جريان استکبار، از رژيم صهيونيستي و آمريکا تا انگليس خبيث، حساب ويژهاي روي اصلاح طلبان در ايران باز کرده است. آنطور که از سخنان سران نظام سلطه ميتوان برداشت کرد، اين جرريان براي پيشبرد اهداف خود نياز به تقويت اصلاح طلبان دارد. اين موضوع را ميتوان از استخدامهاي گسترده خبرنگاران اين رسانهها در شبکههاي سلطنتي و استکباري ضد ايراني خصوصا بي بي سي فارسي هم به خوبي دريافت.
جريان رسانهاي اصلاح طلب نيز در تکميل اين پروژه، پالسهاي کاملا هماهنگ در تطهير وجه جريان استکبار خصوصا آمريکا ارسال ميکند. موضوعي که با هشدار چندي پيش رهبر انقلاب نيز مواجه شد و ايشان صراحتا از بزک رسانهاي آمريکا نهي کردند. عنواني که امروز رسما وارد ادبيات سياسي کشور شده است، اما در ادامه سياستهاي تدافعي غرب از جريان اصلاح طلب که تا براندزي نظام نيز روي آن حساب کرده اند، روز گذشته يک انديشکده آمريکايي که در حوزه امنيت آمريکا فعاليت ميکند از مقامات آمريکايي خواسته است تا اصلاح طلبان را در ايران تقويت کنند.
نکته قابل توجه، تاکيد اين انديشکده بر استفاده از ظرفيت توافق هستهاي براي تقويت جريان اصلاح طلب است. اين توصيه توسط «پيترهارل» عضو ارشد انديشکده «مرکز امنيت آمريکايي جديد» مطرح شده است. به اين بخش از سخنان آقايهارل که فارس آن را منتشر کرده است دقت کنيد: « آمريکا بايد يک استراتژي تهاجميترويج اصلاحات سياسي و اجتماعي در ايران را دنبال کند. آمريکا در اين موضوع که قبل از انقضاي توافق هستهاي، شاهد اصلاحات سياسي در ايران باشد، يک منفعت و علاقه زيادي دارد؛ آمريکا بايد با سرمايهگذاري کردن روي توافق هستهاي به ترويج اصلاحات در ايران کمک کند تا تعامل بيشتر موسسات غيردولتي آمريکايي و بينالمللي و نهادهاي جامعه مدني در ايران تسهيل شود و نيز (واشنگتن) به باقي ماندن در کنار فعالاني در ايران که به دنبال اصلاحات سياسي در کشور هستند ادامه دهد».
همانطور که اشاره شد در توصيه اين انديشکده آمريکايي صراحتا بر تقويت اصلاح طلبان تاکيد شده است. تقويتي که ضامن تحقق آن نيز مشخص شده و آن هم مذاکرات هستهاي است. مذاکراتي که نگاه نظام جمهوري اسلاميايران به آن نگاه ملي است نه ابزاري براي پيشبرد اهداف حزبي. اما اين سوال اساسي مطرح است که آمريکاييها و انديشکدههاي آنان که وظيفه رصد دقيق تحرکات داخلي جمهوري اسلاميايران را بر عهده دارند دقيقا چه رفتاري از جريان اصلاح طلب ديدهاند که خروجي اقدامات پژوهشي خود را در قالب توصيه به مقامات ايالات متحده، بر تقويت اصلاح طلبان متمرکز کرده اند. سوال مهم ديگر اينکه از نگاه آمريکاييها چه اتفاقي در جريان مذاکرات هستهاي رخ داده است و آنها دقيقا چه رفتاري را از مذاکره کنندگان ما مشاهده کردهاند که اکنون به اين نتيجه رسيدهاند که توافق هستهاي ميتواند بستري براي انجام اصلاحات سياسي در ايران و تقويت جريان اصلاح طلب باشد.
