کد خبر: ۳۱۵۷۴۵
زمان انتشار: ۰۹:۴۹     ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۴
قضیه ماجرای طولانی پرونده هسته ای ایران، که از تابستان سال 1381 تا تابستان 1394، کش پیدا کرده است، بیش از هر چیز به عنوان یک موضوع ‏‏سیاسی و بین الملل، و سپس اقتصادی نگریسته شده است و کمتر، تحلیلگران اجتماعی به ابعاد اجتماعی این پرونده طولانی مدت پرداخته اند.
به گزارش پایگاه 598 به نقل از جام جم آنلاین: «جامعه شناسی مذاکرات اتمی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم دکتر حامد حاجی حیدری است که در آن می خوانید؛‏

قضیه ماجرای طولانی پرونده هسته ای ایران، که از تابستان سال 1381 تا تابستان 1394، کش پیدا کرده است، بیش از هر چیز به عنوان یک موضوع ‏‏سیاسی و بین الملل، و سپس اقتصادی نگریسته شده است و کمتر، تحلیلگران اجتماعی به ابعاد اجتماعی این پرونده طولانی مدت پرداخته اند. در ‏واقع، یکی ‏از جنبه های مهم مغفول در ماجرای هسته ای ما که قریب یک و نیم دهه کش پیدا کرده و بر معادلات این کشور سایه افکنده است، تأثیر ‏فضای تهدیدآمیز ‏آن، بر تغییر شکل مناسبات اجتماعی این جامعه است. شناسایی این تأثیرها، گام اول معالجه آن ها خواهد بود.‏

فی المثل، ناامنی های سال هشتاد و هشت، با تأکید مکرر مدیران کشور بر این که "هر کس هر جا هست، وظیفه خود را انجام دهد"، یا "اوضاع ‏‏تحت کنترل است"، تأثیرات محدودی بر شکل مناسبات اجتماعی نهاد و کشور با سرعت دور از انتظاری به شرایط عادی بازگشت. اما طی این ‏سیزده سال، از ‏یک سوی، تهدیدهای مستمر بیرونی و بویژه آمریکایی که در مرزهای شرقی و غربی ایران حضور فعال داشت، و از سوی دیگر، ‏رقابت های مخرب انتخاباتی ‏‏


(بویژه در انتخابات 1392)، و به علاوه، انتظار مستمر جامعه در مورد حل و فصل قریب الوقوع موضوع، شکلی از یک وضعیت انتقالی بسیار ‏طولانی شده ‏پدید آورده که بخش مهمی از جمعیت را در وضعیت انتظار و بی عملی، و در عین حال، دلواپسی و نگرانی نگاه داشت. این ‏وضع طولانی توأم با ‏ریسک و میان حالی برای جامعه، بی عقوبت نیست؛ این، یک جامعه "ریسک زده" است.‏

‏ قضیه کاوش می شود...‏

تز ‏1.‏ عبارت جامعه "ریسک زده"، ملهم از اولریخ بک، متخذ از عبارت ‏‎ Risco ‎ایتالیایی در مبدأ سال 1661 است؛ اصطلاحی که دریانوردان ‏‏ایتالیایی برای ورود به آب های بدون نقشه استعمال می کردند. در هر ریسکی میزانی از عدم قطعیت و احتمال نهفته است و از این رو، ربط مستقیمی ‏به ‏‏تصمیم گیری و نظم دهی به آینده دارد . اولریخ بک، ریسک را چیزی مابین امنیت و ویرانی، یعنی، نقطه ای می داند که در آن، ادراک و ‏برداشت ما از ‏ریسک به اعمال و افکار ما شکل می دهد. هنگامی که از نتیجه تصمیم خویش اطلاع قطعی نداریم و در عین حال، بی تحرکی و عدم ‏اقدام را زیانمند و ‏بی فایده ‏تشخیص می دهیم، این ریسک است که به ذهن و عمل ما شکل می دهد.‏

تز ‏2.‏ در یک سطح عمیق تر، این نوع برداشت از ‏ریسک، مفهوم و معنای برداشت رایج از نسبت گذشته، حال و آینده را دگرگون می کند. ‏‏محققان، در دو قرن گذشته، عموماً تأکید ‏داشتند، آنچه به زمان حال شکل داده و می دهد، گذشته و تاریخ است (نمونه روشن آن مارکس و ‏‏مارکسیست ها و ساختارگرایان ‏در جامعه شناسی، ضمیر ناخودآگاه فرویدی)، حال آن که می توان گفت سایه تهدیدکننده آینده ناخوشایند (مثلاً ‏آنچه در ‏‏سناریوهای مربوط به جهان آینده توسط طرفداران محیط زیست و جنبش های سبز طرح می شود) باعث اتخاذ تصمیمات و ‏اقدام برای ‏زمان حال می شود ، ‏یعنی، آینده تعیین کننده زمان حال می شود و نه گذشته.

