تهران امروز: حتما وقتی آقای مامور خرید پلیس راهور، رفته این مانکن را بخرد و
فاکتور را به اسم ناجا گرفته، فروشنده حسابی تعجب کرده، لابد با تعجب
پرسیده: ببخشید جناب سروان! شما مانکن برای چی می خواهید؟
شاید هم اصلا
مانکن را نخریده باشند، مانکن فرسوده ویترین یک آشنا بوده است که مامور
کشیک، آن را قرض کرده یا هدیه گرفته، در یک اقدام خلاقانه به جای خودش و
البته انجام وظیفه، یونیفورم تنش کرده و گذاشته کنار جاده...مهم این است که
این مانکن هم تقریبا می تواند به خوبی مامور واقعی انجام وظیفه کند، فقط
نمی تواند جریمه بنویسد!
ماکت بنز الگانس و سمند دیده بودیم اما این ماکت
آدم نما چیز جالب و عجیبی است ...نه؟
منطق
مترسک، ترساندن است، مترسک مزرعه، آن آدمک چوبی- پارچهای با کلاه حصیری،
برای این است که گنجشکها، کلاغ ها را بترساند که دانهها، بذرها، میوهها
را نخورند، بترسانندشان که روزیشان را جای دیگر حواله کند، بگذریم که
کمکم کلاغهای باهوشتر، ترسشان از مترسک میریزد، اما این مانکن
یونیفورمپوش کنار جادهای مجهز به دوربین سرعت سنج، آمده است- آورده شده-
برای ترساندن آدمها! آدمها را میترساند که خودشان را به کشتن ندهند، خوب
هم میترساند! راننده ها زبان جریمه و پول را خوب میفهمند، حتی متاسفانه
گاهی بهتر از زبان جان...
هرسال بیست هزار نفر در جادههای ایران
میمیرند، جادهها و ماشینها شوخی شوخی ساخته میشوند، سرعت میروند،
میپیچیند، می آیند و می روند، اما آدمها، جدی جدی میمیرند، بیست هزار
نفر در سال، بیتعارف باید به پلیس حق بدهیم که به هرقیمتی، با ساختن هر
نوع مترسک و مانکنی، از مرگ ما جلوگیری کند، دستشان هم درد
نکند...میدونی؟!