اين دو سوال مهمياست که لازم به نظر ميرسد هم اصلاح طلبان و هم دوستان مذاکره کننده نسبت به آن پاسخ دهند. خصوصا اينکه تيم هستهاي کشورمان در حداقل اقدام ممکن لازم است با اتخاذ موضعي ولو غير مستقيم، راه را براي برداشتهاي حزبي از رفتارهاي آنها از سوي نهادها و مقامهاي دولتي و غير دولتي آمريکاو البته کشورهاي ديگر طرف مذاکره ببندد. اگرچه مشخص نيست که اگر بنايي براي جلوگيري از سوء استفاده طرف مقابل باشد، تا چه حد بتوانند در اصلاح برخي رفتارهاي حزبي جناب آقاي ظريف در مذاکرت هستهاي که کرارا به آن اشاره شده است موفق باشند. اما آنچه بررسي آن مهم به نظر ميرسد همين اشاره آمريکاييها به توافق هستهاي براي پيشبرد اهداف انها در ورود به مناسبات داخلي ايران و تقويت اصلاح طلبان است.
به عبارت ديگر تمرکز بر همين مساله کافيست تا مشخص شود چه جرياناتي روي اين موضوع ملي در کشور حساب حزبي و جناحي بازکردهاند که اينگونه نهادهاي آمريکايي را براي دخالت در امور داخلي ايران ترغيب کرده است. قاعدتا جريان مقابل، از نهادهاي سياسي تا انديشکدههايي که رفتار و تحرکات سياسي داخل کشورمان را به دقت بررسي ميکنند معادلات و رفتار سياسي خود در قبال ايران را بر اساس مشاهداتشان از درون کشورمان تنظيم ميکنند و همانطور که اشاره شد اگر هيچ جريان داخلي در ايران هيچ پالس اميد بخشي براي جريان مقابل خصوصا آمريکا ارسال نکرده است، حداقل اقدام ممکن، اتخاذ موضع صريح در برابر اقدامات مداخله جويانه آنان است.
مثلا وقتي آقاي جان کري صراحتا ميگويد اگر توافق هستهاي صورت نميگرفت مشخص نبود سرنوشت ظريف و روحاني به چه صورت ميشد لازم است رئيس جمهور کشورمان و وزير امور خارجه نسبت به اين سخنان اعلام موضع کنند. همانطور که اشاره شد انتظار واکنش از جريان اصلاح طلب در قبال مواضع تدافعي غرب از آنها نه تنها بيهوده بلکه اصلاح طلبان با واکنشهاي مثبت در قبال آنها خصوصا آمريکا اثبات کردهاند که به هيچ وجه از نگرانيهاي آمريکا ، اسرائيل و انگليس براي انها ناراحت نيستند. و از همين رو است که شيمون پرز اصلاح طلبان را بهترين سرمايه اجتماعي اسرائيل ميخواند و يا نتانياهو معتقد است اصلاح طلبان به نيابت از اسرائيل با نظام ايران ميجنگند. اما وقتي وزير امور خارجه و رئيس جمهور به عنوان نمايندگان رسميکشورمان در مقابل اين حمايتهاي مداخله گرايه قرار ميکيرند، واکنش متناسب، حداقل انتظار افکار عمومياست که متاسفانه تاکنون نيز محقق نشده است. البته ناگفته نماند که وقتي وزير امور خارجه ايران صراحاتا در شوراي روابط خارجي امريکا و آنهم در پاسخ به سوالي ازهاله اسفندياري که نگاه او در قبال ايران مشخص است از مواضع حزبي خود سخن ميگويد، قاعدتا ورود نهادهاي دولتي و غير دولتي آمريکايي براي ورود به مناسبات داخلي ايران با تکيه بر توافق هستهاي طبيعي به نظر ميرسد.