در این شرایط، سیاست ورزی متوازن و با طمأنینه رنگ می بازد و به ‏جای آن، نحو خاصی از فعالیت ‏فعالان سیاسی جایگزین می گردد، که در آن، با ایجاد ‏ریسک ها و دراماتیک نشان دادن آن ها به افکار عمومی ‏جهت بدهند. ‏

تز ‏3.‏ در یک جامعه در معرض تهدید مستمر، رفته رفته، "سیاست مستقیم" جای "سیاست نهادی" را می گیرد، چرا که مردم به واسطه انباشت ‏‏تهدیدها، اعتماد خود به سیاست دولت مستقر را از دست می دهند. از اساس، افزایش محبوبیت و قدرت جنبش های اجتماعی در این دست جوامع ‏از این ‏بابت است.‏

تز ‏4.‏ در جوامع در معرض تهدید، انتقادها در سطح جامعه، به سرعت، به سمت رادیکال شدن پیش می روند، و کشور را اسیر تلاطم های سهمگین ‏‏می کند که قربانیان سیاسی زیادی از میان نخبگان می گیرد.‏

تز ‏5.‏ شکست و فقیر و نحیف شدن نظام های دموکراتیک مستقر در مناطق "ریسک زده" جهان، از حیث نخبگان سیاسی، در بخش عمده از این ‏بابت ‏است. از این بابت که مردم، در موقع انتقاد به سیاست، نظر به عدم اعتماد، ترجیح می دهند، تا آن را ویران کنند، و از اول بسازند.‏ آن ها به نهادهای ‏سیاسی مستقر به عنوان پیکره های ارزشمند نمی نگرند، بلکه نظر به بی اعتمادی خراب کردن و از نو ساختن را ترجیح می دهند.‏

تز ‏6.‏ نتیجه این وضع آن است که مسائل اجتماعی که اکیداً نیاز به پرداخت حرفه ای و مستمر دارند (مانند برنامه های اصلاح ساختاری)، در ‏‏حیطه هایی مانند اقتصاد، دانش، تکنولوژی، کارآفرینی، در توفان بحث های سیاسی معترض و غیر راه گشا گرفتار می شوند، طوری که ‏نهادسازی های سیاسی ‏جا افتاده فعلی پاسخگوی آن نخواهند بود، و مردم مدام به این نتیجه می رسند که باید از سر خط شروع کنند. خلأ اصلی، ‏اعتماد است که در یک جامعه ‏‏"ریسک زده"، در نایابی است.‏

تز ‏7.‏ نتیجه آن که، "سیاست" در این جوامع به "ریزه سیاست" تبدیل می شود. "ریزه سیاست" به مثابه ائتلاف دقیقاً موقت اضداد، اعم از احزاب، ‏‏سازمان ها، مناطق، اقوام، شورشیان، و... خواهد بود. بدین ترتیب، "ریزه سیاست" به طرز اسف باری از نظر مردم متغیر، غیر قابل اطمینان، پرمجادله، ‏عصبی ‏کننده و آزار دهنده است.‏

تز ‏8.‏ ‏"ریزه سیاست"، یک مسیر مستقیم به سیاست می گشاید. از این بابت، در بدو امر به نظر می رسد که می تواند فرصت خوبی محسوب شود. ‏‏"ریزه ‏سیاست"، علی الاصول یک فرم بی طبقه از عمل سیاسی نزد افراد اجتماع را تشویق می کند، که کم و بیش و نسبتاً از سلسله مراتب اجتماعی مبرا ‏‏خواهد بود؛ اما در عین حال، "ریزه سیاست"، پایگاه احزاب و تشکل ها و انجمن های سیاسی را نیز سست می کند، و در نتیجه عمل متحد در مقابل قدرت های ‏بزرگ را منتفی می سازد. یک جامعه آلوده به "ریزه سیاست"، در مقابل قدرت های بزرگ بی دفاع است.


اخبار ویژه
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها