خاصيت فتنه اين است كه ابعاد
مبهمي دارد و گاهي عناصري از حق- هر چند به صورت ضعيف و ظاهري- در آن
استخدام مي شود و به فرموده حضرت امير(ع) يؤخد من هذا ضغث و من هذا ضغث
فيمزجان(نهج البلاغه/خ 50)، اختلاط حق و باطل باعث مي شود براي بسياري از
افراد شبهه ها، ابهام ها و سؤال هايي باقي بماند و اين تحقيقات و پژوهش ها
كمك مي كند كه ابهام ها برطرف شود؛ سؤالاتي از اين قبيل كه آيا سران فتنه
به عاقبت كار مي انديشيدند؟ آيا آنها راضي بودند به اينكه صريحاً اقداماتي
عليه دين، انقلاب و نظام انجام بگيرد و اگر راضي بودند آيا اين اقدامات را
به عنوان هدف در نظر مي گرفتند يا تاكتيكي بود كه به خيالشان از آن عبور مي
كنند. چنين سوالاتي در اذهان بعضي باقي مانده بود؛ مخصوصاً كساني كه فريب
خورده بودند و بدون سوء نيت از بعضي سران فتنه حمايت كرده بودند. طبيعي
است وقتي كسي موضعي را اتخاذ كند، مخصوصاً اگر حرفش قابل توجه ديگران باشد و
كساني از او تبعيت كنند، بعد از آنكه معلوم شد اشتباه كرده، نمي خواهد به
اين زودي ها اقرار به اشتباه كند؛ بلكه اشتباهش را توجيه مي كند؛ طبيعت
آدميزاد اين چنين است. شايد بنده هم اگر در درسم اشتباهي بكنم و يكي از
دوستان بگويد كه فلان مطلب را اشتباه گفتي، سعي كنم توجيه كنم و بگويم
مقصودم حرف ديگري بود؛ نمي خواهم زود اقرار كنم كه اشتباه كردم.
تحليل گذشته، راهگشاي آينده
كسي
كه در موقعيت بالاي اجتماعي است، عده زيادي طرفدار دارد و ديگرات از او
حرف شنوي دارند، لازم نيست موقعيت سياسي هم داشته باشد، فرض كنيد استادي در
كلاس دانشگاه يا در حوزه اظهار نظري كرده و ناآگاهانه اشتباهي كرده، به
طور طبيعي برايش سخت است كه بگويد اشتباه كردم. در چنين مواردي غالباً مي
گويند: ما خودمان اصلاح طلب بوديم، اصل نظام را قبول داشتيم، قانون اساسي
را قبول داشتيم، حتي ولايت فقيه را قبول داشتيم؛ اما كسان ديگري كه مي
خواستند ما را خراب كنند، آمدند و شعارهايي عليه اسلام دادند و اين جريانات
را به راه انداختند. اين جاست كه چنين سؤالات و شبهه هايي باقي مي ماند كه
واقعاً اين افراد چه اندازه با نيت و عمداً به اين كارها اقدام كرده اند و
حاضر بودند اين حوادث اتفاق بيفتد.
در فتنه چنين ابهام هايي باقي مي
ماند و شايد هنوز هم در جامعه ما افراد متدين و خوش نيتي باشند كه باور
نكرده اند كه اين فتنه طرحي از پيش طراحي شده بوده كه سال ها روي آن كار
شده بود و آنچه اتفاق افتاد بخش اخير طرح بود و طراحان آن صددرصد مطمئن
بودند كه در اين مرحله به پيروزي خواهند رسيد و كار نظام ديگر تمام خواهد
شد. از اين جهت هنوز جاي تحقيق و نشان دادن اسناد و مدارك باقي است تا همه
افراد جامعه درست جريان گذشته را بشناسند و بفهمند اينها چه كساني بودند و
هر يك در چه حدي مسئوليت اين كار را داشتند. آيا كساني كه ما به آنها مي
گوييم «سران فتنه»، معنايش اين است كه همه آنها در يك سطح در اين كار سهيم
بودند يا تفاوت داشتند و بعضي از ايشان رسماً فريب خورده بودند؟ شايد همه
آنها يكسان نبودند. اينها سؤالاتي است كه هر قدر درباره آنها تحقيق بشود،
جواب هاي روشن تري پيدا مي كند و كار خوبي هم هست. هر جامعه زنده اي بايد
حوادثي را كه در جامعه واقع مي شود بهتر و روشن تر درك كند تا بتواند تصميم
بگيرد. اما مخصوصاً بعد از گذشت قريب دو سال از اين جريان شايد تحقيق و
بحث ديگر و مهمتري در اين زمينه ضرورت داشته باشد كه البته كمابيش مبتني
است بر نتيجه اي كه از تحقيقات قبلي گرفته شده است.
مفروض اين است كه
صرف از نظر از تعيين اشخاص - فتنه طراحي شده اي واقع شده كه كساني مي
خواستند در جريان اين فتنه اين نظام را براندازند؛ اما اينكه طراحان اين
فتنه چه كساني بودند، همه داخلي بودند، يا خارجي، يا مخلوطي از داخل و خارج
بودند، همه آگاهانه در اين جريان دخيل بودند، يا بعضي شان فريب خورده
بودند و اشتباه مي كردند، اين سؤالات براي نتيجه گيري بحث بعدي ضرورتي
ندارد. آنچه مهم است اصل اين مساله است كه يقين داشته باشيم اين حادثه يك
اتفاق لحظه اي و فصلي نبود كه در ظرف چند روز يا چند ماه انجام گرفته باشد و
كساني كار غلطي كرده باشند و بعد هم پشيمان شوند. مخصوصاً باتوجه به
فرمايشات مقام معظم رهبري- دامت بركاته- ديگر جاي شبهه اي در اصل اين مساله
باقي نمانده است(1)؛ چون حتي كساني كه ايشان را به عنوان ولي فقيه قبول
ندارند، ايشان را حداقل به عنوان سياست مدار كار كشته اي كه بيش از چهل سال
تجربه مسائل سياسي در بحراني ترين شرايط مملكت را دارد؛ قبول دارند. چنين
كسي مي گويد مقدمات اين فتنه بيش از بيست سال است كه طراحي شده و قرائن
زيادي هم براي اين ادعا هست كه خوشبختانه در بحث هاي تلويزيوني و نشريات
مطرح شده و اسنادش را ارائه كرده اند.
پيش بيني فتنه آينده
اين يك
قسمت از بحث است تا ما جريان گذشته را درست بشناسيم؛ چه بود، از كجا سرچشمه
گرفت، چه كساني بازيگران اصلي بودند، چه كساني فريب خوردند و چه كساني
ناآگاهانه ابزار شدند. پاسخ به اين سؤالات هم از اين جهت لازم است كه بايد
گذشته هرچه بيشتر شفاف باشد، قرائن قابل قبول داشته باشد و اسناد و مدارك
آن در اختيار باشد تا در مقام قضاوت كردن تير در تاريكي نيندازيم. ولي آنچه
مهم است بحث بعدي است؛ پيش بيني فتنه بعد و اينكه آيا ممكن است بعداً هم
فتنه اي واقع شود يا نه و اگر فتنه اي واقع شود از چه كساني با چه شيوه اي و
با استفاده از چه ابزارهايي خواهد بود؟ براي يك جامعه زنده اين مسائل
مهمتر است. همه اين بحث ها براي آن است كه ما وظيفه مان را نسبت به آينده
بهتر بشناسيم و بدانيم در مقابل فتنه هاي آينده چه كنيم. باز من استناد مي
كنم به فرمايش مقام معظم رهبري كه در جايي اشاره كردند به اينكه احتمال
دارد ما فتنه بزرگتري در پيش داشته باشيم. بعضي اشخاص ديگر هم كمابيش همين
حرف ها را مطرح كردند.
