چهارشنبه افتتاحيه ي جشنواره فيلم عمار بود. ساعت 16 قرار بود برنامه شروع شود. حدوداً ساعت 16:15 دقيقه بود كه به سينما فلسطين رسيديم. وارد سينما كه شديم، خودِ آقا وحيدِ جليلي داشت قرآن افتتاحيه را تلاوت مي كرد! يعني كسي كه باعث و باني جمع كردن فيلم سازان و مستندسازان جوان و انقلابيِ جشنواره بود...صداي خوبي داشت. خدا خيرش بدهد، از آن انقلابي هاي پابرهنه است! از همان ابتدا چيزي كه ما را خيلي اذيت مي كرد، صندلي هاي خالي سينما فلسطين بود. از اين همه صندلي شايد 100 تايي از آنها پُر بود. جشنواره اي كه بدون شك مخالفان زيادي در داخل و خارج از كشور دارد، نبايد اينقدر غريب بماند.
سينما مال ما نبوده يعني مبدء و به نحوي مخترعش-اگر بتوان اسم اختراع بر آن نهاد- ما نبوده ايم؛ اما چه بخواهيم و چه نخواهيم هنرهاي تصويري مثل فيلم، در حال حاضر نقش مؤثر و بارزي در پيشبرد يك تفكر و فرهنگ خاص ايفا مي كند. در غرب روال بر اين منوال است كه اول يك فكر توليد مي شود-فكري كه هم راستاي تفكر تمدن غرب است- و بعد اين فكر تئوريزه مي شود و به شكلي منطقي درمي آيد و بعد توسط تمام ابزارهاي موجود از جمله كتاب، روزنامه، سايت، سينما، موسيقي، تلويزيون و...بمباران تبليغاتي مي شود تا به فرهنگ عمومي تبديل شود.
مثلاً فرض كنيد آزادي در مصرف يا همان مصرف گرايي به عنوان يك فكر مطرح مي شود، اين فكر توسط تئوريسين ها به شكل منطقي درمي آيد و بعد توسط ابزارها و پتانسيل هاي موجود در غرب، به شدت تبليغ مي شود. اين چرخه ي باطل با ورود سرمايه دارها تكميل مي شود. در واقع سرمايه دارها، فكر تئوريسين ها را مي خرند و بعد فكر توليد شده با ابزارهاي موجود-كه آنها هم در اختيار سرمايه دارها است- به فرهنگ عمومي تبديل مي شود؛ در انتها نيز سود اين فرهنگ عمومي غلط، به جيب كمپاني ها و سرمايه دارها مي رود...
با توجه به چيزهايي كه گفته شد، فرض كنيد كه در دنيا كساني پيدا شده اند كه مي خواهند از اين ابزارهاي موجود مثل سينما در چرخه اي غير از اين چرخه ي باطل، يعني چرخه اي غير از چرخه ي زور(ابزارهاي تحميل) و زر(سرمايه سرمايه دارها) و تزوير(فكر تئوريسين ها)، فضائل انساني و عدالت را ترويج دهند... چرخه اي كه نه سرمايه ي آنچناني دارد- در مقايسه با حريف تقريباً صفر است- نه تئوريسين هاي آنچناني-خيلي معدود- كه در اين موضوعات وارد شده باشند و اين عَلَم افتاده را بردارند...فقط مي ماند يك عده برو بچه هاي انقلابي كه مي خواهند پيام ظلم ستيزي و عدالت طلبي و در يك كلام پيام انقلاب خميني(ره) را به گوش جهانيان، در يك نبرد نابرابر و با دستان خالي ولي قلب هاي استوار و با توكل برسانند..."أين عمار" رهبر را هميشه با خودشان زمزمه مي كنند تا "عَلَم عمار" پايين نيايد.
بروبچه هاي جشنواره ي فيلم عمار، آقا وحيد، حاج نادر طالب زاده! اگر نمي شناختمتان حتماً مي آمدم و بِهِتان مي گفتم كه " قلّت عدد " و " كثرت عدوّ "، گام هاي عمارگونه ي شما را سست نكند؛ اما مي دانم كساني كه از صداي نجيب و فريم هاي تاريخي روايت فتح سيد مرتضي الهام مي گيرند، مثل خود آقا مرتضي، نه به " قلّت عدد " مي نگرند و نه به " كثرت عدوّ "، بلكه تنها به اكسير "تكليف" نظر دارند...
حال آيا كساني كه قرار است چنين خاكريزهاي بزرگي را به امر رهبرشان فتح كنند، آيا نياز به حمايت و تشويق بدنه ي حزب الله ندارند. چرا ما حزب اللهي ها تشويق هايمان از يك حركت انقلابي-فرهنگي مثل انتقادهايمان در مورد كم كاري هاي فرهنگي، صريح و عملي نيست؟
علي اي حال، در انتها وظيفه ي خود مي دانم كه به نوبه ي خودم از همه ي دوستان بخواهم در اين روزهاي پاياني جشنواره، به سالن فلسطين بيايند و آثار دوستان را ببينند و باعث دلگرمي و تشويق آنها شوند.
و العاقبة للمتقین
منبع: وبلاگ حزب الله