این شعر به شرح ذیل است:
کیک زردی که به خون گشت غنی ثابت کرد
هستههای اتمی را شهدای تو شکافت
تا شهادت همه بر عهد ولایت ماندند
هسته ها را همگی حبّ و ولای تو شکافت
بیست را فتح نمود احمدی روشنها
این همه بیست شدنها به دعای تو شکافت
لنگر کشتی طوفان زده منطقهای
نیل را تا به فرات آب بقای تو شکافت
تیغ سجّیل مقدم که نصیب حیفاست
سینه خصم علی را به وفای تو شکافت
قلب صهیون بنویسید به وقت شرعی
لب اگر تر کنی آقا به ندای تو شکافت
اصلاً این نیست عجب آیت موسی داری
نیل هر فتنه ی جاری به عصای تو شکافت
ذوالفقار سخنی قبضه قنّاصه به دست
فرق شیطانی خیبر به صلای تو شکافت
گیرم اصلاً که جمل نیست، خود عاشوراست
و چه سرها که در این کرب و بلای تو شکافت
اربا اربای حسینند علیاکبرها
سر و دست و تنشان جمله به پای تو شکافت
و اگر علقمهای باز به تکرار آمد
سر عباس چه قابل که برای تو شکافت
فجر صادق شده ای قبل طلوع خورشید
ظلمات شب غیبت به ضیای تو شکافت
قوم فولادی سلمان که بُود وعده حق
مشرقی هست که بیشک ز لوای تو شکافت