طبعاً كساني مي توانند در اين زمينه اظهار نظر
كنند كه تخصص، خبرگي و ممارستشان در مسائل سياسي و تحليل حوادث و جريانات
جهان بيشتر است؛ ولي خوشبختانه ما در مباني ديني مان هم مطالبي داريم كه مي
تواند در اين زمينه راه گشا باشد. مثل بسياري از مسائل ديگري كه دين مطرح
مي كند؛ اما اثبات آنها را گاهي استدلالات عقلي و فلسفي عهده دار مي شود،
گاهي تجارب علمي و زماني هم بحث هاي اجتماعي و علوم انساني به تأييد آنها
كمك مي كند؛ خود دين عهده دار اقامه برهان بر اين مطالب نيست و اگر برهاني
هم اقامه كند، تفضلا و اشاره به برهان و دليل عقلي آن است؛ مثلاً دين بيان
مي كند كه عقل بشر مي فهمد خدايي هست كه يگانه است؛ اما اثبات اين مسئله را
برعهده براهين عقلي مي گذارد. در مسائل اجتماعي هم گاهي دين مطالبي را
بيان مي كند كه ما مي توانيم براي زندگي اجتماعي مان از آنها استفاده كنيم؛
هرچند روش اثبات علمي اين مطالب روش ديگري است و آنها را بايد با قرائن و
شواهد عيني و جمع آوري اسناد و مدارك ثابت كرد. اين هم نوعي نگاه به مسائل
اجتماعي است كه آنها را از ديدگاه دين بررسي كنيم. ما در آيات كريمه قرآن و
در روايات شريفه معتبر مطالبي داريم كه به تحليل مسائل اجتماعي و حتي پيش
بيني آينده كمك مي كند. اما متأسفانه چون بسياري از اين بيانات قرآني و
روايي با مذاق عوامانه ما سازگار نيست، به آنها بها نمي دهيم و به سادگي از
كنارشان مي گذريم و شايد هم دلمان نمي خواهد آنها را باور كنيم.
دشمني دشمنان با دين ما
من
از دوران نوجواني گاهي از بزرگترها مي شنيدم كه بعضي از كشورهاي خارجي با
دين ما مخالفند و مي خواهند اسلام را از بين ببرند. در آن سن و سال من اين
حرف را درست باور نمي كردم و با خود مي گفتم مثلاً انگلستان چه دشمني با
نماز و روزه من دارد؟ آنها مي خواهند از منابع ما استفاده كنند، از نفت ما
استفاده كنند، طلا و مس و ساير معادن ما و بازار تجارت ما را مي خواهند و
مي خواهند بر ما تسلط پيدا كنند تا منافع مادي شان را تأمين كنند؛ اما با
دين ما چه كار دارند؟ براي من سخت بود كه باور كنم كشورهاي خارجي دشمن دين
ما هستند.
اين شبهه براي من كم رنگ بود؛ تا اوائل شروع نهضت كه امام -
رحمه الله- هم بر اين مسئله تكيه كردند؛ ايشان خيلي روي «اسلام» تكيه مي
كردند و دائماً مي گفتند: اسلام در خطر است؛ من براي اسلام احساس خطر مي
كنم؛ اينها دشمنان اسلام هستند؛ اينها از اسلام سيلي خورده اند و صحبت هايي
از اين قبيل. من فرمايشات امام را جدي تر گرفتم؛ چون مي دانستم امام اهل
گزافه گويي نيست و بي جهت حرف نمي زند. لذا اين مسئله براي من جدي تر شد كه
آيا واقعاً ممكن است اينها دشمن دين ما باشند؟ وقتي اين احتمال در ذهنم
تقويت شد كه ممكن است اين گفته صحيح باشد آيات قرآن را بهتر مي فهميدم و
بيشتر به آن توجه مي كردم.
بارها در قرآن خوانده بودم كه ولن ترضي عنك
اليهود و لا النصاري حتي تتبع ملتهم (بقره/ 120) يا آيه ديگري كه مي
فرمايد: ولا يزالون يقاتلونكم حتي يردوكم عن دينكم ان استطاعوا (بقره/ 217)
اما با ذهنت قبلي مي گفتم: اين امري عادي است؛ منظور اين است كه آنها
دلشان مي خواهد شما تابع آنها باشيد؛ همچنان كه ما هم دلمان مي خواهد يهود و
نصاري مسلمان بشوند. با اين آيه خيلي ساده برخورد مي كردم. اما بعد از
فرمايشات امام(ره) و تأكيدات ايشان كمي حساس تر شدم كه مسئله جدي تر است و
واقعاً مبارزه با دين يك انگيزه اصيل است و تنها اين نيست كه هر كسي دلش
بخواهد طرفداران خودش بيشتر شوند؛ هدف آنها تنها استفاده از منابع مادي ما
نيست.
گرچه حقيقت اين است كه تحليل اين مسئله كار مشكلي است و روان
شناسي اجتماعي پيشرفته اي لازم است كه بتوان درست تحليل كرد كه چطور مي شود
كسي با دين ديگري مخالف بشود؛ بررسي اين مسئله كه اصلا دين شامل چه عناصري
است؛ آيا فقط اعتقاد به خدا و ماوراء طبيعت است يا وسيع تر از آن است و
احكام را هم شامل مي شود؛ گرايش به دين چه انگيزه هاي رواني دارد، چه چيزي
موجب تعصب در دين مي شود و چه انگيزه اي باعث مي شود كه كسي بخواهد دين
ديگري را از بين ببرد؛ درمرحله بعد اين كه چگونه اين انگيزه درسطح اجتماع
گسترش پيدا مي كند تا جامعه اي بخواهد جامعه ديگري را در دين مغلوب كند.
اين مسئله بسيار پيچيده اي است كه با يك فرمول ساده روان شناسي يا جامعه
شناسي نمي شود آن را تحليل كرد؛ ولي مسئله قابل مطالعه و تحقيقي است.
ممكن
است عوامل و منافع مادي هم در اين امر دخيل باشد؛ در واقع، عوامل گوناگوني
مي توانند در يك پديده اجتماعي موثر باشند؛ همچنان كه در انقلاب ما عوامل
مختلفي موثر بود. همه مي دانيم نگراني هاي مردم از ظلم ها و تبعيض ها در
مخالفت با رژيم گذشته بي اثر نبود؛ عقب افتادگي هاي مادي، علمي و اقتصادي
هم براي اينكه مردم را به مبارزه با رژيم وادار كند بي اثر نبود؛ اما ما
معتقديم عنصر اصلي را امام(ره) كشف كرد، بر آن تأكيد كرد و آن را تقويت كرد
و آن عنصر دين بود.
سخنراني حضرت آيت الله مصباح يزدي (دام ظله) در
بيستمين نشست عمومي انجمن فارغ التحصيلان مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام
خميني(ره) - قم- 01/01/1389
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1-
به عنوان نمونه: «به اعتقاد من، با تحليل من، اين مسئله از بعد از
انتخابات يا از روزهاي حول و حوش انتخابات شروع نشده، اين از قبل شروع شده،
اين از قبل طراحي شده، برنامه ريزي شده. من متهم نمي كنم افرادي را كه دست
اندركار بودند كه اينها دست نشانده بيگانه هايند يا انگليسند يا
آمريكايند- اين را من ادعا نمي كنم؛ چون براي من اين قضيه ثابت نيست؛ چيزي
كه ثابت نيست، نمي توانم بگويم- اما آني كه مي توانم بگويم، اين است كه اين
جريان، چه پيشقراولانش دانسته باشند، چه ندانسته باشند، يك جرياني بود
طراحي شده؛ تصادفي نبود. همه نشانه ها نشان مي دهد كه اين جريان طراحي شده
بود، حساب شده بود. البته آنهايي كه طراحي كرده بودند، يقين نداشتند كه
خواهدگرفت.»؛ بيانات رهبرمعظم انقلاب در ديدار دانشجويان و نخبگان علمي.
4/6/88
منبع: کیهان