدهم که ما برای استقلال خودمان بیش از نفت ارزش قائل هستیم.
پس از شکست ماموریت جکس در خرداد 1330 در مورد قبول ملی شدن صنعت نفت، انگلیسیها در صدد براندازی دولت مصدق برآمدند.
جکس هنگام ورود به لندن به خبرنگاران گفت: مادام که حکومت فعلی ایران بر سر کار است هیچ امیدی به تجدید مذاکرات نیست و از آن پس، دولت انگلیس برای دستیابی دوباره نفت ایران، طرحهائی تهیه کرد تا بدان وسیله دولت مصدق را ساقط کند.
جورج میدلتون، کاردار سفارت انگلیس در تهران در گزارش خود به وزارت خارجه بریتانیا نوشت: شاید از اول اشتباه بود که با نظر آمریکائیها، مبنی بر اینکه مصدق مایل به مذاکره است موافقت کردیم...
«امانوئل شین ول» وزیر دفاع حکومت کارگری انگلیس، سرنگون ساختن حکومت مصدق را امری لازم و به سود منافع بریتانیا در خاورمیانه میدانست، وی در تیرماه 1330 طی گزارشی به نخست وزیر نوشت: «اگر به ایران اجازه داده شود که در این مبارزه پیروز گردد، مصر و دیگر کشورهای خاورمیانه تشویق خواهند شد از آن پیروی کنن، اقدام بعدی ممکن است ملی کردن کانال سوئز باشد».
و اما اینکه دولت محافظه کار انگلیس به ریاست چرچیل از بدو روی کار آمدن خود در اکتبر 1951 طرح سرنگونی حکومت مصدق را این چنین در سر داشت که با گنجاندن شرایط غیر قابل قبول در طرح های پیشنهادی به ایران می خواست آمریکائیها را هم با این نظر همراه سازد که سازش با مصدق امکان پذیر نیست و برای حل این مشکل چاره ای جز سرنگون ساختن حکومت او نیست و حتی فکر ترور مصدق را در سر داشتند به طوریکه «بادی روبین » با استناد به اسناد محرمانه وزارت خارجه آمریکا می نویسد:«وینستون چرچیل» اندکی پس از آنکه در اکتبر 1951 مجدداً به نخست وزیری انگلستان برگزیده شد، در گفتوگو با رهبران آمریکا گفت که به نظر او با شلیک چند تیر میتوان مسئله نفت ایران را حل کرد.این طرز تفکر آچن را متوحش کرد و واکنش او چرچیل را از تعقیب این موضوع بازداشت.
«وینستون چرچیل» اندکی پس از آنکه در اکتبر 1951 مجدداً به نخست وزیری انگلستان برگزیده شد، در گفتوگو با رهبران آمریکا گفت که به نظر او با شلیک چند تیر میتوان مسئله نفت ایران را حل کرد
به موازات فعالیتهای دیپلماتیک، ایالات متحده نیز تلاش های محرمانه ای در جهت نظارت و دخالت در روند سیاسی ایران آغاز کرد، ناگفته نماند که آمریکا از اواخر دهه 1940 فعالیتهای محرمانه پنجگانهای را بدین شرح شروع کرده بود: نخست: تشکیل شبکههائی درمیان عشایر ایلات جنوب که در صورت اشغال ایران توسط شوروی به جنگ چریکی مبادرت نمایند.
دوم: ایجاد محورهای گریز و رهایی به منظور استفاده از آنها در یک جنگ طولانی،
سوم: عملیات برون مرزی جاسوسی و خرابکاری، در داخل خاک شوروی، با استفاده از عناصر ارامنه، آذربایجانی و دیگر اقوامی که در دو سوی مرزهای ایران و شوروی زندگی می کردند.
چهارم: عملیات جاسوسی و ضد جاسوسی به منظور نظارت و مقابله با فعالیت های شوروی در ایران،
پنجم: اجرای یک سلسله عملیات با نام رمز «بدامن» ( Bedamn ) که از سال 1948 برای مقابله با نفوذ شوروی و حزب توده در ایران آغاز شده بود.
«بدامن» یک برنامه تبلیغاتی و سیاسی بود که از طریق شبکه ای به سرپرستی دو تن ایرانی با نامهای رمز نرن ( Nerren ) و سیلی (Cilley) اداره می شد و ظاهراً بودجه سالانه ای معادل یک میلیون دلار داشت.
در بخش تبلیغات «بدامن» مقالات و کاریکاتورهای ضد کمونیستی تهیه و در اختیار جراید ایران گذارده میشد، همچنین بخش کتب و نشریاتی در انتقاد از اتحاد جماهیر شوروی و حزب توده و شایعه پراکنی و غیره را انجام می دادند.
روز اول نوامبر 1952 ( 10 آبان 1331 ) کارکنان سفارت انگلیس به صورت دسته جمعی تهران را به مقصد بیروت ترک گفتند و بدین صورت، یک دوره طولانی از سیطره بریتانیا بر ایران خاتمه یافت، ولی شبکه رشیدیان و تعدادی از عوامل آنها، که از پوشش مطمئنی برخوردار بودند.
همچنان در ایران باقی ماندند، در این موقعیت نیز کریستوفرمونتاگ وودهاوس ( Christofer Montag Woodhouse ) فرمانده سازمان MI6 در ایران، برای کسب حمایت آمریکائی ها و به منظور تهیه طرح دیگری برای سرنگون ساختن دولت وقت به واشنگتن اعزام گردید.
وودهاوس در سفر به آمریکا، برنامه خود را به سیا ارائه کرد، فرانک وایزنر ( Frank Wisner ) سرپرست عملیات محرمانه سیا، آلن دالس ( Allen Dulles ) معاون وایزنر و کرمیت روزولت ( Kermit Roosevelt ) سرپرست بخش اداره عملیات خاورمیانه، همگی موافق اجرای یک کودتا بودند، در سوم فوریه 1953 ( 14 بهمن 1331 ) تنها دو هفته بعد از برگزاری مراسم سوگند رئیس جمهوری جدید آمریکا، چندتن از مقامات بلندپایه انگلیس و آمریکا به بررسی اوضاع ایران پرداختند و در اجلاسی به همین منظور برای براندازی دولت مصدق و روی کارآوردن زاهدی طرحی تهیه و رهبری این عملیات را با نام رمز Ajax به عهده کرمیت روزولت محول کردند.
روزولت
و در نتیجه آنها زاهدی را شخصیت مقتدرو اینکه او میتوانست با اقداماتی قاطع، ایران را به جمع اردوگاه غرب بازگرداند، معرفی کردند.
کودتای 28 مرداد 1332 نقطه پایانی بود بر سیر تدریجی رشد ایران، به سوی حکومت مردمی و رهائی از قید مداخلات اجانب که از سالهای نخست 1285 آغاز شده بود.
حرکت ملی مردم به دست مصدق بیانگر هر دو وجه این خواستهها بود و با آن کودتا، وی در حسرت آمال و آرزوی خود قرار گرفت.
کودتای 28 مرداد 1332 را میتوان نقطه عطف تعیین کننده ای در تاریخ ایران دانست. اگر این کودتا روی نداده بود، بدون تردید ایران آینده بسیار متفاوتی داشت.
علاوه براین، نقش ایالات متحده در کودتا و نقشی که در مراحل بعد، برای تحکیم دیکتاتوری شاه ایفاء کرد، در روابط آینده ایران و ایالات متحده، تاثیری عمیق بر جای گذاشت و نیز ماهیت ضد آمریکائی انقلاب 1357 و بسیاری از حوادث ضد استعماری دیگر بعد از انقلاب از جمله بحران گروگانگیری سفارت آمریکا، همگی از پیامدهای ناشی از همدستی ایالات متحده بر علیه ایران بود.
*انحلال مجلس توسط مصدق، موفقیت کودتا را سرعت بخشید
اما متاسفانه مصدق در بحرانی ترین روزهای پیش آمده رفراندوم انحلال مجلس هفدهم را برگزار و مجلس را منحل کرد که خود باعث تسریع در روند اجرای کودتای از پیش تعیین شده آژاکس شد.
اما این بار مصدق بدون توجه با یاران حقیقی خود و عدم آینده نگری مناسب بدون تجهیزات لازم گام در میدان مین نهاد، چنانچه نقشه های پنهان برای کودتا در شرف عملی شدن بود.
کرمیت (کیم) روزولت مامور بلند پرواز سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ( سیا) اینک مسئولیت تدارکات کودتا در تهران را به عهده گرفت.
نوه تئودور روزولت متولد 1916 بود، او متخصص در امور خاورمیانه بود. روزولت در زمستان 1331 و بهار 1332 چندین بار به ایران سفر کرد و پس از دریافت چراغ سبز از واشنگتن، برای تماس با رهبران مخالف و در جریان قراردادن شاه که بدون پشتیبانی او، نقشه با شکست روبرو می شد. به ایران بازگشت.
همانطور که شاه تنها پس از یک ملاقات پنهانی با روزولت و اطمینان از پشتیبانی ایالات متحده و انگلستان موافقت خود را با کودتای زاهدی برعلیه دولت ملی مصدق اعلام و همکاریهای لازم را اجرا کرد.
اولین ملاقات شاه با سردسته جاسوسان ((سیا)) در ایران نیمه شب دهم مرداد 1332 صورت می گیرد، یکدستگاه اتومبیل درباری، کرمیت روزولت را از پارک سهیلی (مجاور باغ فردوس) به کاخ سعدآباد میبرد. (باغ سهیلی متعلق به سهیلی سفیر ایران در پاریس بود که در اختیار برادران رشیدیان قرار داشت ).
از زبان روزولت:« چند دقیقه قبل از نیمه شب به طرف در باغ براه افتادم،«بیل» با یک چراغ قوهای همراه من بود در باغ را گشودیم و من به تنهائی خارج شدم.
یک اتومبیل سیاه رنگ بدون نمره و علامت در انتظارم بود. راننده بدون کنجکاوی در شناسائی من و بی آنکه یک کلمه حرف بزند، در اتومبیل را باز کرد. من در صندلی عقب نشستم. یک تخته پتو روی صندلی بود. همینکه به نزدیکی کاخ رسیدیم کف اتومبیل دراز کشیدم و پتو را روی خود انداختم... اتومبیل وارد محوطه کاخ شد و در جاده باریک نزدیک یکی از کاخها ایستاد ... همینکه راننده آن محل را ترک کرد، هیکل لاغری در اتومبیل را گشود و کنار من در صندلی عقب نشست، من پتو را کنار کشیدم... شاه پس از یک نگاه کوتاه، دستش را به طرف من دراز کرد و گفت: شب بخیر آقای روزولت، نمی توانم بگویم انتظار دیدارتان را داشتم ولی اکنون ملاقاتتان خوشحال کننده است."
پس از انجام معارفه، کارگردان کودتا، چگونگی عبورش را از مرز ایران برای شاه شرح میدهد، سپس نام و نشان دیگر جاسوسان را که با او همکاری دارند، بیان میکند و برای توجیه اهمیت ماموریت خود و اینکه فرستاده رئیس جمهور آمریکا و نخست وزیر انگلستان است میگوید: « قرار است آیزنهاور این مطالب را طی نطقی که بیست و چهار ساعت دیگر در سانفرانسیسکو ایراد می کند با بیان جمله خاصی تائید نماید.
تائید چرچیل نخست وزیر بریتانیا نیز از طریق اعلام برنامه رادیو بی بی سی لندن صورت خواهد گرفت بدین ترتیب که گوینده رادیو هنگام اعلام برنامه در نیمه شب به جای اینکه طبق معمول بگوید: " اکنون نیمه شب است « خواهد گفت: « اکنون (پس از مکث کوتاهی) دقیقاً نیمه شب است».
طبق نقشه قرار بود شاه در 22 مرداد برای استراحت به ساحل دریای خزر سفر کند و از آن جا فرمان هائی در عزل مصدق و انتصاب زاهدی به جای او صادر نماید چنانچه در 24 مرداد سرهنگ نعمت الله نصیری فرمانده گارد سلطنتی، فرمان عزل مصدق را تسلیم وی کرد که بلافاصله ایشان وعده همراه که از افراد گارد بودند، بازداشت شدند.
به نظر میرسید که کودتا با شکست مواجه شده است آنچنانکه شاه و ثریا در 25 مرداد نومیدانه به همراه با هواپیمای اختصاصی خود عازم بغداد شدند، در آن جا با سفیر آمریکا «برتون بری» مخفیانه ملاقات کردند و سپس راهی رم شدند و در حالت انتظار به سر میبردند.
اما روزولت و توطئه گرانش در تهران به این سادگی تسلیم نشدند، آنها تصمیم به اجرای عملی کودتای دیگر یا کودتای دوم گرفتند.
ماموران سیا در وهله اول زاهدی را در یک خانه امن پنهان کردند و برای انتقال او در صورت لزوم در هواپیمای وابسته نظامی ایالات متحده مکانی را فراهم کردند.
اما دستور دوم روزولت این بود که زاهدی را به جای امن ببرند و این جای امن تنها منزل یک آمریکائی به نام فرد زیمرمان بود، از زبان روزولت: «حسن این منزل این است که در خطر نیست، زیرزمین خوبی دارد، به سفارت آمریکا و یا مقر سیا نزدیک است ».
خود روزولت به سراغ زاهدی رفت و او را که قیافه فلاکت باری داشته و اونیفورم سرلشگری را در چمدانش مخفی کرده بود با ماشین سیا به منزل زیمرمان میبرد. ( کتاب تجربه 28 مرداد جوانشیر )
دستور بعدی برقراری رابطه با خارج بود که سیا و سفارت آمریکا دستگاه فرستنده مستقل داشته و از طریق پایگاه انگلیس در قبرس با واشنگتن و لندن تماس میگرفتند و بعد از آن نیز تهیه نسخههای کپی از فرمان شاه بود که بتوان آن را در خد گسترده ای چاپ و پخش کرد و به اتکای این فرمان جنایت های سیا را عملا" قانونی جلوه داد و این کار را از طریق روزنامه داد به مدیریت عمیدی نوری به انجام رسانیدند.
اما در همین حین هندرسن سفیر کبیر آمریکا که کودتا را از آن سوی مرزها اداره میکرد و میخواست پس از سقوط دولت دکتر مصدق مستقیم وارد تهران شود به ناگهان و به دور از انتظار در تاریخ 26 مرداد با عجله وارد تهران شد و بلافاصله به ملاقات دکتر مصدق شتافت، بنا به گفته رادیو پاریس وی در این ملاقات به دکتر مصدق اطلاع داد که : دولت آمریکا دیگر نمی تواند حکومت او را به رسمیت بشناسد و به عنوان یک نخست وزیر قانونی با وی معامله کند، هندرسن رسماً به دکتر مصدق اعلام داشت که آمریکا با تمام قوا از ادامه حکومت او جلوگیری خواهد کرد و به مصدق تکلیف کناره گیری از کار را اعلام کرد اما دکتر مصدق با لحن تندی هندرسن را از خانه خود بیرون کرده و گفت فردا با آمریکا نیز قطع رابطه خواهد کرد.
هندرسن پس از این مشاجره لفظی از منزل دکتر مصدق خارج شد و بلافاصله با رابطین دولت جدید در مرکز تماس گرفته و به آنها ابلاغ کرد که دولت آمریکا، تنها دولت زاهدی را دولت رسمی و قانونی ایران می داند.
بعد از ظهر روز 27 مرداد هنگامی که فرمانداری نظامی ختم تظاهرات مردم را در نا آرامی های شهری اعلام داشت، محمود مسگر یکی از کارگردانان محله فساد تهران (شهرنوی تهران) و رمضان یخی که مشهور خاص و عام بود با عده ای از یاران خود به خیابانهای لاله زاز و نادری ریختند و به کمک و همراهی جمعی از گروهبانان ارتش که لباس شخصی به تن داشتند به تظاهرات سمبلیک « شاه پرستانه » خود پرداختند.
این تظاهرات صبح روز 28 مرداد نیز بطور پراکنده با سرکردگی شعبان بی مخ و عدهای اراذل و اوباش مجهز به چوب و چماق و افراد بیکارهای که با دریافت پول، سوار کامیونها و اتوبوسها میشدند و به نفع شاه شعار میدادند و عکس شاه را در دست داشتند و پس از رسیدن به میدان بهارستان به غارت ادارات روزنامه های ضد درباری و سازمانهای طرفدار مصدق پرداختند و در عین حال مغازه داران و بازاریان را وادار به تعطیلی کردند و رانندگان تاکسیها و اتوبوسهای شهری را مجبور ساختند که چراغهای اتومبیلهای خود را به رسم شادمانی روشن کنند و عکس شاه را پشت شیشه اتومبیل نصب کنند.
و عملاً دکتر مصدق به رغم درخواست اطرافیانش مبنی بر اعلام رادیوئی آغاز کودتا و استمداد از مردم کشور از این کار خودداری کرد، اقدامی که شاید می توانست تظاهرات وسیع و دامنه دار مردم سراسر کشور را برانگیزد و یا شاید موجبات شکست کودتا را فراهم آورد اما بدین ترتیب واحدهای خائن نظامی کودتا به دنبال اراذل و اوباش وارد عمل شدند و نقاط حساس شهر از جمله اداره تبلیغات و رادیو را به تصرف درآوردند و خانه نخست وزیر دکتر مصدق را محاصره کردند و سرانجام ساعت 5/3 بعد از ظهر روز 28 مرداد سرلشگر زاهدی سقوط دولت دکتر مصدق و انتصاب خود را به مقام نخست وزیری از رادیوی تهران اعلام کرد و بدین صورت تنها مقاومت جدی در برابر اوباشان و کودتا گران از طرف گارد محافظ، خانه دکتر مصدق بود، افراد گارد مزبور به فرماندهی سرهنگ ممتاز ساعت 5/7 بعد از ظهر سرسختانه و تا آخرین فشنگ جنگیدند و سر انجام تسلیم گشتند و سرانجام شروع دوران دیکتاتوری پهلوی دوم آغاز ، دولت کودتا پیروز و آنچه که نمی بایست پیش آید ، پیش آمد .......
ورود محمد رضا پهلوی به ایران پس از کودتا
مصافحه شاه با زاهدی و اعلام رضایت پس از کودتا
و حال در پایان کلام خالی از لطف نمی باشد تا عکس العمل مقامات و جراید آن روزگار را بخوانیم که:
*آنتونی ایدن وزیر خارجه وقت انگلستان پس از سقوط دکتر مصدق در دفتر خاطرات خود چنین نوشت: خبر سقوط دکتر مصدق هنگامی به دست من رسید که به همراه همسر و فرزندم جهت گذراندن ایام تعطیل در میان جزایر یونان در مدیترانه مشغول استراحت بودم و من آن شب به خوشحالی وصول این خبر، خواب راحتی کردم.
*روزنامه نیویورک تایمزدر شماره21 ماه مه 1961 خود نوشت: در ساقط کردن حکومت مصدق ، سیا نقش اصلی را بازی کرد.
* مفسر آمریکائی در کتاب Arabia Without Sultans چاپ بریتانیا سال 1974 احمقانه است که بعضی ها نوشته اند مصدق را ایرانیها برانداختند، این عملیات از اول تا آخر یک یورش آمریکائی بود.
------------------------------
*گزارش مجله تایم 31 اوت 1953:
ساعت یک بعد از ظهر روز 28 مرداد به وقت رم، شاه و همسرش که برای خرید رفته بودند به هتل اسکلسیور (Excelsior Hotel) بازگشتند و پس از صرف غذا در رستوران هتل در حین خوردن قهوه، یکی از خبرنگاران خبرگزاری آسوشیتدپرس وارد رستوران شد و با شتاب به طرف میز شاه رفت و متن تلکس مخابره شده چند دقیقه قبل که حاکی از پیروزی کودتا و به قدرت رسیدن زاهدی بود به دست او داد.
محمدرضا شاه با مطالعه متن تلکس رنگ از چهره اش پرید، ثریا با مشاهده دگرگونی حالت و چهره همسرش از جای برخاست و پس از خم شدن به طرف شاه و خواندن متن تلگراف ناگهان از شوق به گریه افتاد و در آن هنگام شاه خطاب به چند نفری که در اطراف میز آنها جمع شده بودند گفت : (( این یک انقلاب است، انقلاب راستین و افتخارآمیز، سرانجام ما دارای یک قانونی شدیم ))
------------------------------
* و داستان شرم آوری را نیز از زبان کرمیت روزولت بشنویم که: یک روز پس از بازگشت شاه از رم با ایشان ملاقات می کنم ...
هنگامی که با یکدیگر دست می دادیم و خوش آمد میگفتیم، یکی از مستخدمین با گیلاس های کوچک ودکا و ظرفی خاویار وارد شد، با اشاره شاه نشستم وی با لحن جدی و رسمی شروع به صحبت کرد و گفت: «من تاج و تختم را مدیون خداوند، ملتم، ارتشم و شخص شما هستم ! .... »
آنگاه به نشانی سلامتی من گیلاس خود را برداشت و من نیز چنین کردم و همزمان نوشیدیم .
-------------------------------
و سرانجام اینکه کودتای موفقیت آمیز ایران، آمریکا را تشویق کرد تا در آینده نیز چند دولت نامطلوب دیگر را (به زعم کدخدا) با شیوههای مشابه آنچه که در ایران انجام داد در سرتاسر جهان بر سر کار بیاورد و عوامل دست نشانده خود را به کار بگمارد.
این طرح در سال 1954 در گواتمالا، در کنگو، پرنس سی
هانوک در کامبوج، سالوادور آلنده در شیلی و چند کشور دیگر آمریکای لاتین و
آفریقا، از طریق کودتاهای نظامی سرنگون شدند و مهرههای واشنگتن جایگزین
آنها شدند و تا به امروز که جنگهای نیابتی را شروع و به تجربه خود افزون
مینماید.