ماجراي اين پرونده به سال قبل
برميگردد. آبانماه سال گذشته مردي كه در دام كلاهبرداري يك زن جوان
گرفتار شده بود راهي اداره پليس شد تا از او شكايت كند. اين مرد به مأموران
گفت: چندروز پيش در خياباني حوالي بازار تهران بودم كه دختر جواني را كنار
خيابان ديدم. او برايم دست تكان داد و درحاليكه يك ساك مشكي در دست داشت
به سمت ماشين من آمد و خواست او را تا چند خيابان آن طرفتر برسانم.
وي
ادامه داد: من قبول كردم و دختر جوان سوار ماشينم شد. او در بين راه سر
صحبت را باز كرد و مدعي شد كه در زمينه واردات لوازم آرايشي و تجهيزات
پزشكي فعاليت دارد. او گفت كه در اين مدت توانسته از اين طريق پول زيادي
بهدست آورد و حسابي مرا وسوسه كرد كه در اين زمينه با او همكاري كنم.
شاكي
ادامه داد: دختر جوان ميگفت كه ميتوانيم تجهيزات پزشكي را به كشورهاي
همسايه صادر كنيم و پول زيادي بهدست آوريم. من هم قبول كردم و آن روز
شماره موبايلم را به او دادم. مدتي با هم تماس تلفني داشتيم تا اينكه تصميم
گرفتم براي تجارت با او شريك شوم. در حدود 100ميليون تومان پول بهحساب
دختر جوان واريز كردم و چند روزي براي شروع كار همديگر را ملاقات ميكرديم
اما يكدفعه او غيبش زد و ديگر خبري از وي نشد. اين دختر حتي تلفنهايم را
پاسخ نميداد. آنجا بود كه متوجه شدم در دام يك كلاهبردارحرفهاي گرفتار
شدهام.
شكايتهاي سريالي
مرد
بازاري تنها شاكي دختر كلاهبردار نبود. چرا كه پس از او 5شكايت مشابه ديگر
نيز در اين زمينه مطرح شد. اين شكايتها نشان ميداد كه دختر جوان بهصورت
سريالي طعمههاي خود را شناسايي كرده و دست به كلاهبرداري از آنها ميزند.
به دستور بازپرس دادسراي ناحيه12 تهران تحقيقات مأموران براي دستگيري اين
دختر جوان شروع شد. آنچه در همه شكايتها مطرح شده بود اين بود كه دختر
جوان با يك ساك مشكي بر سر راه خودروهاي مدل بالا قرار ميگرفت و پس از
سوار شدن به ماشين، با راننده طرح دوستي ميريخت و در نهايت او را فريب
ميداد. اين اما تنها اطلاعاتي بود كه از دختر كلاهبردار بهدست آمد و حتي
در بررسي بانك اطلاعاتي پليس هم هيچ رد و سابقهاي از او بهدست نيامد.
خواستگاري در زندان
مدتي
از ماجرا گذشته و تحقيقات براي شناسايي اين دختر به جايي نرسيده بود. تا
اينكه هفته گذشته مأموران پليس در يكي از خيابانهاي جنوب پايتخت بهيك
خودروي اسپورتيج كه كنار خيابان توقف كرده و دختر و پسري جوان داخل آن
بودند مشكوك شدند. ساعت از نيمهشب گذشته بود و مأموران وقتي سراغ اين دختر
و پسر رفتند و مدارك خواستند، متوجه شدند كه آنها هيچ مدركي همراهشان
نيست. از طرفي در بازرسي داخل خودرو يك قبضه چاقو كشف و همين باعث شد كه ظن
مأموران نسبت به دختر و پسر جوان بيشتر شود.
هردو
آنها به كلانتري منتقل شدند و در آنجا مشخص شد كه پسر جوان به نام علي
سابقه دار است و بهتازگي از زندان آزاد شده است. هرچند دختر و پسر جوان
اصرار داشتند خودرو متعلق بهخودشان است اما مأموران براي اطمينان به
بازرسي وسايل همراه آنها پرداختند. دختر و پسرجوان ادعا ميكردند كه نامزد
هستند و در ادامه از داخل كيف دختر جوان دفترچه خاطراتي پيدا شد كه داخل آن
فهرستي از شماره موبايل مردان مختلف بهچشم ميخورد.
نام
و شغل هر كدام از اين مردان كنار شماره تلفن نوشته شده بود و مأموران وقتي
با اين شمارهها تماس گرفتند متوجه شدند كه آنها شاكياني هستند كه فريب
دخترجواني را خورده و به بهانه سرمايهگذاري در صادرات و واردات لوازم
آرايشي و تجهيزات پزشكي، ميليونها تومان به اين دختر پرداخت كردهاند.وقتي
اين حقيقت فاش شد دختر جوان چارهاي جز اقرار به كلاهبرداري نديد و مدعي
شد كه اين كلاهبرداريها توسط او اما با نقشه نامزدش اجرا شده است.
نامزدش
به نام علي هم حرفهاي اين دختر را پذيرفت و گفت: من و اين دختر در يك محل
زندگي ميكرديم و به هم علاقه داشتيم. وقتي به زندان افتادم با او تماس
گرفتم و به وي پيشنهاد ازدواج دادم. او هم قبول كرد. من و فريبا اما پولي
براي شروع زندگي نداشتيم براي همين در زندان نقشه كلاهبرداري كشيدم و قرار
شد فريبا اين نقشه را عملي كند. وي ادامه داد: چون فريبا سابقهدار نبود،
با آموزشهايي كه به او داده بودم توانست اين نقشه را بهخوبي پياده كند.
از زماني كه آزاد شدم، كلاهبرداريها را شروع كرديم و در اين مدت توانستيم
6نفر را سركيسه كنيم تا اينكه دستگير شديم.
بهگزارش
همشهري، اين دختر و پسر جوان كه در حدود 600ميليون تومان از اين راه به
جيب زدهاند براي خود يك خودروي اسپورتيج خريده بودند كه به دستور قاضي
خودروي آنها توقيف شد. از سوي ديگر قرار قانوني براي آنها صادر شده و
تحقيقات در اين زمينه ادامه دارد.