به عبارت دقيق تر اگر امريکاييها با استناد به سخنان محمد جواد ظريف و پالسهاي مکرر اصلاح طلبان که بهتر از رسانههاي آمريکا، آمريکا را بزک ميکنند، روي مناسبات داخلي ما سرمايه گذاري نکنند غير طبيعي به نظر ميرسد. اصلاح طلبان نيز همانطور که اشاره شد نه تنها از اين سرمايه گذاري غرب بر روي رفتارهاي آنان در قبال حاکميت ناخرسند نيستند بلکه با ذوق زدگي غير قابل وصفي از ان استقبال نيز ميکنند. به عنوان نمونه استقبال چندي پيش ارگان رسانهاي اصلاح طلب از سخنان باراک اوباما مبني بر احتمال بازگشايي سفارت آمريکا در ايران نمونهاي از اين ذوق زگي است. نکته قابل توجه ديگر که تاييدي که بر اوج علاقه مندي اصلاح طلبان به غرب است اينکه تصوير و سخنان اوباما در شرايطي به عکس يا تيتر يک عمده اين روزنامههاي حاميدولت تبديل شد، که مردم کشورمان در برنامههاي مختلفي در پي بزرگداشت حماسه بزرگ نهم دي بودند و بسياري از رسانههاي کشور نيز همين موضوع را به عنوان موضوعات اصلي خود انتخاب کردند. البته اينکه اصلاح طلبان استقبال از 9 دي که در حقيقت ريشه جريان فتنه را خشکاند، استقبال نکنند امر عجيبي نيست اما اينکه در تقارن با همين روز ضمن بايکوت کامل اين حماسه مردمي، ترجيح ميدهند براي چندمين بار کدخدا را بزک رسانهاي کنند قابل تامل است. اين اقدام قطعا چيزي جز نياز اصلاح طلبان براي اينکه از سوي جريان استکبار و خصوصا آمريکا تحويل گرفته شوند معناي ديگري نميدهد.
موضوعي که در آنطرف پازل از سوي آمريکا، اسرائيل و انگليس به خوبي درک شده و سعي در تقويت جريان اصلاح طلب دارند. اظهارات چندي پيش فيليپهاموند وزير امور خارجه انگليس که ابراز اميدواري کرده بود که اصلاح طلبان بازي را به نفع خود تمام کنند هم قطعه ديگري از پازل حمايتي استکبار از اصلاح طلبان است. نکته جالب اينکههاموند نيز اين اظهار نظر را در پاسخ به سوال خبرنگار روزنامه سعودي «الشرق الاوسط» چاپ لندن درباره موضوع هستهاي ايران داده بود.هاموند در پاسخ گفته بود: « ما بايد اميدوار باشيم که اصلاحطلباني که ميخواهند ايران نقشي مثبتتر [در دنيا] ايفا کند، بحث را به نفع خود تمام کنند». سخنان اين روزهاي جريان استکبار که تمام قد بر حمايت اصلاح طلبان در کشور تاکيد کردهاند با افشاگري اين روزهاي مايکل لدين درباره ارتباط سران جنبش سبز با آمريکاييها به خوبي از گويايي همه چيز هست و شايد نياز به تحليل ويژهاي هم براي مشخص شدن چهره واقعي جريان اصلاح طلب نباشد.
اما آنچه که بيشتر باعث نگراني است و در چند جاي اين نوشتار نيز به آن اشاره شد سرمايه گذاري دشمنان اين کشور براي تقويت اصلاح طلبان از بستر مذاکرات هستهاي است. آقاي ظريف قطعا بايد پاسخگوي رفتار حزبي خود در شوراي روابط خارجي امريکا باشد. رفتاري که عينا در جريان مذاکرات سعد آباد نيز تکرار شد و ظريف صراحتا به البرداعي گفت اگر مذاکرات به نتيجه نرسد رقباي سياسي ما در کشور پيروز خواهندشد و بعد از سالها نيز همان مواضع را در شوراي روابط خارجي آمريکا تکرار ميکند و ميگويد شکست توافق باعث روي کار امدن امريکا ستيزان در ايران خواهد شد. ظريف حتي به انتخابات مجلس شوراي اسلاميو نتيجه آن در اثر توافق هستهاي هم اشاره ميکند.
به نظر ميرسد اگر آمريکاييها، از مقامات سياسي گرفته تا انديشکدههاي انها حساب سياسي با طعم تغيير در ايران، روي مذاکرات هستهاي باز نکنند حداقل هوش سياسي خود را زير سوال برده اند. جناب آقاي ظريف که اين روزها بر سر عبارت منقول از وي مبني بر هيچگاه يک ايراني را تهديد نکنيد تا اين حد مانور رسانهاي ميدهد لازم است به اين سوال مهم نيز پاسخ دهد که چرا با تکرار يک رفتار غلط حزبي گذشته، زمينه را براي اظهارات مداخله جويانه طرف غربي باز کرده است و گرنه انتظار عدم نگاه حزبي يا واکنش متناسب از جريان اصلاح طلب نسبت به غرب، قطعا يک انتظار بيهوده است.